۷خطای استراتژیک صاحبان قدرت در فضای رسانهای ایران
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۱۴۶۴۶۶
رویداد۲۴ حمیدرضا طهماسبیپور- کارشناس ارشد ارتباطات/ سطوح مختلف قدرت در ایران، درباره «اعتمادِ افکارعمومی» به خود فکر میکنند؟ اگر اینگونه است، کاهش اعتماد عمومی به اطلاعات منتشر شده چرا جدی گرفته نمیشود؟ چرا رونق شایعه را شاهدیم و دست کم در یکسال اخیر، هر آمار، خبر و حاشیه رخ دادهای، با انبوهی تکذیبیه و توضیح همراه شده است.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در اپیدمی ویروس کرونا، اوج این شایعات را شاهدیم و حالا کار به جایی رسیده که منابع رسمی، فقط تاکید دارند که اطلاعات درست را از ما بگیرید!
حال پرسش مهم این است: آیا منابع رسمی اطلاعات درستی به مردم داده اند؟ آیا منابع رسمی درحاشیه قرار دارند که اخبار مجعول، بیشتر شنیده و دیده میشود؟ و دیگر اینکه، چرا باورپذیری عمومی کاهش داشته و اعتماد مردم به منابع خبری و گویندگان هرخبری کم است و افکار عمومی به منابع غیر رسمی کشش یافت.
برای پاسخ به این پرسشها، ۷نکته در ادامه ذکر شده که به باور نگارنده، ریشه در جنگ رسانهای اصحاب قدرت با افکار عمومی دارد. از همین رو، از صاحبان قدرت تقاضا دارم تا بدون پیشداوری، این دیدگاه دلسوزانه را بخوانند:
۱- اگر بپذیریم که کاهش اعتماد مردم به گفتار مسئولین و رسانههای نزدیک به قدرت وجود دارد، تازه در ابتدای مسیر اصلاح هستیم. در این نقطه یاد اساتید و فعالانی خواهیم افتاد که میتوانستند در تصمیم سازیها و کمبود اعتقاد به «روابط عمومی» و «تولید محتوای ناب» کاری بکنند. در روند موجود، بیشترمدیران رسانه و صاحبان قدرت، هنوز باوردارن میتوان با چند خبر و مصاحبه افکارعمومی را دردست گرفت. اگر این تفکر تغییر نکند، شعار «گردش آزاد اطلاعات»، «رسانه آزاد»، «سوت زنی» و خبرنگار آزاد وجود خارجی نخواهد داشت و طنزی از رسانه و منابع رسمی برجای خواهد گذاشت که روز به روز بر رشد ریشههای بی اعتمادی کودپاشی خواهد کرد.
۲- مدیران استراتژیک باید بپذیرند که در حوزه رسانه و ارتباطات با افکار عمومی، راه اشتباهی در حال پیمودن است. به صرف شعار «مدیران متعهد» نمیتوان فضای تخصصی رسانه و افکار عمومی، را سامان داد. تامین تعهد به گروهی محدود، فضای خودی و غیر خودی رسانه ملی را میسازد و باعث اپیدمی شدن کلماتی، چون «رسانه میلی» میشود. نتیجه این اندیشه در حذف افرادی، چون عادل فردوسی پور هویداست که با سبک رسانهداری سلیقهای به جنگ افکار عمومی میرود. در این سبک مدیریت، همه چیز به ظاهر تحت کنترل است. چون هیچ مخالفتی دیده نخواهد شد (بخوانید ما نمیبینیم) و در نهایت هم، افکار عمومی همین را میخواهد!
۳-نتیجه این روش مدیریت رسانه و تعامل با افکار عمومی (خاصه صداوسیما و رسانههای مشابه) اثرگذاری حداقلی در افکار عمومی است. متولیان این رسانهها باور نمیکنند که روند اطلاع یابی مردم تغییر کرده و اعتقاد و اعتماد مردم به صداقت و رویههای این نوع از رسانهها کاهشی است. نظام تئوریک یاد شده در حوزه رسانه، هنوز برنظریه قدرت استوار است و مدیران ارشد، مفهوم «موج معکوس رسانه ای» را درک نکرده یا نمیخواهند باور کنند که دیگر مخاطب به شکل قدیم وجود ندارد.
در این رویه تازه «موج معکوس رسانه» از مردم شروع میشود و مطالبات مردمی که اکنون در مقام شهروند-رسانه وارد حوزه اطلاع رسانی شده اند، رویههای رسانههای رسمی تعیین خواهد شد.
۴- در مقابل رویههای تازه، فرافکنی در حوزه اطلاع رسانی، تاکتیک قدیمی است که با ندید گرفتن برخی واقعیتها (یا بخشهای منتقد جامعه) از ابزار پروپاگاندا (بزرگ نمایی) استفاده میکند. اینکه مردم به اخبار غیر رسمی اعتماد یافته اند ریشه در انعکاس گزارشهای میدانی بخشی از جامعه (در صداوسیما و رسانههای نزدیک) دارد. بدان معنا که، وقتی مردم کمترین سهم را در انتشار دیرهنگام گزارشهای یکطرفه دارند، خود به تقابل میایستند و در مقابل اخبار مثبت شما از رویدادها، در شبکههای اجتماعی واکنش میدهند و شایعات را جدی تلقی میکنند. با انفعال و کم تحرکی منابع رسمی خبر حال شاهد کاهش اعتماد به منابع خبری کم تعداد و ساکت میشویم!
۵- مردم و افکارعمومی، در ساختار جدید و رسانههای مدرن، مفهومی تازه دارند و از وضعیت «مخاطب» به «کاربر» تغییر وضعیت داده وخود میتوانند کنشگر باشند. آنها رسانههای رسمی و منابع رسمی خبر را وادار به واکنشهای متعدد میکنند و موجی معکوس در اطلاع رسانی میسازند.
۶-در یک کلام، تغییرات مهم ساختار اطلاع رسانی جهان و علم ارتباطات، هنوز در ایران به رسمیت شناخته نشده و صاحبان قدرت، هنوز در شعارهای فانتزی اطلاع رسانی باقی مانده اند. مدیراجرایی و مسئولان بیشتر حوزههای حاکمیتی کشور، از واژه «مسئول» به «مدیر» تغییر وضعیت داده و خود را قلبا پاسخگونمیدانند.
انها قانون برای اطلاع رسانی و شفافیت وضع میکنند، اما در عمل فکرمیکنند که رسانه و خبرنگار، ابزار دستشان و هچون روابط عمومیهای بی اثری هستند که خود ساخته اند. ارزش خبرنگاربرای این سبک مدیران در حد پایه میکروفون و ابزاری برای انتقال بی پرسش سخنانی است که باید مثبت باشد! متاسفانه صاحبان قدرت هنوز مفهوم عملگرایی در اطلاع رسانی را به خوبی نمیشناسند و طبق اصل نظریه «قدرت رسانه، درعلم ارتباطات» به گفت و گوی یکطرفه و از بالا به پایین با مردم و افکار عمومی عمل میکنند یا بیشتر اوقات سکوت را تاکتیک میدانند.
۷-عدم همراهی با خواستههای عمومی هم یکی دیگر از چالشهای ارتباط با افکار عمومی است. تحولات مشابه تاریخی مانند ویدئو، ماهواره و… به خوبی گویای نتیجه اندیشههایی است که تلاش کرد تا با منع و قانون گذاری سلبی، اطلاع یابی را هدایت کند. در بینش قانونگذار و ناظر، فیلترینگ و به رسمیت نشناختن این ابزارها به خوبی عیان است و حتی سعی بر آن است تا صدا و سیمایی که خود محل نقد است، ناظر بر سایر رسانهها شود! این رفتار با افکار عمومی هم، محصولش کاهش اعتماد عمومی است؛ چرا که به انها حق انتخاب نمیدهد و سعی در هدایت جمعی دارد نه با آگاهی دادن.
به هر سو، آقایان و خانمهای تصمیم ساز و صاحب قدرت! بدانید که صداوسیما و بخش عمدهای از ساختار رسانهای کشور است که نیازمند تغییر رویه اساسی است. حذف افراد کاربلد و متخصص را تمام کنید و به این فکر کنید که مردم چه فکر میکنند؟ اگر هنوز به دنبال اقناع افکارعمومی هستید، دوباره بررسی کنید و با افکار عمومی نجنگید که اعتماد عمومی در مرز خطرناکی است. منبع: جهان اقتصاد لینک کوتاه: www.rouydad24.ir/000rjW برچسب ها: رویداد24 ، ویروس کرونا ، حمید رضا طهماسبی پور سرگرمی
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 ویروس کرونا افکار عمومی صاحبان قدرت کاهش اعتماد اطلاع رسانی منابع رسمی رسانه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۴۶۴۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دروغگویی BBC برای خونشویی
محوریت جمهوری اسلامی ایران در سازماندهی اقدامات ضد صهیونیستی و برداشتن نقاب از چهره مزورانه و جنگ طلبانه آمریکا تا حدی معادلات را به ضرر آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل رقم زده و کنترل را از اختیار آنها خارج ساخته است که آنها که بازنده میدان و دیپلماسی هستند به ابزارهای دیگری متوسل شدهاند تا مدیریت افکار عمومی را تحت اختیار خودشان درآورده و هچون دهههای گذشته به جنایت غیرانسانیشان بپردازند.
گزارشهای ارسال شده نشان میدهد در حال حاضر میلیونها انسان آزاده، فارغ از دین ونژاد علیه سیاستهای استعماری آمریکا و شرکای غربی آن صف آرایی کردهاند و با هیچ توپ و تشری هم حاضر به ترک میدان نیستند تا بانیان این شرایط غیرانسانی از سیاستهای استکباری خود عقبنشینی و با توقف جنگ، ارسال کمکهای انساندوستانه به مردم غزه را تسهیل کنند و غیرنظامیان حاضر در مدارس و مراکز آموزشی از بمبارانهای صهیونیستها در امان باشند.
سندی جعلی برای انحراف افکار عمومی
روایت عجیب و غریب بیبی سی جهانی در خصوص درگذشت نیکا شاکرمی ـ که تاکنون به عناوین مختلف دستمایه سیاسی کاری و جعل نویسی رسانههای معاند قرار گرفته است ـ جزو آخرین تکاپوهای امپراتوری دروغین رسانههایی است که مأموریت آنها هیچ سنخیتی با اطلاعرسانی ندارد و مکلف هستند با انواع شبههسازیها به جو روانی جامعه جهت داده و مخاطبان را وارد بنبست بدبینی و هراس از رویدادهای جاری در جامعه کنند. اختصاص تیتر نخست این رسانه در شرایط کنونی که اقصی نقاط دنیا روی حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات صهیونیستها مانور میدهند، نخستین فرضیه برای تشکیک در صحت این حادثه غمبار است که پیش از این به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود و مستندات ذکر شده از سوی نزدیکان و خانواده مرحومه گویای زوایای این مسأله است پس تردیدی وجود ندارد که نبش قبر این اتفاق ناگوار در مقطع کنونی بازی در زمین سوخته و انحراف افکار عمومی از جنبشی جهانی است که قادر به ریشه کنی رژیم صهیونیستی از پهنه گیتی است.
نکته حائز اهمیت دیگر در مورد دروغ بودن این خبر و این دست گزارشها این است که خودشان به این موضوع معترفند که سند ارائه شده در تدوین این مطلب حاوی چند تناقض است! بیبیسی گزارش خود را اینطور به پایان رسانده که «این اسناد میتواند ساختگی باشد. گاهی اوقات، به نظر میرسد اسناد رسمی ایران و سایر مطالبی که در اینترنت در گردش بوده، جعلی است. بیشتر اسناد تقلبی بهراحتی قابل تشخیص هستند؛ زیرا بهطور واضح با قالب رسمی [نامههای ایران]متفاوت است. بهعنوانمثال، فاصلهها و سربرگ اشتباه است یا غلط املایی و گرامری دارد. شاخص دیگر، ادبیات نامه است که با سبک ارگانهای رسمی ایران مطابقت ندارد.» همین پاراگراف نمایی شفاف از این است که رسانههای وابسته و معاند، ابزارهای محوری در دستان اصحاب قدرت برای برساخت و بازنمایی واقعیات هستند. امپراتوری رسانهای غرب که پیش از این با وارونه ساختن حقایق خطی فولادی بین واقعیت سرزمینهای اشغالی و اطلاعات مخاطبان کشیده بود حالا دیگر نمیتواند، سرپوشی بر واقعیات بگذارد پس با موجسازی روی اخباری که توان جریحهدار کردن احساسات جامعه را دارد به مهندسی فرآوردههای خبری میپردازد.
تکاپوی شکست خورده برای احیای آشوب
حوزه اقتصاد و رسانه، دو بازوی اصلی نظام سلطه هستند که در جهت توسعه و تعمیق سیاستها و راهبردهای قدرتهای سلطهگر در سراسر جهان به کار گرفته میشوند. رسانههای فارسی زبان وابسته به این قدرتها که این روزها بیش از سایر مواقع فعالیت دارند یکی از اجزای همین اعمال قدرت نظام سلطه هستند که در بزنگاههای آشوب و اغتشاش با تمام ظرفیت و توان خود به صورت شبانهروزی وارد میدان میشوند و با اتخاذ شیوههای غیراخلاقی جای ظالم و مظلوم را عوض کرده و به گسترش روایت مغشوش دامن میزنند. اگر نظیر اتفاقاتی که این روزها در دانشگاههای آمریکا یا سرزمینهای اشغالی رخ میدهد و با خشونت با کودکان، غیرنظامیان، دانشجویان و اساتید رفتار میکنند در جای دیگری نظیر ایران یا کشورهای مستقل دیگر رخ میداد همین رسانهها با ضریب دادن به آنها شرایط را برای ایجاد یک اغتشاش فراگیر جهت میدانند؛ اتفاقی که متأسفانه طی سالهای گذشته در کشورمان رخ داد و رسانههای فارسی زبان با کلکسیونی از اخبار دروغین با پرداختن به مواردی همچون موضوعات قومیتی، جنسیتی، مباحث دینی، امنیتی و... درصدد نقشآفرینی در یک پروژه ضدایرانی هستند تا آرامش و وحدت موجود در جامعه را با یک خبر غیرواقعی به چالش بکشند بهویژه که پس از رویداد ۷ اکتبر و عملیات مشروع وعده صادق که منجر به از هم گسیختگی توان دفاعی آمریکاییها و صهیونیستها در غرب آسیا شد و سیاست بازدارندگی آنها تا مرز نابودی رفت، لذا این منازعه از سوی بازندگان میدان با ابزار رسانه تداوم یافت تا انگیزهای برای احیای آشوبها در ایران و عدم توجه آنها به مسأله غزه باشد، اما این پروژه به قدری سخیف است که خود طراحانش نیز آن را باور نکردهاند چه برسد به مخاطبان.
افزایش ضریب نفوذ رسانهای برای سلطهجویی
گزارههای موجود نشان میدهدرسانههای بیگانه درپی اثبات یک موضوع کذب نیستند، بلکه آنها به دنبال تغییر نگرش و ارزشهای مخاطبان هستند تا در این راستا هر امری در جهت اصلاح را به ضد خود تبدیل کنند، در این مسیر از فناوریهای تکنولوژیک استفاده کنند تا اهداف مغرضانه و سیاستهای کلی خود را در رسانههای نوین جهانی مانند اینستاگرام، فیسبوک، تیکتاک و... گنجانده و موفق به ایجاد یک همگرایی بین رسانههای جهانی شوند و از این ضریب نفوذ بالا و تکنیکهای مدرن به دیده شدن گزارش و اخبار رسانههای معاند کمک کرده و قدرت بیشتری را به آنها تزریق کنند کما اینکه اشتراکگذاری این اخبار بهراحتی و با هزینه کمتری در رسانههای نوین انجام شده و در دسترس طیف گستردهای از مردم قرار میگیرد. واضح و مبرهن است که رخدادهایی که اکنون شاهد آن هستیم تصادفی و یکباره اتفاق نمیافتد و پشت آنها اتاق فکری هست تا براساس یک بستر و زیرساخت به چیدمان پروژه پرداخته و اجرای آن را به سایرین بسپارد؛ روندی که در گذشته نزدیک به ۲۰سال طول میکشید ولی اکنون بهدلیل سرعت در تغییرات و ضریب نفوذ رسانهای به کمترین زمان تقلیل یافته است. صهیونیسم که سلطه آشکار و پنهان بینالمللی را در سر میپروراند میکوشد با انواع و اقسام ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به اهداف از پیش تعیین شده و سازمان یافته خود دست یابد. تنها چیزی که برای صهیونیسم از اهمیت بالایی برخوردار است نائل آمدن به اهداف خود با هر ابزار و ترفندی است که از عنصر فراگیری برخوردار است و از آنجا که میداند بدون تغییر در باورهای فرهنگی، ملی و معنوی نمیتواند به تثبیت موجودیتش کمک و اهداف مد نظرش را اجرایی کند در تکاپو است با تغییر باورها و ارزشهای انسانی و همچنین تخریب اعتقادات مذهبی ملتها به این مهم دست یابد. فتنهای که خنثی شده و نیازمند تدبیر بیشتر است تا مورد سوءاستفاده فرصتطلبان قرار نگیرد. رجوع به افکارسنجی موسسات گوناگون از جمله کارنگی مبین این مطلب است که نسل جوان آمریکایی نگاه متفاوتی به حوزه سیاست خارجی داشته و معتقد است منابع آمریکا نباید صرف مدیریت رژیم صهیونیستی شود و مسائل مهمتری همچون آینده فلسطین به اولویت آنها تبدیل شده است تا با تحرکات خود باب تازهای در فعالیتهای ضد حقوق بشری کشورهای غربی باز کرده و با تدوین قوانین حقوقی مانع حمایت آمریکا از اسرائیل شوند. این واکنشها زنگ خطری برای رژیم صهیونیستی و لابی اسرائیلی قدرتمند فعال در ایالات متحده است و با راهبرد رسانهای میخواهد از ضریب این اخبار کاسته و اذهان را به سوی دیگری منحرف کند تا صهیونیستها همچون ۷۰ سال گذشته مشغول نسلکشی باشند بهویژه که رژیم صهیونیستی در داخل هم با بحران افکار عمومی مواجه است و علاوه بر اختلافات دامنهدار در اتاق جنگ صهیونیستها و کابینه نتانیاهو، شهرکنشینها هم بهدلیل هراس ناشی از شکست امنیتی و دفاعی اقدام به مهاجرت معکوس کردهاند و در خصوص وضعیت گروگانها منتقد سیاستها هستند شرایطی که به فروپاشی داخلی و خارجی صهیونیستها منجر شده است و آنها با جنگ روایتها میخواهند به اوضاع مسلط شده و فضایی برای خروج از این شوکهای پی در پی پیدا کنند. شرایط موجود نشان میدهد زوال رژیم صهیونیستی، امری ایدئولوژیک نبوده و امری محتوم است بهویژه که درحال حاضر رژیم غاصب صهیونیست موجب بیاعتباری اروپا و آمریکا شده است و حاکمان آن قادر به پاسخگویی به افکار عمومی خودرا نیستند و از همینرو تحولات جهانی نوین منجر به ناتوانی آمریکا در مدیریت این نظام شده پس مانند محتضری که دست و پامیزند برای نجات خود ازمنجلابی که نتانیاهو برایش ساخته دست به دامن هر محرکی برای نجات میشودودروغهای رسانهای یکی ازاین راهبردهاست که تاریخ مصرفش گذشته است.
نقش پنتاگون در آشوبهای ضدایرانی
نظامیان پنتاگون طبق گزارشهای رسیده از سوی عناصر داخلی و خارجی، براندازی نظام را امری غیر قابل امکان دیدند بنابراین پروژه جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران را به سنتکام سپردند تا از ظرفیتهای خود برای پیچیدهتر شدن شرایط ایران و تشدید تنشهای داخلی بهره برداری کند. آنها نیز با فناوریهای هوش مصنوعی اقدام عملیاتی مرتبط با دختران جوان را در دستور کار خود قرار دادند و با تمام قوا و طراحی یک جنگ ترکیبی علیه ایران به مصاف کشورمان آمدند، اما پس از تحمیل برخی مشکلات ونابسامانیها موفق به اتمام عملیات خود نشده و بازهم بصیرت و بیداری مردم باعث شد عرصه را خالی کنند، اما بدون شک از پا نمینشینند و با تدوین گزارشهایی غیرموثق همچون گزارش روز اخیر بیبیسی، مترصد یک فرصت برای تکمیل توطئههای بداندیشانه خود هستند. بنا بر تحقیقات صورت گرفته میز ایران در وزارت امور خارجه و سازمان سیا نقش اتاق فکر و رسانهای علیه کشورمان را عهدهدار هستند، اما اولین بار پیش از اغتشاشات سال۱۴۰۱ اتاق فکررسانهای ضدایرانی در اقدامی نادر به پنتاگون منتقل شد و آنها با گزارشهای سازمان منافقین، گروههای تروریستی تجزیهطلب و گروهکهای رادیکال داخلی به اقدامات خود در ناکارآمد جلوه دادن حاکمیت وایجاد آشوب اقدام کرده ومتأسفانه دربرخی زمینهها موفق شدند برنامههایی که همچنان پابرجاست و درمقاطع مختلف بهروزرسانی شده و برای اجرا به رسانههای معاند خارجی و پیاده نظام آنها در داخل سپرده میشود.
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی