برخی از نشانه های آخرالزمان در کلام ائمه علیه السلام
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۲۸۰۲۹۷
خبرگزاری آریا -
نشانه های ظهور در احادیث ائمه علیه السلام
احادیثی از ائمه درباره درباره آخرالزمان
امام باقر (ع) فرمود:
« برای مهدی ما، دو نشانه است که از زمانی که خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد:خسوف در شب اول ماه رمضان و کسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانیکه خداوند آسمان ها و زمین را خلق نموده است ،[ این چنین ] وجود نداشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امام صادق (ع) فرمود:
« اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد صلی الله علیه و آله فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس ویشربون حبه، ولایکون لهم ذکر غیره; هر گاه گوینده ای از آسمان ندا دهد که حق با اولاد محمد صلی الله علیه و آله وسلم است، در آن زمان ، ظهور مهدی (ع) به سر زبانها می افتد، و همه[ شراب] دوستی او می نوشند و غیر او را یاد نمی کنند.»
امام صادق (ع) فرمود:
«خروج الثلاثة، الخراسانی والسفیانی والیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد، فی یوم واحد ولیس فیها رایة باهدی من رایة الیمانی یهدی الی الحق.
خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی کند.»
رسول خدا فرمود:
در جایی دیگر در بحارالانوار جلد 52 ص190 پیامبر فرمود: زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از دین اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالیکه همین گروه از هرکسی از دین اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.
در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آن ها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند، چون هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند.
رسول خدا فرمود:
در آن روزگار است که خداوند، آن ها را به چهار بلا مبتلا سازد. اول:تجاوز به ناموسشان و دوم:هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان، سوم:خشک سالی، چهارم:ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان. اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند: یا رسول الله! مگر آن ها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود:آری هر پول و درهمی به نزد آن ها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
امام صادق (ع) به یکی از یاران خویش فرمود: « هر گاه دیدی، حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند؛ ظلم و ستم فراگیر شده است؛ قرآن فرسوده و بدعت هایی از روی هوا و هوس، در مفاهیم آن آمده است؛ دین خدا (عملاً) توخالی شده، شبیه ظریفی که آن را واژگون سازند؛ طرفداران و اهل باطل بر اهل حق پیشی گرفته اند؛ کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمی شود و بدکاران بازخواست نمی شوند، مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند، فرد بدکار دروغ گوید و کسی دروغ و نسبت ناروای وی را رد نمی کند؛ کودکان به بزرگان احترام نمی گذارند؛ قطع پیوند خویشاوندی شود؛ بدکاران را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او بر نگردد؛ نوجوانان پسر همان کنند که زنان می کنند؛ زنان با زنان ازدواج کنند؛ انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف می کنند و کسی مانع نمی شود.
افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مؤمن، به خدا پناه می برند؛ مداحی دروغین از افراد، زیاد شود، همسایه همسایه خویش را اذیت می کند و از آن جلوگیری نمی شود؛ کافر بخاطر سختی مؤمن، شاد است؛ شراب را آشکار را می آشامند و برای نوشیدن آن کنار هم می نشینند و از خداوند متعال نمی ترسند؛ کسی که امر به معروف می کنند، خوار و ذلیل است؛ آدم بدکار، در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است؛ اهل قرآن و دوستان آن ها خوارند. راه نیک بسته و راه بد باز است؛ خانه کعبه تعطیل شده و به تعطیلی آن دستور داده می شود؛ انسان به زبان می گوید، ولی عمل نمی کند؛ مؤمن خوار و ذلیل شمرده شود؛ بدعت و زنا آشکار شود؛ مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند؛ حلال حرام شود و حرام حلال شود.
دین طبق میل اشخاص معنی شود و کتاب خدا و احکام آن تعطیل می شود؛ جرات بر گناه آشکار می شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد؛ مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش؛ ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج شود؛ سردمداران به کفر نزدیک شوند و از نیکو کاران دور شوند؛ والیان در قضاوت رشوه بگیرند،
آشکارا قمار بازی می شود؛ مشروبات الکلی بطور آشکار بدون مانع خرید و فروش می شود؛ در گفتن سخن باطل و دروغ با هم رقابت کنند؛ مسجد طلاکاری (زینت داده شود؛ حج و جهاد برای خدا نیست؛ آلات موسیقی و لهو و در مدینه و مکه آشکار می شود؛ علائم آسمانی آشکار شوند و کسی از آن نگران نشود؛ پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد شود؛ به وسیله شراب بیمار را مداوا و برای بهبودی آن را تجویز کنند؛ وقت در اول نمازها را سبک بشمارند؛ مسجدها پر است از کسانی که از خدا نترسند و غیبت هم کنند؛ برای اذان و نماز مزد می گیرند.»
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۲۸۰۲۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آخرالزمان شمالی چگونه اتفاق میافتد؟ علائم آن چیست؟ (+عکس)
«راگناروک» یا پیشگویی «غروب خدایان» امروزه به یک وسیله داستانسرایی محبوب تبدیل شده است؛ در این پیشگویی بیشتر خدایان مردمان نورس (فرهنگ اسکاندیناوی و شمال اروپا پیش از ورود مسیحیت) قرار است بمیرند. از این داستان بارها اقتباس شده (از مارول تا نتفلیکس)، اما کمتر کسی جزئیات واقعی آخرالزمان نورس را میداند.
به گزارش فرادید، واژه راگناروک (Ragnarök) در زبان اسکاندیناوی باستان به معنای «فرجام خدایان» است. برخلاف داستانهای دیگر اساطیر نورس، این داستان اعمال درست یا نادرست خدایان را بازگو نمیکند، در عوض، یک پیشگویی در مورد چگونگی پایان جهان است.
به نظر میرسد این پیشگویی در سطح جهانی شناخته شده است. در یک روایت، اودین (خدای شمالی) از غولی به نام وافترودنیر در مورد آنچه در سرنوشت انسانها رخ خواهد داد، سوال میکند. غول جزئیات این پیشگویی را بازگو میکند. در داستانی دیگر، اودین که به شکل شخصی به نام «های» مجسم شده، به یک پادشاه فانی درباره وقایع آخرالزمان میگوید.
راگناروک شرح چیزهایی است که هنوز اتفاق نیفتادهاند، حداقل از دیدگاه اودین. اما به نظر میرسد تردیدی نیست که اودین میتواند مسیر سرنوشت را تغییر دهد. در اساطیر نورس، سرنوشت را نورنها نوشتهاند که در واقع در اسطورهشناسی اسکاندیناوی همان «سرنوشتها» هستند.
تصویرسازی از نورنها؛ ۱۹۰۱سه «سرنوشت» اصلی سه خواهری هستند که در پای ایگدراسیل، درخت جهانی در مرکز کیهان نورس زندگی میکنند. بزرگترین آنها Urd نام دارد، به معنای «آنچه زمانی بود». این کلمه هم به معنای سرنوشت و هم به معنای مرگ به کار میرفت. خواهر وسطی وِرداندی نام دارد به معنای «به وجود آمدن». کوچکترین آنها Skuld نام دارد به معنای «آنچه باید باشد».
پیشگویی راگناروک همانطور که امروز میشناسیم در سه شعر به نام ادای منظوم، مجموعهای از داستانهای گردآوری شده در قرن سیزدهم و در ادای منثور نوشته یک مسیحی-ایسلندی به نام اسنوری استِرلوسون در قرن سیزدهم، ثبت شده است. در حالی که این روایات درباره بسیاری از جزئیات توافق دارند، تفاوتهای کلیدی نیز وجود دارد.
اهداف راگناروکهودر در حال کشتن بالدر، اثر جیکوب سیگوردسون، ۱۷۶۶-۱۷۶۵
راگناروک بی مقدمه اتفاق نمیافتد. مجموعهای از رویدادها شرایط پیشنیاز راگناروک را ایجاد میکنند. با نگاه به این وقایع میتوان گفت خدایان سرنوشت خود را کاشتهاند.
همه چیز با لوکی آغاز میشود، غولی که به دلیل پیمان برادری خونی که با اودین بسته، اجازه دارد در آسگارد میان خدایان زندگی کند. اما با اینکه لوکی اغلب همپیمان خدایان است، آنها هنوز به او اعتماد ندارند. این نمونهای از این واقعیت است که وقتی خدایان فهمیدند لوکی سه فرزند از غول زن آنگربودا دارد، نتیجه گرفتند فرزندان چنین والدین هیولایی نباید آزادانه پرسه بزنند.
خدایان، هر یک از فرزندان لوکی و آنگربودا را جایی قرار دادند که به گمان آنها کمترین آسیب را خواهند زد. اولی، گرگ بزرگ فِنریر، فریب خورد و برای ابد به صخرهای زنجیر شد. دومی، ماری به نام جورمونگاندر به آبهای اطراف میدگارد (دنیای انسانها) پرتاب شد. آنجا او به اندازهای بزرگ شد که میتوانست تمام دنیا را محاصره کند. سومی یک غول زن نیمهزنده و نیمهمرده به نام هِل تبعید شد تا فرمانروای جهان اموات در نیفلهایم شود که به افتخار او به هلهایم معروف شد.
شاید لوکی به دلیل همین رفتار با فرزندانش تصمیم گرفت بالدِر، پسر اودین از همسرش فریگ و زیباترین و محبوبترین خدایان را بکشد. فریگ که نگران امنیت پسرش بود، قول داد آنها هرگز به پسرش صدمه نخواهند زد. این امر او را شکستناپذیر کرد.
اما لوکی موفق شد بفهمد فریگ فراموش کرده از گیاه داروش متواضع قول بگیرد. او یک دارت از داروش میسازد و برادر نابینای بالدر به نام هودر را متقاعد میکند که در بخشی از بازی، دارت را به سمت او پرتاب کند. بالدر فوراً میمیرد و روحش به هلهایم میرود. با وجود التماس خدایان، هِل او را آزاد نمیکند.
خدایان هودر را به خاطر نقشی که در مرگ بالدر داشته میکشند و هودر در هلهایم به برادرش میپیوندد. خدایان نیز توافق خود را با لوکی میشکنند و او را برای ابد به صخرهای زنجیر میکنند. یک مار سمی روی سرش آویزان است تا زهر دردناکی را روی بدنش بچکاند.
همسرش سیگین میکوشد با گرفتن یک کاسه زیر سم از او در برابر بدترین اتفاقات محافظت کند، اما هر چند وقت یکبار به ناچار باید آنجا را ترک کند تا کاسه را خالی کند. دردی که لوکی احساس میکند سبب ایجاد زمینلرزه در سراسر جهان میشود.
اینها پیششرطهای راگناروک هستند. خدایان لوکی و فرزندان خطرناک او را زندانی کردهاند، اما این موجودات قدرتمند را دشمن خود ساختهاند.
علائم آخرالزمان اسطورههای شمالیاسکول، اثر لوئیس، ۱۹۲۹
وقتی زمان وقوع راگناروک فرا برسد، با یک سری علامتها و رویدادها خبر داده میشود. سه خروس اولین موجوداتی هستند که اینها را میشناسند و خدایان، غولها و مردگان را آگاه میکنند.
خروسی به نام فیالار به غولهای جاتونهایم، سرزمین مادری آنها خبر میدهد. خروس گولینکامبی به آسگارد، قلمرو خدایان خواهد رفت. خروس قرمز دیگری مردگان هلهایم را از نشانهها آگاه میکند.
نشانههایی که در دنیای انسانها دیده میشود با زمستانی سختتر از زمستانهای گذشته آغاز میشود یعنی سه زمستان بدون تابستان. سختیهای ناشی از این اتفاق، قوانین و اخلاق بشر را از بین میبرد. بشریت دچار هرج و مرج و جنگ میشود، و برادر برادر را، پدر پسر را و پسر پدر را میکشد.
دو گرگ بزرگ به نامهای اسکول و هاتی که برای ابدیت در تعقیب خورشید و ماه بودهاند، عاقبت طعمه خود را میگیرند و میبلعند و جهان در تاریکی فرو میرود. درخت بزرگ Yggdrasil نیز با زلزلهها به لرزه میافتد، زلزلههایی چنان قوی که سبب ریزش کوهها میشوند. این زلزلهها به قدری قوی هستند که میتوانند زندانهایی که لوکی و فرزندانش در آن اسیر شدند را هم بشکنند.
هیولاهای آزاد شدهغروب خدایان، اثر سی. ای. براک
نیروی عظیمی متشکل از غولها و هیولاها، ارتشی را برای مقابله با خدایان شکل میدهند. گنبد زمین شکافته خواهد شد و شکافی در سدی ایجاد خواهد شد که ماسپلهایم (دنیای آتش) را از بقیه جهان جدا خواهد کرد. غول بزرگ آتش Surtr منتظر این لحظه بوده و غولهای آتش را به دنیای دیگر هدایت خواهد کرد. او بسیاری از جهان را با شمشیر شعلهورش به آتش خواهد کشید.
لوکی غل و زنجیرش را شکسته و به هلهایم خواهد رفت تا با دخترش ملاقات کند. آنجا زمینلرزهها کشتی نگلفر را که از ناخنهای دست و پای مردگان ساخته شده، به لرزه درمیآورند. لوکی، هل، سگ نگهبانش گارم و ارتشی از مردگان، این کشتی را به سمت آسگارد حرکت خواهند داد.
جورمونگاندر از آبهای اطراف میدگارد ظاهر میشود و با حرکت بدن بزرگش، امواج جزر و مدی ایجاد میکند. او سمی کشنده روی زمین و هوا پرتاب خواهد کرد. فنریر غل و زنجیر خود را میشکند و به سراسر جهان هجوم میبرد و هر چیزی را که در برابر او قرار داشته باشد میبلعد.
این نیروها در آسگارد جمع میشوند و در میدان نبردی به نام ویگریدر با خدایان ملاقات میکنند. هایمدال، نگهبان آسگارد، با دمیدن شاخ، آمدن نیروهای غولپیکر را اعلام میکند. اودین ارتش خود را فرا میخواند، ارتشی از مردگان شجاع و دلاور که در والهالا زندگی میکنند. بالدر و هودر از هلهایم آزاد میشوند و به ارتش خدایان ملحق میشوند.
نبرد آخرالزماننبرد راگناروک، اثر جورج هَند رایت، ۱۹۰۲
نبرد برای هیچ کس خوب پیش نخواهد رفت، اما اودین که رهبری این حمله را بر عهده دارد، جزو نخستین کسانی است که جانش را از دست میدهد. گرگ بزرگ فنریر او را میخورد. اما اندکی بعد، یکی از پسران اودین به نام ویدار، فنریر را میکشد. او چکمههای جادویی دارد که به او اجازه میدهد بدون بلعیده شدن در دهان گرگ بایستد، بنابراین او به مغز فنریر خنجر میزند.
ثور با جورمونگاندر مبارزه خواهد کرد. در حالی که ثور جورمونگاندر مار را با چکش خود میکشد، مار آنقدر سم به سمت ثور پرتاب میکند که او نیز چند لحظه پس از پیروزی خود میمیرد. خدای وانیر، فریر و غول آتش، سورت، برای نابودی متقابل خود مبارزه خواهند کرد، همچنین لوکی و هایمدال و هل، گارم و خدای ترای.
سرنوشت همه خدایان به ما گفته نشده، اما احتمالاً همه آنها درگیر نبردهای مشابهی بودند که منجر به نابودی متقابشان میشد. روشن نیست نقش الهههای زن در این نبرد چه بوده است، چون به ما گفته نشده که آنها اسلحه به دست گرفتهاند یا فرار کردهاند.
یک روایت میگوید Njord، یکی از خدایان وانیر که میان Aesir زندگی میکرد، در سرنوشت انسانها به سرزمین وانیر خود بازخواهد گشت. روشن نیست این بازگشت برای فرار بوده یا برای جمعآوری نیروهای وانیر برای پیوستن به خدایان در مبارزه. دومی محتمل است، چون پسرش فریر مبارزه میکند و میمیرد.
در پایان، نبرد موجب ویرانی غیرقابلباوری میشود و جهان مسموم و به آتش کشیده میشود.
پیامدهای نبردبه نظر میرسد روایتهای قدیمیتر راگناروک با نابودی همه چیز پایان مییابند. اما اسنوری استورلوسون میگوید دنیای جدیدی از خاکسترهای قدیمی پدیدار میشود.
او میگوید چندین خدا زنده میمانند که بیشتر آنها از نسل جوان هستند. او پسر اودین به نام ویدار و دو پسر ثور به نامهای مادی و ماگنی را که زنده ماندهاند و چکش پدرشان را به ارث بردهاند، فهرست میکند. بالدر و هودر نیز که از سرزمین مردگان بازگشتهاند زنده میمانند.
راگناروک. اودین با گرگ فنریر و ثور با مار میدگارد میجنگد، اثر یوهانس گرتس، ۱۹۰۳
بشریت نیز به طور کامل نابود نشده است. زن و مردی به نامهای لیف و رافتراسیر به معنای «زندگی» و «تلاش برای زندگی» با پنهان شدن در جنگلی به نام هادمیمیس هولت جان سالم به در میبرند. آنها با هم جهان را دوباره آباد میکنند. یک خورشید جدید، دختر خورشید قبلی، در آسمان طلوع خواهد کرد.
استورلسون این خدایان را کسانی توصیف میکند که جهان را احیا میکنند، بسیار شبیه به دنیای قدیمی. آنها یک آسگارد جدید را در مکانی به نام آیدوُوال ایجاد میکنند که رنگ جنگ به خود ندیده است. بهترین ساختمان آنجا گیملی است که سقفی از طلا دارد.
بسیار محتمل به نظر میرسد که این داستان احیا را استورلوسون گفته باشد که میخواست اسطوره نورس را با ایدههای مسیحی در مورد نجات و ظهور مجدد حضرت عیسی (ع) همسو کند. با این حال، وایکینگهای مشرک قبلی شاید بر این باور بودند که راگناروک پایان همه چیز خواهد بود.
کانال عصر ایران در تلگرام