رعایتهای موقتی در مساجد و اماکن مذهبی، بیدینی آخرالزمانی نیست/ از کرونا به علائم ظهور تعبیر نکنیم
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۱۱۳۳۷۷
حجتالاسلام جعفری با بیاناینکه رعایتهای موقتی در اعمال و مناسک مذهبی را به بیدینیهای آخرالزمانی تعبیر نکنیم، گفت: محدودیت فعالیت مساجد و اماکن مذهبی به منظور جلوگیری از شیوع ویروس کرونا، مصداق رواج بیاخلاقیها در آستانه ظهور نیست.
به گزارش خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان، بحران ها و شرایط غیرعادی همواره فرصت بروز برخی شبهات و نیز تطبیق های ناروا میان حوادث واقعه با شرایط و نشانه های ظهور را فراهم کرده اند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از این رو در بررسی پاسخ های مستدل به این تطبیق ها و نیز عواقب سوء آنها با حجت الاسلام والمسلمین «جواد جعفری»، کارشناس، پژوهشگر و مولف مهدوی گفت وگویی داشته ایم که مشروح آن تقدیم حضورتان می شود:
تطبیق حوادث و وقایع با نشانه ها و علائم ظهور نیازمند رعایت چه اصول و الزاماتی است؟ آیا می توان هر حادثه ای را به زعم یافتن برخی شباهت ها به علائم و نشانه های تصریح شده در روایات برای ظهور امام زمان(عج) تطبیق داد؟
همانطور که بارها توصیه شده تطبیق وقایع و حوادث و اشخاص با علائم و نشانه های ظهور، نیازمند توجه به زمینه های مختلف است اما وقتی تطبیقی رد می شود برای آنکه شخص مدعی، خود و جریان مورد ادعایش را صحیح جلوه دهد، اینطور تعبیر می کند که چون تطبیق ممنوعیت دارد، پذیرفته نمی شود.
هرگز ادعا نمی شود که تطبیق ممنوع است اما باید مصداق خارجی صحیح برای روایات و تصریحات آنها به درستی مستفاد شود، به عبارت دیگر، باید صحت روایت، صحت راویان روایت و معنای روایت مشخص شود یعنی بدانیم مراد و مقصود معصوم(ع) از بیان این جملات چه بوده است و بعد باید بررسی کرد مصداق خارجی اعم از واقعه یا شخص، قابلیت تطبیق با سخن معصوم(ع) را دارد یا نه؟
اما متاسفانه در تطبیق ها معمولا این مراحل رعایت نمی شود و لذا تطبیق حوادث مستحدثه با علائم و نشانه های ظهور بدون رعایت این مراحل و بایدها، مردود است.
آیا می توان میان شیوع ویروس کرونا و جان باختن عده ای بر اثر آن در کشورهای مختلف با علائم تصریح شده برای ظهور در روایات رابطه معنادار یافت؟
متاسفانه، امروز و در شرایط کنونی جامعه و بروز و شیوع ویروس کرونا هم بعضا چنین تطبیق هایی انجام می شود.
مشهور روایات است که در آخرالزمان افراد زیادی در اثر بیماری می میرند، در روایات آمده دو نوع مرگ داریم مرگ سرخ که در اثر جنگ و مبارزه در میدان نبرد رخ می دهد و مرگ سفید که بر اثر طاعون پدیدار می شود.
این یعنی وقتی کشته ها در جنگ و درگیری بسیار باشند و امکان دفن مردگان وجود نداشته باشد، طاعون شیوع یافته و سبب مرگ عده زیادی می شود. به عبارت دیگر، روایات به مرگ بر اثر طاعون در پی ازدیاد مرگ در جنگ ها اشاره و تصریح کرده اند.
از این رو، این روایت ربطی به آنچه امروز در پی شیوع کرونا در حال وقوع است، ندارد و اینکه زمینه های روایت را حذف کنیم و بعد بخشی از آ ن را به واقعه روز تطبیق دهیم ، صحیح نیست به ویژه آنکه تعداد فوتی مبتلایان به کرونا در بالاترین سطح در جهان به دو تا سه درصد می رسد و در ایران دهم درصد از مبتلایان را شامل می شود که این را نمی توان به مرگ و میر بر اثر بیماری تعبیر کرد.
دقت در این مسائل و واقعیات، استناد بی پایه و اساس به روایات در حوادث روز را نشان می دهد.
برخی حتی از مذهبیون محدود شدن فعالیت فعالیت ها و کار اماکن مذهبی به منظور مقابله با شیوع کرونا را از علائم ظهور و تصریحات روایی در این باره می دانند، آیا روایات چنین تصریحاتی را درباره اوضاع آستانه ظهور دارند؟
باید توجه داشت رعایت بهداشت و اصول بهداشتی در اماکن مذهبی باید بیشتر باشد، قرن ها قبل از ظهور تمدن غربی، روایات و آموزه های اسلامی به شست و شوی دست قبل و بعد از غذا و مسواک و طهارت بدن و لباس تاکید داشته اند، بنابر این معنا ندارد که رعایت توصیه های بهداشت و کمک به جلوگیری از شیوع ویروس به روایات آخرالزمانی و نشانه ها و علائم ظهور تعبیر کنیم.
آموزه های دینی همانطور که توسل و توکل و اتصال به مارواء را به ما آموخته، به رعایت بهداشت و تلاش برای حفظ سلامت هم توصیه و تاکید دارد.
برای مثال اگر می گویند نماز جمعه تعطیل و در مساجد فلان مسائل بهداشتی رعایت شود و یا حتی رفت و آمد به مساجد کنترل و محدود گردد همه منشا بهداشتی دارد و نباید از این اقدامات پیشگیرانه به رواج بی دینی در آخرالزمان تعبیر کرد.
آنچه در روایات درباره شرایط دینداری در آستانه ظهور تصریح شده به انجام اعمال از سر بی دینی اشاره دارد؛ لذا رعایت های موقتی را که برای سلامت افراد جامعه اعمال می شود به بی دینی های آخرالزمانی تعبیر نکنیم بلکه روایات را مطالعه کرده و از صحت و دامنه شمول آنها اطمینان بیابیم.
این روزها بعضا از محدود شدن فعالیت مساجد به منظور مقابله با کرونا به بسته شدن و عدم رونق مساجد در آخرالزمان تعبیر می کنند، آیا چنین مسئله ای در روایات آمده و اساسا به شرایط امروز جامعه قابل تطبیق است؟
در روایات آمده در آخرالزمان مساجد آباد می شوند ولی کسی به آنها رفت و آمد نمی کند نه آنکه درِ مساجد بسته باشد؛ یعنی مساجد با تجملات ساخته می شوند و به لحاظ ظاهری و مادی آباد هستند اما در باطن و به لحاظ معنوی خراب و ویران می شوند به عبارت دیگر، بنابر تصریح روایات، در آخرالزمان مردم به دلیل گسترش مسائل ضداخلاقی و ضدمعنوی، به حضور در مسجد رغبت و تمایل ندارند، و این ربطی ندارد که به صورت موقت و برای حفظ سلامت افراد و جلوگیری از شیوع بیماری کرونا، رفت و آمدها به مساجد محدود شود.
این قسم تطبیق ها و تعابیر ناروا چه عواقب سوئی را متوجه جامعه منتظران و زمینه ساز ظهور می کند؟
یک آسیب مهم آن است که اینطور القاء می شود بین معنویت و بهداشت منافات وجود دارد و توصیه های بهداشتی و عمل به آنها در مقابل ایمان به قدرت خدا و شفا دادن اهل بیت(ع) قرار می گیرد!! ایجاد چنین دوقطبی ای صحیح نیست چراکه اساساً مسئله تمسک به وسایل مادی برای حفظ سلامتی، از آموزه های دینی است چنان که بر بالین امیرالمومنین(ع) بعد از ضربت ابن ملجم، طبیب آوردند و اینطور نبود بگویند ما حجت خدا هستیم و به حضور پزشک نیاز نیست.
اینکه بگوییم با توکل صرف و بدون رعایت بهداشت و انجام اصول ایمنی و بهداشتی از پس کرونا برمی آییم، آسیب رسان است و افراد را در وادی غلط وارد می کند که مثلا زیارت عاشور بخوان و نیازی نیست دستانت را بشویی، بعد فرد چنین می کند و بیمار می شود و نگاهش به آموزه های دینی تغییر می کند.
بنابر این، هرگز آموزه های دینی در عرض اصول بهداشتی قرار نمی گیرد بلکه هر یک جایگاه خود را دارند و نباید با تفاسیر اینچنینی افراد را دچار ضعف ایمان کنیم.
پایان پیام/9
منبع: شبستان
کلیدواژه: پیشگیری از شیوع ویروس کرونا سبک زندگی منتظرانه سبک زندگی اسلامی آخرالزمان آموزه های دینی اماکن مذهبی شیوع ویروس علائم ظهور نشانه ها تطبیق ها بی دینی بر اثر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۱۳۳۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بینظیری دارد
ایسنا/اصفهان عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه پایههای قوی و ریشهدار تفکر فلسفی، پیش از دوران صفویه و از مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید، گفت: در مکتب فلسفی اصفهان، فقه و فلسفه و حکمت یکجا جمع شد و میتوان به آن عنوان رویکرد فلسفیِ جامع داد.فیلسوفان ما همواره آرزو داشتند تا دین و فلسفه را یکی بدانند که در همین اصفهان و با اندیشههای میرداماد محقق شد.
علی کرباسیزاده اصفهانی، در ابتدای نشست علمی «مکتب فلسفی اصفهان» که امروز شنبه (۹ اردیبهشتماه)، و به مناسبت نکوداشت هفته فرهنگی اصفهان در محل دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: مکتب فلسفی اصفهان اصطلاحی است که جای خالی آن دیده میشد و خوشبختانه امروزه جایگاه خود را یافته است. وقتی در یک دیاری تعدادی فیلسوف در حد میرداماد و میرفندرسکی ظهور میکنند و باعث رونق علم در مدارس و حتی خیابانها و در واقع بین مردم میشوند، از رشد و توسعه بسیار و در خور تأمل فلسفه در اصفهان حکایت دارد که ما از آن با عنوان مکتب فلسفی اصفهان یاد میکنیم.
عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان ادامه داد: نمیتوان انکار کرد که جریانی قوی در دوران صفویه شکل گرفت. با اینحال نباید ظهور و ریشه مکتب فلسفی اصفهان را به این دوران نسبت داد. از مدتها پیشتر و از قرون سوم و چهارم فلسفه در اصفهان پا گرفت.
این مدرس فلسفه شهرمان افزود: خیلیها نمیدانند که ابنسینا در اصفهانِ ما زیسته و چه فعالیت گستردهای در فلسفه داشته است. یکی از پایههای فلسفی شهر را همین ابنسینای مشائی شکل داد. گروههای فکری بسیار دیگری نیز مانند اسماعیلیان قبل از صفویه در این شهر بودند.
این فلسفهدان تأکید کرد: ما پیش از صفویه ابنمسکویه را داشتیم که فیلسوفی بینظیر بود و شخصیتی جهانی دارد. ابنمسکویه در اصفهان زیست و تعالی یافت و درگذشت. اما متأسفانه امروزه مقبره او مهجور است و شهرداری اصفهان به آن توجه جدی نمیکند.
کرباسیزاده با اشاره به این نکته که ما در تاریخ اصفهان میتوانیم از اصطلاحی به نام «مکتب فلسفی متقدم» استفاده کنیم، تصریح کرد: پایههای قوی و ریشهدار تفکر فلسفی را از پیش از دوران صفویه و با عنایت به شخصیتهایی که اشاره کردم و البته باز هم میتوان نام برد، مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید. اگر فلسفه ابنسینا را که در اصفهان تعالی یافت و بر روی فلسفه کار کرد، از اسلام حذف کنیم دیگر فلسفه ما حرفی برای گفتن ندارد و تهی میشود. ابنسینا مؤسس مکتب فلسفی متقدم ما است.
این پژوهشگر در ادامه و با نظر به همان فیلسوفان قبل از صفویه بیان کرد: حتی خیام که از نیشابور به اصفهان آمد و مدتها در این شهر زیست، فقط شاعر و منجم نبود، بلکه فیلسوفی بینظیر هم محسوب میشد. اندیشههای فلسفی او در همین اصفهان و مکتب فلسفی متقدم بالیده شد.
برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی
این پژوهنده فلسفه سپس یادآور شد: ریشههای اصفهان در علوم عقلی چنان است که کسانی همچون شیخ محمود اصفهانی صاحب «شرح قدیم» را داریم. خاندان ابنترکه نیز از خانوادههای مهم فلسفهدان در اصفهان بودند. حتی فلاسفهای هستند که دورههای کاملی از فلسفه را نوشتهاند و ما در تحقیقات نو به شناساییشان در شهر اصفهان موفق شدهایم.
وی گفت: کمرهای اصفهانی نیز از فیلسوفان بزرگ است که اصطلاح «حکمت متعالیه» را حتی قبل از میرداماد به کار گرفت. با این پیشنه قوی جالب است که مکتب فلسفی اصفهان در اصفهان شکل گرفت و مذهب اهل سنت در آن ریشهدار بود. خاک و جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه نکتهها و جایگاهی بینظیر دارد. حتی دوران ساسانیان و بیش از ۲۰۰۰ سال پیش نیز اسنادی در خصوص فلسفه در این شهر یافت شده است. اصفهان دیاری بینظیر در فلسفه است که بیشتر تاریخش را هم غیراصفهانیها نوشته و تأیید کردهاند.
این پژوهشگر و محقق تاریخ مکتب فلسفی اصفهان در ادامه، حوزههای علمیه اصفهان و دیگر نقاط جهان اسلام را مقایسه و توصیف کرد: برترین دیدگاههای فلسفی و قویترین فلاسفه جهان اسلام در اصفهان ظهور و رشد کردند. علوم عقلی و نقلی در اصفهان مسالمتآمیز پیش رفتند و کاملکننده یکدیگر هستند.
او به کاربرد مکتب درباره فلسفه اصفهان هم نگاه کرد و توضیح داد: وقتی میگوییم مکتب فلسفی اصفهان، مقصود مجموعهای از نگرشها، دیدگاهها، کنشها و... است که در آثار هنرمندان و فلاسفه و اهل علم اصفهان ظهور و بروز یافته است. نقطه مشترکی وجود دارد که در تأملات فلسفی تمامی آنان یافتنی است. برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی همان نقطه و فصل مشترک به شمار میآید که نباید آن را دستکم گرفت.
کرباسیزاده در ادامه توضیحاتش دربارۀ مکتب فلسفی اصفهان خاطرنشان کرد: آثار نوشتهشده در مکتب فلسفی اصفهان بهاندازه آثار نوشتهشده در همه نقاط ایران است که بسیار درخور تأمل به حساب میآید. دوسوم حواشی و تعلیقات نگاشته شده بر فلسفه ابنسینا که در تاریخ علم مطرح است به اصفهان تعلق دارد.
این متخصص فلسفه ایران و اسلام اظهار کرد: فیلسوفان اصفهانی نکتههای نغز و نابی را از روایتهای اسلامی استخراج کردند و بسط دادند که اقدامی شایان توجه است. از طرفی، تعارضهایی در بحثهای فلسفی این شهر شکل گرفت که نشاندهنده پویایی و گستردگی بحثهای فلسفی در این دیار است. فلاسفه اصفهان با مهارت تمام به این تعارضات و در دوران صفویه پاسخ دادند.
این پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت: ما مدارس مختلفی داشتیم که اختلافاتی بینشان بود و هرکدام در شاخهای رشد کردند. این تنوع فکری و فلسفی نیز در شهر اصفهان درخور اعتناست. شیخ بهایی یکی از شخصیتهای همین دوران صفوی است که در فلسفه درخشید.
او سپس به فعالیت فلسفی شاهان صفوی اشاره و بیان کرد: در فلسفه این عصر نیاز به متون شیعی داشتیم و شاهان صفوی نیز همسو با این نیاز از فلاسفه جهان اسلام دعوت کردند. این را هم باید در نظر داشت که اصفهان فقط صاحب یک مکتب فلسفی نبود، بلکه مکتبی جداگانه در فقه و فقهات نیز داشت. این فقه سرتاسر با معنویت و حکمت سرشته است.
عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان اظهار کرد: در اصفهان هرگز رویکرد اخباری افراطی شکل نگرفت و بین اندیشمندان آن راه نیافت. این مسئله را مدیون مکتب قوی فلسفی اصفهان هستیم. بزرگترین عالمان رجالی نیز در اصفهان ظهور کردند. تمام کتب حدیثی در اصفهان نوشته شده است که پشتوانه این رونق نیز حکومت صفویان بود.
این محقق فلسفه و دین خاطرنشان کرد: شاهان صفوی مروج تفکر عقلی، فلسفه و فرهنگ بودند و خدمات مهمی در این مسیر داشتند. امیدوارم این میراث را قدر بدانیم و از آن پاسداری کنیم. میرفندرسکی، اولین فیلسوف تطبیقی، در همین مملکت صفوی ظهور کرد. این بُعد از زندگی او در جهان اسلام دارای اهمیت بسیاری است. اما چنین مسائلی متأسفانه امروزه دستکم گرفته میشود.
تحقق آرزوی اتحاد دین و فلسفه در اصفهان
کرباسیزاده در پاسخ به این سؤال خبرنگار ایسنا که «سرنوشت مکتب فلسفی اصفهان پس از صفویان چه شد و آیا این رونقی که فرمودید در دورههای دیگر و حتی عصر ما وجود دارد یا خیر؟» گفت: در این نشست تا دوران صفویه بحث شد، اما در دوران پس از آن نیز نشانههای رونق فلسفه در اصفهان بسیار است. در اینجا دوران قاجار و آخوند ملاعلی نوری را مثال میزنم که در اصفهان از ۲۳سالگی و حدود ۷۰ سال تدریس کرد، شمار شاگردانی که تربیت کرد بسیار زیاد است، در دوران فتحعلیشاه شهرت فراوانی یافت و این شاه نیز او را به تهران دعوت کرد تا مدرس مدرسه تازهتأسیس فتحعلیشاه قاجار در مرکز شود.
او در ادامۀ پاسخ خود چنین گفت: این روحانی پاسخ میدهد که من در بین شاگردانم فقط ۴۰۰ مجتهد دارم که نمیتوانم ترکشان کنم و باید اصفهان بمانم. فتحعلیشاه از او میخواهد که یکی از شاگردانش را بهجای خودش به تهران بفرستد. بنابراین، نوری هم ملا زنوزی از نامدارترین شاگردان خود را راهی تهران، پایتخت ایران میکند. از ورود زنوزی به تهران است که مکتب فلسفی این شهر شکل میگیرد. این مکتب فلسفی در ادامه به سبزوار و عتبات و قم هم راه پیدا میکند و هنوز نشانههای پویایی و آثارش را میبینیم.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اینکه ما الآن مکتب فلسفی اصفهان در شهرمان داریم، سؤالی نیست که بتوان به آسانی پاسخ گفت. در حال حاضر، فلسفه اسلامی ما وضعیتی بسیار پیچیده دارد و اختلافات زیادی در آن ظهور کرده است. اگر بخواهیم بگوییم امروز هم مکتب فلسفی اصفهان بهطور مشخص فعال است یا خیر به بحثها و بررسیهای گستردهتری نیاز دارد، زیرا فلسفه در ایران امروز قلمرو جدیدی یافته است.
انتهای پیام