نقطه اتصالِ شرق و غرب عالم
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۱۸۷۰۶۹
«او ایرج افشار است و بس، رها از هر عنوان و لقبی. پژوهشگرانِ عرصه ایرانشناسیِ جهان، در حوزههای تاریخ، مردمشناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، کتابشناسی و کتابداری و اطّلاعرسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بودهاند و خواهند بود. بزرگا مردا که او بود و دریغا و بسیار بار دریغا که به پنجاه چهره ممتاز هم نمیتوان جای خالیِ آن یگانه را پُر کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمدرضا شفیعی کدکنی
ردیف پشت از راست: ناشناس، ایرج افشار، منوچهر ستوده، مصطفی مقربی، علیقلی جوانشیر؛ ردیف جلو از راست: اسلام کاظمیه، احمد مصباحی، احمد اقتداری، عباس زریاب خویی / دودانگه، مازندران // عکسها: گنجینه پژوهشی ایرج افشاراو به قول سیدفرید قاسمی، در مقدمه کتاب «ایرانشناسِ مجلهنگار» که چندی از پسِ درگذشتش نشر یافت، «کتابدارِ کتابشناس، تصحیحگرِ کاشف، نسخهشناسِ متنپژوه، سندپردازِ مرجعنویس، گنجورِ مجموعهساز، فهرستنگارِ دانششناس، تاریخنگارِ احیاگر، ساماندهِ نهادساز، نادرهیارِ نامهنگار، شناساننده کمیاب و نایاب، مُعرف کَمنام و گُمنام، منبعِ خاورشناسان، همنشینِ دانشوران، معاشرِ مشاهیر، وارسته ناوابسته، دلسوخته ژرفاندیش، جهانگردِ ایراننورد، و گذشتهپژوهِ آیندهنگر» بود.
و از این همه، جز این نمیتوان مستفاد کرد که او، یکتنه، جهانی از ایران بود و ایرانشناسی تمامعیار. مردی چنان پرکار، که همین حالا، در حالی که نُه سال از وفاتش میگذرد، کتابی به تصحیح او با نام «نامههای سیاسی دهخدا»، ازسوی انتشار روزبهان در آستانه انتشار است، چنانکه در همه این قریب یک دهه پس از او، چند کتابِ دیگر به طبع رسیده است.
از راست: ایرج افشار، سیدحسن تقیزاده، احسان یارشاطراما «ایرج افشار» افزون بر این صفات، که البته همه شایسته و بایسته اوست، خصیصهای دیگر نیز داشت، که شاید بتوان گفت، تنها و تنها خاصّ او بود. او با طیف گستردهای از دانشوران و اندیشمندان در ارتباط بود. چپ و راست نداشت. مسلمان و کافر نمیشناخت. برایش مهم بود طرف مقابل، اسلامگراست یا سلطنتطلب. پیر و جوان و زن و مرد و معمّم و مکلّا در اندیشهاش تفاوتی نداشت. او اگر در طرف مقابل سویهای از پرسشگری یا دانشمندی مییافت، به سَرایش راه میداد و تماسش را چه تلفن و چه نامه پاسخ میگفت و اگر راهنمایی میخواست، بیدریغ نثارش میساخت.
به همین سبب هم، در طول عمر او، با کسانِ بسیار در ارتباط بود و با بسیار کسان مکاتبه داشت که این منش و روش تا ماههای پایانی عمر شریفش ادامه داشت. و در این میان خاصیتی داشت کمیاب، و آن، حفاظت و حراست از همه مکتوبات در آرشیو شخصیاش بود. محل بود دور بریزد، جز مرتضی کیوان که در زمانهای که گریز و گزیری از آن بود، چنین کرد و تا پایان عمر، مایه تأسّف و تحسّرش بود.
ایرج افشار در کنار نجف دریابندری/ مؤسسه فرانکلین، ۱۳۵۲***
هشت سال پیش، محمد افشینوفایی و شهریار شاهیندژی کتابی منتشر کردند با نام «نامههای خاموشان» که اختصاص به «نامههای ناموران فرهنگی و ادبی به ایرج افشار» داشت. حیرتانگیز آنکه تنها نامههای دیگران به او، که آغاز نامخانوادگیشان، حروف «آ» و «ب» است به هشتصد صفحه رسیده است چنانکه به قول گردآورندگان در مقدّمه، «بیگمان ایرج افشار ازحیث وسعتِ مکاتباتِ پیوسته با ایرانی و غیرایرانی یک استثنا بود» و چنین مجموعه سترگی، تنها از دو حرف نخست الفبا، شاهدی صادق است بر این مدّعا.
بهترین توصیف از این نامهها را شاید بهتر باشد از زبان فراهمآورندگان کتاب بخوانیم که «نامههای خاموشان - عنوانی که ایرج افشار برای این کتاب برگزید - از جنبههای گوناگونی مهم است: حالا شخصی نویسندگان آنها را - که اغلب اشخاص سرشناسی هستند - در بعضی از گوشههای زندگیشان باز مینماید. گاه بیانگر کیفیت فضای فرهنگی – اجتماعی و تاحدّی سیاسیِ روزگاری است که نامهها در آن به رشته تحریر درآمدهاند. نظر نویسندگان را درباره بعضی کتابها، مجلات، اشخاص و یا حوادثی که روی داده، منعکس میکند. از طرفی این نامهها نمودار نوع روابط نویسندگانشان با ایرج افشار هم هست. البته در نامههایی که به افشار نوشته شده است جنبههای خصوصی کمتر از جنبههای دیگر بازگو میشود.»
از راست: عباس زریاب خویی، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ایرج افشارظاهرالامر، استاد تا ماههای پایانی حیات پربرکت خویش، نامههای مرتبط با حروف «پ»، «ت» و «ث» را هم انتخاب کرده بود و بر روال کار نظارت داشت اما عمرش به دنیا نماند تا دستکم حاصل کار در نخستین مجلد را بنگرد.
در این اثر، نامههایی از «دکتر مهدی آذر، مهدی آذریزدی، رضا آراسته، احمد آرام، اسکندر آزموده، دکتر احمد آژیر، مهدی آستانهای، سید جلالالدین آشتیانی، دکتر محمد آشنا، جلال آلاحمد، حبیبالله آموزگار، عبدالحسین آیتی یزدی، هوشنگ ابرامی، حبیب ابراهیمزاد، حشمت احتشامی، مهدی اخوانثالث، دکتر محمدحسین ادیب، دکتر فریدون اسدزاده، محمدحسین اسدی، عباس اسکندری، حسن اعتصام، چراغعلی اعظمی سنگسری، دکتر هوشنگ اعلم، منوچهر افضل، ابوالقاسم افنان، دکتر سهیل افنان، عباس اقبال آشتیانی، مهندس محسن امیر، دکتر منوچهری امیری، سید کریم امیری فیروزکوهی، دکتر علی امینی، دکتر محمدهادی امینی، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، عبدالحسین مسعودانصاری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر نصرتالله باستان، حسینعلی باستانیراد، دکتر امیرمهدی بدیع، مسعود برزین، مهدی برکشلی، قاسم اخوان برنا، دکتر جواد برومند سعید، اسفندیار بزرگمهر، جمشید بزرگمهر، گلرخ بزرگمهر، منوچهر بزرگمهر، جلال بقائی نائینی، سید عبدالحجّه بلاغی، بهآذین (محمود اعتمادزاده)، صمد بهرنگی، علینقی بهروزی، محمدجواد بهروزی، دکتر محمود بهزاد، یدالله بهزاد کرمانشاهی، دکتر عیسی بهنام، دکتر مهدی بیانی، دکتر ابوالقاسم بیدار، احمد بیرشک، عباس بیضائی، دکتر غلامحسین بیگدلی و تقی بینش» آمده است که نمونههایی چند از آنها در ادامه میآید.
ایرج افشار و منوچهر ستوده و عباس زریاب خویی به همراه یاران کوهنورد***
جلال آلاحمد نامهای به تاریخ یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۴۴ نوشته که در بخشی از آن و با عنوان «حضرت افشار» آمده است: «... اعلامیه ظهور ایرانزمین پس از غیبت صغری واصل شد. خوب چرا خودش را نفرستادی؟ معلوم است که میخواهم. و حالا که اینطور شد این مجموعه را برای ما کامل کن...»
نامه دیگر، از مهدی اخوانثالث در ۲۱ خرداد ۱۳۴۱ رسیده که با پیشانی «دوست عزیز دانشمند، ایرج افشار» در مطلع آن، چنین آمده است: «پس از ابلاغ مراتب اشتیاق و دعا و درودها، چند لحظه از اوقات شریف آن عزیز را بدینگونه در معرض تلف میآورد که: اخیرا از حبیب شفیق، آقای حسین خدیوجم چنین شنیدم که معالشعف تصدی و تمشیت امور فائقه کتابخانه ملی در عهده عهد و نوبت آن جانب سامی و گرامی آمده است و این خبر موجب سرور و شوق بسیار شد...»
از عباس اقبال آشتیانی به تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۳۳، نامهای به او با عنوان «دوست محترم» رسیده که مضمونش چنین است: «با اینکه هنوز کتابهای مناجات خواجه عبدالله انصاری و چاپهای رباعیات خیام به اینجا نرسیده مبلغ ۱۵۰ ریال حقّ عضویّت «انجمن دوستداران کتاب» با کمال میل تقدیم گردید. امّا به علّت نبودن در طهران و نداشتن محلّ ثابت در خارجه از قبول اشتراک فرهنگ ایرانزمین معذورم؛ بخصوص که میترسم مثل سال گذشته شمارههای آن درخارج به دست من نرسد.»
نامهای را مهدی بازرگان به افشار با عنوان «جناب آقای ایرج افشار، سرپرست محترم بنیاد دکتر محمود افشار» نوشته که مورخهاش، ۱۵ بهمن ۱۳۶۸ است که در بخشی از آن آمده است: «... برای بایگانی اسناد تاریخی و کتابخانه آن بنیاد سه جلد از اسناد نهضت آزادی ایران (شمارههای ۳-۵- ۹) را به پیوست این نامه ارسال میدارم...»
از راست: مجتبی مینوی، تورخان گنجهای، ایرج افشار، محمد معین ، احسان یارشاطر، ناشناسسیدکریم امیری فیروزکوهی در نامهای با آغاز «حضور محترم فاضل دانشمند، جناب آقای ایرج افشار، ادامالله عمره الشریف»، به تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۵۱ نوشته اشت با این شروع: «اینک در امتثال امر عالی [راجع به تدوین کتابی مخصوص زحمات جناب استاد یغمایی] به شرکت در این فریضه اخلاقی، قطعهای را که از پیش مناسب با موضوع ساخته و آماده داشتم، به خدمت شریف ارسال میدارم...»
سید جلالالدین آشتیانی در فرازی از مرقومهای با نام «جناب استاد دانشمند، آریالای ایرج افشار، زید مجده و علوه» مورخه ۲۰ آذر ۱۳۶۶ متذکر شده است: «...نمیدانم آیا در کتابخانه مرکزی دانشگاه شرح فصوص جامی (نسخ خطی) وجود دارد؟ تمنا دارم حضرتعالی اگر از وجود نسخه یا نسخ شرح فصوص جامی اطلاعی دارید حقیر را مطلع فرماید...»
دوم آذر ۱۳۵۸، علی امینی از نیسِ فرانسه نامهای با خطاب «خدمت آقای ایرج افشار» قلمی کرده است: «ای عزیزم یک نسخه مجله آینده که با همت جنابعالی دوباره منتشر میشود، چندی قبل رسید. مراتب تشکر را دارم...»
یکی دیگر از این اوراق، مکاتبه احمد بیرشک به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۵۷ است که با توجه «دوست دانشمند و گرامی، جناب ایرج افشار»، نگاشته است: «... تقاضا دارم دستور فرمائید مشخصات کتابی که اخیرا درباره ادرنه به کتابخانه دانشگاه رسیده است و جناب پروفسور عدنان ارزی خبر آن را دادهاند بر یادداشتی نوشته و برای ارادتمند فرستاده شود.»
از راست: ایرج افشار, سیدمحمدعلی جمالزاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی***
امید که نامههای همه ۲۴۲۵ تَنی که به ایرج افشار نوشتهاند، و همچنین «نامههای شرقشناسان» - که نامههای شرقشناسان و ایرانشناسانِ خارجی به اوست - و البته «این دفتر بیمعنی» - که خاطراتِ اوست – از جانب مصححین به مطبعه روند و جهان ایرانشناسی منتفع از آن شود.
آن همه آدم و چندبرابرش نامه عجیب نیست، غریب است. حسابش را بکنید با استناد به یادداشتِ سیدفرید قاسمی، که در سال ۱۳۸۴ – یعنی وقتی که استاد به هشتادمین بهار رسید – دربارهاش نوشت، «۲۶۰ عنوان تألیف و تصحیح، ۱۲۱ مقدمه بر آثار دیگران، سردبیری ۱۰ مجله ماندگار، عضویت در ۳۲ شورا و انجمن ایرانی و جهانی در حوزه کتاب، تاریخ، نسخه پژوهی و شرقشناسی، نظارت بر انتشار ۱۹ مجموعه، نگارش حدود ۲۰۰۰ مقاله و گزارش کوتاه و بلند به زبان فارسی و ۶۴ مقاله به زبانهای دیگر و یادآوری ۱۰۰۰ نکته از تازهها و پارههای ایرانشناسی از جمله تلاشهای قلمی ایشان است» و آن را بر «پیشینه مدیریت مطبوعاتی بر ۱۴ عنوان ادواری که انتشار داده» علاوه کنید.
و این، حکایت عمرِ تنها یک تن بود. او که ۱۶ مهر ۱۳۰۴ زاده شد و چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ - در روزی، چون امروز - رخ در تیره تراب کشید. او که «حبیب یغمایی»، دربارهاش سروده بود:
یکی باید به راهی صعب پوید
که وصف ایرج افشار گوید
نباشد چون زبانی در ستایش
مدد گیرم ستایش از نیایش.
از راست: مجتبی مینوی، ایرج افشار، حبیب یغمایی برچسبها ایرج افشار ایران شناسیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: ایرج افشار ایران شناسی فرانسه ایرج افشار ایران شناسی ایرج افشار نامه ای نامه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۸۷۰۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرجام نمایندهای که «نخستوزیر» شد
اولین نخستوزیر مردمی رژیم پهلوی که زمینه تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران و قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران را در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی به وجود آورد، با رای موافق ۹۹ نماینده از ۱۰۲ نماینده حاضر در جلسه مجلس به عنوان هجدهمین نخستوزیر رژیم پهلوی انتخاب شد.
به گزارش ایسنا، امروز ۱۲ اردیبهشت هفتاد و سومین سالروز انتخاب دکتر محمد مصدق به عنوان نخستوزیر ایران در سال ۱۳۳۰ است.
استمرار سیطره پادشاهی انگلستان و روسیه بر چاههای نفت و گاز جنوب و شمال ایران که از سال اکتشاف نفت در استان خوزستان در سال ۱۲۸۷ شروع شد، خون دکتر محمد مصدق را به جوش آورد.
این نمایندهِ حقوقدان، صحن علنی چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی را فرصتی مناسب به جریان انداختن طرحی برای قطع دستان روسیه، ابرقدرت شمالی از منابع نفت و گاز ایران تبدیل کرد.
او برای کوتاه کردن دست روسها از چاههای نفت دریای خزر در هفتاد و نهمین نشستِ مجلس چهاردهم طرح دو فوریتی «منع دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت به نیروهای خارجی در ایران» را که در دستور صحن علنی مجلس بود با زیرکی تمام به جریان انداخت و موفق شدن رای اکثریت مجلس را بگیرد.
پیروزی مصدق در این منازعه و ترس حکومت از تعمیم این طرح به قراردادهای نفتی ایران با شرکت نفت انگلستان موجب شد با وجود رای بالای دکتر محمد مصدق و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی در رقابتهای انتخاباتی مجلس پانزدهم در سال ۱۳۲۶، به دلیل مخالفت محمدرضا شاه و احمد قوامالسلطنه نخستوزیر وقت پهلوی از ورود آنان به این مجلس جلوگیری شود.
با این حال مصدق و کاشانی دست بردار نبودند. آنان با شرکت در انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای اسلامی به دربار و دیوان پهلوی نشان دادند که از میدان مبارزه با ظلم و استبداد کنار نمیروند. با وجودی که با دخالت وزارت کشور وقت انتخابات تهران به مرحله دوم رفت اما با تلاش و سماجت بسیار دکتر مصدق آنان موفق به جلب نصاب لازم برای ورود به مجلس شانزدهم در دور دوم انتخابات شدند و وارد این مجلس شدند.
با گشایش مجلس شانزدهم در بهمن ۱۳۲۸، دکتر مصدق به همراه یاران جبهه ملی از جمله سید ابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، سید محمود نریمان و سید علی شایگان از تهران، مظفر بقایی از کرمان، اللهیار صالح و عبدالقدیر آزاد از کاشان و سبزوار به مجلس رفتند و فراکسیون جبهه ملی را که سه ماه قبل از گشایش مجلس شانزدهم در آبان ۱۳۲۸ حزبشان را به همین نام تاسیس کرده بودند، شکل دادند.
مصدق و یارانش به عضویت کمیسیون نفت این مجلس درآمدند و او رییس این کمیسیون مهم مجلس شد، اما مصدق به دلیل بیماری و تجویز دکترش نتوانست به صورت مرتب در جلسات کمیسیون نفت حضور یابد.
دکتر به مصدق تاکید کرده بود که «حتما باید دو ماه نه استرس داشته باشد و نه حرکت کند و حرف بزند.»
رییس فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم یک ماه بعد از دستور پزشک، شبی در خواب دید: «شخصی نورانی در خواب به من گفت، دکتر مصدق برو و زنجیرهایی که به پای ملت ایران بستهاند پاره کن. این خواب سبب شد که مثل همیشه من به حفظ جان خود کوچکترین اهمیتی ندهم و دو ماه تمام نشده در کمیسیون حاضر شوم و وقتی که به اتفاق آراء، ملی شدن صنعت نفت از کمیسیون گذشت، قبول کردم که حرف آن شخص نورانی، غیر از الهام چیز دیگری نبود.»
طرح ملی شدن نفت
فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم به ریاست دکتر محمد مصدق با آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و نیروهای مذهبی این مجلس ائتلاف کرد و طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را به جریان انداخت.
کمیسیون نفت در اول تیر ۱۳۲۹ برای رسیدگی به لایحه نفت معروف به لایحه گس-گلشاییان تشکیل شد. همین کمیسیون هشت ماه بعد طرح ملی شدن صنعت نفت را در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به امضای همه اعضا رساند و در تاریخ ۲۴ اسفند به همه نمایندگان مجلس داد که البته به دنبال پگیریها و رایزنیهای اعضای فراکسیون اقلیت مجلس، در جلسه علنی مورخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
قبل از تصویب
طرح ملی شدن صنعت نفت ایران دو بار در دستور کار مجلس شانزدهم قرار گرفت.
بار اول به دلیل مخالفت شدید حاجعلی رزمآرا که در تیر ۱۳۲۹ به نخستوزیری رسید، در مجلس رد شد اما بار دوم بعد از ترور رزمآرا توسط محمد بخارایی از اعضای جمعیت فداییان اسلام، به تصویب رسید.
مفاد طرح مذکور به این شرح بود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»
رد اولیه این طرح در مجلس، اتفاقات و تنشهای اجتماعی دامنهداری را در تهران و اطراف ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به دنبال داشت که با حمایت و پشتیبانی آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی صدها نفر از مردم تهران و دانشجویان دانشگاه تهران علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت رزمآرا در خیابانهای منتهی به ساختمان مجلس و میدان بهارستان تجمع کردند و با سر دادن شعار «نفت ایران باید ملی شود» خواستار استعفای نخستوزیر شدند اما رزمآرا بدون توجه به اعتراضات همچنان به حمایتهایش از شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه داد و تنفر عمومی علیه خودش را تشدید کرد.
او همان زمان با حضور در جلسات کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس شورای ملی از ادامه اجرای قرارداد ۱۹۳۳ و الحاق لایحه گس -گلشاییان به قرارداد مذکور حمایت کرد چون معتقد بود: «ایرانیها توان فنی و مهندسی اداره صنعت نفت کشور را ندارند.» به همین دلیل از نمایندگان مجلس شانزدهم خواست «به افزایش سهم ایران از سود حاصل به ۵۰ درصد رضایت دهند.»
نخستوزیر وقت رژیم همچنین با حضور در یکی از جلسات مجلس شورای ملی در سخنان تندی خطاب به نمایندگان مجلس موافق طرح گفت: «ما ایرانیها یک لولهنگ – آفتابه گلی - هم نمیتوانیم بسازیم. چه طور میخواهید نفت را ملی کنید؟ بگذارید نفت دست انگلیسیها باشد. هر چه میگویند گوش کنید. این چه کاری است که شما می کنید؟»
وی در همین مجلس در واکنش به مخالفت نیروهای ملی و مذهبی به رهبری دکتر مصدق و آیتالله کاشانی گفت: «مسجد را بر سر آیتالله کاشانی و مجلس را بر سر اقلیتها خراب میکنم.»
چهارم آذر ۱۳۲۹ کمیسیون نفت مجلس شورای ملی قرارداد الحاقی گس-گلشاییان به قرارداد ۱۹۳۳ را خلاف منافع ملت تشخیص داد و رد کرد.
در پی بالا گرفتن مخالفت نمایندگان مجلس با درخواست رزمآرا برای تصویب لایحه الحاقی گس-گلشاییان، جمعیت فداییان اسلام با توافق با آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق و صدور فتوای مهدورالدم بودن رزمآرا توسط آیتالله کاشانی، ابتدا طرح ترور نخستوزیر را در حاشیه شهر تهران تمرین و بعد به دست خلیل طهماسبی اجرا کرد.
حاج مهدی عراقی در کتاب «ناگفتهها» از تشکیل جلسهای با حضور نواب صفوی رهبر فدائیان و تمامی اعضای شورای مرکزی جبهه ملی به جز دکتر محمد مصدق که در بستر بیماری بود، سخن گفت.
به گفته عراقی دکتر سید حسین فاطمی، سید محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، دکتر مظفر بقایی، سیدابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، دکتر کریم سنجابی و دکتر سید علی شایگان از افراد حاضر در این نشست بودند.
این جلسه که حجتالاسلام نواب هم در آن حضور داشت به بررسی وضعیت کشور پرداخت و در آخر تنها مانع ملی شدن صنعت نفت کشور را حاجعلی رزمآرا اعلام کرد و تصمیم به حذف فیزیکی او گرفته شد.
عراقی ادامه داد: «سید گفت تنها سد راه حرکت ما یا سد راه اجرای این برنامهها، وجود آخرین تیر ترکش انگلستان، یعنی رزمآرا است. اگر رزمآرا از سر راه برداشته بشود ما به پیروزی نزدیک هستیم. چه بسا پیروزی را در دو قدمیخودمان میبینیم و به یاری خدا این کارها را انجام خواهیم داد.
در همین جلسه نواب صفوی چهار شرط را برای همکاری با جبهه ملی و حذف رزمآرا مطرح کرد.
اول، محاکمه و مجازات کسانی که در جنایات دوره رضاخان مانند واقعه مسجد گوهرشاد، شهادت مدرس، قتل عام روحانیون دخالت داشته و هنوز در قید حیات بودند.
دوم، تلاش برای برقراری فرهنگ اسلامیدر کشور.
سوم، محاکمه و مجازات خوانین ظالم که کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشتند و چهارم، برقراری عدالت اجتماعی در جامعه.
اعضای حاضر در جلسه همه شروط را پذیرفتند و چون دکتر مصدق متعهد شده بود که تصمیمات جلسه برای او هم لازمالاجرا باشد، نظر این جلسه را پذیرفت.»
ترور رزمآرا
ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ اسدالله عَلَم وزیر دربار و سپهبد حاجعلی رزمآرا نخستوزیر پهلوی برای شرکت در مجلس ترحیم میرزا محمد فیضی قمی از مراجع قم وارد مسجد سلطانی - مسجد شاه - در بازار بزرگ تهران شدند. به فاصله کوتاهی از پیاده شدن رزمآرا و عَلَم سه گلوله شلیک شد و رزمآرا از ناحیه سر، کتف و سینه قرار گرفت و به زمین افتاد.
با وجودی که ضارب رزمآرا خلیل طهماسبی اعلام شد و او از روز ترور تا تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۳۱ در زندان محبوس شد اما دادگاه رسیدگی کننده به عملکرد اسدالله علم با طرح این ابهام که «رزمآرا با شلیک کُلت یکی از گروهبانهای حاضر در صحنه به قتل رسید» مرگ او را به دسیسه اسدالله عَلَم و دربار محمدرضا پهلوی نسبت داد.
با دستگیری خلیل طهماسبی، حجتالاسلام سید شمسالدین قناتآبادی نماینده هوادار آیتالله کاشانی در ماده واحدهای که با قید سه فوریت به تصویب مجلس شانزدهم رساند خواستار آزادی او شد.
قناتآبادی در این ماده واحده پیشنهاد داد: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود.»
دکتر محمد مصدق هم در خاطراتش نوشت: «قاتل رزمآرا هر کس بود، رفع زحمت از اعلیحضرت کرد.»
«نبرد ملت» ارگان فداییان اسلام نیز احساس غرور و ظفرمند حاکم بر این تشکیلات را با تیتر درشت در صفحه اول خود منعکس کرد: «رزمآرا به جهنم رفت، جنایتکاران دیگر هم به زودی به دنبال او رهسپار خواهند شد.»
۱۳ روز بعد از مرگ رزمآرا نمایندگان موافق طرح ملی شدن صنعت ایران بار دیگر طرح دکتر محمد مصدق را در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به جریان انداختند و با اکثریت قاطع تصویب کردند.
نخستوزیری مصدق
به دنبال تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران، حسین علاء نخستوزیر وقت پهلوی در اعتراض به اقدام مجلس استعفا داد.
شاه تصمیم داشت سید ضیاءالدین طباطبایی، مزدورِ دست نشانده انگلیس و از عوامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را به عنوان جایگزینِ علاء به مجلس معرفی کند اما جمال امامی خویی نماینده مردم تهران در مجلس شانزدهم پس از تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران به دکتر محمد مصدق پیشنهاد داد برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت ایران، خودش نخستوزیر شود.
مصدق به خلاف رفتاری که در مجلس چهاردهم از خود نشان داد و پیشنهاد نخستوزیری را در آن مجلس نپذیرفته بود، این بار پیشنهاد خویی را در کمال ناباوری وکیلالدولههای مجلس پذیرفت اما شرط گذاشت.
شرطش رای مجلس به طرح ۹ مادهای خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس بود که این طرح نیز با موافقت کمیسیون نفت در صحن علنی مجلس تصویب شد و دکتر مصدق هم پذیرفت به عنوان نخستوزیر پهلوی به مجلس شانزدهم معرفی شود.
قانون خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس پس از حواشی فراوان در هشتم اردیبهشت ۱۳۳۰ در مجلس شانزدهم به تصویب نخستین دوره مجلس سنا در عصر محمدرضا شاه رسید و با امضای او رسمیت یافت.
دکتر محمد مصدق هم که در تعامل با دربار شاه به عنوان نخستوزیر در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ به مجلس شانزدهم معرفی شد در تاریخ پانزدهم همان ماه با رای موافق ۹۹ نماینده از مجموع ۱۰۲ نماینده حاضر در جلسه از این مجلس رای اعتماد گرفت و حکمش چهار روز بعد توسط محمدرضا شاه صادر شد.
کابینه
اولین کابینه دکتر محمد مصدق ۱۲ وزیر داشت که طی ۸۰ روز صدارتش شاهد ۹ استعفا، ۶ جابجایی و ۱ برکناری بود.
ترکیب اعضای کابینه شامل شمسالدین امیرعلائی و علی وزرای اقتصاد، سید باقر کاظمی وزیر امور خارجه، محمدحسن لقمان ادهم و محمدعلی ملکی وزرای بهداری، یوسف مشار و غلامحسین صدیقی وزیر پست، تلگراف و تلفن، علیاصغر نقدی و مرتضی یزدانپناه وزرای جنگ، محمدعلی وارسته، محمود نریمان و علیاصغر فروزان وزرای دارایی، شمسالدین امیرعلائی و حسن سمیعی وزرای دادگستری، جواد بوشهری وزیر راه، کریم سنجابی و سید محمود حسابی وزرای فرهنگ، محمدابراهیم امیرتیمور کلالی و ابراهیم خلیل عالمی وزیر کار، حسنعلی فرمند و خلیل طالقانی وزرای کشاورزی، سرلشکر فضلالله زاهدی، شمسالدین امیرعلائی، محمدابراهیم امیرتیمور کلالی، اللهیار صالح و مصطفی قلی رام وزرای کشور بود.
واکنش روباه پیر
با انتخاب دکتر مصدق به عنوان نخستوزیر، دولت انگلیس در برابر عمل انجام شدهای قرار گرفت که به ناچار و بهطور رسمی به دولت ایران اعتراض خود را اعلام و شکوائیهای تنظیم کرد و حتی عنوان کرد که اولیای وزارت خارجه انگلیس معتقدند که علاء نخستوزیر سابق چون نمیخواست زیر بار تهدیدها و فشار دولت انگلستان باشد، به ناچار استعفا داد و اکنون بنا به تصمیم اخیر مجلس و تعیین نخستوزیر جدید احتمال بروز اغتشاشات بیشتری در منطقه آبادان وجود دارد و تاکید کرد که دولت انگلیس دو ناو توپدار به بندر آبادان میفرستد و نیروهای انگلیسی در جزیره بحرین و بندر شعیبیه تقویت میشوند.
حتی اعلام شد که دولت انگلیس به عنوان سهامدار بزرگ شرکت نفت انگلیس و ایران با ملی شدن صنایع نفت ایران مخالف نیست ولی با هرگونه مصادره و خلع ید غیر قانونی تأسیسات شرکت نفت از طرف دولت ایران جدا مخالف است.
حال و هوای ایران در آن روز، خاص بود و به دور از مسائل مطروح شده، دولت وقت و بنا به تصمیم مصوب مجلسین ملی و سنا در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۰ جهت انجام خلع ید اعضاء هیات مختلط را انتخاب کرد.
دکتر مصدق بعد از انتخاب به عنوان نخستوزیر، بلافاصله هیاتی را به ریاست دکتر مهدی بازرگان به استان خوزستان و شهر آبادان فرستاد تا قانون خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس را اجرا کند.
نمایندگان مجلس سنا شامل آقایان منصور بیاتزاده، احمد متیندفتری، نجم، سروری و دکتر شفق. نمایندگان مجلس شورای ملی آقایان الهیار صالح، دکتر معظمی، دکتر شایگان، حسین مکی، ناصر قلی اردلان. نمایندگان دولت وزیر دارایی و قائم مقام وزارت دارائی به عضویت کمیته اجرای خلع ید انتخاب شدند.
دولت وقت انگلستان در اعتراض به این اقدامِ ایران به شورای امنیت سازمان ملل و دادگاه لاهه شکایت کرد و مصدق نیز به اتفاق هیاتی متشکل از حسین فاطمی، احمد متیندفتری، اللهیار صالح، منصور بیاتزاده و علی شایگان راهی هلند و آمریکا شد.
او و همراهانش با اتکاء به ادله و مستندات حقوقی و قانونی محکمهپسند دست استعمارگران انگلیسی را از چاههای نفت و گاز کشورمان قطع کرد و شکایت از دولت وقت ایران را با موفقیت در هر دو مجمع بینالمللی مختومه کرد.
هیات خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایراندستاوردها
به دنبال استعفا و خارج شدن دکتر محمد مصدق در پانزدهمین ماه نمایندگی مردم اصفهان در این مجلس و انتخاب و معرفی او توسط محمدرضا شاه پهلوی به عنوان هجدهمین نخستوزیر رژیم پهلوی و موافقت مجلس شانزدهم با این انتخاب، نخستوزیر جدید ایران تا ۲۵ تیر ۱۳۳۱ که استعفای اعتراضیش به برخی رفتارهای محمدرضا شاه را تقدیم شاه کرد، دست به چند اقدام مهم از جمله اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و گاز، اجرای قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران، کاهش اختیارات شاه و دربار پهلوی و موافقت با پخش زنده مذاکرات مجلس شورای ملی از رادیو سراسری ایران زد که البته با حاشیههای زیادی روبرو شد.
منابع:
صحیفه امام ج ۵، ص ۲۶۸
خاطرات و تالمات ص ۳۶۱
خسروشاهی، فدائیان اسلام: تاریخ، عملکرد، اندیشه، ص ۳۲-۳۳
نجاتی، غلام رضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۳، ص ۱۱۷
مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره شانزدهم، جلسه صد و چهل و پنجم، یکشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰
انتهای پیام