از نقش مثبت ایران در روند صلح افغانستان استقبال میکنیم/ مبارزه با داعش محدود به افغانستان نیست/ آماده تامین امنیت پروژه تاپی هستیم/ قراردادی برای استخراج معادن با آمریکا نداریم
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۷۷۳۴۰۹
اوضاع در افغانستان همچنان مبهم و پیچیده است. از یک سو نتایج انتخابات ریاست جمهوری این کشور با اما و اگرهای متعدد روبهرو است و همچنان اعتراضها به این موضوع ادامه دارد و از سوی دیگر شاهد آن هستیم که هیچ چشمانداز مثبتی در گفتوگوهای طالبان و آمریکا وجود ندارد. دولت افغانستان علاوه بر لزوم اجرای آتشبس از سوی طالبان، معتقد است که تنها راه رسیدن به صلح، برگزاری مذاکرات بینالافغان است اما طالبان دولت را فاقد مشروعیت میداند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برخی منابع رسانهای از موضع مشاور امنیت ملی افغانستان مبنی بر اینکه آتشبس را پیششرط هرگونه مذاکره با طالبان میدانند، انتقاد کرده و آن را نوعی مانعتراشی میدانند. ارزیابی شما در این خصوص این موضوع چیست؟
جاوید فیصل: آتش بس خواست مردم افغانستان و نیاز پروسه صلح است؛ چراکه ما باید مطمئن شویم که طالبان نه تنها خواهان صلح هستند، بلکه میتوانند توافق همه طیفهای خود را برای این پروسه داشته باشند. مردم افغانستان هنوز هم به نیت طالبان برای صلح شک دارند و آتشبس میتواند این شک را از بین ببرد.
اخیراً حمدالله محب در نشست رایسینا به طالبان هشدار داد که در صورت رد فراخوان دولت برای مذاکره باید منتظر پیامدهای آن باشند. این پیامدها چه ابعادی خواهد داشت؟
جاوید فیصل: دولت افغانستان به صلح با طالبان اولویت میدهد، در عینحال وظیفه دارد تا از مردم خود در برابر این گروهها و سایر جریانهای دیگر از طریق نظامی دفاع کند.
مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری افغانستان پیش از این از رویکردهای مداخله جویانه زلمی خلیلزاد انتقاد کرده و تاکید کرده است که وی به دنبال تشکیل حکومتی موقت و مستقل به ریاست خود است. این مساله در شرایط فعلی و با توجه به تشدید پیچیدگی مذاکرات تا چه حد موضوعیت طرح مجدد دارد؟
جاوید فیصل: ما به این باور هستیم که تنها گفتوگوهای بینالافغانی میتواند ما را به صلح یکپارچه برساند. مهم است که در گفتوگوی فعلی میان آمریکا و طالبان برای آغاز مذاکرات بینالافغانی نیز بحث شود؛ چراکه این موضوع را راه حل اصلی میدانیم.
چشمانداز دولت آینده افغانستان و ترکیب کابینه را چگونه ارزیابی میکنید؟
جاوید فیصل: ما هنوز هم منتظر نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری هستیم که پس از آن حکومت جدید تشکیل خواهد شد؛ اما حکومت آینده بدون شک یک حکومت فراگیر و به نمایندگی از سوی مردم افغانستان خواهد بود.
نظر شما درباره انتقادها از واشنگتن در خصوص وارد شدن به مذاکره مستقیم با طالبان چیست؟ نقش این مواضع در بینتیجه ماندن مذاکرات بینالافغانی چیست؟
جاوید فیصل: مردم افغانستان قربانی جنگ با طالبان و گروهای تروریستی هستند. صلح پایدار و با عزت تنها زمانی میتواند بدست بیاید که طالبان با دولت و ملت افغانستان برای گفتوگو آماده شوند.
هدف از طرح اخیر طالبان موسوم به «کاهش خشونت» که به زلمی خلیلزاد ارائه شده، چیست؟
جاوید فیصل: طرح کاهش خشونت هیچ مفهومی را ارائه نمیکند. برای اعتمادسازی و رسیدن به صلح واقعی، نیاز است تا طالبان به آتشبس تن دهند. همانطور که پیشتر گفتم، آتش بس یکی از موضوعات کلیدی و اصلی در پرونده صلح به حساب میآید.
انتقادهای اخیر عبدالله و حامد کرزی از سیاستهای دولت اشرف غنی در خصوص مذاکرات صلح چه مبنایی دارد؟
جاوید فیصل: ما باور داریم که صلح خواست مردم افغانستان است و حکومت در این پروسه به نمایندگی از مردم افغانستان مشغول است. لذا ما امیدواریم که سایر اشخاص و افراد دیگر مطابق خواست مردم افغانستان و منافع ملی اظهار نظر کنند.
چهار محور توافق که بعد از دور دهم مذاکرات طالبان و آمریکا حاصل شد را تا چه اندازه عملی ارزیابی میکنید؟ ضمانت اجرای این محورها چه خواهد بود؟
جاوید فیصل: ما هنوز شاهد هیچگونه پیشرفتی در روند صلح از جانب طالبان نبودیم. طالبان هنوز هم با گروههای افراطی منطقه و جهان رابطه دارند و پاکستان هنوز هم حامی این گروه است. دو محور این توافق مربوط حکومت افغانستان است که به یکی از آنها به مذاکرات بینالافغانی میپردازد و دیگری مسائل بین حکومت افغانستان و ایالات متحده آمریکا است.
پس از ترور سردار سلیمانی در عراق، دولت افغانستان نسبت به این اقدام واکنش نشان داد. به عنوان سخنگوی مشاور امنیت ملی افغانستان، اقدام آمریکا در ترور ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟ فقدان ایشان تا چه حد بر امنیت منطقه و بحث مبارزه با تروریسم تاثیر خواهد گذاشت؟
جاوید فیصل: دولت افغانستان با دولت ایران روابط حسنه داشته و از سوی دیگر توافقها و همکاریهای دوجانبه با دولت آمریکا دارد. ما فارغ از همسایگی با ایران و شراکت استراتژیک با آمریکا، امید داریم که موضوعات پیشآمده از طریق گفتوگو و راههای دیپلماتیک حل شود و تاثیر منفی بر اوضاع افغانستان و منطقه نداشته باشد.
بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی معتقدند بهرغم اینکه ایران حضور در هرگونه مذاکرات با طالبان را منوط به حضور نمایندگان دولت افغانستان میداند، از ظرفیت تهران در این موضوع استفاده نشده است؟ مشکل دقیقاً در کجاست؟
جاوید فیصل: ما از کشورهای همسایه، منطقه و جهان خواهان همکاری در پروسه صلح افغانستان هستیم. در این مرحله بدون شک خواهان نقش مثبت ایران در این راستا هستیم که امید داریم ایران از روابط خود با طالبان برای پیشبرد پروسه صلح افغانستان استفاده کند.
در بحث مبارزه با داعش، شاهد عملیاتهای متعدد اردوی ملی افغانستان علیه این گروه تروریستی بودیم اما همچنان بقایای داعش در افغانستان وجود دارد. دلیل اصلی ریشهکن نشدن داعش در افغانستان چیست؟
جاوید فیصل: نیروهای دلیر و قهرمان امنیتی و دفاعی ما گروه ترورستی داعش را در شرق افغانستان نابود کرده و توان عملیاتی این جریان تا حد زیادی تقلیل پیدا کرده است؛ اما باید متوجه باشید که داعش یک پدیده تروریستی در سطح منطقه و جهان است. به همین جهت ریشهکن کردن داعش نیازمند ادامه مبارزه با این جریان تروریستی در سطح منطقه و جهان است و تنها به افغانستان محدود نمیشود.
با وجود ارتباطهای موثر و مستمر میان دولتهای افغانستان و ایران شاهد آن هستیم که برخی به دنبال ایجاد فضای ایرانهراسی در افغانستان هستند. باتوجه به کارنامه مثبت ایران، دلیل این امر را چگونه ارزیابی میکنید؟
جاوید فیصل: افغانستان خواهان روابط حسنه با دولت با جمهوری اسلامی ایران است. ما امید داریم که زمینه مناسبات دوجانبه پیشرفتهایی داشته باشیم و هر دو طرف از فرصتهای مشترکی که داریم، بهرهمند شویم. ما به ایران به مثابه یک کشور همسایه، هم کلام، هم فرهنگ و همکار نگاه میکنیم.
در مورد خط لوله تاپی بسیاری معتقدند به دلیل آنکه مسیر این پروژه در جغرافیای تحت تصرف طالبان قرار دارد، مشکلات زیادی برای راهاندازی آن وجود دارد. آیا دولت افغانستان امنیت این خط لوله را تضمین میکند؟ چه مذاکراتی از سوی ارگ با طالبان در این مورد صورت گرفته است؟
جاوید فیصل: تاپی یک پروژه چند ملیتی است. کشورهای که حامی طالبان هستند از این پروژه همچنان به صورت مستقیم منتفع میشوند. نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان آمادگی کامل جهت تامین امنیت این پروژه دارند.
در زمان تجاوز شوروی به افغانستان، بحث مصادره معادن افغانستان از سوی آنها مطرح بود و پس از تجاوز آمریکا هم این موضوع مجدداً مطرح شد. ایالات متحده چگونه و تا چه حد معادن افغانستان را به نفع خود مصادره کرد؟ آیا اقدامی از سوی کابل در این خصوص صورت گرفته است؟
جاوید فیصل: دولت افغانستان هیچگونه قراردادی در مورد استخراج معادن با ایالات متحده آمریکا ندارد. قراردادهای قبلی در این مورد با کمپانیهای چینی و هندی بوده است.
گفتوگو: فرشاد گلزاری
منبع: ایلنا
کلیدواژه: افغانستان طالبان داعش مذاکرات صلح افغانستان دولت وحدت ملی افغانستان زلمی خلیل زاد پروژه خط لوله تاپی مشاور امنیت ملی افغانستان چگونه ارزیابی می کنید مذاکرات بین الافغانی خواست مردم افغانستان دولت افغانستان صلح افغانستان ایالات متحده منطقه و جهان مثبت ایران امید داریم پروسه صلح تا چه حد گفت وگو هنوز هم آتش بس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۷۳۴۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
صدایی که از ایران شنیده میشود/آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ / فاصله خاورمیانه تا توافق
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که دیدار رهبر انقلاب و مسئولان و کارگزاران حج و دیدار رئیس اقلیم کردستان با رهبر انقلاب از یک سو و از مذاکره در تهران تا احیای برجام در واشنگتن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ نوشت: هفته گذشته در جریان یک انفجار در یکی از مساجد شیعیان استان هرات افغانستان هفت نفر از نمازگزاران که یکی از آنها زن بود به شهادت رسیدند. خبر این جنایت توسط رسانههای دولتی و رسمی کشورمان بدون آنکه حساسیتی نسبت به آن نشان داده شود منتشر شد و مسئولان جمهوری اسلامی نیز از کنار آن گذشتند. این روش متاسفانه در زمینه به شهادت رسیدن مردم بیگناه افغانستان در دوره جدید سلطه گروه تروریستی-تکفیری طالبان به یک رویه تبدیل شده و به نظر میرسد در قالب یک قرارداد نانوشته بنا بر اینست که مسئولان ایرانی در برابر مسلمانکشی در افغانستان سکوت کنند. براساس همین قرارداد نانوشته است که به صورت متناوب افراد و جمعهائی از مخالفان سلطه طالبان اعم از سنی و شیعه به شکلهای مختلف توسط عناصری که در ظاهر مشخص نیست چه کسانی هستند جان خود را از دست میدهند و این جنایات که روشن است کار طالبان است در میان سکوت مرموز و حسابشده به فراموشی سپرده میشوند.
درباره این وقایع هولناک، نکات قابل تاملی وجود دارند که لازم است مورد توجه قرار گیرند. تامل مسئولین ارشد نظام جمهوری اسلامی در این نکات میتواند مانع وقوع حوادثی شود که آینده کشورمان را تهدید میکنند.
یک نکته اینست که تقریباً هر هفته یک حادثه تروریستی در افغانستان رخ میدهد که در اثر آن چندین نفر جان خود را از دست میدهند. با توجه به اینکه قربانیان این جنایات معمولاً از میان اهالی استان هرات و مناطق هزارهجات و شیعیان و همینطور ناراضیان اهل سنت و مخالفین سلطه طالبان هستند، کاملاً روشن است که گروه طالبان درصدد پاکسازی قومی، تصفیه مذهبی و ریشهکن ساختن مخالفین خود برآمده و این تصمیم را با قاطعیت اجرا میکند. این جنایت، با تمام موازین اسلامی، انسانی و بینالمللی در تضاد است و سران طالبان باید به خاطر آن محاکمه و مجازات شوند.
نکته دوم اینست که برخلاف ادعای حاکمیت خودخوانده، طالبان با داعش تقسیم کار کردهاند و برای اینکه جنایات به نام حاکمیت ثبت نشود و به وجهه بینالمللی آن لطمه نزند، آنها را به گردن داعش میاندازند و داعش نیز آنها را به گردن میگیرد. این واقعیت را تمام گروههای جهادی افغانستان بارها اعلام کردهاند و روشنترین دلیل صحت آن اینست که حکومت خودخوانده طالبان هرگز هیچکس را به عنوان عامل این جنایات معرفی و مجازات نمیکنند. رسوائی بزرگ جدیدی که گریبانگیر طالبان شده اینست که امیرخان متقی وزیر خارجه این گروه تروریستی هفته گذشته مدعی شد اصولاً داعش در افغانستان حضور ندارد و در همان حال حکومت خودخوانده طالبان جنایتهای داخل افغانستان را به گردن داعش میاندازد!
نکته سوم اینست که حکومت خودخوانده طالبان ادعا میکند افغانستان در امنیت کامل قرار دارد و این ادعا را در بوق و کرنا میکند و از امتیازات خود میداند، ولی برخلاف این ادعا مرتباً اخبار انفجار و ترور از نقاط مختلف این کشور به گوش میرسد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در گزارش خود از وضعیت فعلی افغانستان تحت سلطه طالبان اعلام کرد ۲۰ گروه تروریستی در این کشور حضور دارند بطوری که آن را به کانون تروریسم منطقه تبدیل کردهاند. تاملبرانگیزترین واقعیت اینست که گروه طالبان امکانات را برای حضور این گروههای تروریستی فراهم ساخته و آنها را برای برنامههای آینده خود در منطقه آماده میکند.
چهارمین نکته به ایران مربوط است که چند سوال مهم را در خود دارد. یک سوال اینست که اگر وظیفه نظام جمهوری اسلامی اینست که در برابر کشتار مسلمانان ساکت نباشد کمااینکه به این وظیفه اسلامی به درستی در مورد فلسطین و جنایات صهیونیستها عمل میکند، چرا در قبال کشتار مردم مسلمان افغانستان چنین احساس مسئولیتی ندارد؟ سوال دیگر اینست که میان گروه تروریستی-تکفیری طالبان که حتی شورای امنیت سازمان ملل نیز افغانستان تحت سلطه آن را یک کانون خطر برای منطقه میداند چه فرقی با رژیم صهیونیستی وجود دارد که مسئولین ما معتقد به مدارا با این گروه تروریستی هستند؟ سوال سوم اینکه چرا طالبان، داعش، القاعده و سایر گروههای تروریستی تکفیری از ابتدای تاسیسشان تاکنون حتی یک گلوله به سوی رژیم صهیونیستی شلیک نکردهاند و چرا با اینکه در وابسته بودن طالبان به صهیونیسم بینالملل تردیدی وجود ندارد، جمهوری اسلامی ایران با این گروه نرد عشق میبازد؟
و پنجمین نکته اینکه مردم ایران مدتهاست که خطر نفوذ عناصر وابسته به طالبان را در نقاط مختلف ایران احساس میکنند. این احساس خطر تاکنون به شکلهای مختلف از طریق رسانهها و افراد صاحب نظر به مسئولین گوشزد شده و حتی در موارد زیادی ارتکاب جنایت در ایران توسط نفوذیهای طالبان به اثبات رسیده است، با اینحال معلوم نیست چرا مسئولان حاضر نیستند به طالبان از گل نازکتر بگویند و این به یک معما تبدیل شده است. اکنون سوال مهم اینست که بالاخره معمای طالبان چه وقت حل خواهد شد؟
فاصله خاورمیانه تا توافق
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان فاصله خاورمیانه تا توافق نوشت: تحولات منطقه با نشانههای متعارض آن هم هرلحظه و به نوبت، ناظران را دچار آشفتگی تفسیری_ تحلیلی کرده است. برخی رخدادها از جمله استمرار گفتگوهای آتشبس در قاهره با حضور مقامهای سیاسی _ امنیتی ایالات متحده؛ چراغ سبز حماس و اسرائیل برای انعطاف در مواضع پیشین خود؛ سفر «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای به ایران؛ انتشار برخی اخبار مربوط به گفتگوهای تهران _ واشنگتن در نیورک برای کاهش تنشهای دو طرف؛ ابتکارهای تازه عمان و ژاپن برای ایجاد بستر گفتگوهای تازه میان تهران و غرب بر سر اختلافات هستهای و منطقهای و... از یکسو نشانههای مثبت در حداقل کنترل اوضاع بروز داده است.
از سوی دیگر، اما نشانههای مثبت در لحظه دچار تغییر میشود. این تغییر نیز مربوط به گزارشهایی است که شکست مذاکرات قاهره را با مخالفت حماس و اسرائیل در چگونگی ساختار مفهومی آتسبس در غزه؛ خروج اعتراضی حماس از دور گفتوگوها؛ حمله ارتش اسرائیل به شرق رفح؛ از سرگیری آتشباری میان حزبالله و اسرائیل در جنوب لبنان و در این حال سختی هرگونه توافق تازه میان تهران و آژانس بینالمللی هستهای؛ همچنین ابهامها درباره نتایج رایزنیهای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن را به نمایش میگذارد. به راستی اوضاع به کدام سمت در حال حرکت است؟ تشدید بحران؟ توقف در هر آنچه اکنون هست؟ یا قبول قاعده «شدّت قبل از فترّت» که سرانجام تکلیف همه طرفها را درچارچوب نظم جدید روشن میکند.
هر سه احتمال بالا را با شواهد موجود نمیتوان با قطعیت پیشبینی کرد؛ وقتی هر ساعت، اوضاع متفاوت از ساعتهای پیش از آن است. آنچه اکنون قطعی است؛ نبود قطعیت است. آیا در این صورت میتوان از «بنبست» سخن گفت تا وقتی که هنوز «نقطه تعادل» در روند جاری پیدا نشده است؟ این نقطه وقتی دور از دسترس مینماید که مطالبات هریک از طرفها براساس بازی «صفر و صد» تنظیم شده است. اسرائیل در ازای قبول آتش بس، تسلیم کامل حماس را در دو سطح نظامی و سیاسی میخواهد. حماس با داشتن تنها سرمایه اصلی و گران خود یعنی گروگانهایش، ماندگاری در ساختار سیاسی _ نظامی حکومت فلسطینی در هر شکل را به همراه آزادی دهها فلسطینی در بند اسرائیل طلب میکند. ایالات متحده در سودای توقف درگیریها به شکل مقطعی در خدمت به حداقل شش هدف اصلی است: ۱_ از انزوا خارج کردن اهمیت جنگ اوکراین و توقف سودبری روسیه از ناآرامیهای منطقه. ۲_ ایجاد امنیت تضمین شده برای اسرائیل. ۳_ بازگشت امنیت به دریای سرخ و تردد مطمئن کشتیهای تجاری در این دریا؛ خلیج عدن و بابالمندب. ۴_ رفع هرگونه اخلال در انتقال انرژی از منطقه خلیج فارس؛ ۵_ نزدیک کردن ریاض به قبول عادی سازی روابطش با تلآویو. ۶- استمرار انجماد در تنش جاری تهران و غرب. اما همه آنچه واشنگتن در پی آن است تابع زمانی است که انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر آینده تعیین کننده آن خواهد بود. در این صورت رفتار کنونی واشنگتن نزد طرفهای مقابلش در منطقه، به مثابه رفتار آتش نشانی است که تنها میخواهد دامنه آتش را در محل آتش آنهم به شکل نیمبند کنترل کند. همین مهم سبب میشود که حتی مهمترین متحد او یعنی اسرائیل و دیگر دوستانش در منطقه با تردید به ابتکارهای واشنگتن بنگرند. این تردید حتی دامن اروپائیان را نیز گرفته است. حالا فرانسه و آلمان هم رفته رفته ساز انتقاد را به سیاستهای واشنگتن کوک کردهاند.
وابسته کردن آینده اوضاع به انتخابات نوامبر در ایالات متحده، یعنی قبول هرگونه توافق در حالحاضر مانند ساختن خانه روی شن خواهد بود؛ بنابراین هیچ طرفی نمیتواند به پایداری توافقها دلبسته شود وقتی مبتکر اصلی (واشنگتن) خود در موقعیت ژلاتینی قرار دارد.
تحولات منطقه هر لحظه تصویری متناقض را نزد ناظران به نمایش میگذارد. اگر با قاطعیت گفته نشود که همه چیز در بن بست کامل فرو رفته، اما میشود گفت که خاورمیانه تا نقطه توافق فاصله بسیار و دور از دسترس دارد.
صدایی که از ایران شنیده میشود
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژیاتمی طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان صدایی که از ایران شنیده میشود نوشت: جمهوری اسلامی ایران در حالی پنجاهمین سالروز تأسیس سازمان انرژی اتمی را جشن میگیرد که بخش مهمی از اهداف راهبردی کشور در صنعت هستهای تحقق یافته است. دستیابی به این اهداف که مرهون هدایتهای داهیانه مقام معظم رهبری مدظله العالی است، در دولت سیزدهم در قالب یک سند جامع و راهبردی تبیین و مصوب شد که ترجمان چشمانداز ۲۰ ساله سازمان انرژی اتمی جهت نیل به اهداف مهم صنعت هستهای کشور است. گزارههای بنیادین این افق بلندمدت، براساس نیاز به توسعه زیرساختهای بنیادین، کسب فناوریهای برتر در حوزههای سلامت، امنیت غذایی، صنعت، محیطزیست و انرژیهای پاک و پایدار است. ازجمله اقداماتی که در قالب این چشمانداز ۲۰ساله و در جهت تسری مزایا و نتایج پیشرفت فناوری هستهای درزندگی آحاد مردم انجامشده باید به برنامهریزی برای افزایش هفت برابری ظرفیت تولید رادیوداروها در کشور اشاره کرد. احداث مرکز جدید تولید رادیودارو در حالی است که هماکنون ۵۰ رادیودارو در گروههای مختلف در داخل کشور تولید شده و ۲۱۰ مرکز پزشکی و درمانی و سالانه حدود یکمیلیون بیمار از خدمات و محصولات سازمان انرژی اتمی بهره میبرند. در زمینه توسعه و افزایش مراکز پرتودهی و پرتودرمانی نیز در سالجاری ۸ مرکز پرتودهی جدید برای اولینبار در کشور احداث و فعال میشود. تا سال ۱۴۰۰، ۶ دستگاه پتاسکن برای خدمات پزشکی در کشور وجود داشت، اما اکنون با تلاشهای صورتگرفته ۱۵ دستگاه به مجموعه دستگاههای پتاسکن افزوده شده است. بخش دیگری از آنچه در قالب این برنامه در دستور کار قرار گرفته، سرمایهگذاری برای دستیابی به ایزوتوپهای پایدار است که در حقیقت در مرز دانش قرار دارد و راهگشای توسعه همهجانبه در علوم و فنون نوین ارزیابی میشود. اکنون ایران یکی از معدود کشورهایی است که دانش جداسازی ایزوتوپهای پایدار را به شکل بومی توسط دانشمندان جوان خود کسب و اجرایی کرده است. در این مسیر تولید دستگاه «ایرانیوم» به دست متخصصان ایرانی و شکست انحصار تولید این دستگاه راهبردی صنعت هستهای که در سالهای گذشته فقط در اختیار سه کشور امریکا، انگلیس و آلمان بود از جمله موفقیتهایی است که به دست آمد. دانش دستیابی به ایزوتوپهای پایدار از حیث اقتصادی و نیز به لحاظ کاربرد آن در حوزههای مختلف از جمله در حوزه سلامت حائزاهمیت است. چنانکه یک گرم از یک ایزوتوپ میتواند برابر با چندین بشکه نفت ارزش اقتصادی داشته باشد. کما اینکه تولید هگزا فلوراید تلوریوم که شامل زنجیرهای برای جداسازی ایزوتوپ پایدار تلوریم ۱۳۰ است در نهایت به تولید ایزوتوپ ید ۱۳۱ منجر میشود که در تشخیص و درمان سرطان کاربرد دارد. فراتر از این اهداف، دستیابی به مرزهای دانش در حوزه کوانتوم در زمره محوریترین اهداف توسعهای چشمانداز ۲۰ ساله سازمان انرژی اتمی است. همچنان که کشورهای دارای فناوری هستهای پیشرفته به سمت دانش استفاده از انرژی همجوشی یا گداخت حرکت میکنند و جمهوری اسلامی ایران نیز از این مهم غافل نبوده است. برای قرار گرفتن در فهرست کشورهای صاحب تکنولوژی گداخت نقشه راه راهبردی در قالب سند چشمانداز طراحی شده است. صنایع هستهای ایران و سازمان انرژی اتمی امروز پرچمدار توسعه علمی و فناوری با جهت تجاریسازی است. ایجاد صنایع دانشبنیان علاوهبر ارزش افزوده قابلملاحظهای که در بخشهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد میکند و عرصه را برای جذب و بهکارگیری نخبگان و سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی گسترش میدهد با شعار سال یعنی «جهش تولید با مشارکت مردم» تطابق دارد. این شعار خط فرمان توسعه و پیشرفت کشور است تا حضور مردم را بخصوص در حوزه فناوریهای دانشبنیان افزایش دهد، پژوهش را در دانشگاهها تقویت کند و از این طریق علاوهبر توسعه منابع انسانی، به توسعه تحقیقات و پیشرفت فناوری از طریق تحقیقات شتاب ببخشد. همچنین برمبنای سند ۲۰ ساله، گامهای مؤثری در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ در جهت دستیابی به ۲۰ درصد سبد برق کشور از انرژی هستهای در قالب طراحی و اجرای ابرپروژه ساخت نیروگاههای اتمی ۲ و ۳ در استانهای بوشهر، خوزستان، هرمزگان و سواحل مکران و شمال کشور برداشته شده است.
این اقدامات که دامنه گستردهای از نیازهای کشور را در خود جای داده و دستاوردهای آن در بخشهای مختلف به خدمت گرفته میشود، با مشارکت بخشهای گوناگون و متناسب با قابلیتهای کشور در اطلس جغرافیایی ایران به اجرا درآمده است.
تحقق این اهداف، مهمترین مأموریت سازمان و ترازوی سنجشی است که در پایان راه، ایران را بهعنوان یکی از قطبهای سازنده نیروگاههای اتمی در جهان معرفی میکند. طراحی و اجرای «سیاست نوآوری و درهای باز» نیز در همین راستا و با تمرکز بر زدودن وجه امنیتی ماهیت فعالیت هستهای کشور در دستورکار قرار گرفته است. سیاست «امنیتیسازی» موتور محرکهای برای جلوگیری از پیشرفت این صنعت بوده که از منظری قابل تأملتر، ایران را با موج تخریب روبهرو ساخته است بهنحوی که سعی دارند مسیر روشن و صلحآمیز آن را با حربه تحریم و ترور، تیره و تار سازند.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران توانسته زیر سایه تلاش و دانش بومی دانشمندان خود، پاسخگوی نیازهایی باشد که دشمنان با تلاش برای تخریب، تحریم و منزویسازی ایران نتوانستهاند راهی برای بیپاسخ گذاشتن آنها بیابند. تازهترین نشانه این مهم را میتوان در همین روزها در ایران دید. سازمان انرژی اتمی در نخستین کنفرانس بینالمللی علوم و فنون هستهای، میزبان شمار زیادی از دانشمندان خارجی از نقاط مختلف جهان و بیش از ۵۰۰ نفر از اساتید دانشگاههای کشور است. برگزاری این نشست همزمان با حضور آقای «رافائل گروسی»، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فرصتی است تا انباشت سوء نگرشهایی که در پی سیاستهای ظالمانه غرب، تحریمهای ظالمانهای را به کشور تحمیل کرده، با فروپاشی روبهرو سازد و زمینه را برای تبادلنظر درباره مسائل اختلافی ایران و آژانس فراهم سازد.
بیگمان از خوان گسترده توسعه صنعت هستهای ایران، کشورهای جهان نیز منافع خویش را خواهند جست، اما سهم و نصیب شهروند ایرانی فراتر از دیگران است. در صحنه اروپا و غرب، تبدیل ایران به یکی از قطبهای هستهای خاورمیانه، راه سرمایهگذاران پرشماری را به بازار و میادین انرژی خواهد گشود، اما در داخل ایران، این دستاوردها میتواند تأمینکننده نیازهای پایه و حیاتی همه اقشار و سطوح جامعه باشد. چنانکه دانشمندان برای تداوم و توسعه ابعاد پیشرفتهای فناورانه، راه هموار و روشنی درپیش دارند، مردم هم زیر سایه دستاوردهای بومی دانشمندان جوان کشور به زندگی لبخند خواهند زد و هزاران دانشجو و نخبه ایرانی که دشمنان سعی داشتند، آنها را در حصار محرومیت علمی نگه دارند به سوی افقها و فضاهای جدید خیز خواهند برداشت.