Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-06@15:18:23 GMT

تراژدی عشق

تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۷۵۷۹۳۴

تراژدی عشق

منیژه لشکری، بانوی «روزهای بی‌آیینه» از پی 10 سال فراق دوباره، به همسر شهیدش، خلبان آزاده حسین لشکری پیوست. هم او که به بانوی صبر و بردباری شهره بود، پس از 18 سال صبوری غمگنانه، به استقبال شوهر خود که از سفر اسارت می‌آمد شتافت و قبل از آنکه تمام رنج سال‌های تنهایی را با او در میان بگذارد، ناباورانه پیکر بی‌جانش را برای سفری ابدی بدرقه نمود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اینک او نیز به ساحل ابدیت کوچ کرده تا تراژدی «حسین» و «منیژه» بار دیگر به صفحه یاد‌ها راه یابد.

از زندگی مشترک این زوج جوان دو بهار بیشتر نگذشته بود که حسین لشکری، در مأموریتی مرزی، چند روز قبل از آغاز حمله سراسری عراق به کشورمان، هواپیمایش مورد اصابت قرارگرفته و سقوط می‌کند، در نتیجه آن وی به اسارت دشمن درمی آید و رژیم بعثی عراق هیچ ردی از او و هواپیمایش نشان نمی‌دهد تا گمانه‌ها بیشترحول و حوش شهادت وی شکل گیرد. منیژه اما به سوسوی نورامیدی که عمق وجودش را روشنی بخشیده دل می‌بندد و به‌‌همراه «علی» یادگار زندگی مشترک با همسرش، چشم به راه بازگشت مسافر خود می‌نشیند. اودرعین جوانی ناچارازعهده دار شدن نقشی سترگ می‌شود و با صبوری مسیرحرکت به سوی آینده را هموار می‌سازد. نیرویی از درون او را به افق‌های روبه ‌رو فرامی خواند و تصویر شریک زندگی اش را در قاب خیال جای داده و به انتظار بازگشت شوهرش می‌نشیند. نیروی امید او را وامی دارد تا سالی یک بار جلوی دوربین بایستد وعکسی به یادگار از خود بگیرد ودرآلبوم خانوادگی جای داده و شرحی بر آن بنویسد تا وقتی حسین آمد، سال های نبودنش را با بودن در یادها نشان دهد. در آن سوی اما «حسین لشکری» خلبان جنگنده اف5 که در یکی ازمأموریت‌های گشت مرزی هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفته و به اسارت دشمن درآمده است به‌دلیل آنکه چند روز قبل از آغاز جنگ اسیر شده وبه تصور بعثیان می‌تواند سندی برای ادعای پوچ آغازگری ایران درجنگ محسوب شود، زنده اما مخفی نگه داشته می‌شود تا همچون برگ برنده‌ای در بزنگاه نیاز رونمایی شود. از این‌رو از لحظه اسارت، 14 سال زندگی طاقت فرسایی را در سلول انفرادی تجربه می‌کند و بجز تعداد معدودی از افسران استخبارات و سران رژیم بعث عراق کسی از او خبری ندارد و 14سال با عنوان مفقودالاثر و مجهول المکان باقی می‌ماند. در این مدت با شکنجه‌های مختلف سعی می‌کنند او را حاضر به همکاری در پیشبرد سناریوهای خود کنند. پس از 14سال در پی تحولات منطقه‌ای و در آستانه جنگ خلیج فارس، رژیم بعث عراق حاضر به ثبت‌نام وی شده و نخستین نامه حسین لشکری در چند جمله به‌همراه عکسی از او به دست همسرش می‌رسد. از این پس انتظاربرای منیژه رنگ دیگری به خود می‌گیرد و دلتنگی‌ها و دلشوره‌هایش بیشترمی شوند. طوری که رنج‌های چهار ساله این دوره، از چشم انتظاری و بلاتکلیفی چهارده سال مفقودالاثری همسرش پیشی می‌گیرند. حقیقتاً تصور این همه صبوری و درک حال و روز زنی جوان با شرایط منیژه لشکری، درفاصله 19 تا 37 سالگی که دوران شکوفایی احساسات یک زن است، دشوار می‌باشد و درکی عمیق می‌طلبد، تا بتوان به ژرفای آن پی برد. کاری که گلستان جعفریان با اثر ماندگار خود «روزهای بی‌آیینه» از عهده آن برآمده و با هنرمندی به عمق لایه‌های شخصیت «منیژه» نفوذ کرده و یافته‌های خود را با جسارتی کم نظیر به قلم ‌آورده است. از این منظر او نه تنها یک روایتگر تاریخ شفاهی و مستندنگار، بلکه روانکاوی ماهر است که دست به خلق شاهکاری بزرگ زده و ظرایف دیده نشدنی درون یک انسان را به طرزی استادانه به معرض تماشا آورده است. جعفریان همچون نقاشی چیره دست، تصویری از احساسات یک زن را به دست داده و با عبور از لایه‌های سطحی و دم دستی به عمق شخصیت او دست یافته است. در این میان ارزش‌های وجودی و صداقت‌ ذاتی‌ سوژه را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. منیژه لشکری با صراحت و صداقتی کم نظیر به بیان احساسات زنانه خود پرداخته و از ریا کاری فاصله گرفته است. از این‌رو شاید بتوان گفت این کتاب درنتیجه تعامل ورابطه‌ای دو طرفه، میان مؤلف و سوژه در ردیف آثارکم نظیرقرارگرفته است. اثر، بدون اینکه خواننده را معطل و سرگرم حاشیه‌های تودرتو کند، سرراست بر سر اصل موضوع رفته و به بیان حقایق پرداخته است. شاید همین ویژگی موجب شده تا از همان سطرهای اول میان خواننده و شخصیت اصلی کتاب ارتباطی عاطفی برقرار شود و ذهن و جان مخاطب را سرشار از درکی شبیه کشف و شهود نماید، تا آنجا که وقتی خواننده کتاب را تمام می‌کند، هنوز ذهنش درگیر ماجراهای شخصیت آن است و نسبت به کسانی با وضعیت مشابه او نگاه متفاوتی پیدا می‌کند. در«روزهای بی‌آیینه» اتحاد روحی عمیقی میان مؤلف و سوژه برقراراست. همین اتحاد سبب شده تا ابعاد مختلف یک تراژدی عاشقانه شکل گیرد. حسین و منیژه زندگی عاشقانه‌ای را آغاز می‌کنند، پس از دوسال بر اثر اسارت «حسین» هریک در تنهایی این عشق را در وجود خود استمرار می‌دهند؛ اما تلقی درستی از یکدیگر ندارند. تا اینکه وقتی حسین پس از 18 سال به خانه برمی‌گردد، آن کسی نیست که منیژه آن همه سال در انتظارش بوده و حسین نیز با به زبان آوردن این جمله که «توقع نداشتم ازدواج نکرده باشی» نشان می‌دهد شناخت عمیقی از همسرش ندارد. بدین ترتیب با بازگشت حسین مرحله جدیدی در زندگی این دو به وجود می‌آید که بیانگر پیچیدگی‌های درون انسان است. «حسین» پس از بازگشت ازاسارت بسیار کم‌حرف و تودار شده و قادر نیست احساسات و درونیات خود را بروز دهد. بنابراین تطبیق‌پذیری او با زندگی جدید بعد از 18 سال زندگی در سلول با چالش‌هایی مواجه است. منیژه ابتدا از سر دلسوزی نسبت به کسی که از جهت روحی متحمل آسیب‌های بسیاری شده و آن فرد نیزپدر تنها فرزندش است، سعی می‌کند ظرفیت‌های سازگاری خود با شرایط جدید را افزایش دهد. «حسین» هم متقابلاً سعی دارد تا کدورت‌های دوران اسارت را از خود دور کند و عشقی که توانسته بود او را در سال‌های سخت اسارت حفظ و زنده نگه دارد را بروز دهد. پس‌از مدتی شعله عشق مجدداً در وجود هردو جان می‌گیرد و به محیط زندگی گرما می‌بخشد وطعم زندگی را عوض می‌کند. جعفریان در اثر خود نقش عشق در ساختن زندگی و حفظ آن در سخت‌ترین شرایط را به خوبی آموزش می‌دهد و در مستندی روایی و با مهارتی ستودنی به کشف راز و رمز هستی که همان اکسیر عشق است می‌پردازد.

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: روزهای بی آیینه منیژه لشکری حسین لشکری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۵۷۹۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!

عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغه‌ای مهم‌تر از حجاب ندارد، در خطبه‌های این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ به‌خصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می‌توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل می‌کند:

منیژه منم، دخت افراسیاب

برهنه ندیده تنم آفتاب.

 این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبه‌های نماز جمعه، اشاره‌ای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر می‌کنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟

خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان می‌آوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشی‌های دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!



آقای علم الهدی!

این شاهنامه‌ای که امروز شما بدان استناد می‌کنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامه‌ای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشی‌های شاهنامه می‌شدید و لااقل به دوستان تان می‌گفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشین‌تر بود.

جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند

ولی یک روز صبح، دیدند که عده‌ای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!


شما درست می‌گویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوش‌هایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری می‌کنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا می‌کنید دست به دامن ایران باستان می‌شوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشی‌های شاهنامه هم تحمل نمی‌شود ولی صحبت از حجاب که می‌شود یادتان می‌افتد در همان شاهنامه‌ای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!

میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن

بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیده‌های ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دار‌هایی که سال‌ها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوان‌ها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزی‌هایی هستند که نتیجه اش را در خیابان‌ها می‌بینند و بعد، از پلیس‌ها می‌خواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!

راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوشش‌هایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزن‌ها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باور‌های فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باور‌های فرهنگی - که امروز بدان‌ها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!

پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!

tags # شاهنامه ، علم الهدی سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • «رباط صلیبی» تراژدی ۱۹ قسمتی فوتبال ایران
  • مشاوران شما بیت‌هایی بهتر از شاهنامه را می‌توانستند پیدا کنند
  • فروش میلیاردی یک تئاتر در دو هفته
  • «بیژن و منیژه» میلیاردی شد
  • جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا می‌کردید
  • عیادت از جورج شکور؛ خالقِ سه گانهِ حماسه های ماندگار …
  • آقای علم الهدی! برای دفاع از حجاب از زن باده نوشی مثل منیژه دفاع می‌کنید؟
  • آقای علم‌الهدی! چرا منیژه؟
  • منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
  • تمجید آنروا از شجاعت خبرنگاران فلسطینی در پوشش تراژدی غزه