اشک پشیمانی دختر پدرکش در سناریوی عشق پیری
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۹۱۱۲۰۰
رسیدگی به این پرونده از یکم اسفند سال ۹۵ به دنبال کشته شدن مرد ۷۰ سالهای به نام مرتضی در خانه اش در شرق تهران در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد این مرد به دست دختر بزرگش به نام شیما ۵۰ ساله کشته شده است.
در حالی که پلیس به خانه مرد سالخورده رفته بود، شیما به اداره آگاهی تهران رفت و تسلیم پلیس شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شیما به تشریح درگیری با پدرش پرداخت و گفت، ناخواسته دست به قتل زده است و در پایان جلسه به قصاص محکوم شد.
رهایی از قصاص
در حالی که پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار داشت، وی توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
شیما ۵۰ ساله گفت:من متاهل و صاحب سه فرزند هستم. من همیشه رابطه خوبی با پدرم داشتم و حتی شب قبل از این ماجرا پدرم یک پیراهن که از قشم برایم خریده بود به من هدیه داد. من هم یک ادکلن به او دادم. آن روز برای خانه پدرم خرید کرده بودم و سپس به باشگاه رفتم. میخواستم بعد از باشگاه به خانه پدرم بروم. وقتی از باشگاه بیرون آمدم متوجه شدم مادرم بارها با گوشی موبایلم تماس گرفته است. وقتی به او زنگ زدم گفت، بار دیگر با پدرم درگیر شده و پدر او را از خانه بیرون انداخته است. من به خانه پدرم رفتم تا آنها را با هم آشتی دهم و وسایلی را که برای خانه خریده بودم به آنها تحویل بدهم.
وی ادامه داد: وقتی به خانه آنها رسیدم، پدرم به محض دیدن من شروع به فحاشی کرد. او میگفت من مقصر هستم، چون دفعه قبل که مادرم قهر کرده بود، واسطه شدم و او را به خانه برگرداندم. پدرم به صورتم سیلی زد و ناسزا گفت. من به طبقه سوم رفتم تا او شاید آرامتر شود، اما چند دقیقه بعد پدرم به طبقه سوم آمد و مرا هل داد. در آن لحظه کیفم روی زمین افتاد و همه وسایلی که برای آنها خریده بودم، روی زمین ریخت. برای خانه پدرم دو چاقوی آشپزخانه هم خریده بودم. چاقوها را از روی زمین برداشتم و به سوی پدرم برگشتم که همان موقع پدرم به سمتم حمله کرد و در آن میان چاقو به سینه و گردن او برخورد کرد. من واقعا قصد کشتن پدرم را نداشتم.
پشیمانی در دادگاه
این زن درباره علت عصبانیت پدرش به قضات گفت: پدرم مدتی بود با زن جوانی آشنا شده و او را صیغه کرده بود. پدرم میگفت با زن جوان خوشبخت است و نمیخواهد زندگی اش را با مادرمان ادامه دهد. او از این که من واسطه شده بودم تا بار دیگر با مادرم زندگی کند، عصبانی بود.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود و به شدت اشک میریخت، گفت: من شرمنده خانواده هستم. واقعا نمیخواستم پدرم را بکشم و مرگ او یک اتفاق بود. من حتی بعد از قتل پدرم میخواستم خودکشی کنم که منصرف شدم و به پلیس آگاهی رفتم؛ بنابراین گزارش، در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع: پارسینه
کلیدواژه: قتل قصاص قتل پدر خریده بودم خانه پدرم برای خانه روی زمین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۱۱۲۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
ایسنا/همدان دختر مرحوم دکتر سیدمرتضی هزاوهای با تأکید بر اینکه پدرم گوش شنوای همه بود، گفت: مرحوم هزاوهای تعامل با جوانان را خوب بلد بود به طوریکه گوش شنوای همه بود و بسیاری از جوانان با او مشورت و درددل میکردند.
محیا سادات هزاوهای در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به رفاقت خود با پدرش اظهار کرد: بُعد رفاقت ما بیشتر از رابطه پدر و دختری بود به گونهایکه جزئیات اتفاقات روزمره را برای هم تعریف میکردیم.
وی با تأکید بر اینکه در محیط خانواده حضور پدرم پر از عشق و زندگی بود، خاطرنشان کرد: حتی دوران بیماری هم نتوانست انرژی و ابراز احساسات پدرم را بگیرد و با تمام نواتوانی باز هم محبت و عشق خود را نشان میداد.
هزاوهای با اشاره به دلنوشته پدرش افزود: زمانیکه کنکور داشتم پدرم برایم دلنوشتهای نوشته بود که آن را با آیهای از قرآن شروع کرده بود «عذرخواهی میکنم که به علت مشغله جز دعا توشهای برایت ندارم. تو فراتر از آنی که من میخواهم و درست آنی که خدا میخواهد.» و تعابیر عاطفی بسیار قوی در نوشتههایش بکار برده بود.
وی با بیان اینکه مرحوم هزاوهای جاذبهای برای نسل جوان داشت، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواستههای خود را با خانوادههایشان مطرح میکردند.
دختر مرحوم هزاوهای تابآوری و انعطافپذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگیهای ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینهای صاحبنظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمیشد و با آرامش و صبوری صحبت میکرد ضمن اینکه نظرات مخالف رابطهاش را تحتتأثیر قرار نمیداد.
وی با بیان اینکه همیشه پدر به بنده مشورت میداد و در بحث ازدواج نخستین مشاورم او بود، اظهار کرد: پدر همیشه در امر ازدواج بنده سختگیری داشت اما در موردی که یکی از همکارانش معرفی کرده بود، سختگیری نکرد، انگار به او الهام شده بود.
هزاوهای با اشاره به اینکه دو ماه بعد از عقدم پدر از دنیا رفت، ادامه داد: پدر در مسائل مادی و مهریه صحبت نکرد و فقط یک جمله به همسرم گفت و آن این بود «دخترم امانت حضرت زهراست، اگر امانتدار خوبی هستی، بسمالله».
وی با تأکید بر اینکه پدر بدون حساب و کتاب و بدون توقع به دیگران کمک میکرد، یادآور شد: پدر هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت و همیشه بدون انتظار به دیگران کمک میکرد و همواره به دنبال این بود که به انحاء مختلف دل دیگران را به دست بیاورد.
دختر مرحوم هزاوهای با بیان اینکه پدرم مشمول لطف الهی بوده و هست، گفت: پدرم همیشه خیرخواه مردم بود و به همین علت مشمول لطف الهی بوده و هست. همیشه اگر کسی نیاز به کمک داشت هر کمکی که از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد.
به گزارش ایسنا، دکتر سیدمرتضی هزاوهای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلیسینا در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد. او پس از سالها تدریس در دانشگاه بوعلیسینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.
انتهای پیام