Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-05-06@15:29:32 GMT

گفتگو با متفاوت زن خائن کرجی + فیلم

تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۹۹۶۸۳۹

گفتگو با متفاوت زن خائن کرجی + فیلم

‍‍‍‍‍‍

حوادث رکنا: زن جوان که در شکنجه گاه شوهرش آرزوی مرگ می کرد ادعا می کند دستور قتل را به پسرخاله اش نداده و هیچ علاقه ای به پسرخاله دعانویسش نداشته است.

حجم ویدیو: 71.95M | مدت زمان ویدیو: 00:11:15

به گزارش اختصاصی خبرنگار جنایی رکنا، اوایل بهمن امسال جسد سوخته یک مرد زیر یک خودروی واژگون شده در جاده شور قلعه ماهدشت به ماموران پلیس آگاهی کرج مخابره شد که تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کارآگاهان در گام نخست موفق به شناسایی قربانی جنایت شده و در بررسی ها مشخص شد 2 روز از ماجرای قتل مرد جوان که با تبر به قتل رسیده بود گذشته است.

تجسس های پلیسی آغاز شد و ماموران اطلاع پیدا کردند که این مرد از یکی از شهرهای شمالی به کرج آمده و عامل جنایت پس از قتل برای پنهان ماندن قتل اقدام به آتش زدن جسد کرده است.

اقدامات فنی و اطلاعاتی برای دستگیری عامل جنایت به صورت ویژه آغاز شد که تیم جنایی پلیس آگاهی کرج با ردیابی های فنی و پلیسی به سرنخی از عامل جنایت که پسرخاله زن محمد بود رسیدند و در یک عملیات غافلگیرانه این جوان که در خانه اش حضور داشت دستگیر شد.

محمد پس از دستگیری به قتل محمد با تبر اعتراف کرد و گفت: از یکسال قبل که دخترخاله ام به نام المیرا با من صحبت کرد در جریان کتک کاری ها و اذیت های شوهر شیشه ای اش قرار گرفتم، المیرا تصمیم به جدایی داشت ولی می ترسید شوهرش او و فرزندانش را به قتل برساند.

وی افزود: محمد همسرش را آزار می داد و فرزندانش را می زد و هر روز که بیشتر متوجه رفتارهای محمد می شدم تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم به همین خاطر وقتی محمد برای سالگرد دخترخاله ام به کرج آمد با او قرار ملاقات گذاشتم و در یک لحظه با تبر دست به قتل رساندم.

این مرد ادامه داد: پس از دو ساعت به محل جنایت بازگشتم و جسد را آتش زدم و خودرو و گوشی موبایل محمد را نیز پس از دو روز آتش زدم و در این ماجرا دخترخاله ام از تصمیم من به قتل بی اطلاع بود و وقتی نیز به او گفتم می خواهم شوهرش را به قتل برسانم خواست دست به این کار نزنم ولی من درگیر احساساتم شدم و ابتدا برای رسیدن به آرامش دخترخاله ام دست به قتل زدم و دوم به خاطر اینکه با دخترخاله ام ازدواج کنم این کار را کردم.

کارآگاهان در گام بعدی به سراغ دخترخاله حمید رفته و او را روز دوشنبه 28 بهمن ماه دستگیر کردند و د رحالیکه سرنخ هایی مبنی بر نقش او در این جنایت وجود دارد این زن اصرار دارد که از ماجرای قتل بی اطلاع بوده و حاضر به مرگ شوهرش نبوده است.

گفتگو با المیرا

المیرا 34 که تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده ادعا می کند از نخستین روز زندگی اش یک روز خوش ندیده و از ترس کتک های شوهرش جرات طلاق و جدایی نداشته است.

تحصیلات؟

کلاس پنجم ابتدایی.

چند سالگی ازدواج کردی؟

16 ساله بودم که ازدواج کردم.

ازدواج رسمی بود یا شوهرت را می شناختی؟

نه خانه خواهرم بودم که یک نفر واسطه آمد و خانواده من و شوهرم را به هم معرفی کرد و محمد به خواستگاری ام آمد و با هم ازدواج کردیم.

شغل شوهرت چه بود؟

شوهرم 11 سال از من بزرگتر بود و بیکار.

پس چرا ازدواج کردی؟

بچه بودم که مادرم فوت کرد و پدرم پیر بود زندگی سختی داشتیم به همین خاطر مجبور شدم ازدواج کنم.

روزهای نخست زندگی تان خوب بود یا از همان ابتدا سخت گذشت؟

وقتی به خانه شوهرم رفتم متوجه شدم که محمد یک زن دیگر دارد و یکسال صیغه همسرم بودم و زن اولش اجازه نمی داد من به عقد او در بیایم و در این مدت نیز فرزند اولم که یک پسر بود به دنیا آمد.

چرا طلاق نگرفتی؟

پدرم بد اخلاقی می کرد و برادرانم نیز کوچک بودند نمی توانستند کمکم کنند به همین خاطر مجبور به ادامه زندگی شدم.

چند فرزند داری؟

یک پسر و یک دختر، یک دختر هم وقتی زایمان کردم فروختم.

فروختی؟!

پول نداشتیم، ابتدا تصمیم به سقط جنین گرفتم اما همه گفتند گناه دارد تا اینکه یک نفر گفت فرزندم را به سرپرستی قبول می کند که بعد از زایمان فرزندم را در اختیار آنها گذاشتم و یک میلیون و پانصد هزار تومان از آنها پول گرفتم و مدتی هم برای خانه و فرزندانم غذا و پوشاک می آوردند.

همسر اول شوهرت جدا شد؟

بله، بعد از 8 سال طلاق گرفت و با یک مرد دیگر ازدواج کرد.

الان به چه جرمی دستگیر شدی؟

قتل همسرم.

تو به قتل رساندی؟

نه، پسرخاله ام قاتل است.

چطور کار به اینجا کشید؟

شنیده بودم که یک پسرخاله دارم که دعانویس است و سال گذشته تو ختم خواهرم از یکی از بستگان شماره موبایلش را گرفتم تا با دعانویسی بتواند کمکم کند، وقتی به او زنگ زدم همه چیز را برایش تعریف کردم و گفتم که محمد مرا کتک می زند، بچه هایم را زندانی می کند و برای اذیت کردن من آنها را کتک می زد، باور نمی کنید ولی گوشی موبایلش را به من می داد و با تهدید مرا و کتک کاری مجبورم می کرد به دخترانی که با آنها دوست بود بگویم که خواهرش هستم که بتواند با آنها در ارتباط باشد.

هر روز این مشکلات بود؟

یک روز خوش ندیدم.

چرا طلاق نگرفتی؟

می خواستم جدا شوم اما او مرا با بچه ها تهدید می کرد، دعا می کرد که پسرم تصادف کند بمیرد که دیه اش را بگیرد و می گفت داغ پسرم را به دلم می گذارد. وقتی بچه هایم را می زد می گفت اینطور بیشتر لذت می برد که من هم ناراحت می شوم.

شوهرت اعتیاد داشت؟

بله، شیشه می کشید.

خانواده اش از این اتفاقات خبر داشتند؟

بله، یکی از بردرانش در جریان کامل ماجرا بود و میگفت تحمل کنم.

تو دستور قتل دادی؟

نه من هرگز نمی خواستم شوهرم به قتل برسد.

حمید می گفت قرار بوده بعد از جدایی همسرت تصمیم به ازدواج با هم داشتید؟

بله، قرار بود ولی شوهرم همیشه فرزندانم را جلوی راهم می گذاشت و نمی گذاشت طلاق بگیرم. شوهرم مثل یک جلاد بود و از او می ترسیدم.

چرا از شهر شمالی به کرج آمدید؟

سالگرد خواهر خدابیامرزم بود که به کرج آمدیم.

می دانی حمید و شوهرت از قبل با هم در ارتباط بودند؟

نمی دانستم ولی بعد از این ماجراها شنیدم که شوهرم به خانه مجردی حمید می رفته و مواد مصرف می کرده و حتی با زنان غریبه نیز رفت و آمد دارد.

می دانستی حمید و محمد با هم قرار ملاقات دارند؟

بله، فکر می کردم حمید می خواهد یک بلایی سرش بیاورد که شوهرم دیگر جرات نکند به من و فرزندانم آزار برساند.

کی متوجه قتل شدی؟

حمید پیام داد که کار تمام شد.

باور می کردی؟

نه، باور نمی کردم ، زنگ زدم به شوهرم جواب نمی داد و در آن لحظه خودم را بدبخترین آدم روی زمین دیدیم.

می دانی شوهرت چطور به قتل رسیده؟

نه، حمید گفت به او ضربه زدم تا اینکه پس از دستگیری یک تبر به من نشان دادند و گفتند با این شوهرت به قتل رسیده است.

تصمیم داشتی با حمید ازدواج کنی؟

نه، میخواهم یک جا دنیا بروم که هیچ کسی نباشد و با فرزندانم در آرامش زندگی کنم من یک روز خوش در زندگی ام ندیدم.

وقتی شنیدی شوهرت کشته شده چه حسی داشتی؟

عذاب وجدان داشتم و وقتی پلیس به سراغم آمد سکوت کرده بودم و پلیس می دانست که حمید به قتل اعتراف کرده است.

به نظرت خانواده شوهرت برای حمید رضایت می دهند؟

نمی دانم، مادرشوهرم زنی دلسوز و مهربان است.

به حمید علاقه داری؟

نه

ولی حمید گفت که درگیر احساسات تو شده بود و تو هم او را دوست داشتی؟

بعضی وقت ها می گفتم ولی بعدش پشیمان می شدم، من از همسرم چه خیری دیدم که از حمید ببینم.

قبل از ادواج به حمید علاقه داشتی؟

نه، من زیاد حمید را ندیده بودم و بچه بودم که ازدواج کردم.

بنا به این گزارش، المیرا نیز که احتمال می رود در ماجرای قتل شوهرش نقش داشته به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پلیس آگاهی کرج قرار دارد.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سقوط هواپیما یارانه دلار شهادت سردار سلیمانی کرونا جنایی پلیس جنایت قتل غذا قاتل زندانی تصادف اخبار حوادث رهایی انتشار پایان زن جوان شکنجه گاه ویروس عکس تلگرام فیلم انتشار ویروس کرونا قم فضای مجازی تهران فوت دخترخاله ام کرج آمد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۹۶۸۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مرگ خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در یک حادثه رانندگی

ایسنا/مرکزی حمید نیکویی، خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی، امروز (شنبه، ۱۵ اردیبهشت ماه) در یک سانحه رانندگی در محور نیزار - قم کشته شد.

حمید صادقی، مدیر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان محلات در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، اظهار کرد: زنده‌یاد حمید نیکویی از جمله پیشکسوتان عرصه خبر و رسانه شهرستان محلات بود که از سال‌ها پیش، از طریق روزنامه جمهوری اسلامی و سایر رسانه‌های کشوری، به پوشش اخبار شهرستان محلات می‌پرداخت.

وی با تسلیت درگذشت مرحوم نیکویی به جامعه رسانه‌ای محلات، ادامه داد: مرحوم نیکویی در سال‌های اخیر ارتباط خوبی با مجموعه‌های فرهنگی و هنری در اطلاع‌رسانی رویدادها داشت و در جلسات مختلف حضور فعال داشت.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • (ویدئو) هشدار جدید حمید معصومی‌نژاد در فرمانیه تهران به مردم!
  • از اعداد «هم‌‌نهشتِ کَرجی» تا دنباله فیبوناچی| شرح آب‌شناس بزرگ ایرانی از قنات
  • مرگ خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در یک حادثه رانندگی
  • عکس| پیام ویژه قلعه نویی برای حمید مطهری
  • پیام سرمربی تیم ملی به حمید مطهری (عکس)
  • «طاووس خانم و ازدواج‌هایش» روی صحنه می‌رود
  • پست احساسی کاپیتان استقلال با ایموجی قلب!
  • (ویدئو) حمید معصومی‌نژاد خبرگزاری تک نفره؛ رُم نیستم، تهران!
  • پست اینستاگرامی و خاص کاپیتان استقلال با ایموجی قلب!
  • کاپیتان استقلال برای یک پیشکسوت سنگ‌تمام گذاشت