انحصاری بودن پاشنه آشیل صداوسیماست/ مردم برای شنیدن سخن راست به رسانه ملی مراجعه نمیکنند/ تاسیس تلویزیونهای خصوصی میتواند رانت انحصار را از میان ببرد/ سبک فعلی برنامهسازی در صداوسیما بیشترین ضربه را به سرمایههای اجتماعی میزند
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۶۸۰۴۵
به گزارش خبرنگار ایلنا، سبک زندگی که در برنامههای کنونی صداوسیما ارائه میشود، به نوعی برخلاف زندگی حاشیهنشینان و کارگرانی است که قاطبه مردم ایران را شکل میدهند. در شرایط فعلی اکثر برنامهها و سریالهای تلویزیون با هدف تولید برنامهای متفاوت و جنجالی و با این تبلیغ که اینبار برنامهای برای بیان دیدگاههای متفاوت را تماشا خواهید کرد، روی آنتن میروند اما خیلی زود اهداف و شعارهای آنها رنگ باخته و در ورطه دیگر تولیدات هدفمند این رسانه که دفاع از یک اندیشه مشخص و در بسیاری از مواقع گروه و حزب خاص است؛ میافتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چرا صداوسیما تا این حد گرفتار در شعارزدگی شده و بخش عمدهای از مردم مشکلات خود را در این رسانه نمیبینند؟
این چرایی را باید در حوزه سیاست کلانی که در صداوسیما طراحی شده، جستجو کرد. در واقع اینطور به نظر میآید که صداوسیما از موقعیت انحصاری خود به مسائل نگاه میکند و سیاستگذاریهای آن بیشتر از موضع یک رسانه انحصاری القا و اعمال میشود که به نوعی همین موضوع منشا خیلی از مسائل موجود است. اگر صداوسیما احساس کند که در حال کار در یک عرصه رقابتی است، مسلما سبک کارش تغییر میکند چراکه در این صورت فکر میکند که مردم تنها مجبور به نگاه کردن این رسانه نیستند. به این ترتیب هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه اجتماعی و فرهنگی از این موضع عمل میکند.
به اعتقاد من؛ اکنون این وضعیت انحصاری برخلاف تصوری که خودشان دارند، تبدیل به یک پاشنه آشیل و نقطه ضعف برای صداوسیما شده است. چون وقتی شما احساس کنید در حوزه فرهنگی رقیبی ندارید، طبیعتا به همان منوالی که تاکنون اعمال شده؛ با چهارچوبهای خود از موضع بالا به مردم موضوعات را القا کرده و حرکت میکنید. در موضع سیاسی نیز به همین ترتیب است.
به نظرم آنها در شناخت محیط و درک تغییرات محیطی دچار مشکل هستند چراکه با تکنولوژیهای جدید، وضعیت تغییر کرده و مردم به اشکال مختلف به انواع شبکههای اجتماعی دسترسی دارند. اگرچه یک رادیو و تلویزیون بیشتر نداریم اما در واقع منابع مورد مراجعه مردم متکثر شده و عملا وضعیت از آن حالت انحصاری خارج شده است. اکنون شرایط به گونهای رقم خورده که مردم برای شنیدن سخن راست، اساسا به صداوسیما مراجعه نمیکنند و برای گرفتن واقعیتها مجبورند که به منابع مختلف دیگری ازجمله ماهوارهها و رسانههای دیگر مراجعه کنند. در حوزه سبک زندگی هم، صداوسیما سیاست مبهمی دارد. گاهی اوقات برای جذب مخاطب از ارزشهای بسیاری عبور کرده و در مواقع دیگر در همان چهارچوبهای خودش بهگونه بسیار محدودی عمل میکند. به نوعی در زمینه سبک زندگی که تلویزیون در برنامهها و سریالهای خود ارائه میدهد، در واقع این رسانه برای جذب مخاطب سعی میکند که ویترین رنگی و شیکی از زندگی مردم نشان دهد و عملا از زندگی مردم جامعه ما غافل شده است.
اکنون بیش از ۱۱ میلیون حاشیهنشین داریم ولی اساسا به جز در برخی رپرتاژهای خبری و برنامههایی از این دست، رنج و واقعیتهای زندگی مردم؛ چطور در صداوسیما تصویر میشود؟ بخش زیادی از مردم دچار مشکلات معیشتی، آسیبهای اجتماعی هستند. همچنین وجود فرزندان طلاق، موج بیکاری و اعتیاد و مسائل دیگری که در سطح جامعه وجود دارد که این واقعیتها خیلی کم در صداوسیما انعکاس پیدا میکند. اگر گاهی اوقات هم، چنین واقعیتهایی بیان شود، به صورت شعاری و پارت سیاسی منعکس میشود.
از صحبتهای شما میتوان اینطور برداشت کرد که این رسانه به دلیل اینکه بهصورت انحصاری در حال کار بوده و رقیبی برای خود نمیبیند، در این مسیر قرار گرفته است. آیا تاسیس تلویزیون خصوصی راهکاری برای برونرفت از این وضعیت به شمار میآید؟
من مسلما وجود تلویزیونهای رقیب را نجاتبخش خود صداوسیما میدانم چراکه وقتی در یک عرصه غیررقابتی حرکت میکنید، پویایی از شما گرفته میشود. اگر عرصه برای تلویزیونهای دیگر باز شود، این موضوع به ایجاد فضای رقابتی و پویاتر شدن خود آن رسانه کمک میکند. اما وقتی رسانه میبیند که مردم فقط به آن نگاه میکنند، تلاشی برای بهتر کردن خودش انجام نمیدهد.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز ممنوعیتی برای تاسیس تلویزیون خصوصی در نظر گرفته نشده است. چه اقداماتی نیاز است تا بستر فعالیت تلویزیونهای خصوصی مهیا شود و آیا اساسا در این زمینه میتوان کاری انجام داد؟
به نظر من؛ هم اصلا قانون اساسی دلالتی بر انحصار تلویزیون ندارد منتها تفسیر انحصار طی چهار دهه گذشته به شدت در ذهنها رسوخ کرده و اجازه فکر کردن به این موضوع را به دوستان نمیدهد تا ببینند کجای قانون اساسی دلالت دارد بر این مسئله که ما تنها یک رادیو و تلویزیون منحصر برای دولت داشته باشیم. آنچیزی که در قانون اساسی به آن تاکید شده، این بوده که رادیو و تلویزیون باید محل تضارب افکار و آرا باشد. چیزی که مورد تاکید قانون اساسی بوده همین است. اینکه رادیو و تلویزیون منحصر به یک سازمان و آن هم در انحصار دولت باشد، اصلا از قانون اساسی برنمیآید.
در زمینه ابتکار عمل و اقدام برای تغییر این وضعیت هم متاسفانه کاری انجام نمیشود. مسئلهای که جای تامل دارد این بوده که صداوسیما حتی رسانههای فضای مجازی را هم برنمیتابد. یعنی نوعا به سمت مالکیت فضای رسانهای هم میرود تا به اصطلاح اجازه عرض اندام به رسانههایی که میخواهند به صورت آنلاین برنامه داشته باشند را ندهد. به شخصه دیدهام که در برخی مباحث مجلس، حساسیت زیادی روی این موضوع دارد که این انحصار را حتی در فضای رسانهای مجازی هم تعمیم دهد اما من به نظرم میرسد که جا دارد، کمیسیون فرهنگی برای تغییر این وضعیت قدمهای عملی بردارند.
صداوسیما هر گاه خواسته دِین خود را به مردم ادا کند، فقط به تهیه گزارشهایی از میزان گرانیها و نحوه سرکشی ناظران بهداشتی بسنده کرده است. حال آنکه مردم در بسیاری از ایام سال با مشکلات بسیاری روزگار سپری میکنند. آیا چنین موضعگیری از یک رسانه برای اقناع عموم جامعه در داشتن تریبون و انعکاس شرایط زندگی آنها کافی و تاثیرگذار است؟
همانطور که گفتم به نظر میرسد که صداوسیما خودش را در چهارچوب تنگ یک جناح خاص محصور کرده و حتی در مواقعی هم که گزارشهایی از واقعیتهای جاری زندگی مردم میدهد، این گزارشها کاملا رنگ و بوی سیاسی و جناحی خاص دارد. گاهی برای کوباندن دولت و رقبای دیگر ممکن است واقعیتهایی را منعکس کند اما کاملا حس میشود که هدفهایی از این موضوع دارد. ما در مواقعی همچون راهپیمایی ۲۲ بهمن و زمان انتخابات نیز میبینیم که صداوسیما، سبکهای دیگری جز سبک مورد پسند خودش را هم به نمایش میگذارد. به نوعی این نمایش تنها برای این بوده که بگوید اقشار مختلف مردم در این عرصه مهم برای نظام حضور دارند اما وقتی که فردای ۲۲ بهمن میشود، آن دسته از مردم از صفحه صداوسیما حذف میشوند.
در تمام این سالها رویکرد صداوسیما در موضوعات سیاسی و اجتماعی، یک گام به پیش و چند گام به عقب بوده است. یعنی مثلا در آستانه انتخابات قدری فضا بازتر میشود اما پس از آن بلافاصله دگماتیسم حاکم شده و وورد مخالفان و منتقدان ممنوع میشود. تاثیرات منفی چنین رفتاری چیست؟ آیا چنین رسانهای در زمان بروز بحران میتواند اجماع مردم را به عنوان پشتوانه خود داشته باشد؟
در تایید بخش اول سوال شما باید بگویم خودم به عنوان یک فعال سیاسی و نماینده مجلس، در طی حدود ۳ سال و نیم گذشته این موضوع را کاملا در خبرهایی که به مجلس و خود بنده مربوط میشود، دیدهام که در رویکردی کاملا انحصار گرایانه، اغلب واقعیتهای مجلس در صداوسیما سانسور میشود.
به نوعی اگر صبح تا ظهر در مجلس باشید و ساعت ۱۴ گزارش تلویزیون را از مجلس ببینید، در بسیاری از مواقع، گویا شاهد مجلس دیگری هستید. مثلا ممکن است صبح تا ظهر مذاکرات و نطقهای مختلفی در مجلس رخ داده باشد اما ظهر که تلویزیون را نگاه میکنید، از میان ۴ ساعت جلسه مجلس، یکی دو دقیقه حرفی را انتخاب و پخش میکنند که کاملا در جهت اهداف سیاسی خودشان بوده است.
به این ترتیب طبیعی است که این رسانه نمیتواند مرجعیت پیدا کند و در واقع منبع خبرهای درست قرار گیرد. به نوعی هر زمان هم در معرض تهدید قرار میگیریم، مصاحبههایی را با تعدادی از اشخاص جناحهای مختلف ترتیب میدهد اما همان مصاحبهها را هم تقطیع و سانسور میکند. بر اساس تجربه شخصی میگویم، در مواقع خطر هم که به ارائه دیدگاههای مختلف نیازمیشود، بازهم چند ثانیهای از یک مصاحبه چند دقیقهای را در جهت اهداف خودشان انتخاب میکنند که به نظر من بیشترین ضربه را به منافع ملی و نظام میزند. نظام نیازمند داشتن رسانهای است که مورد اعتماد عمومی باشد تا اگر در شرایط بحرانی قرار گرفتیم، منبع کسب خبر مردم در درجه اول، این رسانه باشد ولی متاسفانه این طور نیست.
سبک زندگی لاکچری که توام با اندوه در صداوسیما ارائه میشود، به شدت در تضاد با فرمایشات رهبری در ارتباط با لزوم حمایت از کار و سرمایه ایرانی است. علت این سرمایه ستیزی غلیظ تلویزیون چیست؟
من علت این موضوع را نیز در همان غیر رقابتی بودن ارزیابی میکنم. وقتی از منظر کار و تولید به آن نگاه میکنیم، باز هم باید بگویم که بلای صداوسیما، بلای انحصار است. در عرصه اقتصاد بلای انحصار را به دلایل عدم پویایی کار و تولید و همچنین عوامل فساد در جامعه، غیررقابتی بودن و ضدرقابتی بودن عرصه اقتصاد داریم.
در عرصه تولیدات فرهنگی و آن چیزی که به هر حال یک محصول فرهنگی قابل پخش از رادیو و تلویزیون هست نیز، چون منحصر شده در یک سبک ویژه، سبب خروجی شده که ما اکنون میبینیم. حال به تعبیر شما گاهی اگرچه آن زندگی لاکچری هم ممکن است، در طبقاتی از مردم باشد، اما حتما درصد خیلی کمی از مردم به این شکل در واقع لوکس زندگی میکنند. به هر حال فکر میکنند به این صورت در محصولات خودشان جذابیت ایجاد میکنند و متاسفانه به این ورطه افتادهاند.
فقدان برنامهسازی برای طبقات مختلف اقتصادی بدون تخطئه طبقات سرمایهداران یا فرودستان، چه تبعاتی را میتواند در قبال سرمایه اجتماعی صداوسیما بر جای بگذارد؟
شاید تکرار حرفهای قبلی باشد ولی این سبک از برنامهسازی در واقع بیشترین ضربه را به سرمایه اجتماعی میزند. سرمایه اجتماعی زمانی شکل گرفته و رشد میکند که در واقع نگاه پایین به بالا داشته باشیم. اما وقتی وضعیت معکوس میشود و به صورت اِربایی از بالا به پایین و به نوعی دستوری پیدا میکند، اوضاع کنونی حادث میشود. در واقع روابط در سرمایه اجتماعی روابط عرضی است نه روابط طولی آمرانه بالا به پایین. اساسا با این سبک بالا به پایینی که صداوسیما در همه عرصهها دارد، آنچه که بیشتر مورد آسیب قرار میگیرد، شکلگیری یک سرمایه اجتماعی است که در واقع لازمه آن یک نوع تعامل عرضی بین اعضا و گروههای شکل دهنده آن سرمایه اجتماعی است.
در پایان به عنوان یک نماینده مجلس از مسئولین صداوسیما دعوت میکنم که مقداری واقعنگرتر باشند و آن سرمایهای که در دستان خودشان بلاک کردهاند را بازکنند. به نوعی این نگاه بسته خودشان را تغییر دهند و در واقع اجازه دهند که مردم به شکل رئال و واقعیتی که در زندگیشان جاری است، اجازه حضور در این رسانه را داشته باشند. بیان سلیقهها و افکار مختلف از جمله این موارد به شمار میآید. البته من نمیگویم که چهارچوب نداشته باشد؛ طبیعتا ما مسائل اخلاقی و شرعی داریم که باید رعایت شود و در عین حال از این حالت تنگنظرانه هم خارج شود.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: اجتماعی و فرهنگی بیکاری دین ماهواره پاشنه آشیل محمود صادقی بیشترین ضربه رادیو و تلویزیون تاسیس تلویزیون سرمایه اجتماعی بالا به پایین برنامه سازی رقابتی بودن قانون اساسی زندگی مردم صدا و سیما برنامه ها سبک زندگی واقعیت ها گزارش ها اما وقتی رسانه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۶۸۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مخاطب ۶۹.۲درصدی ثمره تحو ل رسانه ملی
جالب اینجاست که در این میان یک رسانه نوشته بود بهواسطه ضعیفبودن کارنامه عملکرد VODها یا همان شبکه نمایش خانگی، آمار مخاطبان تلویزیون بالا رفته! و به نوعی نفس تازهای به رسانهملی تزریق شده است؛ اما نکته مهم، صحبتهای مطرحشده از سوی یکی از مدیران شبکههای نمایش خانگی است که نشان میدهد وضعیت این تولیدات و روابط آنها بیشتر از چیزی که مخاطبان مطلع باشند آشفته است و تنها یک اظهارنظر باعث شده تا دمل چرکین تولیدات عجیب و نمایش خانگی بیشتر از قبل برای مخاطب سر باز کند.حالا با تازهترین نظرسنجی منتشرشده از سوی مرکز افکارسنجی ایسپا، همه این تحلیلها بر باد رفته و نشان میدهد که مخاطبان تلویزیون واقعی و حتی بیشتر از آمار اعلامشده از سوی مقامات رسانهملی است. آمار منتشرشده از سوی مرکز افکارسنجی ایسپا، از این منظر اهمیت دارد که نه از سوی خود تلویزیون که از سوی یک رسانه مستقل مطرح شده که آمارهایش تاکنون محل استناد بسیاری از تحلیلهاست. این آمار نشان میدهد که ۴۰.۸درصد «ایرانیان» شبکه سه را بیشتر از سایر شبکههای تلویزیونی میبینند، ۳۵.۲درصد شبکه آیفیلم و ۲۱درصد شبکه یک را تماشا میکنند. میزان تماشای این شبکهها در بین «بینندگان صداوسیما» به ترتیب ۵۸.۹درصد شبکه سه، ۵۰.۸درصد شبکه آیفیلم و ۳۰.۳درصد شبکه یک بوده. همچنین ۶۹.۲ درصد «ایرانیان» بیننده برنامههای صداوسیما هستند.«مردان آهنین» پرمخاطب شد
این نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) یک طرح نظرسنجی با عنوان «سنجش نگرش مردم در خصوص برنامههای صداوسیما» با تعداد نمونه ۱۷۱۵نفرازشهروندان ۱۵سال به بالای سراسرکشور در «هفته آخر فروردینماه» سالجاری بوده که به شیوه مصاحبه تلفنی انجام شده و نکات مهمی را از مخاطبان تلویزیون روشن میکند. در مدت اخیر مطالبه بسیاری از منتقدان و فعالان رسانه بیان آمار روشن از میزان مخاطبان تلویزیون بود که بارها با حدس و گمان مطرح میشد. بااینحال، حتی زمانی که خود رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما آمار را بهصورت شفاف، دقیق و در حضور رسانهها بیان کرد، بازهم این نقدها ادامه یافت. حالا به نظر میرسد که با اعلام آمار از سوی مرکز ایسپا، بتوان تحلیل بهتری روی مخاطبان برنامههای تلویزیون داشت. بخشی از یافتههای ایسپا مربوط به درصد مخاطبان به تفکیک برنامههاست. یافتههای نظرسنجی ایسپا نشان میدهد ۹/۳۶درصد از «ایرانیان» برنامه مردانآهنین،۳۴.۷درصد برنامه زندگی پس از زندگی، ۳۴.۲درصد برنامه محفل، ۳۲.۳درصد برنامه شبخوش، ۳۱.۸درصد برنامه فوتبال برتر، ۲۹.۷درصد برنامه پانتولیگ و ۲۶.۵درصد برنامه معرکه، ۲۴.۵درصد برنامه مهمونی، ۲۱.۳درصد برنامه ماه خدا، ۱۸.۸درصد برنامه ماه من، ۱۷.۲درصد برنامه ایران دوستداشتنی، ۱۶درصد برنامه پاورقی و ۱۲.۱درصد برنامه برمودا را دیدهاند.میزان تماشای این برنامهها در بین «افرادی که تلویزیون تماشا میکنند» ۵۳.۳درصد برنامه مردان آهنین، ۵۰.۱درصد برنامه زندگی پس از زندگی، ۴۹.۴درصد برنامه محفل، ۴۸درصد برنامه شبخوش، ۴۶درصد برنامه فوتبال برتر، ۴۲.۹درصد برنامه پانتولیگ و ۳۸.۳درصد برنامه معرکه، ۳۵.۴درصد برنامه مهمونی، ۳۰.۷درصد برنامه ماه خدا، ۲۷.۲درصد برنامه ماه من، ۲۴.۸درصد برنامه ایران دوستداشتنی، ۲۳.۱درصد برنامه پاورقی و ۱۷.۵درصد برنامه برمودا بوده است. همچنین ۴۵.۴درصد از «ایرانیان» گفتهاند سریال زیرخاکی، ۲۳.۲درصد سریال هفت سر اژدها و ۲۰.۴درصد سریال رستگاری را دیدهاند. میزان تماشای این سریالهای تلویزیونی در بین «بینندگان تلویزیون» حاکی از این است که ۶۵.۵درصد آنها گفتهاند سریال زیرخاکی را دیدهاند. ۳۳.۵درصد سریال هفت سر اژدها و ۲۹.۴درصد سریال رستگاری را دیدهاند.
رشد مخاطب در دوران افول تلویزیونهای خارجی
نکتهای که در این میان باید به آن اشاره کرد، یکی از جملات رئیس مرکز تحقیقات صداوسیماست که در نشست اخیر گفته بود نباید انتظار مخاطب ۸۰درصدی از رسانه تلویزیون داشت، چراکه در کشورهای دیگر هم این آمار حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد است. در همان نشست هم برخی خبرنگاران با واکنشهای کنایهآمیز از این مقایسه گفتند و خواستار توضیح شدند که شاکرینژاد گفته بود: «امروز در عصری هستیم که مخاطب را باید ترکیبی از برادباند و برادکست دانست و از آن گریزی نیست. در حقیقت این عددها در این عصر چیزی شبیه معجزه است. مثلا مرکز تحقیقاتی در آمریکا یا انگلیس که میزان مخاطب را ارائه میکند، بهندرت آمارهایش به ۱۰درصد میرسد؛ بهعنوانمثال، برنامه پرمخاطب ۲۰۲۳ انگلیس، برنامه مربوط به تاجگذاری چارلز بود که ۱۲.۵میلیون نفر درمجموع آن را دیده بودند که حدود ۱۸درصد میشود. امروز وقتی با مردم صحبت میکنیم متوجه میشویم مردم در بستر خارج از تلویزیون و بر بسترهای دیگر مصرف رسانهای دارند. در حقیقت باید به یک فناوری برسیم که وقتی درباره میزان مخاطب صحبت میکنیم، هر دو را لحاظ کنیم.» انتشار آمارهای ایسپا در کنار این صحبتهای مطرحشده از سوی شاکرینژاد که حداقل آمار را بیان کرده بود، نشان میدهد که تلویزیون بهعنوان یک رسانه سنتی، هنوز هم مخاطبان خود را دارد و بیان آمار ۶۹.۲درصد برای مخاطبان تلویزیون، مهر تاییدی بر درستبودن آماری است که مرکز تحقیقات صداوسیما منتشر کرده بود. البته خود مرکز هم در نشست فوق تاکید کرده بود که حداقل آمار را بیان کرده و حتی میتوان گفت آمار فراتر از این مقدار است. نگاهی به تعداد کلیدواژههای تکرارشده در پیامکهای سامانه ۱۶۲ هم دال بر این است که مخاطبان تلویزیون به شکل دقیق این رسانه را تماشا کرده و از طریق همین سامانه، نظرات خود را درباره جزئیات این تولیدات بیانمیکنند.
دلیل اهمیت آمار ایسپا
ناگفته پیداست که هر رسانهای برای رسیدن به قله برنامههای خود نیاز به اصلاح و دریافت بازخورد دارد و بهطور قطع برخی تحلیلهای مطرحشده ــ صرفنظر از اهداف پشت آن یا صادقانه بودن یا نبودن نکات ــ میتواند رسانهملی را در جهت بهبود و استمرار جذب مخاطب هدایت کند. کما اینکه دو محور هویتمحوری و عدالتگستری که در اهداف تحولی سازمان صداوسیما قید شده و هر بار در صحبتهای رئیس این سازمان مورد تاکید قرارمیگیرد هم نشان از همین رویکرد ثبت بازخورد دارد. بااینحال، نمیتوان انکار کرد که برخی از این تحلیلها تنها هدف خود را بر نقد غیرعادلانه و یکطرفه علیه رسانهملی گذاشتهاند که در این صورت نمیتوان آن را موثر دانست. آمار۶۹.۲درصد مخاطب برای تلویزیون و بیان آن درزمانی که بحثها پیرامون مخاطبان این رسانه بالا گرفته، میتواند فصل تازهای برای ارائه نقدهای درست ومنصفانه و البته نگاه به عملکرد واقعی و مستند رسانهملی باشد.