روایت مستند خیانت شاه و شیادی آمریکا در قاب تلویزیون/ ماجرای تهاتر مخفیانه 20 میلیارد دلاری نفت و تسلیحات چه بود؟
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۲۸۵۰۱۷
مستند«بند یازدهم» که به بررسی معاملات مخفیانه نفت و سلاح میان شاه ایران و آمریکاییها میپردازد روی آنتن شبکه سه سیما خواهد رفت.
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، مستند «بند یازدهم» به نویسندگی و کارگردانی وحید حاجیپور روز دوشنبه 26 اسفند، ساعت 16:30 روی آنتن شبکه سوم سیما میرود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مستند به بررسی معاملات مخفیانه نفت و سلاح میان شاه ایران و آمریکاییها میپردازد تا تصویر روشنی از مسائل هاشور خورده معاملات تهاتری آن دوران ارائه دهد. اسناد از طبقه خارجشده سیا و وزارت امور خارجه آمریکا بهعنوان اسناد پشتیبان این مستند مورد استفاده قرارگرفته و مدیران وقت امور بینالملل شرکت ملی نفت و مسئولان فروش نفت ایران در آن دوره، ناگفتههای آن معاملات را برای نخستین بار افشا میکنند.
در همین ارتباط، کارگردان مستند «بند یازدهم» در گفتگویی با خبرنگار خبرگزاری آنا درباره علت پرداختن به این سوژه در قالب یک مستند تلویزیونی گفت: بیش از 10 سال است که به عنوان خبرنگار تخصصی حوزه نفت فعالیت میکنم. علائق عمدهام بیشتر در موضوع اقتصاد سیاسی نفت است و بند یازدهم اولین کار من در حوزه فیلم مستند محوب میشود.
کتابی که مقدمه یک فیلم مستند شد
وحید حاجیپور اظهار کرد: سال 1396 مشغول جمعآوری دادههایی برای نگارش کتبی تحت عنوان «ناگفتههای فروش نفت» بودم. این کتاب سال گذشته منتشر شد. در بخشهایی از کتاب لازم دیدم با افرادی که در سالهای دهه پنجاه و در زمان حکومت محمدرضا پهلوی در جریان معاملات نفتی و روند فروش نفت ایران قرار داشتند صحبت کنم.
وی اظهار کرد: آنها در صحبتهای خودشان به یکسری معاملات نفتی اشاره کردند که شاه با شرکتهای آمریکایی داشت. معاملاتی که میتوان آنها را «تهاتر مخفیانه نفت و تسلیحات» آن هم با روندی پیچیده و البته یک طرفه به نفع طرف آمریکایی نامید.
این پژوهشگر اقتصاد نفت افزود: همزمان با این تحقیقات و گفتگوها، یکسری از اسناد سازمان سیا و وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا در زمان نیکسون که به تازگی از طبقهبندی محرمانه خارج شده بود را محور قراردادم. به همراه یکی از دوستانم روی این اسناد متمرکز شدیم و آنها را به صورت دقیق بررسی کردیم. برآیند این سندها نیز گویای همین معاملات نفتی و از جمله یک قرارداد بزرگ 20 میلیارد دلاری بود.
دست و دلبازی به سبک شاه!
وی عنوان کرد: این اسناد نشان میداد که شاه در زمان ریاست جمهوری «ریچاردنیکسون» در قبال تخفیفهای ویژهای که در فروش نفت به شرکتهای آمریکایی میداد یک قرارداد به ارزش 20 میلیارد دلار برای خرید تسلیحات با ایالات متحده آمریکا بست.
این خبرنگار حوزه نفت در توضیح این مطلب گفت: مثلاً آن موقع که قیمت هر بشکه نفت 12 دلار بود، شاه به ازای هر بشکه 5 دلار به شرکتهای خریدار آمریکایی تخفیف داد. در ازای این تخفیف، تسلیحات نظامی سبک و سنگینی را خرید که طرف آمریکایی در یک روند شیادانه حدود سه برابر قیمت به ایران فروختند. ضمن اینکه تحویل بخشی از این تسلیحات با پیروزی انقلاب اسلامی متوقف شد و هنوز هم بر سر این موضوع با ایالات متحده آمریکا درگیریهای حقوقی داریم.
حاجی پور افزود: علاوه بر اسناد آمریکاییها که بخشی از پشتوانه پژوهشی مستند بند یازدهم بودند، گفتگوهایی هم با آقایان پرویز مینا و قباد فخیم از اعضای هیئت مدیره شرکت نفت ایران در سالهای دهه پنجاه داشتیم. این دو نفر در فرانسه و آمریکا ساکن هستند و توانستیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. به سختی راضی شدند که در این باره صحبت کنند. البته امیدوارم به خاطر برخی افشاگریهایی که داشتند برایشان درسر درست نشود.
شاه در قبال تخفیفهای ویژهای که در فروش نفت به شرکتهای آمریکایی میداد یک قرارداد به ارزش 20 میلیارد دلار برای خرید تسلیحات با ایالات متحده آمریکا بست.
کارگردان مستند «بند یازدهم» اظهار کرد: آنها نیز نکاتی را مطرح کردند که پیش از این با این جزئیات در منابع دیگر نیامده بود. مثلاً نقش ارتشبد طوفانیان در معاملات تسلیحاتی را با جزئیات بیشتری بیان کردند یا به قول وقرارهایی که نیکسون و شاه داشتند نیز اشاره کردند.
واقعیتهای تلخ تاریخی که ناگفته ماندهاند
وی درباره تفاوت این مستند با آثار تصویری و مکتوبی که در موضوع سیاست نفتی شاه تولیدشده است نیز گفت: در این موضوع پژوهشهای بسیار خوبی داریم. درباره وابستگی سیاسی و اقتصادی شاه به آمریکا هم آثار پرتعدادی ساخته شده است، اما «بند یازدهم» به عنوان یک مستند درحوزه تاریخ سیاسی و به تعبیر بهتر اقتصادسیاسی، این وابستگی را با استناد به اسناد خود آمریکاییها و با تکیه بر صحبتهای مدیران رده بالای نفتی محمدرضاشاه به تصویر کشیده است. بنابراین مخاطبان میتوانند با دادههایی که این مستند به آنها ارائه میدهد خودشان در این باره قضاوت کنند.
حاجیپور در توضیح این مطلب افزود: مثلاً در همین موضوع فروش نفت با تخفیف بالا و قرارداد تسلیحاتی 20 میلیارد دلاری، باید اشاره کنم که جمعیت کشور ما در آن زمان حدود 35 میلیون نفر بود و میزان فروش روزانه نفت هم به طور متوسط حدود 5 میلیون بشکه بود در حالی که اکنون جمعیت کشور ما 80میلیون نفر است و متوسط فروش روزانه نفت حتی در خوش بینانهترین حالت و بدون درنظرگرفتن تحریم های ظالمانه حدود دو میلیون بشکه است.
وی اظهار کرد: در نتیجه در سالهای دهه پنجاه درآمد بسیار بالایی در اختیار شاه قرار گرفت که میتوانست برای توسعه ایران و تبدیل آن به یک قطب صنعتی صرف شود. اما این درآمدها به خاطر فرمولهای شیادانه آمریکاییها به باد رفت و نصیب صاحبان اصلی آن یعنی ملت ایران نشد.
مستند «بند یازدهم» وابستگی شاه به آمریکا را با استناد به اسناد خود آمریکاییها و با تکیه بر صحبتهای مدیران رده بالای نفتی محمدرضاشاه به تصویر کشیده است.
کارگردان مستند بند یازدهم گفت: چنین موضوعاتی باید با یک نگاه منطقی و مستند به مردم گفته شود تا بدانند که وقتی میگوییم شاه با اقدامات خود خیانت کرده و یا اشتباهات بزرگی را در حق مردم و ثروت ملی مرتکب شده از چه صحبت میکنیم؛ خیانتها و اشتباهاتی که حتی خود آمریکاییها و وابستگان نظام پهلوی نیز به آن اذعان دارند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا در کارهای بعدی خود نیز این گونه سوژهها را محور قرار خواهد داد نیز عنوان کرد: همان طور که اشاره کردم من به مباحث اقتصاد سیاسی نفت علاقه زیادی دارم. به امید خدا قصد دارم کارهایی که در آینده خواهم داشت، چه پژوهشهای مکتوب و چه فیلمهای مستند نیز در همین مسیر باشد.
انتهای پیام/4104/
منبع: آنا
کلیدواژه: نفت شبکه سه سیما فیلم مستند محمدرضا پهلوی مستندسازی ایالات متحده آمریکا میلیارد دلار آمریکایی ها بند یازدهم حاجی پور فروش نفت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۲۸۵۰۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.