فرقه شیرازیها و هدایت ابتذال در شیعه از لندن
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۱۱۷۳۱۷
خبرگزاری تسنیم: در روزهای گذشته ویدئوهایی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن افرادی در اعتراض به ایجاد محدودیت در زیارت اماکن مقدسه به دلیل شیوع بیماری کرونا، اقدام به رفتارهای شنیعی همچون لیس زدن ضریح و در و دیوار این اماکن کرده بودند.
اگرچه اکثر علما و مراجع عمل به توصیههای پزشکی را واجب دانستند، اما این افراد با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم درصدد ایجاد دوقطبی در جامعه بودند و از سوی دیگر، با اقدام غیرمتعارف و غیراخلاقی خود زمینه سوءاستفاده رسانههای ضدانقلاب را فراهم کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مدت کوتاهی پس از انتشار این تصاویر، با ورود دادستان عمومى و انقلاب مرکز استان خراسان رضوى، یکی از این افراد بازداشت شد و پرونده وی برای رسیدگی به شعبه 301 بازپرسی مشهد ارجاع داده شد.
اما روز گذشته کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که از پشت پرده این اقدامات نامتعارف رمزگشایی میکرد.
این کلیپ نشان می داد فرد دستگیر شده از طرفداران سیدصادق شیرازی بود که اقدامات افراطی او در سالهای اخیر چهرهای شنیع و منزجرکننده از تشیع را به جهان مخابره میکرد و نشان میداد، جریان وابسته به وی از هر بهانهای برای ضربه به باورهای تشیع و کشور سوء استفاده میکند.
در این گزارش نگاهی به تاریخچه خاندان شیرازی و سیر تبدیل شدن آنها به یک فرقه افراطی در تشیع داریم.
خانواده «شیرازیها» از جمله خاندانهای علمی شهر کربلا بودند. پدر سید صادق شیرازی، مرحوم آیتالله میرزا مهدی شیرازی از مراجع وقت کربلا بهشمار میآمد که در سال 1339 دار فانی را وداع گفت. وی 4 فرزند به نامهای سید محمد، سید حسن، سید صادق و سید مجتبی داشت.
چند سال بعد از رحلت مرحوم میرزا مهدی شیرازی، سید محمد شیرازی فرزند ارشد وی که در آن زمان کمتر از 40 سال سن داشت اعلام مرجعیت کرد. این ادعای مرجعیت او در حالی مطرح میشد که اساتیدش از جمله آیتالله شیخ یوسف خراسانی حائری در جواب عدهای درباره مرجعیت سید محمد اعلام کردند که "سید محمد شیرازی قطعاً مجتهد نیست و تقلید از او جایز نیست".
این رد مرجعیت و صلاحیت علمی او توسط آیتالله العظمی خویی بزرگ حوزه علمیه نجف و آیتالله سید محمود شاهرودی نیز اعلام شده بود.
همچنین شهید آیت الله سید محمدباقر صدر نیز درباره شیرازیها اعلام کرده بود، "شیرازیها به هیچکس از بزرگان حوزه علمیه نجف رحم نکردند و ما برای مقابله با فتنه سکوت کردیم و شکایت خود را نزد خداوند متعال میبریم."
متن جوابیه آیات عظام خویی و شاهرودی درباره عدمصلاحیت علمی سید محمد شیرازی
با ورود امام خمینی(ره) به عراق در جریان تبعید، سیدمحمد شیرازی ابتدائاً به حمایت از امام راحل پرداخت و در چند روز اقامت امام در کربلا، محل اقامه نماز خود در این شهر را نیز به ایشان سپرد اما به مرور زمان از انقلاب اسلامی فاصله گرفت و زمانی که برای در امان ماندن از حزب بعث عراق راهی کویت شده بود، بیت خود در کویت را به محل رفت و آمد عناصر ساواک تبدیل کرد.
آیتالله خاتم یزدی عضو دفتر امام در نجف و از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در خاطراتش مینویسد: «بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمیپور و آقای فردوسیپور که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت میرفتند، نقل میکردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه میکند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی بر ضد رژیم نگوییم...»
سید محمد شیرازی در کنار امام خمینی در ایام ورود ایشان به شهر کربلا
سیدمحمد شیرازی همچنین قرار بود در ایام اقامت امام خمینی در نوفل لوشاتو به فرانسه سفر کند و نقش واسطه بین رژیم پهلوی و امام را بازی کرده و به نوعی این دو را باهم آشتی دهد.
خبرنگار خبرگزاری فرانسه سوم آبان 57 از امام چنین میپرسد: شما آقای مهندس بازرگان را به حضور پذیرفتید و آقای دکتر کریم سنجابی نیز به پاریس میآید و گفته میشود آیتاللّه شیرازی (سید محمد شیرازی) هم خواهد آمد. معروف است که همۀ اینها هوادار سیاست آشتی هستند. آیا شما به این سیاست ملحق میشوید؟ آیا فکر میکنید در میان مخالفان سیاسی، جبهۀ ملی و دیگران، مردانی با وزن و اعتبار کافی برای جانشینی این دولت وجود دارد؟
ــ من با روش آشتی و بینابینی مخالفم و از اول هم با این روش مخالف بودم. علت هم آن است که این کار نه رژیم شاه را از بنبست خارج میکند ـچرا که علت در بنبست قرار گرفتنش برنامههایی است که مأمور اجرایشان بوده استـ و نه از فشار و اختناق و کشت و کشتار میکاهد. (صحیفه نور، 1357/08/03)
با پیروزی انقلاب اسلامی، خاندان شیرازی که تحت تعقیب عوامل حزب بعث بودند راهی ایران شدند. سید محمد شیرازی به همراه برادرانش در قم ساکن شد و به فعالیتهای علمی خود ادامه داد با اینحال ناسازگاری او با خط مشی امام خمینی(ره) همچنان ادامه یافت.
جمهوری اسلامی بستری برای فعالیت آزادانه شیرازیها در قم فراهم کرده بود تا از آزار و اذیت حکومت صدام در امان باشند. امام خمینی نیز بعد از شهادت سیدحسن شیرازی در بیروت، پیام تسلیتی خطاب به سیدمحمد شیرازی صادر کرده و فرمودند "در اینگونه ترورهای ناجوانمردانه که به وسیلۀ ایادی مزدور بعث عراق صورت میگیرد، دست جنایتکار آمریکای جهانخوار به وضوح پیداست؛ که امید است با هوشیاری و اتحاد کامل مسلمانان بزودی قطع گردد." با اینحال بیت آنها همچنان مشی مخالفت با انقلاب را در پیش گرفتند و به رغم اینکه برادر سیدمحمد شیرازی در بیروت به دست بعثیها ترور شده بود، وی فتوا به حرمت جنگ علیه عراق داد! اقدامی که عملاً بهنفع رژیم بعث عراق بود و در طول آن دوران وی و سایر اعضای خاندان شیرازی حرفی علیه صدام در جنگ تحمیلی نمیزدند.
ملاقات آقای سیدصادق شیرازی با آیتالله منتظری بعد از پایان دوران حصر وی
با فوت سیدمحمد، برادر وی سیدصادق شیرازی اقدام به اعلام مرجعیت کرد و اداره بیت شیرازیها و موسسات تابعه را در دست گرفت. در حدود دو دهه مرجعیت سیدصادق شیرازی، وی در اقدامی مشکوک که نیازمند هزینههای بسیار زیادی است، چندین شبکه ماهوارهای راهاندازی کرد که میتوان از جمله آنها شبکه جهانی امام حسین 1و2و3، مرجعیت، فدک، سلام، رقیه، ابوالفضل العباس، الانوار، خدیجه، الزهرا، المهدی و... را نام برد.
تمام این شبکهها دو سیاست اصلی را پیگیری میکنند: "اختلافافکنی میان شیعه و سنی" و "تبلیغ مراسمهایی وهنآمیز مانند قمهزنی، بهروی ذغال راه رفتن" و... . این روند تا جایی ادامه یافت که در سالهای اخیر، ایام هفته وحدت از طرف سیدصادق شیرازی به هفته برائت نامگذاری شد و در روز نهم ربیعالاول دستهای در قم راه انداخته و بهطور علنی مقدسات اهلسنت را به تمسخر گرفتند.
مراسم قمه زنی در بیت سیدصادق شیرازی با حضور وی انجام میگیرد
برادر دیگر وی، سیدمجتبی شیرازی نیز در انگلستان مستقر است و بارها با حضور در شبکههای وابسته به این جریان، اهانتهای مستقیمی را به مراجع تقلید از جمله رهبر معظم انقلاب و آیتالله بهجت نسبت داده است. برای مثال، آیت الله بهجت را در سخنانی کافر، ملحد و زندیق مینامد.
از دیگر اقدامات آنها پر و بال دادن به طلبهای جوان و افراطی بهنام «یاسر الحبیب» است. وی در سال 2001 هیئتی بهنام «خدام المهدی» در کویت تأسیس کرد ولی بهدلیل تندرویهایش زندانی و پس از مدتی آزاد شد و به لندن رفت، جایی که سید مجتبی شیرازی برادر کوچکتر صادق شیرازی از سالهای دهه پنجاه در آنجا سکونت دارد. او با راهاندازی شبکهای ماهوارهای بهنام فدک و محلی بهنام فدکالصغری در اطراف لندن آزادانه به ترویج عقاید افراطی خود و اختلافافکنی میان شیعه و سنی میپردازد.
از آخرین اقدامات این جریان علیه جمهوری اسلامی، حمله به سفارت ایران در لندن بود. روز جمعه 19 اسفند 96 عدهای که لباس سیاه بر تن داشتند، با ورود به بالکن سفارت ایران، پرچم جمهوری اسلامی را برداشته پرچم خود را تکان دادند. این حمله آنها با ورود البته دیرهنگام پلیس لندن خاتمه یافت و چند ساعت بیشتر طول نکشید. انگیزه حملهکنندگان، اعتراض به دستگیری سیدحسین شیرازی فرزند سیدصادق شیرازی بود.
خاندان شیرازیها که قریب 5 دهه قبل یک جریان علمی و فقهی در عراق و به ویژه شهر کربلا به شمار میرفتند، به دلیل نزدیکی به سیاستهای دشمنان انقلاب در سالهای گذشته به یک فرقه در شیعه تبدیل شدهاند که تنها کارویژه آنها ضدیت با مبانی اصلی تشیع و نشان دادن یک چهره خشن و منزجرکننده از مکتب اهل بیت است.
منبع: فردا
کلیدواژه: فرقه شیرازی لندن فضای مجازی کرونا سید محمد شیرازی سیدصادق شیرازی خاندان شیرازی امام خمینی شیرازی ها آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۱۷۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!
من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.
ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!
مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.
توضیح این ادعا چنین است؛
۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.
این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " میباید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم میآئیم و حرفهایمان را میزنیم. هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد."
و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."
۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .
اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»
در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.
۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.
اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.
آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمیکشد که بافت فرسوده میشود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.
مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.
امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم!
بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.
۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.
او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت" و نقد "ارباب دیانت".
استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."
۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.
او چنین میگفت :
"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند. تبعیضها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."
استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقدههای روانی است و عقدههای روانی تولید انفجار خواهد کرد!"
شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»
بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟