Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-30@21:35:24 GMT

عظمت حضرت زهرا (س) در بیان آیت الله جوادی آملی

تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۹۰۳۶۸۵

عظمت حضرت زهرا (س) در بیان آیت الله جوادی آملی

 

به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت ۲۰ جمادی الثانی ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، فرازهایی از فرمایشات آیت الله جوادی آملی در خصوص عظمت مقام صدیقه کبری (س) را از نظر می‌گذرانیم:

آیت الله جوادی آملی در خصوص عظمت علمی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ابراز کرد: مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) نقل می‌کند وجود مبارک حضرت امیر بار دوم که برگشت تا لشکر را برای صفین آماده کند یک خطبه‌ای دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این خطبه در نهج البلاغه هست. مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌گوید اگر جن و انس جمع بشوند و در بین اینها پیغمبر نباشد، هرگز نمی‌توانند این جور خطبه بخوانند! می‌دانید کلینی اهل غلو و اینها هم نیست بعد می‌گوید «بأبی و أمی» یعنی پدرم و مادرم فدای او، درباره حضرت امیر می‌گوید؛ بعد دلیلش را هم ذکر می‌کند. می‌گوید به اینکه این شبهه مادیین را که از دیرزمان چندین قرن مانده بود چه کسی می‌تواند پاسخ بدهد؟ آنها که می‌گویند معاذالله خدایی نیست و قیامتی نیست، یک شبهه‌ای دارند در ازلیت ماده. می‌گویند شما که می‌گوئید خدا هست، خدا عالم را یا «من شیء» خلق کرد یا «من لا شیء». از این دو چیز که بیرون نیست؛ یا از چیزی خلق کرد «من شیء»، یا «من لا شیء». اگر خدا عالم را «من شیء» خلق کرد پس قبلاً یک ذراتی بودند و خدا نداشتند و خدا از اینها عالم را ساخت. پس می‌شود یک موجودی بی‌خدا باشد! اگر بگویید عالم را «من لا شیء» خلق کرد، «لا شیء» که عدم است از عدم چیزی ساخته نمی‌شود. رفع نقیضین هم مثل جمع نقیضین محال است. خدا عالم را از چه خلق کرد؟ این شبهه ازلیت عالم که از چندین قرن چند هزار سال بود در همه آکادمی‌ها. گفت این را علی بن ابیطالب پاسخ داد و آن جمله را هم می‌گوید. اصرار ما این است که این جمله‌ای که مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) از خطبه حضرت امیر می‌گوید این خطبه پاسخ آن شبهه هست، عین این جمله را وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه ۲۵ سال قبل از خطبه علی بن ابیطالب این را فرمود. حالا ببینید زهرا کیست!؟ چون آن وقتی که حضرت وارد مسجد شد و خطبه فدکیه را ایراد کرد، تا جنگ صفین، ۲۵ سال فاصله شد.

این مفسر قرآن اذعان کرد: وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) در همین اول خطبه فدکیه دارد: «الحمد لله الذی خلق الاشیاء لا من شیء»، این یعنی چه؟ یعنی شما که دارید اشکال می‌کنید باید بفهمید نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست، چون هر دو می‌شود وجودی. نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است، نه «من لا شیء». این را یک زهرا (س) می‌خواهد بفهمد. شما همین شبهه را با خیلی‌ها در میان بگذارید ببینید که می‌مانند، چون خیلی از علما ماندند. فرمود: «خلق الاشیاء لا من شیء»، نه «من لا شیء». اگر «من شیء» بود بله اشکال وارد بود معلوم می‌شود که قبلاً ذراتی بود و خدا این ذرات را جمع کرد و این عالم را ساخت. اگر «من لا شیء» بود باز اشکال وارد بود، برای اینکه عدم چیزی نیست که آدم عدم را جمع و جور بکند و آسمان را بسازد، ولی نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست، چون هر دو موجبه است. «نقیض کلّ رفع أو مرفوع»؛ نقیض هر شیئی سلب آن است. نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است، نه «من لا شیء». این در خطبه نورانی حضرت زهراست. ۲۵ سال قبل از اینکه حضرت امیر آن خطبه را بخواند، فاطمه (سلام الله علیها) خوانده است.

آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود در عظمت آن بانوی مطهره اظهار کرد: وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) این تعبیر را دارد که امت اجماع کرده است بر هضم حق مسلّم صدیقه کبریٰ (سلام الله علیها). این چه عظمتی است که برای برداشتن یک بانویی، امت باید اجماع کند تا او را انزوای سیاسی بدهند!

وی ادامه داد: وجود مبارک حضرت امیر (ع) در دفن صدیقه کبریٰ این فرمایشات را فرمود. فرمود برای هضم حقٰ صدیقه کبری (س) یک نفر و دو نفر و امثال ذلک این توان را نداشتند، این یک کاری بود که همه قیام کردند و دست به هم دادند. از اینکه امتی باید قیام کند تا حق آن حضرت را بگیرد، این هم عظمت و قدرت سیاسی، هم عظمت و قدرت معنوی حضرت را در آن عصر می‌رساند.

این استاد برجسته حوزه علمیه قم با اشاره به روایتی از حضرت امیر علیه السلام تصریح کرد: در جریان اجبار حضرت به بیعت، حضرت علی (ع) به سلمان فرمودند: سلمان! برو دختر پیغمبر را بگیر تا نفرین نکند! من می‌بینم دو طرف مدینه دارد می‌لرزد! اینجا سخن از ستون مسجد و لرزش ستون نبود. مثل این لیوانی که اگر کج می‌شود آب درونش می‌ریزد، فرمود من می‌بینم دو طرف مدینه دارد می‌لرزد. «فَإِنِّی أَرَی جَنْبَتَی الْمَدِینَةِ تُکْفَئَان‏».

کد خبر 4853254

منبع: مهر

کلیدواژه: آیت الله جوادی آملی حضرت زهرا س ولادت حضرت زهرا انقلاب اسلامی ایران قاسم سلیمانی گام دوم انقلاب نشست علمی کنفرانس بین المللی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تمدن نوین اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معرفی کتاب دهه فجر مجمع عالی حکمت اسلامی سردار سلیمانی تمدن اسلامی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۰۳۶۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمال‌الدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّق‌المعانی» و «ملک‌الفُضَلا» نیز خوانده می‌شده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.

دوران کودکی و جوانی

او فرزند خانواده‌ای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیت‌المقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیج‌فارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشه‌های بسیار از دانش بود.

سال‌های سفر و گشت و بازگشت

خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاث‌الدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو به‌دست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بی‌سلطان را لایق اقامت ندید:

از آن خواجو ازین منزل سفر کرد

که سلطانیه بی‌سلطان نخواهد

سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علی‌الخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.

حافظ و خواجوی کرمانی

حافظ مشهورترین هم‌عصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و به‌همین دلیل در دیوان حافظ بیت‌های زیادی به تقلید یا به استقبال از غزل‌های خواجو می‌بینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراع‌های زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:

استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما

دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

شیوه سخن سرایی

مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بی‌اعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزل‌سرایی می‌کرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.

در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها می‌پردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است

بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند

دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب

واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند

کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام

والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند

دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان

برطرف هفت پایه‌ی منبر نوشته اند؟

یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست

کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند

در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی

پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند

منظومه‌ی محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول، بر سر معجر نوشته اند

انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن

برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند

بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست

آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند

رمزی که در مطاوی طومار کبریاست

بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند

از دست و پنجه اسدالله کنایتی‌ست

حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند

نامش نگر که قلعه نشینان موسوی

مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند

نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی

بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند

القاب عالیش ز پی اکتساب قدر

بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند

ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست

اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند

لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش

بر کوهه های زین تکاور نوشته اند

صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار

بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند

ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی

شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند

در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند

بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند

اشعار من که مادح اولاد حیدرم

هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند

شادم بدین که بر صفحات عقیدتم

شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند

خواجو کمال نامه‌ی مستان حیدری

بر جان عارفان قلندر نوشته اند...

در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:

سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس

چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن

انوری خاوری، از سر صدق و صفا

ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن

قاضی دین رسول، خازن گنج بتول

قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن

خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین

دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن

چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال

چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من

تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا

از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن

شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی

حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن

ناصب رایات علم، شارح آیات حق

واسطه‌ی کاف و نون، کاشف سرّ و علن

شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه

کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان

مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر

تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن

ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم

روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن

مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل

فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن

گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی

خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن

نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین

خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن

سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف

قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن

دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال

فتنه مشو جز بر او، تا بره‌ی از فتن

جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش

باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن

در ره مهرش فلک، مشوره با من کند

زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن

چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول

روز جزا در برم، سوخته بینی کفن

ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:

به نوک خامه‌ی صورت گشای کن فیکون

که بست در شکن کاف تاب طره نون

حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف

سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون

چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او

هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون

به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر

دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون

بنات غیب ز بهر نظاره‌ی صنعش

سر از دریچه‌ی ابداع می‌کنند برون

فلک به چرخ درآید چو نام او شنود

ملک سجود کند چون کلام او شنود

به ماه روی شب افروز الذی اَسری

که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها

گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت

فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی

کشیده رختِ لعُمرک به خیمه‌ی لَولاک

چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی

به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب

به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا

نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف

ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا

ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم

ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم

بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او

نمونه ای‌ست مه نو ز نعل استر او

ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت

که بود مملکت لَو کشف مسخّر او

به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی

نبی مدینه‌ی علم آمد و علی در او

هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین

شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او

چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز

کنند خلق جهان سجده در برابر او

گدای درگه او شو که شاه مردان اوست

پلنگ بیشه‌ی اسلام و شیر یزدان اوست

در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن می‌پردازد:

به مقدم خلف منتظر امام همام

مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم

عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام

خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت

ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام

شه ممالک صاحب الزمان که زمان

به دست رایض طوعش سپرده است زمام

به انتظار وصول طلیعتش خورشید

زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام

نه در ولایت او در خورست رایت ریب

نه با امامت او لایق ست آیت عیب

که شمع جان من از نور حق منور باد

دماغ من ز نسیم خرد معطر باد

مرا که مالک ملک ملوک معرفتم

جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد

دلم که مهر زند آل زر بر احکامش

فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد

ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است

چراغ خلوتیان رواق شش درباد

روان او که شد از آب زندگی سیراب

رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد

در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز

مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز

در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره می‌کند:

آن شاه که شهر علم را آمد در

پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر

شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول

داماد رسول و شیر یزدان، حیدر

دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمال‌نامه و گوهرنامه؛ رساله‌ی البادیه؛ رساله‌ی سبع المثانی؛ رساله‌ی مناظره شمس و سحاب.

آرمیده در تنگه الله اکبر

سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ الله‌اکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.

کد خبر 6091788 طاهره تهرانی

دیگر خبرها

  • گردهمایی بزرگ دختران دانشجو در قم برگزار می شود
  • پاسخ آیت‌الله فیاضی به سؤالی پیرامون رفع اضطراب
  • سپاه و ارتش بازوان قدرتمند نظام جمهوری اسلامی اند 
  • کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
  • «با شما سربلندیم» شعار دهه کرامت
  • تصاویری از رهبر انقلاب در خلیج فارس
  • آیت الله جوادی آملی: حرف هر واعظی در مردم اثر نمی‌کند، وگرنه روضه خوانی‌ها و وعظ کم نیست
  • قدردانی جمعی از استادان و شخصیت‌های حوزوی از آیت‌الله جوادی آملی
  • ‍ انتصاب سرپرست معاونت سیاسی استاندار سمنان
  • آیت‌الله نجفی تهرانی درگذشت