Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-30@08:29:57 GMT

سفر به سرزمین اباضیان

تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۹۱۱۹۵۹

سفر به سرزمین اباضیان

نزدیک به بیش از دو دهه پیش ، آن هنگام که به عمره رمضانیه مشرف بودم، شبی را به دعوت از سوی شیخ جمیل جلالی که مطوًف ملکی بوده وعهده دار طواف پادشاهان و رؤسای جمهور وشخصیت های برجسته سیاسی واجتماعی کشورهای اسلامی بود ، واغلب شخصیتهای یاد شده در طول نیم قرن گذشته را وی هنگام تشرفشان به حجً یا عمره طواف داده وخاطرات فراوانی را در این راستا در ذهن خویش انباشته داشت ، بر سر سفره افطار او در مسجد الحرام ، وپس از نماز مغرب حاضر شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

میزبان ما در آن شب علاوه بر اینجانب ، میهمان دیگری را را بر سفره افطار داشت که نام او شیخ احمد بن حمد الخلیلی بود. مراسم معارفه میان ما دو نفر از سوی شیخ جمیل جلالی صورت پذیرفت ودر این هنگام بود که متوجه شدم در برابر مفتی اعظم کشور عمان ، که خود را أباضی می نامند ، قرار دارم. در آن هنگام او شش دهه از عمر خویش را پشت سر نهاده واز شخصیت والایی برخوردار بود. تواضع وفروتنی او ، همراه با خوشرویی او به من اجازه داد که اطلاعاتی از اعتقادات أباضیان را بدست آورم وبیاد دارم از آنجا که چنین شهرت داشته ودارد که أباضیان ، همان گروه خوارج بشمار آمده ودیدگاههای تند تاریخی نسبت به أمیر المومنین علی ع را دارند ، از این رو به خود اجازه داده ودر این راستا از مفتی أباضیان پرسشهایی را نمودم که ایشان توضیحات گسترده ای را در باره دیدگاه أباضیان به من داده وتاکید نمود که خوارج به معنای کلمه ، دیگر در عمان وجود نداشته وآن گونه تفکر از میان رخت بربسته است که این اطلاعات موجب خوشحالی ودر ضمن شگفتی من شده ودو جلسه دیگر با این شخصیت در مسجد الحرام در شبهای بعد دیدار نمودم .

وی متولد زنگبار در سال ١٩٤٢ میلادی می باشد که نیای او قاضی القضات زمان خود بوده واز خاندان علم و سرشناسان ولایت « بهلا » از استان داخلیه در عمان بشمار می آید. شیخ خلیلی فردی دارای تحصیلات فقهی وحوزوی در مذهب اباضیه بوده وکتابهای متعددی را به نگارش در آورده است که در این میان « جواهر التفسیر »  وی از شهرت خاصی برخوردار است.

دوره « تفسیر جواهر » را برای اینجانب به همراه کتابهای « الاجتهاد » ونیز « الفتاوی » را پس از مراجعتم به ایران ،ارسال نمود. وی مرا به عمان دعوت نمود لیکن سالها از این زمان سپری شد و شرایط سفر به این دیار برایم حاصل نگردید. تا اینکه در این سه سال گذشته با انتخاب حجة الاسلام والمسلمین نوری شاهرودی به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در عمان ، نام این کشور مجددا در ذهن بنده وبسیاری از ایرانیان ونیز شخصیتهای فرهنگی ، اقتصادی وجز اینها برجسته گردید واز آنجا که جناب آقای نوری شاهرودی با تلاشهای خود در این سه سال ، همواره همچون دیگر ماموریت هایشان  ، برای کشور ونظام جمهوری اسلامی ایران ، افتخار آفرین بوده است و نام ایشان ، هنوز پس از سالها در میان دولتمردان سعودی وشخصیتهای سرشناس آن ، می درخشد.

بسیاری از تلاشهای مهم ایشان را در دوران عهده داری سفارت  در عربستان از نزدیک شاهد بوده ام .

تردید ندارم که حضور سفیر فعًال و عاقل وبا درایت و دور نگر که از لازمه های یک نماینده ویا به عبارتی سفیر کشور ، در کشور دیگر بشمار می رود ، می تواند گام های مثبت وتوانایی را در پیوند میان دو ملت وکشور ، ایفا نماید  که شایسته است اظهار نمایم که گام ها ، وارتباط ها ، وحسن تدبیر ایشان انکار نشدنی بوده واینجانب در مدت  چند روز سفر خود به کشور عمان ودیدار با شخصیتهای علمی ومذهبی واندیشمندان واساتید دانشگاه از أباضیان ، وسنًی مذهبان وشیعیان ، از نزدیک گام های نزدیک کننده وتاثیر گزار ایشان را دیده و با شخصیتهایی که دیدار می نمودم ، هنگام سخن از ایشان ، ستایش آنان را شنیده واحساس می نمودم که در این راستا شایسته است عنوان نمایم که وجود چنین سفیرانی از جمهوری اسلامی ایران ، موجب مباهات وسر بلندی من وهر ایرانی  بوده ومی باشد.

کشور عمان وسیاست آرام وعاقلانه وبا تدبیر سلطان قابوس ، طی نیم قرن ، این پهنه کوچک را که مساحت آن به اندازه بخشی از کشور پهناور ما بشمار می آید را به صحنه رایزنی ها ووساطت ها در منطقه تبدیل گردانیده است

وسفیران با درایت وهوشمند ، از این فضای آماده برای پیشبرد نیازهای کشور ، ایجاد رابطه هرچه بیشتر صمیمیت، فرصت های تجاری، پزشکی، ارتباطات اجتماعی، سیاسی ونیز مذهبی ، کمال بهره برداری را کرده که نتیجه این فعالیت ها وتلاشهای جناب آقای نوری شاهرودی  ، حضور هزاران ایرانی خلاق در صحنه های بازرگانی وپزشکی وجز اینها در این کشور بشمار می آید.

تلاش ها وفعالیتهای موثر سفیر جمهوری اسلامی ایران از سویی ، وزمینه های مساعد وسیاست آرام وعاقلانه وبا ثبات سردمداران کشور عمان ،  موجب آن گردیده است که روزانه یک ویا دو پرواز مستقیم ایرانی وعمانی ، به تهران وشیراز وبالعکس وجود داشته باشد که تمام این تحولات ، نشاندهنده فعالیت حرفه های مختلف در کشور میزبان ، یعنی کشور عمان است وآگاهان متوجه می گردند که سهم بسزا ووالایی در این راستا را ، نقش سفیر به عهده دارد که خوشبختانه جناب حجة الاسلام والمسلمین نوری شاهرودی ، با  درایت وبا ویژکیهای اجتماعی وارتباطی وتواضع او  ،

گام به گام به کشور میزبان از سویی ونیز هموطنان عزیز وفعالان بازرگانی وپزشکی و...  خدمات گسترده ای وزمینه های فعالیت ملایم وسالمی را بوجود آورده است. .

شایسته است در اینجا اشاره نمایم ، که وزارت امور خارجه از چهره های برجسته وکاردان وبا تجربه ای همچون جناب آقای نوری ودیگر سفیران قدرتمند وکاردان ما که در جای جای این گیتی با شرایطی سخت که از سوی دشمن برای کشور ایران بوجود آورده اند ، دست از تلاش وفعالیت برنداشته ودر این راستا به موفقیت های چشمگیری دست یافته اند . کمال بهره برداری را کرده وحضورشان  را در منطقه ، ودر مراکز ماموریتشان پررنگ تر نماید،  که در این شرایط حساس، ما ومنطقه نیازمند به کاردانان،ومتخصصان وتجربه دارانی همچون این تلاشگران خارج از کشور ، بیش از هر دوران دیگر داشته وداریم.

به هر تقدیر در بامداد روز شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۸ در سفری پنج روزه به این سرزمین کهن که با تاریخی کهن آمیخته است ، گام نهادم.

اینجانب در طول این دو دهه ، دست به سفرهای فراوان وکشورهای گوناگون زده ام ، لیکن ویژگیهایی را در این سفر وکشور ، از نزدیک مشاهده کرده واحساس نمودم که قاطعانه باید اشاره نمایم ، این خصوصیتها وویژگی ها در کمتر کشوری به ویژه در شرق وخاورمیانه وکشورهای اسلامی وجود داشته ودیده می شود. سیاست آرام وعاقلانه سلطان قابوس در نزدیک به نیم قرن گذشته ، فرهنگ والا وهمزیستی مسالمت آمیز میان مذاهب مورد اعتقاد ساکنین این پهنه از گیتی را آنچنان قدرتمند بوجود آورده است که جمعیت حدود ده ملیونی این کشور را که اغلب ونزدیک به هفتاد در صد آنان را أباضیان بومی ، ،سپس سنًی مذهبان ، وشیعیان که تنها حدود سه درصد جمعیت این کشور را تشکیل داده وخود از سه نژاد لواتی ها ، بحارنه یا بحرینی ها ، وعجْمی یا عَجَمْ ها بشمار می آیند ، همه همچون یک شهروند با حقوق وامتیازات برابر ، وبدون هیچگونه تفاوتی از نظر سیاست دولت وسردمداران آن ، با زیبایی وهمبستگی شگفت آوری در کنار هم ودست به دست هم ، در پیشبرد اهداف وسیاست های کشور عمان از سویی ، واز سوی دیگر آزادی کامل در برپایی مراسم ووظائف دینی ومذهبی خود داشته ودارند.

با وجود آنکه شیعیان در عمان از  اقلیت زیادی نسبت به أباضیان وسنًی مذهبان برخوردارند ، لیکن در راس هرم اقتصادی این کشور قرار دارند. بسیاری از آنها دارای طرح های صنعتی، تجاری و اقتصادی بزرگی هستند. برخی از شیعیان نیز در سرمایه گذاری در طرح های بزرگ ملی نیز شرکت دارند، انتخاب وزیر امور تجارت و صنعت از میان شیعیان ، یکی از دلایل نفوذ اقتصادی و صنعتی آنان بشمار می آید.

شیعیان از قدرت های موثر و فعال جامعه عمان در زمینه های بازار، اقتصاد و صنعت محسوب می شوند، علاوه بر آن، شیعیان از جمله گروه های فرهیخته جامعه عمان هستند که دوست دارند در تمام امور فرهنگی جامعه شرکت کنند و بسیاری از آنها ، برای تکمیل تحصیلات خود به کشورهای آمریکا، انگلستان و برخی از کشورهای اروپایی سفر کرده ، وبا کوله باری از دانش وتجربه ، به عمان بازگشته وبه فعالیت مشغول گردیده اند. گذشته از آن ،مهم تر اینکه شیعیان با دیگر گروه های دینی در برادری و دوستی کامل زندگی می کنند، همچنانکه دیگر مذاهب این کشور از أباضیان که اغلبیت مذهبی این کشور را در اختیار دارند ، وسنًی مذهبان ، وشیعیان ، همه با هم همچون برادر ودوست ویک پیکر ، با زیبایی ودوستی زندگی کرده ، تا آنجا که به ازدواج میان یکدیگر نیز دست زده اند.

اهل تسنن و شیعیان دارای زندگی مسالمت آمیز هستند، و بهترین دلیل آن، کنار هم قرار گرفتن مساجد اهل تسنن و مساجد شیعیان است که هر کدام از آنها هر روز اذان را به شیوه خود ندا می دهند. اینجانب مکرر در حضورم در این مساجد ، شاهد نماز سنی مذهبان در مساجد شیعیان وبالعکس را بودم . صدور فتوای مجوز ازدواج اهل تسنن با شیعیان نیز بهترین دلیل برای دوستی و محبت میان این دو گروه و زندگی مسالمت آمیز  میان آنهاست.

از آنجا که قانون اساسی عمان ، آزادی دینی را برای تمام افراد ساکن عمان ضمانت کرده است، شیعیان هر ساله مراسم شهادت امام حسین(علیه السلام) و یاران و خانواده اش را در مساجد و حسنیه ها بر پا می کنند و دیگر مذاهب همراه با شیعیان در صفوف عزاداری حسینی قرار می گیرند.

هم اینک شیعیان عمان در شهرهای مسقط، باطنه، مطرح، سویق، خابوره، مسندم و صور زندگی می‌کنند ولی بیشتر تمرکز آنان در مسقط و استان ساحلی باطنه است. سه وزیر این کشور و شهردار مسقط نیز، شیعه هستند. مسجد « الرسول الاعظم(ص)» ، یکی از مساجد مهم شیعیان ولواتی های عمان در پایتخت عمان است که مشرف بر اقیانوس هند در شهر « مطرح » که اکنون به پایتخت عمان ، یعنی مسقط پیوسته شده ومحله ای از آن بشمار می آید ، قرار دارد. ازدیگر مساجد مهم شیعیان عمان ، می توان به مسجد «معزً » ، ومسجد « ابراهیم خلیل » إشاره نمود که هریک از جایگاه ویژه خود در پایتخت عمان برخوردار است ، که در بخش های دیگری از سخنم وسفرنامه خود ، بطور گسترده از آنها سخن به میان خواهم آورد.

پایان بخش نخست از سفر به سرزمین اباضیان

کد خبر 1352978

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: هادی انصاری سفرنامه جمهوری اسلامی ایران جناب آقای نوری نوری شاهرودی بشمار می آید مسالمت آمیز پایتخت عمان بوجود آورده کشور عمان اهل تسنن نیم قرن گام ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۱۱۹۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم

ما امروز در عصر برندها و هلدینگ‌های غول زندگی می‌کنیم؛ در عصری که تبلیغات ابایی از دروغ گفتن ندارد و به نظر می‌رسد فروش و سود برای چنین دنیایی به امری مقدس بدل شده، بنابراین معلوم است که شرکت‌های بزرگ می‌توانند ادعاهای زیادی را روی بیلبوردهای شهری مطرح کنند؛ ادعای اعطای جوایز و نظایر آن و به این ترتیب از فضای شهری به عنوان پلی برای ورود به فضای روانی و ذهنی شهروندان استفاده کنند. 

به گزارش ایسنا، جوان نوشت: فقط کافی است کد روی چوب بستنی را به فلان شماره پیامکی بفرستید تا پشت فرمان فلان خودروی شاسی‌بلند روز آلمانی با آن رنگ قرمز هیجانی بنشینید. به همین راحتی! فاصله شما با آن خودروی آلمانی فقط یک شماره پیامکی است و البته این منطق روی بیلبوردهای شهری و بین‌شهری در تهران و حد فاصل تهران تا شهرهای اقماری اطراف پایتخت تکرار شده است، آیا این منطق با رویکردی که کشور قرار است در رشد تولید دنبال کند، تناسبی دارد؟ نه! اما آیا می‌توان نادیده‌اش گرفت، طوری که انگار آب از آب تکان نخورده است؟ قضیه شتر دیدی ندیدی؟ بله!

 چرا تبلیغات راهبردی راه به جایی نمی‌برد؟

تبلیغاتچی‌های غیررسمی با آنکه وعده‌های نزدیک به محال می‌دهند- آخر چه کسی واقعاً باور می‌کند با خرید یک بستنی ۲۰ هزار تومانی، برنده یک شاسی‌بلند آلمانی شود-، اما آن احتمال نزدیک به صفر در ذهن مخاطبان می‌درخشد و تبلیغاتچی‌ها از همان احتمال نزدیک به صفر بهره‌برداری می‌کنند. 

میلیون‌ها نفر ممکن است تحت تأثیر چنین وسوسه‌هایی قرار بگیرند و کار و زندگی خودشان را رها کنند و به یک ماشین پیامکی ارسال کد به شماره شرکت‌هایی که وعده‌های سخاوتمندانه‌ای می‌دهند، بدل شوند. 

احتمالاً دیده‌اید، امروز اکثر شرکت‌ها برای اینکه از رقبای خود عقب نمانند، روی محصولات خود کد چند رقمی می‌زنند، فرقی نمی‌کند روغن تولید می‌کنند یا لبنیات یا ماکارونی یا هر کالای دیگری، همین بازار مکاره‌ای که شکل گرفته است بر این قضیه گواهی می‌دهد که حتی احتمالات بسیار کوچک از سوی لایه‌هایی از جامعه جدی گرفته می‌شود. 

در تبلیغات بستنی با آنکه اغواگری حرف اول را می‌زند، اما دست‌کم مسیر شفافی در نظر گرفته شده است:

۱- بستنی بخر

۲- کد بستنی را به شماره پیامکی فلان بفرست.

۳- جایزه بزرگ ببر. 

به عبارت دیگر در این نوع تبلیغات، مسیر و چشم‌انداز معلوم است، اینکه ما به آن ماشین شاسی‌بلند آلمانی برسیم، واضح است چه کاری باید انجام دهیم. حالا این نوع تبلیغات اغواگرانه را مقایسه کنید با جلوه تبلیغات شهری شعارهایی که برای کشور جنبه راهبردی دارد. چرا این نوع تبلیغات عموماً با بی‌اعتنایی افکار عمومی روبه‌رو می‌شود؟ 

گاهی حتی وزارتخانه‌ها و نهادهای عمومی هم در نهایت به شکل رفع تکلیفی و به صوری‌ترین شکل ممکن با شعارهای راهبردی مواجه می‌شوند، مثلاً بدون آنکه اندک خلاقیتی در کار دیده شود، شعار سال را کپی می‌کنند و بر در و دیوار شهر می‌زنند. 

این طور بگوییم وقتی مثلاً به جلوه شهری شعار سال- جهش تولید با مشارکت مردم- می‌رسیم برخلاف آن تبلیغات اغواگرانه، مسیر کاملاً مه‌زده و نامعلوم است. چطور می‌توان به جهش تولید رسید؟ چطور می‌توان بین جهش تولید و مشارکت مردم، پیوندی ارگانیک و عملی برقرار کرد؟ 

منطقی این است که ما بتوانیم بین افق‌ها و چشم‌اندازها و نقطه‌ای که اکنون در آن قرار داریم، پیوند واقع‌بینانه‌ای برقرار کنیم، وگرنه این شعارها مثل عضوی که پس زده می‌شود، در اذهان نخواهد نشست. در آن تبلیغات اغواگرانه در همان بیلبوردها از همه عناصری که می‌تواند به آن وعده جنبه واقعی ببخشد، استفاده شده، اما این نکته مهم در تبلیغات شعارهای راهبردی در شهر غایب است. 

 چرا نشانی از افسران اقتصادی کشور  در بیلبوردها نیست؟

اما سؤال این است که چطور می‌شود در همان بیلبوردها و تبلیغات شهری به شعارهای راهبردی جنبه عینی بخشید؟ 

شهرداری‌ها در کلانشهرها و پایتخت می‌توانند از قهرمان‌های تولید و تجارت، کارآفرین‌ها، بازرگان‌ها و صنعتگران خوشنامی که دست‌کم دو، سه یا چهار دهه و بیشتر در این عرصه‌ها درخشیده‌اند- سربازان و افسران اقتصادی کشور- به عنوان نمود عینی و واقعی شعارها استفاده کنند تا نوجوان‌ها، جوان‌ها و نسل حاضر ادراک کنند آنچه گفته می‌شود، نه یک آرزوی محال که اتفاقی در دسترس است. 

روایت تجربه‌های تلخ و شیرین این چهره‌ها در بیلبوردها و نمایشگرها می‌تواند شهر را با قهرمانان تولید و رموز گذر از محدودیت‌ها آشنا کند و روح جهش، خلاقیت و رشد را در کالبد شهر بدمد، اما وقتی ما صورت عینی و عملی به آن شعارها نمی‌دهیم، وضوح و شفافیت رسیدن به افق و چشم‌انداز طرح‌شده را از دست می‌دهیم. مثل این است که ما اکنون در ارتفاع هزار متری هستیم و از آن طرف ارتفاع ۳ هزار متری را به عنوان مقصد نشان می‌دهیم. 

ما فقط در یک صورت گیج نخواهیم شد و آن این است که نقاط اتصال مبدأ و مقصد به شکل عینی و باورپذیر مشخص شده باشد، به عبارت دیگر ما میان نقطه موجود و نقطه مطلوب پلی زده باشیم، وگرنه در غیاب این نقاط اتصال مثل این خواهد بود که یک تیم کوهنوردی را در هوای مه‌زده غلیظ بدون ابزارهای جهت‌یابی به صعود فراخوانده باشیم. 

مسئله این است که وقتی ما می‌خواهیم از فضای شهرهای‌مان در القای سیاست‌های کلان استفاده کنیم، استفاده رفع تکلیفی و بدون توجه به پرسش‌های دقیق و فنی درباره چگونگی تحقق آن چشم‌انداز راه به جایی نخواهد برد. 

در واقع این حق مخاطب است که بداند چه مسیر یا شبکه ارتباطی بین جهش تولید و مشارکت مردم وجود دارد. نهادهای حاکمیتی چه برنامه‌ای برای تحقق مشارکت مردم در جهش تولید دارند؟ چالش‌های ما در این عرصه کجاست؟ آیا نیاز به پوست‌اندازی در قوانین کشور داریم؟ این همان سیاهچاله‌ای است که سال‌هاست ما در آن سقوط می‌کنیم. ما در تبلیغات رسمی خود اهمیت مسیر و برنامه را دست‌کم گرفته‌ایم و گمان می‌کنیم داشتن چشم‌انداز برای رسیدن کافی است، در صورتی که مهم‌تر از مقصد شناسایی راهی است که ما را به آنجا می‌رساند. 

ما سال‌هاست در این کشور «رویکرد سال» را تعیین می‌کنیم، اما آیا نباید این سؤال برای‌مان مطرح شود که چرا آنچه در عمل اتفاق می‌افتد، در قالب برنامه‌های پنج‌ساله، قوانین بالادستی و خط‌مشی نهادهای رسمی عموماً تناسبی با آن رویکرد برقرار نمی‌کند؟ مثلاً برای ما اکنون صورت یک آرزوی دور و حتی محال را یافته است که ما در صنعت و تولید خود به مرحله برندسازی و حضور موفق در بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی برسیم، یعنی واحدهای تولیدی ما- مثلاً در حوزه خودرو، لوازم خانگی، لوازم الکترونیک و نظایر آن- به حدی از رشد برسند که نخست بتوانند رضایت هموطنان خود را تأمین کنند و دوم اینکه آوازه آن از مرزها بگذرد و در قالب صادرات به مثبت‌شدن تراز بازرگانی کشور کمک کند. 

 شهر باید به آن نوجوان بگوید  چشمت را از جایزه بردار.

اما رسیدن به چنین نقطه‌ای بیش از آنکه محتاج پیش‌نیازهای فنی- مهندسی باشد، نیازمند ساختارهای روانی و فرهنگی است. مثلاً وقتی احساس تعلق به میهن و تلاش برای آبادانی آن در میان کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌های ما کمرنگ باشد، هر اندازه هم که بسترهای فنی- مهندسی و ساختار قوانین چنین رشدی آماده شده باشد، در نهایت به ثمر نخواهد رسید. 

از این زاویه مدیران شهری ما باید مراقب روح حاکم بر تبلیغات شهری باشند، به خاطر اینکه این نوع تبلیغات خواه‌ناخواه فرهنگ حاکم بر خود را وارد شهر و ذهنیت شهروندان می‌کند. 

چه زمانی ما به رشد تولید می‌رسیم؟ وقتی که تولیدکردن در ذهن شهروندان به یک ارزش تبدیل شود و مصرف به عنوان مقوله‌ای «اجتناب‌ناپذیر، اما در حد ضرورت و نیاز» درآید. همچنان که تجربه کشورهایی مثل ژاپن همین را می‌گوید: «تولید انبوه و مصرف به حد ضرورت و نیاز»، به خاطر همین است که وقتی می‌شنویم مثلاً مدیر یکی از معروف‌ترین برندهای معتبر ژاپن در سطح بین‌المللی در یک آپارتمان نقلی ۵۰ متری سکونت دارد، شگفت‌زده نمی‌شویم. 

مدیران شهری ما فضای شهر را به شکل هوشمندانه‌ای می‌توانند اداره کنند، طوری که این فضا در خدمت جهت‌گیری‌های کلی کشور در جهت رشد تولید باشد. مثلاً ما نیاز داریم در ذهن خود، ذهن کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌ها این منطق را جا بیندازیم که اگر می‌خواهیم رشد کنیم، نخست نباید به هیچ عنوان دنبال جایزه و پاداش بمانیم و دوم اینکه اگر نمی‌توانیم به این حد از رشد برسیم، دست‌کم زمانی خود را مستحق دریافت جایزه و پاداش بدانیم که کاری درخور آن جایزه و پاداش انجام داده باشیم، در این صورت است که وضعیت تبلیغات اغواگرانه شرکت‌ها از شکل افسارگسیخته فعلی خارج خواهد شد. 

 شهر به کار اصالت می‌دهد یا به بخت و قرعه؟

شرکت‌های بزرگ در تبلیغات خود ناچارند از فرهنگ عمومی حاکم بر آن جامعه تبعیت می‌کنند، مثلاً در جامعه‌ای که پرخوری به عنوان یک امر مذموم شناخته شده باشد، یک شرکت مواد غذایی برای اثبات و القای خوشمزه‌بودن غذای خود باید راه دیگری جز نشان‌دادن تصاویر پرخوری پیدا کند، از این زاویه برجسته و پررنگ‌شدن بخت‌آزمایی در تبلیغات شرکت‌های بزرگ نشان‌دهنده این است که ما دست‌کم در لایه‌های مهمی از فرهنگ عمومی خود بدمان نمی‌آید راه‌های میانبر- حتی اگر آن راه‌ها چندان محتمل هم نباشند- پیدا کنیم و نابرده رنج به گنج برسیم، در واقع شکل بیمارگونه تمرکز فعلی شرکت‌ها بر جایزه‌های آنچنانی خبر از تمایلی پنهانی در فرهنگ عمومی ما دارد؛ آرزواندیشی به جای کار خلاقانه، میانبرتراشی به جای استمرار در حرکت، انتظار یک‌شبه پولدارشدن به جای فعالیت پرحوصله چند نسل و اصلاح مداوم تولید. 

از این زاویه مدیران شهری و متولیان حراست از فرهنگ شهر با برنامه‌ریزی و وضع مقررات و آیین‌نامه‌های سختگیرانه باید بهره‌برداری شرکت‌ها از بخش سایه روانی انسان‌ها را با چالش روبه‌رو کنند. 

ما در این شهر به روحیه جمعی «اصالت‌دادن به کار و نه به قرعه و بخت» نیاز داریم. به ذخایر معنوی و فرهنگی‌مان نگاه کنیم. چه استفاده‌ای از این ذخایر کرده‌ایم؟ آیه ۳۰ سوره نجم، درخشان و راهبردی است: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی / و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.».

اما متأسفانه نظام آموزشی کشور نتوانسته است این محتوا را به شکل برنامه درسی، در قالب بازی، برنامه، محتوای درسی و مهارت‌آموزی به میان کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌ها بیاورد، در صورتی که گنجینه‌ای از معارف در فرهنگ کهن ما وجود دارد که می‌تواند روحیه «تلاش‌آزمایی را به جای بخت‌آزمایی» در میان ما حاکم کند، همچنان که حافظ به زیبایی می‌گوید: «قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست/ قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند.»

اگر ما می‌خواهیم آن قوم دگر نباشیم و به سرنوشت آن‌ها دچار نشویم، راهی نداریم جز اینکه از روح جمعی شهرهای‌مان حراست کنیم. همچنان که در گذشته درخشان شهرهای اصیل ما از اصفهان، تبریز، یزد و شهرهای دیگر دیده می‌شود، شهر می‌تواند با سر و شکل‌دادن به یک روحیه جمعی، انسان‌های ساعی و خلاق و نه بخت‌گرا و تقدیری تربیت کند، بنابراین تا زمانی که ما به خود توجه نکنیم که کجا حواله به تقدیر می‌کنیم و با جبراندیشی‌های انحرافی راه اختیار را بر خود می‌بندیم، نمی‌توانیم از این دام‌گستران بخت و جایزه رها شویم. 

در این میان شرکت‌هایی که سود و فقط سود برای آن‌ها مقدس است، از شکاف فرهنگی پدیدآمده در واقعیت‌های اجتماعی ما نهایت بهره‌برداری را می‌کنند. آن‌ها گویا می‌دانند یک چشم تاریک ما همواره به سمت پول مفت است؛ پول بادآورده، بنابراین روی همین چشم سرمایه‌گذاری می‌کنند و در این میان چه ابزاری بهتر از اغوا، چه ابزاری بهتر از میدان‌دادن به خیالبافی‌ها برای یک شبه پولدارشدن، بنابراین یک شرکت تولیدکننده بستنی به راحتی می‌تواند اغواگرانه در شهر ظاهر شود و در تبلیغات محیطی خود روی بیلبوردهای شهر نوید قرعه‌کشی فلان دستگاه خودروی فلان برند آلمانی را بدهد. فقط کافی است کد روی چوب بستنی را به شماره پیامکی این شرکت بفرستید. 

 تبلیغات اغواگرانه را با پیوست‌های فرهنگی مهار کنید

ما امروز در عصر برندها و هلدینگ‌های غول زندگی می‌کنیم؛ در عصری که تبلیغات ابایی از دروغ گفتن ندارد و به نظر می‌رسد فروش و سود برای چنین دنیایی به امری مقدس بدل شده، بنابراین معلوم است که شرکت‌های بزرگ می‌توانند ادعاهای زیادی را روی بیلبوردهای شهری مطرح کنند؛ ادعای اعطای جوایز و نظایر آن و به این ترتیب از فضای شهری به عنوان پلی برای ورود به فضای روانی و ذهنی شهروندان استفاده کنند. 

در این میان نهادهای بالادستی که تأمین‌کننده منافع عمومی در فضای بصری شهر هستند، باید با وضع و اجرای پیوست‌های فرهنگی- پیوست‌هایی که ناظر به جهت‌گیری‌های کلان و راهبردی کشور است- مهار محتوای تولیدشده در تبلیغات را در دست داشته باشند و اجازه ندهند تبلیغات یکسره در خدمت اغوا قرار گیرند. 

شرکت‌ها و برندهای معتبر و آبرومندی هستند که کالای خود را با تکیه بر مزیت‌های آن روی نمایشگرها، بیلبوردها و تابلوهای موجود در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها تبلیغ و سعی می‌کنند از عنصر خلاقیت در جلب توجه مخاطبان بهره ببرند، اما در این میان برندها و شرکت‌هایی هم هستند که به نوعی یک جنگ نامرئی روانی راه می‌اندازند که ماحصل آن آسیب‌زدن به فرهنگ عمومی یک جامعه است. این دو شیوه از نگاه به زندگی و کسب‌وکار نباید یکسان ارزیابی شود.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • خاندوزی: پیشنهاد ایران به بانک توسعه اسلامی برای تأمین مالی با نرخ ترجیحی تأیید شد
  • مسقط، مهم ترین تسهیل کننده دیدارهای غیرمستقیم ایران و آمریکا / چرا عمان تمایلی به نمایش قدرت دیپلماتیک خود ندارد؟/ عمان کانال گفت و گوی غیرمستقیم میان تهران-واشنگتن را باز نگاه داشته است
  • چند کشور اروپایی تا ماه مه کشور فلسطین را به رسمیت می‌شناسند
  • پاکستان بر عزم خود برای اجرای پروژه خط لوله گاز صادراتی ایران تأکید دارد
  • مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: چند کشور اروپایی تا ماه مه کشور فلسطین را به رسمیت می‌شناسند
  • بورل: چند کشور اروپایی تا ماه مه کشور فلسطین را به رسمیت می‌شناسند
  • بورل : چند کشور اروپایی تا ماه مه کشور فلسطین را به رسمیت می‌شناسند
  • «حشاشین» روایتگر حسن صباح تروریست یا کلیددار بهشت؟
  • خلیج فارس هویت و میراث گرانبهای سرزمین ایران است
  • شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم