ناگفتههایی درباره شعارهای طنز علیه رژیم پهلوی / از زمینه شکل گیری تا مفاهیم تلخ و عمیق!
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۳۲۵۹۳
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، باید پذیرفت که انقلاب اسلامی در میان همه نهضتهای اجتماعی دوران معاصر از جنبه تجلی آرمانهای عمومی در شعارها، یک پدیده بینظیر بوده است. در این بین، یک سری شعارها بودند که در کنار داشتن مفهومی قابلتامل از چاشنی طنز هم برای ساختشان استفاده شده است. پرونده امروز زندگیسلام، نگاهی است بر شعارهای طنز روزهای انقلاب که بر شور و شعور مبارزان انقلابی و مردم حاضر در راهپیماییها میافزود.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شعارهای روزهای مبارزه با رژیم پهلوی نه فقط بازتابی از مطالبه و دغدغههای مردم، بلکه واکنشهایی بداهه به رفتارها ی رژیم هم بود. خیلی از اتفاقات آن روزها را میتوان در دل همین شعارها جستوجو و نکات جالبی را در دل آنها کشف کرد. ماجرا وقتی جذابتر میشود که بدانیم شعارها خیلی وقتها بداهه بودند و رگههایی از طنز داشتند. چند نمونه از شعارهارا در ادامه مرور میکنیم.
بیشتربخوانید: جنجالیترین مصاحبه شاه که تواناییهای عقلی او را زیر سوال برد!لباس گرم بپوشید زمستان 57 زمستان سختی بود؛ سرد و پرسوز، اما سوز سرما نمیتوانست آتش خشم مردم را از تک و تا بیندازد. البته چیزی که تحمل سرما را سخت میکرد، بی نفتی هم بود. کارکنان صنعت نفت برای قطع شریان حیاتی رژیم اعتصاب کردند. تعطیلی موقت صنعت نفت، برخی از مردم را نگران کرده بود. با اینکه چندی بعد هیئتی به سرپرستی مهندس بازرگان از طرف امام ماموریت یافت به وضعیت تولید نفت رسیدگی کند و کارکنان شرکت نفت هم حاضر شدند به اندازه تولید نفت برای داخل کشور به سرکار برگردند، صفهای طویل مردم که با پیتهای نفت در جلوی نفت فروشیها تشکیل شده بود، طولانیتر و طولانیتر میشد. جوانان انقلابی وقتی به این صفهای طولانی برمیخوردند، این شعار را سرمی دادند: توی صف ایستادن حالا دیگه حرام است لباس گرم بپوشید که کار شاه تمام است کیک جادویی انقلاب زندگی عادی را تحت تاثیر قرار میدهد. در شرایط ملتهب سیاسی هیچ چیز سرجای خودش نیست. ادارهها و مغازهها یکی در میان تعطیلاند. تاکسیها و اتوبوسها مردم را جابه جا نمیکنند. نفت فروشیها نفت نمیفروشند، نانواییها نان نمیپزند و خلاصه همه چیز و هرچیز از حال عادی خارج میشود.بالانشینها همین که میبینند شهر دارد شلوغ میشود، سرمایهها را به جای امنی منتقل میکنند و منتظر مینشینند تا ببینند اوضاع چطور میشود، اما پیاده ها، پیادههایی که از ظلم و تبعیض در خشم و خروشاند، همانها که دارند انقلاب میکنند، باید در همان شرایط ملتهب هم در پی نان شب خود و خانوادهشان باشند. زندگی باید ادامه داشته باشد.دورهگرد پیادهای که در خیابان انقلاب، روبهروی دانشگاه تهران کیک میفروخت، با انقلاب هماهنگ بود و میخواند و میرفت و کیکهایش را میفروخت و در کیکفروشی کنش انقلابی خود را به نمایش میگذاشت: کیک بخور قوی شی سوار پهلوی شی بازم بگو نواره اواسط آذرماه بود. ارتشبد ازهاری که برای ارائه گزارشی درباره اوضاع مملکت در مجلس سنا حاضر شده بود، طی نطقی که جا داشت مضحکه قرن لقب بگیرد گفت: «من به همراه همسرم دیشب به پشتبام رفتم و با دوربین شکاری پشتبامهای دیگر را نگاه کردم و کسی را ندیدم که ا... اکبر بگوید.» ازهاری گفت: «صداهای ا... اکبر شبانهای که هر شب در آسمان تهران میپیچد، صدای نوار است!» اصلا شما جای مردم. هیچ جور میتوانستید این جمله مضحک و گویندهاش را مورد ریشخند قرار ندهید؟ ازهاری بیچاره بازم بگو نواره نوار که پا نداره چشمای تو خماره باز تو نخ ماست خیلی از حضرات سلطنت مدار تصورش را هم نمیکردند که سفر شاه در 26 دی 57 به بسته شدن طومار حکومت پهلوی بینجامد؛ البته برخی هم عمق فاجعه را درک کرده بودند، منتها چون نمیخواستند از تک و تا بیفتند، مدام رجز میخواندند و برای انقلاب و مردم خط و نشان میکشیدند. یکی از اینها «اردشیر زاهدی» بود؛ سفیر ایران در آمریکا. زاهدی با شبکه «ای.بی.سی» آمریکا مصاحبه کرده و خیلی جدی گفته بود:«شاه قصد کناره گیری از سلطنت را ندارد و تا سه ماه دیگر به ایران برخواهد گشت.» اردشیرخان نمیفهمید که وقتی روزگار از کسی برگردد، دیگر هیچ کاری از دست هیچ کسی برنمیآید. مردم هم که منتظر بودند یکی یک حرف نامربوط بزند تا شعاری تازه بسازند، از فردای فرار شاه در کوچه و خیابان فریاد می زدند: یا ایها الناس آن شاه نسناس هرجا که باشد باز تو نخ ماست ای مرد بی شرف ... سرود «خمینی ای امام» را که یادتان هست؟ همان سرودی که جوانان انقلابی در روز 12 بهمن، هنگام ورود امام به میهن، در فرودگاه برای امام اجرا کردند. حالا نقیضه این سرود را هم ببینید که مردم برای شکنجه گران ساواک ساخته بودند: این تویی این تویی پاسدار شاه خصم آزادگان دوستدار شاه بود تو را به دست همیشه یک چماق خدا کند تو را ز هر دو دست چلاق رضا بالا، رضا پایین بشنوید از «رضای پسر» {ولیعهد}. این رضا که البته هنوز هم در قید حیات است و گاهی که تقی به توقی میخورد، از آن طرف آب بیانیهای، سفارشی، چیزی از خودش صادر میکند، فرزند محمدرضا پهلوی و فرح دیباست. فرح سومین زن محمدرضا بود و توانست با به دنیا آوردن رضای دوم، گام بلندی را در تحکیم روابط زناشویی شاهانه بردارد. وجود دو رضا در تحت و فوق محمدرضا شاه پهلوی، ایدهای بود برای ساختن شعاری پرمغز و پرطنز. شعاری که حکایت از حقیقتی تلخ داشت. حکایت از اینکه نارضایتی از این حکومت جائر و جابر تا آن جا پیش رفته است که قاطبه مردم از آن نارضایتی دارند و تنها دوتن می توانند از این حکومت راضی باشند؛ پدربزرگ و نوه! پدر رضا، پسر رضا سی و پنج میلیون نارضا فرعون قرن بیستم در مصر شاه مخلوع پس از فرار از ایران به سراغ انورسادات رفت؛ البته نه با اختیار بلکه به اجبار. مسئول تشریفات شاه گفته بود: «با اینکه بنا بود شاه به آمریکا عزیمت کند، آمریکاییها با ترفند خاصی هواپیمای او را در مصر فرود آوردند.» شاه وقتی سادات را دید، اشک در چشمانش حلقه بست و گفت: «اکنون احساس فرماندهی را دارم که از میدان جنگ گریخته است.» اقامت اولیه شاه در مصر قرینهای شد تا مردم ایران لقب ملوکانه «فرعون معاصر» را به او اهدا کنند: به همت خمینی، پهلوی در به در شد فرعون قرن بیستم، در مصر مستقر شد گر بگیرد اولی جان پلید دومی خدا، شاه، میهن. این شعاری بود که حامیان سلطنت برای خودشان تراشیده بودند و گاهی که 200 تا 300 نفری تظاهرات می کردند، روی پلاکاردهایشان مینوشتند یا از بلندگوهای دولتی شان فریاد میکردند. میخواهیم به تحلیل این شعار بپردازیم: باید بگوییم بخش اول و بخش آخر این شعار اتفاقا کاملا درست است. «خدا» و «میهن» دو اصل اصولی هر موضعگیری سیاسی هستند. مشکل در «بخش وسطی شعار» است. مشکل این جاست که «شاه» نمیتواند رابط خوبی بین بخشهای ابتدایی و انتهایی این شعار باشد. اما مردم رابطه بهتری بین اجزای این شعار برقرار کرده بودند. ببینید: خدا، شاه، میهن گر بگیرد اولی جان پلید دومی ملتی یابد نجات، آسوده گردد سومی شعارهای طنز معمولا تلخ عمیق و گزندهاند ایده نگارش این کتاب، چرا و چطور در ذهنتان شکل گرفت؟ پروژهای داشتیم که قرار بود یک سری کتاب درباره موضوعات مختلف و مرتبط با مسائل حاشیهای انقلاب بنویسیم؛ یک سری اشخاص، وقایع، مکانها و یک سری موضوعات که کمتر به آنها توجه شده است و به انقلاب ربط دارد. یکی از آن موضوعات، همین شعارهای طنزآمیز است. بنابراین تصمیم گرفتید تا از یک زاویه جدید به انقلاب نگاه کنید. درست است؟ قطعا انقلاب و جنگ، ناگفتههای بسیاری از منظرهای مختلف دارد که باید به آنها پرداخت و در قالبهای پژوهشی یا هنری از آنها سخن گفت. در این کتاب از یک زاویه جدید که تا به حال به آن پرداخته نشده، به این موضوع نگاه شده است. انقلاب مهمترین واقعه تاریخ معاصر ماست و معمولا همیشه با رویکردهای حماسی به آن پرداختهایم و از این منظر کمتر به آن پرداخته شده است. منابع شما برای جمعآوری این شعارها، چه چیزهایی بوده است؟ درباره منابع اصلی برای تالیف کتاب شعارهای طنز ایام انقلاب، فقط دو کتاب وجود داشت که آنها هم اوایل انقلاب چاپ شده بودند. کتابهایی که دیوار نوشتهها را منعکس کرده بودند و روایتهایی از انقلاب که در آنها بعضی شعارها هم ذکر شده بود. در این یکی دو کتاب نیز چیزی درباره زمینههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شعارها نیامده و تنها به ثبت و ضبط شعارها اکتفا شده است. من همه اینها را مطالعه و مواردی را که مصداق شعار طنزآمیز بود، جدا کردم، سپس در چندین مرحله، اینها را گزینش کردم تا بهترینها و جذابترینهایش را انتخاب کنم. به طور مثال، بعضی از این شعارها عمومیت نداشت و مربوط به یک روز یا واقعهای خاص بود که حذف کردم و ثمره این تلاشها، کتابی شد که چاپ شده است. در خور ذکر است که جمعآوری محتوای این کتاب به طور پراکنده حدود دو ماه طول کشید. به عنوان فردی که در این حوزه تحقیق داشته است، نظرتان درباره شعارهای طنز ساخته شده در آن زمان چیست؟ چه برداشتی از آنها دارید؟ بعضی از شعارها ادیبانه است، بعضی بار محتوای ایدئولوژیک دارد و بعضیهایش بانمک و طنز آمیز است. با این حال، شعارها ویترین مطالبات، خواستهها و دغدغههای مردم هستند به ویژه در شرایط ملتهب سیاسی که شعارسازیها بیش از آنکه کنترل شده باشند، فی البداههاند و به طور خودجوش پدید میآیند و شیوع پیدا میکنند. در کتاب مذکور هم شعارهایی گردآوری شدهاند که وجه مشترکشان طنزآمیز بودن آنهاست. برخی از آنها در هجو شاه و وابستگان به رژیمشاهنشاهی ساخته و پرداخته شدهاند و برخی از طنزی تلخ و عمیق و گزنده برخوردارند. هر شعار طنز مربوط به یک ماجرا و اتفاقی است که در این کتاب سعی کردهام به آن ماجرا، پرداخت مناسب و دقیقی داشته باشم. واضح است که فهمیدن و درک کردن خیلی از این شعارها نیازمند این است که شناخت دقیقی از آن روزها و شرایط اش داشته باشیم.
از واکنشها به انتشار این کتاب و نظرات مردم برایمان بگویید؟
بعد از انتشار کتاب با واکنشهای متفاوتی روبهرو شدیم. بعضیها میگفتند که چرا به این موضوع پرداخته اید و بعضیها هم میگفتند که چرا اینقدر به مشکلات حکومت پهلوی اشاره کردهاید. یادم هست که بعدش آقای زیباکلام یادداشتی نوشت در دفاع از این کتاب و گفت که این شعارها و دیوارنویسیها، آینه اتفاقاتی است که آن زمان افتاده و ما خودمان هم بیشتر این شعارها را شنیدهایم و قابل کتمان نیست.منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دهه فجر انقلاب اسلامی سلطنت پهلوی آن پرداخته شعارهای طنز شرایط ملتهب واکنش ها بعضی ها یک سری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۳۲۵۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران: پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است/ هر روز شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی حاکمیت با مردم میبینیم/ گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند
پایگاه خبری جماران: رئیس انجمن جامعه شناسی ایران با تأکید بر اینکه یک هنجار یا قاعده، زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد، گفت: هر روز جامعه از سبک زندگی ای که حکومت میخواهد اعمال کند، فاصله بیشتری میگیرد . یعنی هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. نتیجه چیست؟ سال 1401 به طور جدی نتیجهاش را دیدیم، اما به نظر میرسد که یک نوع فراموشی در بخش هایی از حاکمیت وجود دارد.
سعید معیدفر در گفت و گو با خبرنگار جماران گفت: واقعا نمیدانم ما برای چه کسی صحبت میکنیم و مخاطب ما چه کسی است؟ تجربهها بیانگر این است که عملا گوش به این حرف ها داده نمی شود یا به عبارتی باید بگویم، آیا ما برای خودمان صحبت میکنیم یا برای جامعه صحبت میکنیم؟ یا برای سیاستگذاران و برنامهریزان صحبت میکنیم؟ اگر خواسته باشم برای دل خودم حرف بزنم و یا حرف دل مردم را بزنم، عملا مخاطب من حکومت نیست. چون هر برنامه یا سیاستی که میگذارد، اصلا کاری به ابعاد اجتماعی آن ندارد.
وی با ابراز این عقیده که به ویژه در سه، چهار سال اخیر هرچه جلوتر آمدهایم، اساسا بخشهایی در حاکمیت کاری ندارند که سیاستها، کنشها و برنامهریزیهای آنها چه تبعات اجتماعی دارد، افزود: البته شاید اقلیتی که به نحوی مخاطب حکومت هستند، در این قضیه با حاکمیت همراستا باشند، ولی عملا میتوان گفت که بخش بزرگی از جامعه راه خودش را میرود و حاکمیت هم راه خودش را میرود؛ نه او به تبعات رفتار خودش فکر میکند و نه این. به نوعی دو مسیر متفاوت دارد طی میشود.
وی با اشاره به برخی وقایع در سال های گذشته، یادآور شد: افراد حاضر در اعتراضات، مدتی سبک زندگی خودشان را نشان دادند و امروز نهایتا تصمیمی که دوباره حاکمیت گرفته این است که اوضاع را به شرایط قبل از نیمه دوم 1401 برگرداند. اما این امر به نظر میرسد که امکانپذیر نیست. چرا که به لحاظ جامعهشناختی میگوییم یک هنجار یا قاعده زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد. طی قرنها و سدههای متعدد، مردم زندگی میکردند و هنجارها و سبک زندگی، پوشش، آرایش و آداب و رسوم خودشان را داشتند. مردم به طور عموم یک چیزی را پذیرفته بودند و بین خودشان قرارداد عرفی بود و نهایتا چون آن عرف از یک پشتوانه قوی اجتماعی برخوردار بود و مردم مبتنی بر هنجارهای خودشان از آن عرف حمایت میکردند، و اساسا نیاز به اعمال زور از بالا نداشت.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران تصریح کرد: البته حاکمیتها برای موارد نادری که اتفاق میفتاد، حضور داشتند. مثلا اگر قتلی اتفاق میافتاد نیاز به مداخله حکومتهای محلی و یا حکومت در یک مقیاس بزرگتر بود. اما بقیه امور جامعه در اختیار خودش بود. یعنی مردم فی ذاته و بر اساس ارزشهای خودشان از هنجارها حمایت و بر اساس آن عمل میکردند. اگر کسی هم تخلف میکرد، وجدان جمعی به نحوی او را مورد مؤاخذه قرار میداد.
پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است
وی تأکید کرد: اما به دنیای جدید که وارد شدیم، «یکدستسازی» پروژهای است که حکومتهای ایدئولوژیک دنبال کردهاند. یعنی تلاش داشتهاند که همه مردم را یک مدل ببینند و دیگر تنوع فرهنگی، ارزشی، هنجاری و سبک زندگی را نبینند. طبیعتا این پروژه همه جا شکست خورده است. یعنی علیرغم اینکه حکومتهای ایدئولوژیک با تمام قوا، زور و فشار از بالا تلاش کردهاند که پروژه یکدستسازی را دنبال کنند، موفق نشدهاند. اما این حکومتها از تاریخ و تجربه حکومتهای مشابه درس نگرفتهاند و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
معیدفر گفت: جالب است که در کشور خود ما حداقل در سال 1401 تجربه کردیم و دیدیم که نمیشود؛ و نهایتا چقدر دردسر برای حکومت ایجاد کرد و چقدر خسارت به مردم وارد شد. روی شرایط اقتصادی و ثبات کشور در عرصه بینالمللی هم تأثیر گذاشت. اما باز درس گرفته نمی شود و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
وی در ادامه در خصوص میزان بازدارنگی برخی طرحها و رفتارهای حاکمیتی گفت: پروژه یکدستسازی حتی در حکومت پهلوی اول هم دنبال میشد. یعنی حکومت همه تلاش خودش را کرد تا مردم را نسبت به یک سری هنجارها مرتبط کند ولی نشد و دست آخر یک انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. یعنی عکس جریانی که حکومت دنبال میکرد، رجعتی به ارزشهای دینی اتفاق افتاد. حالا جمهوری اسلامی دنبال این است که پروژه یکدستسازی را با مسیر متفاوتی دنبال کند؛ و نتیجهاش را دارید میبینید.
معیدفر با بیان این عقیده که هر روز جامعه از سبک زندگی دلخواه سیستم رسمی فاصله بیشتری میگیرد، ادامه داد: هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی، ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. اما در عین حال عبرتی هم نمیگیرند. نتیجه چیست؟ سال 1401 به طور جدی نتیجهاش را دیدیم؛ و قطعا این بار میتواند در ابعاد خیلی وسیعتر اتفاق بیفتد. یعنی شاید بعد از یک مدتی فکر میکنند همه چیز آرام شده و سکوت است، و دوباره شروع کنیم. به نظر میرسد که یک نوع فراموشی وجود دارد.
وی افزود: از آنجا که این اعمال زور برای تحقق یک سلیقه خاص، پشتوانه اجتماعی ندارد؛ حتی در میان کسانی که خودشان با آن هنجارها و ارزشهای حاکمیت همصدایی دارند. یعنی در خیابانها و در بیشتر مواقع، کسانی که سبک پوشش متفاوتی دارند مورد اعتراض مذهبیها هم قرار نمیگیرند و یک نوع همزیستی مسالمتآمیز بین آنها ایجاد شده است. ما این همزیستی را در بسیاری از کشورهای اسلامی میبینیم. یعنی امروز اساس بر پذیرش ارزشهای متقابل هست و ما وارد دنیایی شدهایم که این تفاوت پذیرفته شده است.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران یادآور شد: در گذشته تنوع بوده، اما آدمها چون در قالب قوم، طایفه و ایل جدا از هم زندگی میکردند، شاید دچار مشکل نمیشدند. ولی امروز تمام این فرهنگها و خرده فرهنگها در کنار هم زندگی میکنند. اوایل تلاش بر این بود که یکی از اینها خودش را بر دیگران تحمیل کند، ولی الآن به تدریج ما داریم وارد دنیایی میشویم که خرده فرهنگهای متفاوت دارند در کنار هم همزیستی مسالمتآمیز پیدا میکنند. یعنی میگوید تو سبک زندگی خودت را داری و من هم سبک زندگی خودم را دارم؛ میتوانیم ضمن احترام به سلیقهها، ارزشها و هنجارهای همدیگر دوستی و معاشرت هم داشته باشیم. ما وارد این دنیا شدهایم، اما متأسفانه حاکمیت ما نمیخواهد این را بپذیرد؛ و الآن نگران است که حتی مذهبیون اعتراض جدی نسبت به سبک زندگی مغایر با نظر حاکمیت ندارند و با آن کنار آمدهاند.
وی گفت: خود من هر روز در مترو و شهر رفت و آمد دارم و میبینم که چگونه گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند. وقتی که در جامعه زمینه اعتراض به سبک زندگی گروه دیگر وجود ندارد، حاکمیت مجبور است به زور آن را دنبال کند. طبیعتا چون وجدان عمومی پشت سرش نیست، حتما شکست خواهد خورد. البته خسارتهای خیلی سنگینی هم به جامعه وارد خواهد کرد.
وی در ادامه گفت و گو با جماران تأکید کرد: نگاه رسمی، دیگر نمیتواند بگوید من فکر و ایدهای دارم و همه باید در آن چهارچوب قرار بگیرند. همین الآن رفراندوم هم نمیخواهد، در مطالعات و بررسیهای اجتماعی که برگزار میشود، میتوانید واکنش مردم را ببینید. بخش عظیمی از مردم امروز به شدت با ارزشهای مسلط در تضاد قرار گرفتهاند؛ با هنجارهایی که او میخواهد القاء کند در تضاد و تزاحم قرار گرفتهاند. این حاکمیت یا باید با ارزشهای جامعه همراه شود و یا با جامعه درگیر شود و نهایتا هم خودش آسیب ببیند و هم به جامعه آسیب جدی بزند.
وی با بیان اینکه فکر می کنم راه دوم انتخاب شده است، تصریح کرد: به جای اینکه خود را با هنجارها و ارزشهای امروز جامعه تطبیق بدهند، میخواهند در بر همان پاشنه سالهای گذشته بچرخد که جامعه اقبالی به سمت هنجارها و ارزشهایی نشان دادند. اما وضع عوض شده و دیدگاههای مردم تغییر پیدا کرده و بررسیهای اجتماعی نشان میدهد که چه اتفاقات بزرگی دارد در جامعه میافتد. به نظر میرسد حاکمیت چشمش را به روی این تغییر و تحولات بسته و میخواهد ارزشهای خودش را القاء کند؛ جواب نمیدهد.
وی در تبیین دیدگاه خود گفت: وقتی یک جامعه دارای فرهنگ خاص و تنوع فرهنگی، ارزشی و هنجاری باشد، شما نمیتوانید او را عوض کنید. سالها است در آموزش و پرورش و صدا و سیما تمام امکانات و ابزارها با بودجههای بسیار هنگفت تلاش شده که جامعه را به سمت ارزشهای خاص خودشان بکشانند. اگر موفق شده بودند، مسلما دست به زور نمیزدند. بنابراین، شیوههای نرم هم دیگر جواب نمیدهد. یعنی جامعه ما مختصاتی پیدا کرده و با برخی مختصات حاکمیت ما سازگار نیست.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران اظهار کرد: حاکمیت مجبور است خودش را از عرصههای فرهنگی منعزل کند و بگوید صرفا میخواهم حکومت کنم؛ مثل برخی حکومتهای دیگر که با ارزشها و هنجارهای جامعه کاری ندارند و هر چیزی که مردم در مقیاس منطقهای یا محلی وضع میکنند، حکومت کشور تلاش میکند که آن را در چهارچوب قانون بیاورد و نهایتا در چهارچوب آن نظمی برقرار کند؛ اقتصاد مملکت فعال و شرایط امنیتی درست باشد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه رویکرد عدم دخالت در عرصه های فرهنگی و اجتماعی چه نسبتی با «جمهوری اسلامی» دارد؟ ابراز عقیده کرد: امروز به نظر میرسد که دیدگاههای خود مذهبیون هم عوض شده و بسیاری چیزها دیگر اهمیت گذشته را ندارد؛ نوع نگاه به دین و نوع مداخله دین در جامعه تغییر پیدا کرده است. اگر یک روزی بخش عمدهای از جامعه خواستار دخالت دین در امر سیاست بودند، بررسیهای اجتماعی نشان میدهد هر دورهای که مطالعات انجام گرفته، میزان نظر افراد درباره مداخله دین در سیاست به شدت کاهش پیدا کرده است. دو، سه ماه اخیر هم در مورد «پیمایش ارزشها و نگرشها» اطلاعاتی بیرون آمد که وضعیت چگونه است؛ و این را میشود با سالهای پیش مقایسه کرد.
سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد
وی افزود: اینها نشان میدهد که سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد و اجازه بدهد که دین متناسب با مبانی اصلی خودش، روی اندیشه و رفتار انسانها تأثیر بگذارد. اگر همچنان مداخله حکومت در عرصه دین تداوم پیدا کند، نمیدانم که سالهای آینده ما تا چه اندازه با گریز مردم از دین رو به رو خواهیم شد. یعنی الآن نمونههایی هست و میتواند شدت بیشتری پیدا کند.
معیدفر در پاسخ به اینکه یعنی به عقیده شما هرچه حکومت مداخلهاش را کمتر کند، ارزشهای دینی در جامعه پررنگتر میشود؟ گفت: حداقلش این است که روند گریز از دین به شدتی که الآن هست، نخواهد بود. البته برای پروسه دینداری نیاز به یک دوران خاصی داریم. فرض کنید مثل کسی که عمل کرده یا مدتی بستری بوده، عضلاتش خشک شده و باید فیزیوتراپی برود تا دوباره این عضلات به کار بیفتد، اگر حکومت مداخله خودش در امر دین را کنار بگذارد، مثل کسی است که فعلا از روی تخت بلند شده اما نیاز به فیزیوتراپی دارد. یعنی نیاز به عملیات جداگانهای هست که کم کم بتواند حالت عادی پیدا کند.
وی در پایان گفت: بنابراین، فکر میکنم اولین گام این است که حکومت از تداوم و تشدید مداخله در امر دینی اجتناب کند؛ بعد خود مردم یا بزرگان جامعه و کسانی که باورهای عمیق دینی دارند، بتوانند با شیوههای ترویجی یا تعلیمی اوضاع را به حالت عادی برگردانند. فعلا این دخالتها در دین، ثلمهای به دین وارد کرده که حالا حالاها آثار منفی آن را خواهیم داشت.