Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-04-30@17:03:34 GMT

حلقه گمشده در دسیسه شیطانی عکاس جوان

تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۶۷۳۲۰

حلقه گمشده در دسیسه شیطانی عکاس جوان

حوادث رکنا: عکاس جوان با ادعاهای وسوسه کننده، دختر شهرستانی را به بهانه پیدا کردن شغل مناسب به تهران کشاند و در دام شیطانی خود گرفتار کرد.

به گزارش رکنا، این مرد که به دروغ گفته بود از سلبریتی ها عکاسی می کند در دادگاه به دلیل اتهام رابطه نامشروع گناهکار شناخته شد و به مجازات شلاق محکوم شد.

دختر ساده لوح

رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت عجیب یک دختر جوان به نام نازگل آغاز شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نازگل که گریان بود و همراه پدرش به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرده بود نزد افسر تحقیق پرده از سرنوشت شوم خود برداشت.

دختر جوان گفت: من و خانواده ام در تهران زندگی نمی کنیم من از همان کودکی زندگی سختی داشتم پدر و مادرم سال‌هاست از یکدیگر جدا شده اند و من با پدرم زندگی می کنم و در بروجرد ساکن هستیم.

نازگل ادامه داد: چند سال قبل برادرم با پسری به نام بهنام دوست بود آن ها رابطه ای صمیمی با هم داشتند تا این که بهنام تصمیم گرفت به تهران بیاید من دورادور شنیدم که بهنام در تهران عکاسی می کند .

بعد از مدتی من و بهنام در فضای مجازی با هم حرف می زدیم بدون این که رابطه ای عاطفی داشته باشیم تا این که از او شنیدم عکاس سلبریتی ها شده است و وضع مالی خوبی هم دارد.

دختر ساده لوح گفت:باورم نمی شد تا این که مدتی پیش با من تماس گرفت و گفت کار مناسبی در تهران برایم پیدا کرده است .او برایم بلیت گرفت و من به تهران آمدم. اما وقتی به خانه بهنام رفتم فهمیدم او مرا فریب داده است بهنام در خانه اش ناگهان رنگ عوض کرد اصلا باور نمی کردم او یک شیطان باشد و برای خواهر دوستش نقشه کشیده باشد وقتی خواست من را آزار دهد التماسش کردم اما توجهی نکرد تا این که من را تسلیم نیت شومش کرد. او من را در خانه اش زندانی کرد حتی اجازه نمی داد با پدر یا برادرم تماسی داشته باشم تا این که پدرم به ماجرا پی برد و به تهران آمد و بهنام ناچار شد مرا آزاد کند .

بازداشت عکاس شوم

به دنبال اظهارات دختر شهرستانی ،پسر عکاس بازداشت شد و در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده پدر نازگل گفت : دخترم به یک باره ناپدید شد. من همه جا را برای یافتن او جست و جم کردم، به پایانه مسافربری رفتم و پس از بررسی فهرست مسافرانی که به تهران رفته بودند با اسم بهنام روبه رو شدم .من که به ماجرا مشکوک شده بودم با او تماس گرفتم و فهمیدم بهنام برای دخترم بلیت گرفته و او را به تهران کشانده است. وقتی به تهران رسیدم او ناچار شد دخترم را آزاد کند. من از او شکایت دارم و برایش اشد مجازات را می خواهم.

سپس نازگل در حالی که اشک می ریخت، گفت: من بعد ازاین ماجرا می خواستم خودسوزی کنم اما منصرف شدم. حالا از او شکایت دارم.

وقتی بهنام که با قرار وثیقه آزاد بود روبه روی قضات ایستاد ، اتهاماتش را انکار کرد و گفت : زمانی که در بروجرد بودم، نازگل به خانه ما می آمد و همیشه از بدرفتاری های پدرش گلایه می کرد .او که آخرین بار عکس های من را کنار بازیگران معروف و فوتبالیست های سرشناس در اینستاگرام دیده بود با من تماس گرفت و از من خواست تا برایش کاری مناسب در تهران پیدا کنم .او می گفت قصد دارد در تهران به خانه عمویش بیاید و خواست تا در تهران با من ملاقات کند .به همین دلیل برای او به نام خودم بلیت تهیه کردم اما وقتی به تهران رسید گفت تلفن همراه عمویش خاموش شده است. به همین دلیل او به خواست خودش به خانه‌ من آمد و چند روزی را آن جا ماند.

با پایان اظهارات پسر عکاس ،قضات وارد شور شدند و با توجه به این که دختر شهرستانی خودش به خانه پسر عکاس رفته بود بهنام را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه کردند و وی را به دلیل اتهام رابطه نامشروع به 99 ضربه شلاق محکوم کردند.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سقوط هواپیما یارانه دلار شهادت سردار سلیمانی کرونا رابطه نامشروع شلاق پلیس فضای مجازی شیطان زندانی اینستاگرام تجاوز اخبار حوادث جوان گمشده عکاس دسیسه دختر شهرستانی عکس تلگرام فضای مجازی فیلم ۲۲ بهمن اخبار تهران شبانه زن همسایه آزار مرد افیونی دختر شهرستانی تماس گرفت پسر عکاس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۶۷۳۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر

مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

 در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

دیگر خبرها

  • فیلم| اعزام بالگرد برای یافتن دختر گمشده در کلاله‌
  • فیلم/ اعزام بالگرد برای یافتن دختر گمشده در کلاله‌
  • فیلم رقص و جمله جنجالی بهنام بانی وسط کنسرت
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • مستندی درباره مادری که دو بازیگر نقش دو دختر گمشده اش را بازی می کنند
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • شغل پاره‌وقت و پُردرآمدی که در ایران مُد شده
  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس