زیر و بم نقشه پیمانکار پروژه «آشوب در ورزش ایران»/ مهاجرت سعید ملایی، کیمیا علیزاده، مزدک میرزایی و سلب میزبانی مسابقات آسیایی را فراموش کنید، چالشهای بزرگتر در راه است/ رباینده ورزشکاران ایرانی لو رفت!
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۷۶۷۴۸۱
به گزارش آخرین نیوز، پس از آغاز اقدامات جدید علیه ورزش ایران در ماههای گذشته و ایجاد چالشهایی برای کشور و دغدغههایی برای مردم در این زمینه، حالا به اسنادی دست یافتهایم که نشان میدهد همه این اتفاقات مربوط به یک سناریوی نه چندان جدید است و البته باید منتظر اقدامات بعدی هم بود.
اصل این سناریو، شب کریسمس ۲۰۲۰ (۳ دی امسال) لو رفت؛ وقتی بخش عربی سایت وزارت امورخارجه رژیم صهیونیستی گزارشی منتشر کرد که تایید میکرد این رژیم در ژانویه ۲۰۱۷ (دیماه ۹۵) با عربستان سعودی و امارات به یک توافق جامع در مورد ایجاد چالشهای جدی ورزشی در ایران رسیدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در بخشی از این گزارش به روشنی و به طور عجیبی توضیح داده شده که ماجرا چیست و پای چه کسانی در میان است: «سال ۲۰۲۰ سال انقلاب ورزشی علیه ایران خواهد بود و از آنجایی که سرمایهگذاریهای قبلی در این عرصه در سه سال گذشته انجام گرفته است از این رو المپیک ۲۰۲۰ زمان چیدن میوههای این محصول مشترک عربستان و اسرائیل خواهد بود. عربستان سرمایهگذار این باغ بوده و اسرائیل مسؤولیت مهندسی و طراحی نقشه آن را را بر عهده داشته است.»
ادامه این گزارش که به تصور آنها درباره عدهای اندک از جامعه بزرگ ورزشکاران ایران مربوط میشود، نام پیمانکار پروژه انقلاب ورزشی علیه ایران را هم افشا کرده است: «حالا دیگر ایران نمیداند که چطور با ورزشکاران جذب شده به سرویسهای اطلاعاتی کشورهای رقیب خود برخورد کند.
شبکه سعودی -ایراناینترنشنال- تبدیل به تریبون این ورزشکاران شده است و مهدی رستم پور بهعنوان پیمانکار این پروژه نقش خود را ایفا میکند. از همه جالبتر اینکه با وجود تصور قبلی سرویسهای اطلاعاتی عربستان و اسرائیل ورزشکاران ایرانی بهویژه در رشتههای انفرادی که با مشکلات مالی متعدد روبهرو هستند، تمایل به همکاری با اسپانسرهای خارجی داشته و در ازای کسب تابعیت حاضر هستند هرکاری انجام دهند تا پولی از این راه کسب کنند.
این در حالی است که قهرمانان شاخص ایرانی همچون حسین رضازاده، علی دایی و بسیاری دیگر از ورزشکاران دهه ۷۰ و ۸۰ ایران بارها با پیشنهادات کسب تابعیت در کشورهای ثالث با دستمزد بسیار بالا روبهرو شده بودند؛ اما بهراحتی به آنها جواب منفی داده بودند؛ اما اکنون جوانان متولد دهه ۷۰ و ۸۰ اصلا خود را مقید به پایبندی به اصول ملی و ارزشی نمیدانند و به دلیل ناکارآمدی سیستم ورزشی کشور خود به دنبال خروج از ایران هستند. این یک فرصت استثنایی برای اسرائیل است».
۲۰ دقیقه پس از گاف سایت وزارت امورخارجه رژیم صهیونیستی در انتشار این گزارش، اصلاحاتی روی آن انجام شده و در مهمترین اقدام، نام پیادهنظام ارتش عربستان و رژیم صهیونیستی یعنی مهدی رستمپور از آن حذف میشود و به شکلی قابل پیشبینی، بعد از دو ساعت این گزارش به طور کلی از روی سایت حذف میشود. حذف نام رستمپور و بعد هم اصل گزارش در اختیار سایت بود؛ ولی دیدارهای رسمی مقامات ورزشی عربی با مقامات رژیم صهیونیستی و رئیس فدراسیون جهانی جودو قابل حذف نیست؛ تصاویری که انتشار آنها نشان میدهد آش چقدر شور است.
پروژه رستمپور
داستان قدیمیتر از این حرفهاست. در روزگاری که پناهندگی خبرنگاران بیشتر به حوزه سیاسی محدود میشد، مهدی رستمپور که نویسنده ورزشی و مجری برنامههای ورزشی صدا و سیما بود، سال ۸۸ وقتی همراه تیم کشتی برای شرکت در مسابقات جهانی، به دانمارک اعزام شد از این کشور تقاضای پناهندگی سیاسی کرد. محمد شادابی خبرنگار حوزه والیبال هم مدتی قبل از او چنین طرحی را اجرا کرده بود؛ اما مردم بیشتر رستمپور را میشناختند.
رادیو فردا همان روزها این پناهندگی را در کنار خبر پناهندگی مهدی حقشمار عضو تیم ملی قایقرانی منتشر و تقریبا بهروشنی اعلام کرد موج خروج و مهاجرت قهرمانان ورزشی راه افتاده است. سایت دویچهوله فارسی هم در گزارشی درباره این مهاجرتها نوشت: «شاید این مقدمهای بر یک اتفاق بزرگتر باشد.»
رسانههای بیرونی تقریبا به زبان بیزبانی سناریو و طرحشان را افشا کرده و برخی رسانههای داخلی نیز از توطئه علیه ورزش ایران خبر میدادند. در یک نمونه روزنامه جامجم دیماه ۱۳۹۴ در گزارشی با تیتر «توطئه خزنده سعودیها برای فوتبال ایران» نسبت به ائتلاف کشورهای عربی علیه فوتبال کشور هشدار داد؛ اما گویا در داخل کسی حواسش به این موج تازه نبود!
در این بیتوجهی و در فقدان دیپماسی ورزشی در کشور، مهدی رستم پور پروژهاش را آرام و بیصدا پیش برد و وقتی احساس کرد فصل برداشت است چیزی را پنهان نکرد. نامهای به فیفا نوشت تا مقدمات تعلیق فوتبال ایران درخصوص ورود زنان به ورزشگاهها فراهم شود و بعدهم برای پناهندگی سعید ملایی و خروج مزدک میرزایی کارچاقکنی کرد. در کنار نقش رستمپور، رسانههای سعودی نیز کارشان را آغاز کردند. حجاب، خودداری از بازی با رژیم صهیونیستی و ناامنی به عنوان محورهای اصلی فعالیت علیه ایران در دستور کار قرار گرفت تا سرانجام پس از چند پناهندگی پر سر و صدا، سلب میزبانی از تیمهای ایرانی در مسابقات فوتبال آسیا به عنوان کار ویژه رستمپور نتیجه دهد.
عملیات بزرگ ۲۰۲۰
حالا گاف دو ساعته سایت وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی در انتشار این گزارش نشان میدهد اتفاقات اخیر ورزشی، نه پایان اقداماتی علیه ورزش ایران بلکه آغاز پروژهای بزرگ برای مبارزه مستقیم با ورزش ایران است که باید منتظر قسمتهای بعدی آن بود. نقشآفرینی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی آنقدر پررنگ است که نمیشود نادیده گرفت. از اعلام سلب میزبانی از ایران برای نخستین بار در رسانههای عربستانی تا مشارکت فعال ماریوس ویزر رئیس یهودی فدراسیون جهانی جودو در تعلیق فدراسیون جودوی ایران در ماجرای سعید ملایی نشان میدهد ائتلاف صهیونیستی - سعودی برای اقدام علیه ورزش ایران در پروژه «هر ماه یک بحران برای ورزش ایران» از فاز نظری به مرحله عملیاتی رسیده است.
المپیک ۲۰۲۰ عرصه بعدی چالشهای ورزشی ایران است. در کشتی دست کم احتمال تقابل یک ورزشکار روسیتبار از رژیم صهونیستی با حسن یزدانی وجود دارد. در بسیاری از رشتههای دیگر مانند دوچرخهسواری، دوومیدانی و... سهمیه آنها از ما بیشتر است و احتمال این تقابل کم نیست.
آبان امسال «رفعت سید احمد» نویسنده مصری و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای قاهره که گزارشی درباره افشای نقش زنان موساد در روند پرشتاب عادی سازی روابط صهیونیستها و اعراب نوشته بود، از توطئه ورزشی در کشورهای اسلامی خبر داده بود؛ اما کسی آن را جدی نگرفت. حالا با وجود همه این اسناد، آیا کسی صدای بلند زنگ خطر برای ورزش ایران را میشنود؟ آیا میشود به یک راهبرد معقول و منطقی در برابر این برنامهریزی ضد ایرانی امید داشت؟
بلیت یک طرفه به آینده نامعلوم
احترام، آزادی یا پول؟ چه چیزی باعث میشود ورزشکاران زیر پرچم کشورهای دیگر بازی کنند؟ دلیلش هرچه باشد نگاهی به کارنامه همه آنهایی که از ایران رفتهاند نشان میدهد آنها در یک چیز وجه اشتراک دارند؛ ناکامی. پناهنده شدن ورزشکاران مقوله پیچیدهای است. بعضی از آنها با وجود موفقیتهای اندک ترک وطن کردهاند و پس از پناهندگی هم نتوانستند جایگاهی قابل قبولی در ورزش کشور مقصد به دست بیاورند؛ طوری که در نهایت با یک تصمیم اشتباه عمر ورزشی خود را سوزاندند.
در واقع موضوع پناهنده شدن ورزشکاران ایرانی به کشورهای دیگر از پیچیدگی زیادی برای تحلیل، نقد و بررسی برخوردار است. اینکه یک ورزشکار در حساسترین مقطع زندگی خودش چه میشود که به یکباره تصمیم به ترک وطن و جنگیدن زیر پرچم کشور دیگری میگیرد؟ اینکه آیا صدای خوشبختی که در کشورهای دیگر به گوش میرسد واقعا فقط از دور خوش است یا ورزشکار ایرانی با فکر به عواقب تصمیمی که میگیرد، بلیط خودش را یک طرفه و بدون برگشت رزرو میکند؟ این فهرستی از ورزشکاران معروفی است که از ایران رفتهاند. جستجویی ساده در دنیای مجازی نشان میدهد که دستاورد خیلی از آنها پس از ترک ایران چیز زیادی نبوده است و حالا اصلا نامی از آنها شنیده نمیشود.
کیمیا علیزاده (تکواندو)، سعید ملایی (جودو)، ایمان جمالی (هندبال)، مینا علیزاده (قایقرانی)، صباح شریعتی (کشتی فرنگی)، محمد رشنونژاد (جودو)، میلاد بیگی (تکواندو)، سامان طهماسبی (کشتی آزاد)، فرزاد ذوالقدری (تکواندو)، الشن مرادی (شطرنج)، علیرضا فیروزجا (شطرنج)، میترا حجازیپور (شطرنج)، شهره بیات (شطرنج)
از آرش صالحمیرزایی تا علیرضا کریمی
از سال ۱۳۶۲ که مسابقه دادن با ورزشکاران نماینده رژیم صهیونیستی ممنوع شد تا سال ۱۳۸۲ تقریبا مورد خاصی مشاهده نشد که ورزشکاران ایران و رژیم صهیونیستی مقابل هم قرار بگیرند، اما در این سال صالحمیرزایی در مسابقات بینالمللی شطرنج نونهالان مقابل رقیبی از این رژیم به میدان نرفت.
یک سال بعد تیم فوتسال دانشجویان در مسابقات جهانی با وضعیتی مشابه روبهرو شد و مقابل تیم دانشجویان رژیم صهیونیستی بازی نکرد. اما نقطهعطف جایی بود که آرش میراسماعیلی، جودوکار ایران در رقابتهای المپیک حاضر نشد تا با رقیبی از رژیم صهیونیستی مبارزه کند. بازی نکردن میراسماعیلی که در مهمترین رویداد ورزشی جهان بود، سروصدای زیادی راه انداخت. پس از میراسماعیلی ورزشکاران و تیمهای زیادی بودند که حاضر نشدند با نمایندگان رژیم اشغالگر بازی کنند.
فرخنده سلیمانی (تنیس روی میز)، عباسعلی اکبری (طنابکشی)، غلامحسین ذوالقدر (تکواندو)، تیم ملی گلبال نابینایان، محمدرضا علیرضایی (شنا - صد متر قورباغه)، محمد خمسه (تکواندو)، حامد صداقتی (شمشیربازی)، سیدحسین عابدی (شمشیربازی)، محمدحسین ابراهیمی (شمشیربازی)، حامد سیاد قنبری (شمشیربازی)، پیمان یاراحمدی (کشتی)، علیرضا کریمی (کشتی -۲ بار)، امیر قاسمینژاد (جودو)، احسان قائممقامی (شطرنج)، علیرضا خجسته (جودو)، عرفان آیینی (کشتی)، سیدمهدی هاشمی (کشتی)، علی پاکدامن (شمشیربازی)، افشین نوروزی و امین احمدیان (تنیس روی میز)، تیم فوتبال کارگری کشت و صنعت نیشکر امیرکبیر خوزستان (فوتبال مسابقات جهانی کارگری در لتونی).
از چه زمانی قرار شد بازی نکنیم؟
روابط ایران و رژیم صهیونیستی از زمان تولد این رژیم تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ هرگز به صورت رسمی و دیپلماتیک نبوده است، اما روابط غیرسیاسی هم پس از انقلاب اسلامی به طور کلی به حالت تعلیق درآمد. پیش از انقلاب، ایران و رژیم صهیونیستی به رقابت ورزشی با یکدیگر میپرداختند و مثلا در رشته فوتبال، پنج بازی رسمی با یکدیگر داشتند که آخرین بازی با اسرائیل نیز برد شیرینی را برای ایران در پی داشت و همچنان نیز پس از گذشت سالها، بعضی مسؤولان و ورزشدوستان با افتخار از این برد شیرین یاد میکنند.
اما پس از انقلاب اسلامی و در سال ۱۹۸۳ «بیژن سیفخانی» فرنگیکار کشورمان حریف خود از تیم اسرائیل به نام «رابینسون کوناشویلی» را در رقابتهای کشتی آزاد و فرنگی قهرمانی جهان در کییف اوکراین شکست داد. همان زمان رسانههای بیگانه مدعی شدند که وقتی خبر پیروزی سیفخانی در رسانههای ایران منتشر شد، دستور بازگشت کاروان ایران به کشور توسط مقامات بالا صادر شد و این مسابقه، آخرین رقابت دو حریف در مسابقات ورزشی پس از انقلاب اسلامی محسوب میشود.
منبع: جام جم
منبع: آخرین نیوز
کلیدواژه: ایران و رژیم صهیونیستی پس از انقلاب اسلامی ورزشکاران ایرانی ورزشکاران ایران علیه ورزش ایران مسابقات جهانی کشور های دیگر سلب میزبانی نشان می دهد علیه ایران سایت وزارت سعید ملایی روبه رو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۶۷۴۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این گزارشگر تاکنون گاف نداده است!
مسعود اسکویی در طول این سالها که در رادیو و تلویزیون گزارشگر و گوینده اخبار بوده است، میگفت که تاکنون هیچ گافی نداده است، راست هم میگفت چراکه او گزارشگری را در کنار زندهیاد بهمنش آموخته بود و در خاطراتش همواره از زندهیاد عطاءالله بهمنش یاد میکرد.
به گزارش ایسنا، مسعود اسکویی صبح امروز ـ چهارشنبه ـ ۱۲ اردیبهشت ماه از دنیا رفت؛ گوینده پیشکسوتی که هر بار با او تماس میگرفتیم با رویی گشوده و صبوری به گفتوگو میپرداخت و پاسخگوی سوالاتمان در حوزه رادیو میشد.
در گزارش زیر گفتوگوی قدیمی با مسعود اسکویی را که از سالها پیش داشتیم، مرور میکنیم. در این گفتوگو او از ۴۶ سال تجربه گویندگی گفته است.
مسعود اسکویی، گزارشگر پیشکسوت به گفتهی خودش از سال ۴۵ استخدام تلویزیون شد و به عنوان گویندهی خبرهای سیاسی در تلویزیون حضور داشت.
سالها به عنوان گویندهی خبر سیاسی کار میکرد و چون هنوز بخش ورزشی از بخش سیاسی جدا نشده بود، اخبار ورزشی را نیز در همان جا میخواند. زمانی که بخش ورزشی از بخش سیاسی جدا شد، به بخش ورزشی خبر آمد و گویندهی ثابت خبر ورزشی تلویزیون در ساعات ۱۹ و ۲۱ شد.
مسعود اسکویی، گزارشگر پیشکسوت رادیو و تلویزیون پس از گویندگی اخبار با گزارشهای ورزشی آشنا شد و شروع به گزارش کردن در کنار عطاءالله بهمنش، گزارشگر پیشکسوت کرد.
خاطره جالب از گزارشگری اسکویی در تلویزیون
مسعود اسکویی روایت میکرد: یادش بخیر یک استادی داشتیم آقای پیمان که همیشه میگفت هر مطلبی که میخواهید چه در رادیو و چه در تلویزیون ارائه دهید، حتما یک بار قبلش بخوانید. اشکال هم ندارد از پشت دوربین، بیننده نگاه کند؛ به هر حال یک خبر تازه در وسط برنامه به دستتان رسیده است.
میگفت، تلویزیون اوایل، ساعت شش تا هشت دو ساعت برنامه داشت که یک ربع آن خبر بود. از سریال و فیلم هم خبری نبود. یک روز وقتی خبرهایمان تمام شد در پایان خبری را به من دادند که نوشته بود «توجه بفرمایید امروز در ایتالیا جوانی با اتومبیل تصادف کرد و یک ... قطع شد» با توجه به اینکه قبلا این خبر را نخوانده بودم، شروع کردم این خبر را برای بینندگان بخوانم و در فکر خودم گفتم باید پایش باشد که قطع شده است؛ در حالی که زمانی که جملهی بعد را خواندم این بود که پلیس پس از پنج ساعت جستجو «گوش» اش را پیدا کرده است!
به خنده میگوید: بالا خواندیم پا و پایین خواندیم «گوش» حالا جواب بیننده را چه میخواهیم بدهیم!؟
اولین گزارشگر تنیس و سوارکاری در ایران هستم
اسکویی اولین گزارشگر تنیس و سوارکاری در ایران بود. اتومبیلرانی، مسابقات ورزشی مثل فوتبال و فوتسال نیز از جمله ورزشهایی بود که گزارش میکرد.
خاطراتش را چنین یادآور میشد: «در آن زمان چون ۱۵ نفر بیشتر نبودیم، در گروه ورزش تلویزیون اکثر برنامهها را گزارش میکردیم. فوتبال هم گزارش میکردم و ضمن اینکه گزارش میکردم اخبار هم میخواندم. تا اینکه پس از انقلاب سال ۱۳۶۸ من را به رادیو آوردند. خیلی سخت بود ولی خوب به رادیو آمدم.
این پیشکسوت رادیو میگوید: ضمن اینکه برنامهها را در رادیو اجرا میکردم، مسابقات را نیز گزارش میکردم؛ البته بیشتر مسابقات والیبال و تنیس را گزارش میکردم و به همراه تیمها به کشورهای دیگر میرفتم. در تهران هم مسابقات مختلفی بود که میرفتم و گزارش میکردم.»
فوتبال ایران و استرالیا خیلی برایمان هیجان داشت
اسکویی دربارهی جذابترین گزارشی که تاکنون از او به یادگار مانده است، صحبت کرده و گفته بود: البته تمام مسابقاتی که گزارش میکنیم برای ما جذاب است؛ اما خاطرم هست زمانی که مسابقات والیبال جام ملتهای آسیا در کشورمان بود که تیمهای خارجی هم آمده بودند، بسیار برایم جذاب بود. به ویژه اینکه قهرمان جام ملتهای آسیا شدیم.
او همچنین بازی فوتبال ایران و استرالیا را جزو جذابترین گزارشهای کاریاش خواند و گفت: در این بازی من، مجری و گویندهی برنامه بودم؛ یعنی گزارشگر نبودم اما بسیار هیجان داشت و خیلی اثرگذار بر روی کارمان بود.
به کار گویندگی بسیار عشق میورزیدم
اسکویی همچنین با اشاره به اینکه زمانی که به تلویزیون وارد شد، جوانی ۲۴ ساله بود و هنوز آن پختگی لازم را پیدا نکرده بود، اظهار کرده بود: هرچه جلوتر میرفتم در حین کار، به کار گویندگی بسیار عشق میورزیدم. گویندگی هم در تلویزیون و هم در رادیو؛ اکنون هم که تا به اینجا رسیدهام همین حس را دارم. از دل و جان گویندگی و کارم را دوست دارم و کم کم سعی کردم پیشرفت کنم به رادیو آمدم و اکنون به اینجایی که هستم رسیدم.
در شهرستانها گزارشگران بیطرفانه گزارش نمیکنند
این گزارشگر قدیمی تلویزیون و رادیو در ارتباط با گزارشگران جوان امروزمان در شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی اظهار کرده بود: مسالهای که گزارشگران جوان ورزشی باید در نظر داشته باشند، بیطرف بودن است. حال با توجه به اینکه هر کسی ممکن است علاقهای به تیمی داشته باشد اما در گزارشش نباید این امر نشان داده شود. باید طوری گزارش کند که بیطرف باشد. اگر در رادیو گزارش میکند، باید شنوندهی خود را حفظ کند و اینکه در رشتهای که گزارش میکند، باید مطالعهی زیادی داشته باشد.
او افزوده بود: متاسفانه در شهرستانهای ما به چشم میخورد که گزارشگران ما بیطرفانه گزارش نمیکنند. در تلویزیون به دلیل اینکه ۷۰ درصد تصویر است و ۳۰ درصد گوش کردن، گزارشگر هر چه بگوید و بیننده هم هر چقدر دقت کند، ۳۰، ۴۰ درصد بیشتر نمیگیرد؛ به دلیل اینکه حواسش همه به تصویر است. اما در رادیو ۱۰۰ درصد گوش است؛ بنابراین باید گزارشمان نسبت به تلویزیون متفاوت باشد.
اسکویی بار دیگر تاکید کرده بود: مسالهی بیطرفی خیلی مهم است که متاسفانه در شهرستانها میبینیم و خیلی واضح است. این جانبداری در تمام رشتهها از جمله فوتبال، والیبال، بسکتبال، هندبال و همه اینها کاملا به چشم میخورد.
اسکویی با توصیه بر اینکه در تلویزیون گزارشگر نباید زیاد صحبت کند به دلیل اینکه تصویر به کمکش میآید، خاطرنشان کرد: متاسفانه گزارشگران جوان شهرستانی ما همین طور هزار ماشاءالله پشت سر هم در تلویزیون صحبت میکنند.
با اطلاعات کافی مسابقه را گزارش کنیم
اسکویی با توصیه نسبت به اینکه گزارشگر باید مطالعهی زیادی داشته باشد و بداند جریان بازی از چه قرار است، گفته بود: الان مثل گذشته نیست، یک بچه پنج، شش ساله هم میتواند از من ایراد بگیرد. کوچکترین اشتباه و غلطی که داشته باشیم تماس میگیرند و میگویند. خیلی باید حواسمان جمع باشد و دقت و مطالعه کنیم و با اطلاعات کافی مسابقه را گزارش کنیم.
تاکنون هیچ گافی ندادهام/با دل و جان کار کردیم
اسکویی از سال ۴۵ در تلویزیون بود و سپس در سال ۶۸ به رادیو آمد. تاکید میکرد که تاکنون هیچ گافی ندادهام، اینکه چیزی را جابه جا بگویم، نه این کار را نکردهام. نمیخواستم هیچ ایرادی از من نه در تلویزیون و نه در رادیو گرفته شود.
او دربارهی افتتاح رادیو ورزش گفته بود: رادیو ورزش هشت تیرماه سال ۷۸ افتتاح شد و آقای جهانی، ندیری، شادابی و من چند نفری بودیم که به عنوان موسسان و بانیان شبکه ورزش حضور داشتیم. همگی با دل و جان کار کردیم و امروز شبکه ورزش جای خود را در بین همه باز کرده است.
در پخش بعضی از جمله فوتبال و جام جهانی حتی از تلویزیون جلوتر هستیم
اسکویی به رادیو بسیار عِرق داشت؛ «به جرأت میتوانم بگویم در پخش بعضی مسابقات، از جمله فوتبال و جام جهانی، رادیو ورزش از تمام رادیوها و حتی از تلویزیون جلوتر است؛ به عنوان مثال زمانی که به همراه تیمها به مسابقات کانادا رفته بودم، در مسابقات وزنهبرداری آقای رضازاده مسابقه داشت و من هم با یک موبایل گزارش میکردم. اما در تلویزیون اینگونه نیست وقتی در المپیک ۲۰ رشته داریم تلویزیون نمیتواند پخش مستقیم همزمان داشته باشد. اما ما در رادیو همزمان میتوانیم پوشش دهیم؛ بنابراین در اینجا از همه جلو میافتیم.»
ما شدیم شبکه ماشین! کسی از ما قبول نمیکند درجا بزنیم
این گزارشگر پیشکسوت با خنده چنین اظهار کرده بود: ما شدیم شبکه ماشین! همه برنامههایمان را گوش میدهند؛ البته مخاطبان انتظار پخش مستقیم همه مسابقات را از ما دارند و این کار ما را یک مقدار سخت کرده است. باید دقت کنیم از اینکه هستیم بالاتر برویم.
اسکویی با بیان اینکه تا چه میزان دامن زدن به حاشیههای ورزشی در دستور کار رادیو ورزش است؟ گفته بود: ما در حال حاضر کاری میکنیم حاشیهمان کمتر باشد و به اصل قضیه بپردازیم. در موارد مختلف برنامههای علمی داریم که شاد هستند و واقعا یک تلاش همهجانبه است؛ به گونهای که کسی نمیتواند بگوید ما ساعتها استراحت و بیکاری داریم، همه در تلاشند و ارتباط زیادی با مسؤولان و دستاندرکاران ورزشی داریم بلافاصله موضوعات و انتقادات را مطرح میکنیم. با توجه به کارهایی که انجام میدهیم کسی از ما قبول نمیکند درجا بزنیم.
احتیاج به رادیو ورزش ۲ داریم
او با اشاره به اینکه یک رادیو به مدت ۲۴ ساعت برای ما باز هم کم است، با توجه به اینکه برنامههای خیلی متنوعی داریم، گفته بود: زمانی که پخش مستقیم داریم برنامههایی که در آن ساعت پخش میشوند پخش نمیشوند، به هر حال بیننده توقع دارد برنامهی خودش را پخش کنند و این برنامه هم شنوندهی خاص خودش را دارد. در اینجاست که احتیاج به شبکهی دیگری تحت عنوان «رادیو ورزش» داریم تا اینگونه برنامهها در ساعات مشخص خود پخش شوند. خوب است اگر «رادیو ورزش ۲» ایجاد شود، در این صورت هم شنوندههایی که برنامه دوست دارند، گوش میدهند و هم شنوندههایی که پخش مستقیم مسابقات را دنبال میکنند گوش میدهند.
اولین گزارش فوتبالم در کنار استادم آقای بهمنش بود
مسعود اسکویی سپس از همکاریاش با عطاءالله بهمنش گفته؛ «در تلویزیون قبل از انقلاب با آقای بهمنش همکاری داشتم، مسابقات مختلفی رفتیم که او گزارش میکرد و من هم در کنارش بودم. اولین گزارش من در سفر به کویت و بازی پرسپولیس با تیم القادسیه و دو تیم دیگر بود که از طرف تلویزیون من و آقای بهمنش رفته بودیم من در آنجا برای اولین بار بود که گزارش فوتبال میکردم ۱۰ دقیقه آقای بهمنش گزارش میکرد پنج دقیقه هم من گزارش میکردم.»
او در پایان گفتوگویش با ایسنا بار دیگر تاکید کرده بود: خیلی سخت بود که از تلویزیون به رادیو آمدم اما حالا با جان و دل گویندگی و کارم را دوست دارم و تاکنون که به اینجا رسیدم، بسیار به کارم عشق میورزم.
انتهای پیام