چهره نگاری ملی برای اسپانیایی زبان ها
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۱۶۰۰۰۶
اگرچه «من ایرانی ام» به واسطه ساختار چهره نگارانه و پرتره بودنش سویه فردی دارد اما در پس بازنمایی سوژه های خود توانمندی های محیطی و شرایطی را که این دانشمندان در آن پرورش یافته و رشد کرده اند نیز نشان می دهد. گروه فرهنگ وهنر خبرگزاری دانشجو: برنامههای ترکیبی و به اصلاح چند آیتمی همیشه در شبکههای مختلف صداوسیما، به عنوان بازوان حرکتی شبکهها عمل کردهاند و از سویی میتوان سسیات گذاریهای مدیران شبکهها را در محتوای برنامههای ترکیبی شبکه هایشان به وضوح مشاهده کرد و گاهی نیز این نوع برنامهها از سریالها نیز در جذب مخاطب پیش گرفته و در نتیجه ببیشتر از همیشه در کانون توجه مخاطیبان و منتقدان قرا میگرند، گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو نیز در همین راستا در سلسله گزارشهایی سعی خواهد کرد نگاهی منصفانه با بیان نقاط ضعف و قوت به برنامههای شاخص ترکیبی شبکههای سراسری داشته باشد که در ادامه ششمین قسمت این گزارش از نظرتان میگذرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در نظریه های تعلیم وتربیت و آموزهای دینی همواره بر تاثیر الگوهای عملی و شخصیت های موفق بر زندگی مردم و ایجاد روحیه انگیزشی به ویژه بر نسل جوان تاکید می شود و اینکه در نهایت سرمایه انسانی بزرگترین ثروت ملی هر کشوری است. سرمایه هایی که خود مبداء و منشاء تولید ثروت های مادی و معنوی دیگر در جامعه بوده و از جمله شاخص های مهم توسعه یافتگی محسوب می شوند.
بسیاری از مردم جهان، کشورهای دیگر را به واسطه مردمش به ویژه نخبگان علمی اش می شناسند و بدیهی است معرفی این چهره ها و شخصیت های شاخص برای جهانیان فارغ از اعتباری که برای ما می آورد، تصویری مقتدرانه از ایران در حافظه رسانه ای جهان ایجاد می کند تا آنها واقعیت های کشور در تربیت و توسعه نیروی انسانی در ایران را شاهد باشند. برنامه «من ایرانی ام» که از شبکه هیسپان تی وی درحال پخش است با همین رویکرد به سراغ نخبگان علمی کشور رفته و به بازنمایی شخصیت فردی و علمی آنها می پردازد. به عبارت دیگر و دقیق تر این برنامه با هدف پرداختن به زندگی و فعالیتهای شغلی و علمی 10 دانشمند برتر ایرانی تولید شده و هر بار به سراغ یکی از این دانشمندان رفته که غالبا از نسل جوان جامعه هستند. مثلا در یکی از برنامه های خود به زندگی خانم دکتر فرنوش فریدبد دکترای الکتروشیمی از دانشگاه تهران می پردازد. او تجهیزات آزمایشگاهی و پزشکی بسیاری را ساخته و روش های نوین آزمایشگاهی را ابداع کرده است. دکتر فریدبد نخستین و جوانترین زن ایرانی است که توانسته در میان تاثیرگذارترین دانشمندان جهان قرار گیرد. او بیش از 100 مقاله علمی پر استناد منتشر کرده است. این دانشمند ایرانی جزو یک درصد دانشمندان برتر جهان به شمار می رود و مقالات وی جزو پراستنادترین مقالات در جهان بوده است. یا در یکی دیگر از قسمت های این برنامه به زندگی دکتر مجید اسحاقی گرجی ریاضیدان برجسته کشور پرداخته شد. او توانست با کمک همکاران خود بعد از 41 سال، کوتاهترین راهحل برای معمای جهانی لیب را پیدا کند و آن را در مجله بینالمللی «Advances in Mathematics» به چاپ رساند. دکتر اسحاقی نیز جزو یک درصد دانشمندان برتر جهان به شمار می رود و مقالات وی جزو پراستنادترین مقالات در جهان بوده است.
در واقع برنامه «من ایرانی ام» را می تواند نمونه ای از مستندهای پرتره و چهره نگارانه دانست که وقتی در ذیل یک مجموعه تلویزیونی قرار می گیرد و با هدف معرفی شخصیت های فاخر و دانشمند ایرانی عرضه می شود می توان آن را چهره نگاری ملی دانست. اگرچه این برنامه از شبکه هیسپان تی و برای مخاطبان اسپانیایی زبان پخش می شود اما تماشای آن برای مخاطب ایرانی به ویژه نسل جوان نه نتها جذاب که واجب است و این برنامه را می توان از شبکه های داخلی ایران هم بازپخش کرد تا مخاطب ایرانی هم با نخبگان جامعه خود آشنا شود. بسیاری از این چهره ها گرچه سلبریتی های علمی هستند اما در افکار عمومی شناخته شده نیستند و نیازمند معرفی و تبلیغ اند.
یکی از ویژگی ها و امتیازات این برنامه را باید عنوان برنامه دانست.«من ایرانی ام» در عنوان خود یک نوع هویت ملی و مالکیت جغرافیایی-تاریخی دارد که در پس آن می توان حس غرور و عزت ملی را تجربه کرد و تمهید واژگانی هوشمندانه ای است که می تواند تشخص علمی شخصیت های خود را به شکل هویتمندی صورت بندی کند. بسیاری از مردم جهان از شان و جایگاه ایران و ایرانیان درسپهر علمی جهان بی خبرند و این برنامه می تواند بخشی از جایگاه و شانیت علمی را به تصویر بکشد.
اگرچه «من ایرانی ام» به واسطه ساختار چهره نگارانه و پرتره بودنش سویه فردی دارد اما در پس بازنمایی سوژه های خود توانمندی های محیطی و شرایطی را که این دانشمندان در آن پرورش یافته و رشد کرده اند نیز نشان می دهد. اینکه ایران همچون گذشته تاریخی و کهن خود سرزمین دانش و دانشمندان بزرگی است که نقش مهمی در پیشرفت زمانه خویش دارند.
ضمن اینکه این برنامه واجد نوعی آشنایی زدایی نیز است. به این معنا که غالبا ایران را در جهان با اخبار و گزارش ها و در واقع سویه های سیاسی آن می شناسند و چه بسا خیلی از مردم جهان تصور غلطی از توانمندی های علمی ایران و ایرانیان داشته باشند. برنامه «من ایرانی ام» با آشنایی زدایی از این تصور غلط، چهره واقعی ایران را به نمایش می گذارد. البته این مستند در 10 قسمت تولید شده و 10 چهره شاخص علمی در رشته های مختلف را به تصویر می کشد که قطعا کم است و ای کاش عوامل ساخت این مستند فصل های دیگر این مجموعه را هم تولید کنند و چهره های علمی شاخص دیگری که کم هم نیستند به سوژه این مستند بدل شود. مستندی که جذابیت ها و عزت ایرانی بودن را در منظر مخاطبان جهانی ترسیم می کند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: من ایرانی ام برنامه ها شبکه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۶۰۰۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد میدهند؟
اینکه خوانندهای با خواندن اشعاری، هرچند مخالف نظام، به اعدام محکوم شود، با چه منطقی سازگار است؟ منطق حقوقی یا اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی؟ شاید هیچکدام.
گاه گفته میشود که «منطق حقوقی» مستقل است و استقلال قاضی از همین رو است؛ اما نقد «پوزیتیویسم حقوقی» جایی برای این ادعا باقی نگذاشته است. قاضی نیز مانند همگان درگیر زندگی اجتماعی و تجربه سیاسی است و فارغ از آن نمیتواند حکم دهد.
دکتر کیومرث اشتریان در روزنامه شرق نوشت: از همین رو است که مقولاتی مانند عوامزدگی، شهریزدگی، غربزدگی یا شرقزدگی برای یک قاضی نیز صادق است. اینکه یک قاضی باید از کارشناس فنی استفاده کند تا حکمش روا باشد، از همین رو است؛ کارشناس فنی هم محدود به حوزه ساختمان یا امور امنیتی نیست. کارشناس هنری، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی هم از آن جمله است که کمتر به آن توجه میشود.
حکم اعدام، خود مشمول همین حکم است. فراموش نکردهایم که سالها پیش حکم اعدام دکتر هاشم آغاجری صادر شد و فضای بینالمللی را بر ضد ایران برآشفت. چهرهای خشن و بیتمدن از کشور آفریدند که قرار است یک استاد دانشگاه را به دلیل سخنرانی اعدام کنند. در همان زمان تصور کسانی بر این بود که این صرفا یک تهدید است و او اعدام نخواهد شد؛ و چنین هم شد؛ اما تنها چیزی که برای ایران باقی ماند، چهرهای بسیار مخدوش بود.
برخی «دستاندرکاران بیرونی» قوه قضائیه بیتوجه به ابعاد ملی و بینالمللی چنین احکامی میخواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهرهای انقلابی از خود نشان دهند درحالیکه آنگاه که در مرحله تجدیدنظر چنین احکامی نقض شود، دیگر اعتبار و اقتداری باقی نمیماند و ما میمانیم و حیثیتی که بر باد رفته و تبلیغاتی جهانی که به خاطر هیچ و پوچ شکل گرفته است.
درباره پرونده مورد بحث این روزها، برخی از اشعار این «رَپِر» همان محتوایی را دارد که برخی از «خودیها»، خون در دل و پا در گِل، بیان میکنند. انتظار دارید همه به یک زبان به نقد اجتماعی-سیاسی بپردازند؟ ظرفیت خود را بالا ببرید؛ بخشی از اصلاح و مبارزه با فساد را به نقدهای تند و تیز جوانان بسپارید؛ حتما ضرر نمیکنید و آنان نیز اگر برخورد درست ببینند، شاید زبان خود را اصلاح کنند. حتی اگر زبان خود را اصلاح نکنند، باز هم باید تحمل کنید.
همینجا بگویم که من هیچگونه علاقهمندی به برخی از رویهها و افکار این نسل معترض ندارم و فاش میگویم که آنان نیز به دلیل بیتدبیریهای ما دقیقا مانند خود ما سطحی و خودمحور و دیکتاتور هستند. خجل از ننگ بضاعتیم؛ چون دقیقا «کپی» برابر با اصل خود ما هستند. هیچ تسامحی در بیان ندارند و فقط باید با آنان همدست و همداستان باشیم تا مقبول درگاهشان باشیم. برای آنان بسیاری از شخصیتهای سیاسی درد و رنجکشیده که قدم در راه عدالتطلبی و آزادی گذاشتهاند و رنج زندان و تلخی حرمان کشیدهاند، یکساناند. از منظر آنان همه بر خطایند. تنها خود را بر حق میدانند.
درباره توماج صالحی اگر اکنون زیر تیغ نبود، نظرات خود را شفافتر ابراز میکردم که حتما خوشایند او نبود؛ اما همه اینها به آن معنا نیست که موافق اعدام آنان باشیم. آزادی چنین هنرمندانی میتواند به بهبود درک ما از وضعیت جامعه کمک کند و زخم عمیق مردم را از فساد بازنماید؛ آتشی نهان است اندرین تیغ آبدار. آزادی یادگرفتنی و تمرینکردنی است. در درجه نخست این خودِ نظام است که باید درک و تعهد به آزادی را پیشه کند.
وقتی چنین نباشیم، اعتراض نسل جوان بر ما رنگ طغیان و جلوه عصیان به خود میگیرد. مسابقهای که در میان برخی مسئولان کشور برای بیحیثیتکردن چهره ایران در جهان پدید آمده، حقیقتا شگفتآور است. گویی این افراد از محیط بسته خویش بیرون نیامدهاند تا ببینند که یک حکم بدوی اعدام که به خیال خود برای «بازدارندگی» صادر میکنند و معمولا در تجدیدنظر نقض میشود، چه بلایی بر سر چهره ایران در داخل و خارج میآورد.
البته نه چنین است، بلکه محتمل است که برخی به عمد چنین کنند تا پیوندهای حیثیتی جمهوری اسلامی را با مردمان و با جهانیان بگسلند تا در محیطی کاملا گسسته از جهان به تحصیل منافع و تحکیم مواضع خویش بپردازند. نتیجه سخن با رئیس محترم قوه قضائیه است که جز او کسی مسئولیت رسمی در این زمینه ندارد تا به چنین وضعیتی رسیدگی کند. گویی همواره دستانی آلوده در برابر چشم همگان در پی آلودهکردن تعمدی چهره ایران در جهان بوده است. شاید از اینرو مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرده است که این حکم بدوی و قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است. از سوی دیگر، سخن با دستگاههای فرهنگی نیز هست که با هزینههای بسیار فعالیتهای برونمرزی دارند و بازتابی از چهره ایران در جهان نشان نمیدهند و در برابر چنین فضای آلودهای از طرف «خودیها» سکوت مطلق کردهاند.