Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «افکارنيوز»
2024-05-01@03:26:36 GMT

خاطره دیدار فرزند شهید نصرتی با سردار دلها

تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۷۵۵۳۳۱

چهارشنبه شب روز ۲۳ دی ماه سال ۹۵ بود . محمد پسر شهید والا مقام مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها حشمت الله سهرابی ، که دوست صمیمی علی آقای ما بود ، در منزل ما مشغول بازی بودند . با همان صدا و لحن کودکانه اش آمد داخل آشپزخانه و به من گفت : خاله فردا حاج قاسم میاد منزل ما . در دلم شوقی برپا شد . با خود گفتم چه سعادتی از این بالاتر و به حال خانواده شهید سهرابی غبطه خوردم .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اخبار سیاسی- آن شب گذشت . ۸ صبح پسر بزرگم آقا محمدحسین با حالتی دلواپس از خواب بیدار شد و گفت : مامان ساعت چند است ؟ گفتم ۸ صبح . قرار بود حاج قاسم ساعت ۹ صبح برای دیدار خانواده شهید به منزل آنها برود .

محمد حسین خوشحال که به موقع از خواب بیدار شده به من گفت : خیلی دوست دارم برم جلوی بلوک و وقتی حاج قاسم از آنجا رد میشود ایشان را زیارت کنم . من هم موافقت کردم و محمد حسین آماده شد و رفت .

بالاخره حاج قاسم با تاخیر ۲ ساعته رسیدند و محمد حسین در سرمای زمستان صبر کرد تا بتواند سردار دلها را زیارت کند

ایشان سلام و احوالپرسی کرده بودند و به منزل شهید تشریف بردند .ولی باز هم پسر من دلش نیامده بود به خانه برگردد و در آنجا صبر کرده بود تا موقع برگشت هم یکبار دیگر ایشان را زیارت کند.

وقتی حاج قاسم برگشته بودند ، محمد حسین از ایشان سوال کرده بودند که شما فقط به منزل شهدای مدافع حرم تشریف میبرید ؟ سردار هم در جوابش گفته بودند که نه من به همه خانواده شهدا سر میزنم . محمد حسین هم گفته بود مادر من هم دختر شهید هست و سردار مهربان ما در جواب گفته بودند حتما به مادر شما هم سر میزنم .

گویا وقتی داخل ماشین رفته بودند، شهید حسین پور جعفری که همراه ایشان بودند و از رفقای صمیمی همسر بنده و در آخر هم همراه با سردار بهشتی شدند ، خطاب به سردار گفته بودند ، ایشان پسر آقای ... از نیروهای ستاد فرماندهی هستند.

سردار سوال کرده بودند مگر همسر آقای ... فرزند شهید بودند و شهید پورجعفری گفته بودند بله . سردار هم فرمودند که پس هماهنگ کنید تا قبل از رفتن به منزل دختر شهید برویم .

آقای پورجعفری با همسرم که در ماموریت بودند تلفنی هماهنگ کردند. وقتی همسرم پشت تلفن به من خبر دادند ، نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم . دچار استرس شده بودم . سریع بچه ها را آماده کردم و گفتم اگر زنگ خانه را زدند خودم در را باز میکنم .

حدود یک ربع بعد بود که زنگ خانه به صدا درآمد . حال عجیبی داشتم پر از استرس و خوشحالی همراه بغض که از من جدا نمیشد . شاید باورتان نشود احساس میکردم میخواهم در را برای پدرم که ۳۳ سال پیش به درجه رفیع شهادت نائل شده بود ، باز کنم .

در را باز کردم و سردار عزیز را دیدم که در چهره نورانی اش پر از مهربانی و محبت بود . سلام کردم . از من پرسیدند اینجا منزل دختر شهید است ؟ و بنده در جوابشان گفتم بله بفرمایید داخل .

بسیار ساده و صمیمی بودند . روبروی مبلی که ایشان نشسته بودند قاب عکس پدرم بود .

از من پرسیدند چند سالت بود که پدرت شهید شد ؟ در چه عملیاتی ؟ و چند سوال دیگر ..

مدتی که در منزل ما بودند فقط من را دخترم خطاب میکردند

بعد از ۳۳ سال اولین باری بود که حس میکردم با پدرم گفتگو میکنم . بچه هابم را مثل یک پدربزرگ مهربان در آغوش گرفته بودند و میبوسیدند . حال و هوای دل من و بچه هایم دیگر زمینی نبود . پسر بزرگم مدام اشکهایش را پاک میکرد . خود سردار پیشنهاد دادند که از ایشان و بچه ها عکس یادگاری بگیرم . به محمد حسین گفتند که یک برگه کاغذ بیاور تا برای پدرت مطلبی را بنویسم . و در آن متن به جای پدرم سفارشم را به همسرم کردند که هوای دخترم را داشته باش.

محمد حسین به ایشان گفت دوست داشتم بزرگ میبودم و مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها میشدم . آرزویم این است در رکاب شما باشم و سردار دلها در جواب محمد حسین فرمودند : شما باید خود را برای جنگ با صهیونیست آماده کنید و ان شاءالله در رکاب آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید .

حاج قاسم به من گفتند : من بک خواسته از شما دارم . برای من دعا کنید که من محتاج دعای شما هستم . اگر فرزندان شهدا برای من دعا کنند حتما من به آرزویم که شهادت است میرسم . من در جوابشان گفتم : دعا میکنم همیشه پیروز و سربلند باشید و سایه شما بر سر نظام اسلامی ما باشد . دلم نمی آید برای شهادت شما دعا کنم . هنوز خیلی زود است . ولی ایشان دوباره از من خواستند برای شهادتشان دعا کنم . من هم گفتم شما هم هر وقت به حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما میروید از دخترتان یادتان نرود .

در آخر هم محبت کردند و هدایایی را به فرزندانم و بنده دادند و خداحافظی کردند و رفتند . ما هم تا جلوی بلوک ایشان را همراهی کردیم . وقتی سوار ماشین شدند دوباره گفتند دخترم یادت نرود برای من خیلی دعا کن . بنده هم گفتم چشم و رفتند و دل ما را هم با خود بردند .

حال من و بچه هایم دگرگون بود . محمد حسین فقط سجده شکر بجا می آورد و اشک میریخت . روز به یادماندنی بود که بزرگترین و بهترین هدیه به من به خاطر فرزند شهید بودنم برایم به یادگار ماند .

بعد از اینکه بنده حاج قاسم را دیدم به این فکر کردم که یک نفر با این همه مشغله کاری در ایران و خارج از کشور چطور برای همه وقت میگذارد و دل خانواده شهدا را بدست می آورد .

دوست داشتم هرطور شده از ایشان تشکر کنم . واقعا هیچ وقت در زندگی ام توقعی نداشتم که کسی برای من وقت بگذارد ولی نمیخواستم از اینهمه لطف و مهربانی راحت بگذرم . با همسرم مشورت کردم و ایشان گفتند که میتوانند پیغام مرا به حاج قاسم برسانند . من هم تصمیم گرفتم با چند سطر از ایشان تشکر کنم و همسرم نامه مرا به دست ایشان رساند و باز هم طبق معمول لطف و مهربانی ایشان شامل حال من شد و همان موقع جواب نامه مرا با نهایت اخلاص و تواضع دادند و با دعاهای زیبایشان در نامه ، زندگی مرا بیمه کردند و نوشتند که" وصیت میکنم این نوشته را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود ".

روزی که خبر شهادت سردار را شنیدم ، طاقت از کف دادم و دوباره احساس کردم پدرم شهید شده است . با هماهنگ دوستم که از مسئولان شهرک شهید دقایقی محل سکونت خانواده سردار بود ، به خانه آنها رفتم تا پیغام آن وصیت را ابلاغ کرده و عرض تسلیت کنم .

و حالا هر روز و هر لحظه ، آن دیدار براین مرور میشود .( روحش شاد و یادش جاودانه و راهش پر رهرو ).

گزارش توسط خانم ترقی

 

 

 

 

منبع: افکارنيوز

کلیدواژه: مدافع حرم حاج قاسم خاطره حاج قاسم فرزند شهید مدافع حرم حرم حضرت زینب فرزند شهید سردار دلها گفته بودند مدافع حرم محمد حسین دختر شهید سلام الله من گفت حاج قاسم برای من منزل ما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۵۵۳۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معرفی شهید سرسنگی به عنوان شهید شاخص استان یزد

 به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز یزد، در مراسمی با حضور سردار زارع کمالی فرمانده سپاه الغدیر استان، پدر شهید سرسنگی و جمعی از خانواده ورزش استان یزد، شهید حسین سرسنگی به عنوان شهید شاخص ورزش استان در سال ۱۴۰۳ معرفی شد.
شهید حسین سرسنگی از ورزشکاران رشته کونگ فو بود که در حادثه تروریستی راسک به مقام والای شهادت نائل آمد.
در این مراسم همچنین از عوامل برگزاری یادواره شهدای ورزشکار استان یزد و دو تن از فرزندان شهدا که در رشته ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی فعالیت دارند، تجلیل شد.

دیگر خبرها

  • آغاز اعزام راهیان نور غرب از اول مرداد
  • اعزام راهیان نور غرب از اول مرداد آغاز می‌شود
  • پدر طلبه شهید همایون معدنی به فرزند شهیدش پیوست
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید می‌کنه!
  • معرفی شهید سرسنگی به عنوان شهید شاخص استان یزد
  • دیدار دانشجویان دانشگاه آزاد یزد با خانواده شهید سرسنگی
  • خاطره تلخ پیکان در قزوین با ردپای شهاب زاهدی
  • معرفی داوران و ناظران هفته نوزدهم لیگ برتر هندبال مردان
  • بررسی پدیده «پولشویی» در «مدار بسته» تلویزیون