چه کسانی خلاف قانون اساسی، گفتمان رفاه را به حاشیه بردند؟ / حتی در ستادهای انتخاباتی، خبری از دغدغههای تامین اجتماعی نیست!
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۸۱۱۰۸
علی حیدری (نایب رئیس هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، در ارتباط با ضرورت حمایتهای اجتماعی و ریشههای آن میگوید: درخصوص اصل عدالت اجتماعی و دو وظیفه توازن اجتماعی و تکافل اجتماعی که برعهده حاکم اسلامی است و بایستی برای تحقق عدالت اجتماعی در راستای این دو وظیفه حرکت کند و نیز در ارتباط با شواهد و قرائن موجود در صدر اسلام و حکومتهای نبوی (بنای عمارت صفه در کنار مسجد مدینه جهت تأمین حد کفاف برای نیازمندان) و علوی (کمک به نیازمندان مبتنی بر نیازمندیابی فعال و توانمندسازی) سخن بسیار گفته شده است؛ مضافاً به اینکه به نظر میرسد این رویکردها کم و بیش در بین حکومت خلفای اسلامی دیگر هم وجود داشته است چراکه میبینیم در کتاب دارالخلافه نوشته هلال بن محسن صابی که تحت عنوان "نقش آئینهای ایرانی در نظام خلافت اسلامی" توسط استاد ورجاوند جناب آقای دکتر شفیعی کدکنی ترجمه شده است، نیز به وجود منصبی در دارالخلافههای اسلامی تحت عنوان "رئیس معونت" (ص۳۴) اشاره میکند؛ استاد شفیعی کدکنی در شرح منصب و عنوان "رئیس معونت" آوردهاند: "صاحب معونت که عامل معونت یا والی معونت و یا ناظر معونت هم خوانده میشود و جمعش معاون است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حیدری اضافه میکند: در لغتنامههای دهخدا و معین کلمه "معونت" را کمک کردن، یاری کردن و مدد رساندن معنی کردهاند و مترادفهایی نظیر مظاهرت (حمایت، مساعدت و معاضدت) و مضافرت (همیاری و همکاری) دارد که به لایه حمایتهای اجتماعی در نظام چند لایه تامین اجتماعی همانند است.
کسانی که خود را به "رعونت" زدهاند!
عضو هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی ادامه میدهد: همانطور که ملاحظه میشود در تاریخ تمدن اسلامی- ایرانی، یکی از وظایف حاکمیت توجه به طبقات فرودست جامعه است. پرواضح است که این رویکرد یکی از شعارها و مطالبات مردم در سال ۵۷ بوده و در گفتمان و شعارهای انقلابیون متواتر و پربسامد بوده و به همین سبب در اصول متعدد قانون اساسی ازجمله اصول ۳ ، ۲۱، ۲۸، ۲۹، ۳۱ و ۴۳ تبلور و عینیت یافت. در نهادسازی و نظامسازی ایام و سالهای اولیه انقلاب نیز در ایجاد نهادها و بنیادهای انقلابی، سهم عمده مربوط به همین حوزه "معونت" بوده است از مجموع نهادها و بنیادهای تاسیس شده در آن ایام غیر از سپاه و کمیته، مابقی (بنیاد مستضعفان، کمیته امداد، بنیاد ۱۵ خرداد، بنیاد علوی و بنیاد مسکن، ستاد اجرایی، بنیاد برکت) مربوط به همین حوزه عدالت اجتماعی و تامین اجتماعی (امدادی، حمایتی و بیمهای) بوده است.
به گفتهی وی، در نقطه مقابل، دیدگاه خزنده دیگری بوده و هست که طی ۴ دهه اخیر تلاش دارد تا این وظیفه، ماموریت و تکلیف ذاتی دولت و حاکمیت را نادیده بگیرد و یا منکر شود و خود را به "رعونت" بزند. این درحالی است که طبق اصول ۳، ۲۹ و ۴۳ قانون اساسی، تامین اجتماعی حق مردم و تکلیف دولت است و تضمین حد کفاف (حداقل کیفیت زندگی) و رفع فقر و محرومیت وظیفه ذاتی حاکمیت است.
حیدری ادامه میدهد: به طور مثال این دیدگاه، دو سوم بودجه کل کشور را کنار میگذارد و فقط بودجه عمومی را در اختیار دولت میداند و سپس تبلیغ میکند که یک سوم بودجه عمومی، صرف رفاه و تامین اجتماعی میشود در حالی که بخش اعظم این بودجه نیز صرف جبران خساراتی میشود که دولتها و مجالس گذاشته با اتخاذ تصمیمات مغایر با اصول و قواعد بیمهای به صندوقهای کشوری و لشکری زدهاند. این دیدگاه بحث یارانه پنهان را مطرح میکند ولی در موضوع واقعیسازی قیمتها و هدفمندسازی یارانهها و حذف تخفیفات و معافیتها بجای اینکه به سمت واقعیسازی قیمت خوراک پتروشیمیها برود که برخی خواص از آن متاثر میشوند، واقعیسازی قیمت بنزین را در اولویت قرار میدهد. بجای اینکه معافیتهای غیرموثر مالیاتی و ... مناطق ویژه و آزاد را که عین قارچ میرویند و دروازه واردات و قاچاق هستند را هدف بگیرند، به سمت حذف کمکها و معافیتهایی میرود که اقشار فرودست از آن استفاده میکند.
وی اضافه میکند: در این رویکرد البته دو تیغه یک قیچی از دو نحله سیاسی و فکری متفاوت در یک جهت عمل میکنند. از یک طرف عدهای رفاه عمومی که همان تحقق عدالت اجتماعی و تامین حد کفاف و تضمین حداقل کیفیت زندگی است را با رفاهزدگی غربی یکی میگیرند و مطرح میکنند که دولت وظیفهای در قبال معیشت مردم ندارد و اقتصاد هدف و اصل نیست و ... از سوی دیگر عدهای با رویکردهای لیبرالی و نئولیبرالی رشد و توسعه را فارغ از عدالت و مقدم بر عدالت میدانند این در حالی است که در بیانیه گام دوم آمده است اگرچه اقتصاد هدف نیست ولی راه و ابزار رسیدن به اهداف است و صد البته اقتصاد عدالت بنیان مدنظر است و تقارن و ملازمت پیشرفت و عدالت مبتنی بر آموزههای اسلامی و ایرانی است.
چرا گفتمان رفاه و تامین اجتماعی به محاق رفته است؟
نایب رئیس هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی در ادامه با بیان اینکه در واقع با معانی مختلف رعونت مواجه هستیم؛ میافزاید: از یک طرف رعونت به معنای خودپسندی، خودبینی و خودخواهی، غرور و تکبر از سوی عدهای که دولت را خادم ملت و مردم را ولی نعمت خود نمیدانند و از طرف دیگر رعونت به معنای نادانی، بلاهت و گمراهی و حماقت از سوی کسانی که وظایف ذاتی حاکمیت که دولت مبعوث و مکلف به انجام آن است یعنی رفع فقر و محرومیت و ایجاد رفاه عمومی را نادیده میگیرند و خود را به نادانی میزنند و در نهایت رعونت به معنای سستی و کاهلی که عدهای مبتلا به آن شدهاند و در راه تحقق عدالت اجتماعی و رفع فقر و محرومیت از خود سستی و کاهلی نشان میدهند.
وی در پایان تاکید میکند: نتیجه آنکه در اثر این رویکردهای مغایر با اصول قانون اساسی، همواره نگاه تکساحتی به توسعه میشود و گفتمان رفاه و تامین اجتماعی در محاق قرار میگیرد و حتی در ستادهای انتخاباتی، ساختار احزاب و فراکسیونهای مجلس نیز خبری از کمیته رفاه و تامین اجتماعی و فراکسیون رفاه و تامین اجتماعی نیست. نقیصهای که بایستی در مجلس یازدهم با حضور نمایندگان حامی گفتمان رفاه و تامین اجتماعی برطرف شود.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: بحران تامین اجتماعی گرانی بنزین هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی تحقق عدالت اجتماعی رفع فقر و محرومیت عدالت اجتماعی واقعی سازی قیمت قانون اساسی معافیت ها عده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۸۱۱۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا امام صادق (ع) فقط گوشهای مینشست و درس میداد؟
به گزارش«مبلغ» به نقل از سایت KHAMENEI.IR، حجتالاسلام والمسلمین محمد مهدی طباخیان، کارشناس تاریخ اسلام، به بررسی سیره سیاسی و فرهنگی امام صادق(علیهالسّلام) پرداخته است.
این گفتار برگرفته از نشست علمی با موضوع «بازخوانی حیات سیاسی اجتماعی امام صادق علیه السلام از دیدگاه آیتالله خامنهای» است که به همت موسسه فرهنگی پژوهشی انقلاب اسلامی برگزار شد.
نسبت به سیره سیاسی اجتماعی امام صادق علیهالسلام، واقعیت امر آنچه که دغدغه هر سیرهپژوه و مورخ شیعه منصفی باید باشد، این است که وقتی که ما به سیرهپژوهان و سیرهپژوهی در فضای گفتمانی شیعه نگاه میکنیم، بهخصوص از عصری که نوشتنهای به زبان غیرعربی مرسوم میگردد و برخی مصنفان ما دست به قلم میشوند و سیرهپژوهی مینمایند و برای افکار عمومی مینویسند، ما دچار یک بحران جدی هستیم و آن بحران این است که متأسفانه به سیره اجتماعی اهلبیت علیهمالسلام، کمتر پرداخته میشود و آنچه که بیشتر مدنظر هم نویسندگان و مخاطبان قرار میگیرد، وجوه فردی حیات اهلبیت علیهمالسلام است و ما هر امامی را در یک قاب و تصویر خاصی میبینیم و ملاحظه میکنیم.
فقدان خیلی جدی در این مسئله احساس مینمائیم، تا بدانجا که گاهی اوقات اگر بنا داشته باشیم درباره امام صادق علیهالسلام حرف بزنیم، بهعنوان امامی که توقع میرود بعد از حضرت امیر علیهالسلام بیشترین گفتوگوها را ما نسبت به امام صادق علیهالسلام در فضای گفتمانی شیعه داشته باشیم. ممکن است تصور شود، امام دوم باید سیدالشهداء علیهالسلام باشند، ولی اگر مقتلالحسین علیهالسلام را کنار بگذاریم، نسبت به عموم حیات امام حسین علیهالسلام، ما آنچنان اطلاعات و دادههای گستردهای به اندازه حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام نداریم.
* ضرورت توجه به رفتارهای فرهنگی امام صادق (علیهالسّلام)
درد اینجاست زمانیکه بنا داریم از شخصیت امام صادق علیهالسلام گفتوگو کنیم، گفتوگوهای ما صرفاً گونهای میشود که مخاطب احساس میکند با یک آخوند مسئلهگو یا یک رتبه بالاتر، یک فقیه صاحبدرس و یا یک رتبه بالاتر یک مفتی در تراز مفتیان عصر خودش مواجه است. بیشتر شأن را به آن سمت میبریم و پرداختهای ما به آن شکل میشود و امام صادق علیهالسلام در آن قاب و زاویه میبینیم. چون بحث بنده به انقلاب فکری و فرهنگی امام مرتبط است و طرح یک مذهب فقهی و اعتقادی متمایز، به همین نکته هم خوب پرداخته نشده است. یعنی وقتی در اینجا هم میخواهیم از امام صادق علیهالسلام گفتوگوی علمی کنیم، شأن امام را خیلی اندک و کاسته میبینیم و صرفاً حضرت را محدود به روایتگویی میکنیم، به اینکه بخش بزرگی از روایتهای ما در شیعه اثنیعشری به جعفر بن محمد علیهماالسلام میرسد، باز این ندیده انگاشتن رفتارهای ژرف و دقیق فرهنگی امام صادق علیهالسلام است.
* مهمترین خطری که متوجه جامعه شیعه در زمان امام صادق(علیهالسّلام) بود
وقتی از امام صادق علیهالسلام گفتوگو میکنیم، باید ابتدا یک پیشینهای در تاریخ تشیع درنظر بگیریم. بعد از ماجرای قتل خونبار سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا در سال ۶۱ هجری قمری، شیعیان که هنوز هم آن شکلگیری یک مذهب اعتقادی و فقهی منسجم و منضبط را نداریم، باید بگوئیم جریان علوی که میتواند اشتراکهای بسیار گستردهای هم با طبقه عامه مردم داشته باشد و آن چیزی که ما امروز به اهل سنت میشناسیم، اتفاقاً علویها اشتراکات گستردهای دارند. رسته و جریان علوی یک دوره محاق رفتن دارد. یعنی یک ضربه اساسی میخورد، بهخصوص بعد از اینکه دوباره در کوفه مصعب بن زبیر موفق میشود برای بار دوم شیعیان را سرکوب کند، ظرفیتهای شیعیان رو به زوال میرود و آن ظرفیت اولیه جریان علوی، آسیبهای جدی میبیند.
لذا جایگاه سادات بنی حسین آسیب بسیار بسیار جدی میبیند و علی بن حسین علیهماالسلام را میبینیم که با محدودیت صاحبان گفتمان مواجه است. یعنی من خیلی یار و آدم فرهنگی در اطرافم ندارم. آن بسط و گستردگی را ندارم و در خود جریان بنیهاشم، گاهی اوقات مورد طعن و نقد هستم. فعالیتهای فرهنگی و فکری شیعیان آسیب جدی دیده است و اگر بخواهیم به جریانات تاریخی در این وهله ظنین باشیم، یکی از مهلکترین خطراتی که هویت جریان علوی را به مخاطره انداخت و هر لحظه ممکن است آن ضربه نهایی را به جریان علوی بزند، این است که جریان علوی بهواسطه اینکه سرکوب شده و حاکمیت او را مطرود نموده و مجال گفتوگو را از دست داده و بر بالای منبرهای رسمی نقد میشود، ولی فرصت پاسخگویی را ندارد، و هر کسی کمترین انتسابی به جریان علوی داشته باشد، تحت تعقیب، پیگرد، قتل، زندان و حبس قرار میگیرد، نخستین مخاطره این است میرود که در دل جامعه خودش هضم گردد و این یک خطر بسیار بسیار محتمل است. میتواند این جامعه بهسرعت آن نقاط تمایزش با جامعه عمومی اسلامی، مضمحل شود و در دل جامعه بزرگتر خودش هضم گردد و بهمرور زمان کار به جایی برسد که خیلی از احکام شرعیه اینها از دست برود.
احکام شرعیه در این مقام مهم نیست، ما چیز مهمتری داریم و آن هم نقاط ممیزه اعتقادی و فضای گفتمانی است و ممکن است آنها از دست برود و به یک گروهی با تفکرات خاصی تبدیل شوند. کمااینکه این اتفاق در طول تاریخ بسیار افتاده است. میتوانیم از خیلی جریانهای فکری نام ببریم که در وهله نخست تمایزات جدی داشتند، ولی در ادامه مسیر، تمایزاتشان محفوظ نماند.
* امام صادق(علیهالسّلام) به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی اولویت میدادند
روایت شریف مرحوم کلینی در کتاب کافی میتواند بحث ما را از این جهت تکمیل کند. در متمم بحثشان در اصول کافی، کتابالحجه روایت طولانی از ماجرای قیام محمد نفس زکیه و عبدالله محض میآورند و در آنجا یک پرسش شرعی کسی از عبدالله محض پرسید که من شنیدم اجداد شما در مدل وضو گرفتن، با عامه متفاوت بودند و روی کفش مسح نمیکشیدند.
عبدالله در آنجا این فتوا را به استهزاء میگیرد و میگوید ما همانگونه که پیشینیان و اصحاب اصلی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) عمل کردند، عمل میکنیم و نقطه تمایزی در این زمینه نداریم و یک طعنی به سیدالشهداء علیهالسلام وارد میکنند. ما اینجا نمیخواهیم عبدالله بن حسن بن حسن را متهم بنامیم، ولی میتوانیم شاهدمثالی بگیریم بر اینکه بهمرور زمان، حاکمیت میتواند من را از لحاظ اجتماعی به یک سمتی ببرد که در معتقدات، نقطه تمایزم را از دست بدهم. اینجا باید راهبران یک هوشمندی فوقالعادهای داشته باشند که در چینش اولویتها، موضوعات فرهنگی و گفتمانی را به رفتارهای صرف سیاسی و اجتماعی ترجیح دهند.
یکی از نقاط ممیزه امام صادق علیهالسلام با عموم سادات طالبی دیگر از اولاد امیرالمومنین و زهرای مرضیه علیهماالسلام که در اثنای شکلگیری دولت بنیعباس قیام و خروج میکنند، همین است. حضرت صرفاً بهدنبال یک جریان صرف اجتماعی و انقلاب تُند و خشن اجتماعی نیستند، این نیست که من فقط به این بیندیشم که دولت مرکزی را سرنگون بکنند و به هر قیمتی یک دولتی تشکیل بدهند. حضرت در منظومه فکریشان واضح است که به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی تقدم میدهند.
* امام (علیهالسّلام) به دنبال ایجاد جریان اجتماعی بودند
ابتدا دنبال این هستند که یک نرمافزاری داشته باشم که این نرمافزار را در اذهان برخی ثابت نمایم، بعد از اینکه این نرمافزار مشتری پیدا کرد و من را بهعنوان راهبر پذیرفتند، این گفتمان بین ما ایجاد شد، بعد این گفتمان بهمرور زمان غلبه پیدا کند، جریان اجتماعی از قِبَل خودش تولید نماید و این جریان اجتماعی به سمت دستگیری عرصههای سیاسی برود. اشتباهی که میشود برخی سادات بنی الحسن را به آن متهم کرد؛ این است که پیش از اینکه نرمافزار اندیشهای ارائه کنند، به سمت بهدست گرفتن عرصههای سیاستورزی رفتند و شاید اینجا یکی از نقاطی باشد که برای ما فهم شود و واضح گردد که چرا حضرت صادق علیهالسلام با برخی تحرکات سادات علوی در اعوان تشکیل عباسی همراهی و همکاری را لازم را نداشتند و در همان عصر، حضرت به خانهنشینی متهم میگردند.
روایت معروفی از مرحوم شیخ حُرعاملی در اثباةالهدی وجود دارد و البته مشابه این روایت در کتاب شریف کافی هم مرحوم کلینی ذکر میکنند که یکی از بزرگان زیدیه با یکی از شیعیان درحال گفتوگوست و به تمسخر، نام امام صادق علیهالسلام را صدا میزند و میگوید این پیرمرد چه زمانی از دنیا میرود که جریان علوی یک نفسی بکشد. خانهنشینی را کی پایان میدهد. بهخاطر اینکه یک بخشی از جریان سادات علوی در صحنه معارضه قرار دارند و میجنگند و دارند علیه حاکمیت اقدام میکنند، ولی ما امام صادقی را میبینیم که اولویت ذهنیاش متفاوت است. چون ظاهراً آنچه که در ذهن حضرت بود، این است که خطر محتملتری که بیخ گوش جریان شیعی است، صرفاً این نیست که یک دولت بنیعباس متزوری ظهور کرده و دارد از بعضی اجزای جامعه شیعی بهره میبرد. خطر محتملتر این است که اگر من نجُنبم، ممکن است همه نقاط تمایز اعتقادیام از بین برود. یعنی من باید منتظر باشم که در عصر بعدی من بروم به این سمت که دیگر تفاوتی بین من و عموم جامعه نباشد.
* امام صادق (علیهالسّلام) بر حفظ مرزهای فرهنگی اصرار داشتند
این موضوع هیچ تنافی با وحدت ندارد. ما متأسفانه در فهم این مسئله گاهی اوقات یک بحران عمیقی داریم. برخی گمان میکنند منظور از وحدت، این است که ما باید در جامعه عامه هضم شویم. اگر قرار است هضم گردیم که دیگر به آن وحدت نمیگویند. وحدت یعنی من با حفظ تمام نقاط تمایزم، از اصرار بر نقاط تمایز در مرزهای معارضه فرهنگی دست بردارم و سعی کنم بر اشتراکات دست بگذارم. اصلاً همین که میگویم از تمایز دست بردار و بر اشتراک دست بگذار، یعنی تمایز و اشتراکی وجود دارد. اگر قرار باشد من در عامه هضم شوم، دیگر نه تمایزی و نه اشتراکی است، وحدتی وجود ندارد، بلکه یکی شدیم و دور همدیگر زندگی مینمائیم. گام نخست امام صادق علیهالسلام، تولید آن گفتمان است و خیلی مرزبندی شفاف و واضحی دارند.
مرحوم کلینی روایت معروفی در کتاب شریف کافی دارند و در سفر شیخ حُر هم این روایت را نقل میکند. میگوید در سفر حجی، حضرت صادق علیهالسلام در انتهای مسجد بیتوته کرده و نشسته بودند و مشغول عبادت بودند. جناب ابوحنیفه بزرگ عامه در کنار امام صادق علیهالسلام میآید که بنشیند. ابوحنیفهای که اگر در مدینه یا کوفه بود، مورد احترام امام بود، ولی اینکه مکه است و مکه گفتمان مدنی و کوفی ندارد، در مکه حجاج از شرق و غرب عالم آمدند و یک نمایشگاه است. یک چیزی میبینند و تحلیل هم نمیکنند. در اوج ناباوری امام صادق علیهالسلام به ابوحنیفه تَشَر میزند و میگوید کنار من ننشین، تا من و تو را یکی نبینند، تا تصور نشود که گفتمان من و تو یکی است و این یعنی یک مرزبندی. من دارم یک نرم افزاری تولید میکنم، نمیتوانم اینجا از نقاط افتراقمان کوتاه بیایم. من باید بر سر نقاط افتراقمان پافشاری کنم، ابتدا گفتمان را تولید نمایم و ازاینرو میبینید در تداوم هم، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام در جلسه مهدی عباسی، وقتی به تظلمخواهی میرود، بساط تظلمخواهی که مهدی برقرار کرده، حضرت آن چیزی را که بهعنوان تظلم پیش خلیفه عباسی میبرد، ماجرای فدک است و غصب حاکمیت و بازگرداندن چیزی که در سقیفه بنیساعده بهعنوان فدک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها غصب شد و بعد هم اشعار سیاسی دارد که همه مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی امروز جهانی است که تو بر آن خلافت داری و حاکمیت میکنی.
* حرکت امام صادق(علیهالسّلام) به سمت ایجاد تولید گفتمان سیاسی بود
پس ما در گام نخست باید اولویت امام را ببینیم. امام بهشدت به تولید گفتمان و به ایجاد یک نرمافزار فرهنگی معتقدند و بهدنبال تولید این هستند و در کنار این، اُمید دارند که در گام بعدی بتوانند یک جریان اجتماعی را با این گفتمان تولید بکنند و در گام بعدی بتوانند از دل این جریان اجتماعی، یک گفتمان سیاسی تولید نمایند که این گفتمان سیاسی خودش را موظف بداند به اینکه برود عرصه سیاستورزی را بهدست بگیرد. این مسیری است که امام صادق علیهالسلام برای سیاستورزان اگر میخواهند در مسیر حق قدم بردارند، طراحی میکند. اینکه من در گام ابتدایی باید یک نرمافزار فرهنگی مشخص و منسجم داشته باشم.
* انقلاب فرهنگی امام صادق(علیهالسّلام) برای فرار از جهاد نبود، برای جهاد بود
جهادی که امام صادق علیهالسلام به آن مشغول است تبیین نرمافزار علمی فرهنگی است، ایجاد یک نرم افزار و ساختار خاص اعتقادی است، ایجاد یک مذهب متمایز در همه زمینهها و ابعاد با جامعه عامه جهان اسلام است، این بهمراتب و بهشدت از هر شمشیر برداشتنی و از هر علم کردنی، برای بنیعباس خطرناکتر است. چون این ماندگاری و مانایی دارد و جلوی هضم شدن را میگیرد و میتواند در مقابل ایدئولوژی که بنیعباس به زحمت در دوره مهدی و هادی عباسی دست و پا کرده بود برای خودش که بتواند خودش را به مرکز وحی و قداست جهان اسلام نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم متصل نماید، و از آنجا اخذ معنا و قداست کند، میتواند با این درگیر شود، بنابراین اتفاقاً برخلاف تصور عامه، بنیعباس دشمن جدیتر خودشان را، حسین فخ نمیبینند.
وقتی که رأس حسین فخ را برای هادی بردند، هادی، یقین بن موسی را مذمت کرد. گفت این کار را نمیکردی، او را اسیر مینمودی. ولی در ماجرای قتل موسی بن جعفر علیهالسلام، هارون ذرهای هم ملاحظه و ملاطفت به خرج نمیدهد. یعنی معلوم است که دغدغهها و نگرانیها بهمراتب از سادات حسینی که بهظاهر شمشیر بلند نکردهاند، بیشتر است، تا سادات حسنی که شمشیر به دست گرفتند. چون با آن بحران میشود مانند یک صاعقه تعامل کرد و از آن عبور نمود. کمااینکه بعدها میبینیم سادات بنیحسنی که در مغرب الاقصی و در شمال آفریقا دولت تشکیل دادند، مذهب سنی را پذیرفتند. بخشی از زیدیه، بخشی از تفکرات اهل سنت را پذیرفتند. اینها نتوانستند پیشبرد اهداف را داشته باشند. اما جریان اثنیعشری و اسماعیلی که فرع بر امام صادق علیهالسلام خلق شدند، توانستند تا قرنها ماناییشان را محافظت کنند و نگه دارند و بتوانند خودشان را بازآفرینی و بازتولید نمایند.
ازاینرو انقلاب فرهنگی امام صادق علیهالسلام در ذهن ما اولویت دارد، نه برای فرار از جهاد، بلکه برای جهاد و بلکه دولت بنیعباس بهتر و بیشتر و شدیدتر هم با این جنس از جهاد مقابله میکند، چون این جهاد مانایی و ماندگاری بیشتری دارد.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902660