مدرسهای به وسعت جنگلهای بلوط
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۷۳۴۵۰۷
ان شاءالله اسم ایذه خوزستان را که شنیده اید، روستای «کنگرو» چطور؟ حتما نشنیده اید. شنیده اید؟ مدرسه درختی چی؟ مدرسه خشتی و گلی نه، مدرسه ای که روی تخته سنگ و زیر سایه درخت برگزار می شود.
به گزارش عصر ایران به نقل از ایران، می توانید اسمش را مدرسه تخته سنگ هم بگذارید یا مدرسه دشت یا هرچیز دیگری که به ذهن تان می رسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسعود سعادتی معلم این مدرسه بلوطی می گوید: «هر روز برای رسیدن به روستا باید خودم را با ماشین به پشت سد «گدارلندر» یا همان سد مسجد سلیمان برسانم. از آنجا به بعد با قایق می روم سمت کوهستان، یک ساعت هم پیاده روی دارم تا برسم به کلاس که توی دامنه کوه و زیر درخت برگزار می شود. تا من برسم بچه ها آتش به پا کرده اند و مشغول گرم کردن خودشان هستند.» آقای معلم اینها را که می گوید مدام بغضش را فرو می خورد تا صدایش نلرزد.
چند روزی است عکس ها و فیلم هایی از معلم و دانش آموزان این روستا در کلاس درس و درحال عبور از سیم بکسل دست به دست می شود. نمی دانم تصویر مادر معلق بین زمین و آسمان را دیده اید یا نه که کودک شش ساله اش از گردن او آویزان است. دست های کودک هنوز آنقدر جانی ندارد که عرض رودخانه را طی کند اما این دلیل خوبی برای کلاس نرفتن نیست. او بازوهایش را دور گردن مادر محکم حلقه می کند و منتظر می ماند تا بگویند بپر پایین رسیدی؛ اما امان از روزی که باران ببارد و آب رودخانه بالا بیاید گاهی به خود کابل هم می رسد. آن وقت است که باید قید کلاس را زد.
سعادتی دو سالی است که معلم مدرسه درختی است. مدرسه ای که در آن حتی از سقف و دیوار گلی و بخاری نفتی هم خبری نیست و دانش آموزانش در این روزهای سرد لا به لای بلوط زار کوهستان درس می خوانند. سلطانی دانشجوی دکترای ادبیات در لرستان است و هر دوهفته یک بار این مسیر دشوار را تا ایذه و روستای کنگرو طی می کند و شب ها در اتاق سنگی که با کمک دانش آموزان سرهم کرده زندگی می کند. باور کنید من هم نمی دانم قهرمان این داستان کیست؛ معلم مدرسه، دانش آموزان یا مادری که بچه اش را با آن همه مشقت سر کلاس درس می نشاند؟ تلفنی با سلطانی حرف می زنم و فعلا هیچ دسترسی به دانش آموزانی که از آن طرف رود می آیند و مادری که بچه اش را به این سو می رساند، ندارم. قول می دهم تلاش کنم پیش از چاپ با آن یکی قهرمان داستان هم حرف بزنم.
سعادتی می گوید: «۱۰ سال قبل با وجود اینکه همه می گفتند رشته حقوق یا رشته دیگری که بشود پول خوبی از آن درآورد انتخاب کنم اما از آنجا که خودم در خانواده عشایری بزرگ شده ام و در همین مدارس زیر درختی درس خوانده ام، تصمیم گرفتم وارد تربیت معلم شوم و به بچه های روستا درس بدهم. سال ها در روستاهای مختلف تدریس کرده ام و این امکان هم برای من وجود داشت که برای ادامه تدریس یک شهر را انتخاب کنم اما سرنوشت مرا به روستای کنگرو و تخت پروین از توابع شهرستان اندیکا کشاند؛ جایی که داشتن کمترین امکانات برای ۲۰ خانوار ساکن آن چیزی عجیب و آرزویی بلند پروازانه است. اینجا خبری از جاده نیست و وقتی هم جاده نباشد هیچ امکاناتی نیست.»
سعادتی دو سال است به روستای بختیاری نشین کنگرو آمده اما متاسف است که با این همه مشقت بچه های روستا تا کلاس ششم می توانند درس بخوانند و بعد از آن ناچار باید ترک تحصیل کنند: «باران که می بارد، رودخانه های منطقه طغیان می کنند. البته اهالی چیزی برای از دست دادن ندارند. تنها سرمایه زندگی شان دام است. با این همه دلخوشی شان این است که بچه ها درس بخوانند و بتوانند زندگی شان را تغییر دهند.»
از او می پرسم چرا کلاس را آن طرف رودخانه برگزار نمی کنی؟ می گوید: «آن طرف رودخانه روستای تخت پروین است و من باید به دانش آموزان هردو روستا درس بدهم.۱۰ دانش آموز اهل کنگرو و دو دانش آموز هم اهل آن طرف هستند که یکی شان اول ابتدایی است و با مادرش می آید و برمی گردد، یکی هم ششم است که خودش می آید. تنها راه ارتباطی بین دو روستا همین سیم بکسل باریک است که روی رودخانه کشیده اند.»
می گوید گاهی لوازم بچه ها توی آب می افتد: «تا بچه ها این طرف برسند، نفسم بند می آید. پارسال کیف یکی از بچه ها افتاد توی آب و با بدبختی توانستیم دوباره برایش کتاب و دفتر تهیه کنیم. داد می زدم کیف را ول کن بیا فدای سرت. بچه از غصه کیف آن بالا خشکش زده بود. این منطقه پربارش است؛ پارسال به خاطر باران و سیل ۲ تا ۳ ماه بچه ها نتوانستند سر کلاس حاضر شوند و مدرسه تعطیل شد. برای همین هر روز دعا می کنند باران نیاید. مشکل بعدی اردیبهشت ماه است که فصل کوچ عشایر می رسد و بچه ها باید همراه خانواده کوچ کنند تا اوایل پاییز دوباره بر گردند.»
تا آخرین دقایق تلاش می کنم با قهرمانان دیگر این داستان گفت و گو کنم؛ چند بار صدای الو الوی آقای معلم می آید و هر دو روستا از دسترس خارج می شود. اما هنوز صدایش در سرم می پیچد. زیر درختی ایستاده و رو به دوربین می گوید: «خوب است مسئولان پیش از اعلام جشن پایان مدارس خشت و گلی، فکری هم به حال مدارس زیر درختی بکنند.» بعد او را دم در کلبه سنگی اش می بینم که نشسته و دارد لپ یکی از دانش آموزانش را می کشد. لای سنگ های کلبه هیچ ملاتی نیست طوری که می شود با یکی دو لگد خرابش کرد. سقف هم چند تکه حلبی است و کمی سنگ و کلوخ که باد نبرد.
در تصویر بعد آقای معلم را می بینم که در سیاه چادر یکی از اهالی نشسته و با تکه ای نان ساج و پنیر پذیرایی می شود. مرد خانه همسفره اوست و زن آن طرف تر درحال بافتن چیزی با نخ های خوشرنگ آبی. آن طور که سلطانی می گوید بزرگترین عشق خانواده ها همین درس خواندن بچه هاست. آنها عاشق آموختن هستند و برایش از جان مایه می گذارند.
توی یکی از فیلم ها بچه ها دور آتش جمع شده اند و درحالی که دست ها را رو به شعله های سرکش گرفته اند، با صدایی به سرزندگی رود و پژواک کوهستان می خوانند:
خوب و عزیزی ایران زیبا
پاینده باشی ای خانه ما
من دوست هستم با شهرهایت
با کوه و دشتت با نهرهایت
گزارش: یوسف حیدری___________________________
بیشتر بخوانید
دانش آموزان مدرسه کپری (عکس)
وزیر آموزش و پرورش: خداحافظی با مدارس خشتی تا آبان امسال
تحصیل بیش از 8 هزار دانشآموز در مدارسی کپری و کانکسی هرمزگان
__________________________________
لینک کوتاه: asriran.com/002z7gمنبع: عصر ایران
کلیدواژه: آموزش و پرورش ایذه خوزستان دانش آموزان آن طرف رود دانش آموز آقای معلم زیر درختی مدرسه ای کلاس درس دو روستا بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۳۴۵۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چالش کلاسهای پرتراکم؛ از سردرگمی تا توقعات نابهجا از معلمان
فرهاد شکیبایی، معاون آموزشی یک دبستان غیردولتی در پاسخ به این سوال که آیا در مدرسه شما کلاسهایی با تراکم جمعیتی 45 نفره تشکیل میشود، به خبرنگار گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، گفت: در مدرسه ما نه اما چنین کلاسهایی در مدارس دولتی وجود دارد.
وی علت تشکیل کلاسهایی با تراکم جمعیتی 45 نفره را کمبود معلم و فضای آموزشی دانست و ادامه داد: وزارت آموزش و پرورش بهصورت مداوم اعلام میکند که تعداد معلمان کافی نیست. سال ۱۴۰۲، ۵۰ هزار معلم از طریق آزمون استخدامی و ۲۵ هزار نفر از طریق دانشگاه فرهنگیان استخدام شدند و این وزارتخانه درصدد است تا ۱۴۰۳، ۷۲ هزار معلم استخدام کنند.
معلمان در کلاسهای 45 نفره بیشتر از دانشآموزان سردرگم میشوند
این معاون آموزشی با اشاره به گلهمندی والدین و معلمان، مطرح کرد: والدین و بهویژه معلمان از تشکیل کلاسهای 45 نفره نارضایتی خود را اعلام میکنند و معلمان همیشه بابت این موضوع در برنامهریزیها، سردرگم هستند. توقعات بسیار نابهجایی از معلمان در راستای افزایش کیفیت تحصیلی دانشآموزان انتظار میرود و ازدحام کلاسهای مدرسه نیز این توقعات را نابهجاتر میکند.
شکیبایی با بیان اینکه پیشنهادهایی در خصوص ارتقای کیفیت تحصیلی در کلاسهایی با تراکم جمعیتی 45 نفره دارم، ادامه داد: تنظیم درست توقعات جزء اولین راهکارهاست و به معنای این است که باید توقعات خود را به مناسبترین شکل برسانیم.
این معاون آموزشی با اشاره به اینکه معلمان باید در کلاس درس درباره ارائه تکالیف و مدیریت کلاس اختیار تام داشته باشند، اظهار کرد: کلاسهایی با تراکم 45 نفر، خارج از استاندارد محسوب میشود؛ بنابراین انتظار اداره کلاس درس براساس استانداردهای تعیینشده توسط وزارت آموزش و پرورش کمی بیانصافی است.
مشارکت والدین در مدیریت کلاسهای پرجمعیت موثر است
وی مشارکت اولیا را در اداره کلاسهای 45 نفره مهم تلقی کرد و ادامه داد: والدین برای حضور دانشآموزان در کلاس درس باید به معلمان کمکهای ویژهای ارائه کنند. اگر توقع ارائه نتایج از پیش مشخص شده از معلمان به کمترین میزان خود برسد، معلمان انگیزه پیدا میکنند تا راهکارهای خلاقانه و مناسب را با دلسوزی دریابند.
این معاون آموزشی ادامه داد: یکی از مسائل مهم بهویژه در دوره ابتدایی این است که معلم نسبت به احوالات روحی و روانی، آموزشی و شناختی اشراف جامع داشته باشد؛ لذا این اشراف و توجه لحظهبهلحظه به دانشآموزان میتواند تاثیرات خیلی مثبتی در دوره تحصیلی دانش آموزان داشته باشد.
شکیبایی با بیان اینکه دانش آموزان روحیه بسیار حساسی دارند، اضافه کرد: کوچکترین حرکات معلم میتواند بر روحیه دانش آموزان اثر مثبت یا سو داشته باشد.
وی افزود: اشراف معلم باعث میشود که حرکات، بازخورد، منش و رفتار معلم با دانشآموز منطبق بر واقعیت احوال دانشآموز و رشددهنده باشد. به عبارت دیگر، اگر بازخورد معلم میخواهد برای دانشآموز رشددهنده باشد، باید از احوالات دانشآموز آگاه و تسلط کامل هنگام پاسخدهی داشته باشد.
این معاون آموزشی ادامه داد: رشددهندگی به این معنا نیست که همیشه دانشآموز مورد تایید قرار بگیرد، بلکه گاهی اوقات باید دانش آموز پاسخ عدم تایید را از معلم دریافت کند و این موضوع به رشد و بالندگی آن کمک ویژهای میکند.
معلمان باید اشراف کامل به احوالات دانشآموزان داشته باشند
شکیبایی با بیان اینکه پاسخ معلم به دانش آموز باید مهربان؛ اما قاطعانه باشد، ابراز کرد: گاهی اوقات دانشآموزان نیاز دارند که پاسخ مهربان و بدون قطعیت دریافت کنند. به عبارت دیگر، شرایط ایجاب میکند که دانش آموزان پاسخ باب میل خود را دریافت کنند. اشراف معلم به رفتار دانش آموزان پاسخ درست و مناسب را به صورت طبیعی تنظیم میکند.
وی با اشاره به اینکه اشراف کامل بر احوالات دانشآموز با تعداد بالای دانشآموزان در کلاس مختل میشود، توضیح داد: این اختلال به بدترین شکل ممکن بر پیشرفت تحصیلی کودکان تاثیر میگذارد. همچنین رسیدگیهای آموزشی، تصحیح برگههای امتحانی دانشآموزان و... با مشکلات بسیار زیادی مواجه میشود.
شکیبایی با بیان اینکه معلمان در کلاسهای پرتراکم معمولا نیمی از وظایف خود را به خانوادهها واگذار میکنند، ادامه داد: اما خانوادهها در جایگاهی نیستند که معلم کودکان خود باشند و نسبت به انجام کار آگاهی لازم را ندارند؛ بنابراین بین خانوادهها و دانش آموزان درگیری پیش میآید. درواقع، این اتفاق میتواند مهمترین وجه مادر یعنی مادری کردن را زیر سوال ببرد.
این معاون آموزشی خاطرنشان کرد: زمانی که رابطه مادر و فرزند به رابطه شاگرد و معلمی، تبدیل شود، اتفاقات خوشایندی پیش نمیآید، زیرا رابطه شاگرد و معلم یک رابطه همراه با تشنج و اختلال است.
انتهای پیام/