قلم هایی که در سال ۹۸ بر زمین ماند
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۳۱۲۹۳۹
در روزهای پایانی سال ۱۳۹۸، به رسم هرساله یادی میکنیم از نویسندگان و اهل قلمی که از دنیا رفتند.
قدس آنلاین: به گزارش ایسنا، سال ۹۸ نیز مانند سالهای گذشته با از دست دادن تعدادی از چهرههای فرهنگی و اهل قلم همراه بود.
حسین جلالپور متولد سال ۱۳۵۵ در شهر گناوه، شاعر و مصحح بود که ۱۰ فروردینماه در یک سانحه رانندگی در محور جاشک - خورموج از دنیا رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او مجموعه غزل «کلاغِ بعد از باغ» و تصحیحهایی چون «دیوان محمدخان دشتی»، «دیوان خواجوی کرمانی» و مثنوی «همای و همایون»، مثنوی «گل و نوروز»، مثنوی «گوهرنامه»، تصحیح مثنوی «کمالنامه» خواجوی کرمانی را در کارنامه خود دارد.
حسین جلالپور همچنین مدرس و عضو هیئتعلمی دانشگاه و دبیر انجمن ادبی «هوای تازه» بود.
ماریا آیوازیان (ترزبان)، پژوهشگر فرهنگ، تاریخ و زبان ایران و ارمنستان، روز ۲۰ فروردینماه درگذشت.
از آثار او به «اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی»، «دوگانههای زبان ارمنی و مترادفات آن در زبان فارسی»، «ریشههای نامهای خاص ارمنی برگرفته از زبانهای ایرانی»، «استاد هراچیا آچاریان و ایرانشناسی» و «وامواژههای ایرانی میانی غربی در زبان ارمنی» میتوان اشاره کرد.
احمد اقتداری متولد سال ۱۳۰۴ در استان فارس، استاد دانشگاه، نویسنده، وکیل دادگستری، مورخ و جغرافیدان بود که ۲۷ فروروینماه در سن ۹۴سالگی از دنیا رفت.
او حدود ۴۰ کتاب و بیش از یکصد مقاله علمی به چاپ رسانده است و در میان آثارش از تصحیح و همت گماردن به انتشار دیوان شعرهای شاعران، و ترجمه آثار تحقیقی نویسندگان و پژوهشگران غیرایرانی تا چاپ قصههای مثنوی، منطقالطیر و هزار و یک شب و همچنین تحقیقات علمی در زمینه لهجهشناسی، زبان و فرهنگ مناطق مختلف کشور دیده میشود.
از جمله آثار اقتداری میتوان به «خلیج فارس از دیرباز تا کنون»، «بندرعباس و خلیج فارس»، «صید مروارید در خلیج فارس»، «تاریخ مسقط و عمان و بحرین و روابط آن با ایران» و «سرگذشت کشتیرانی ایران» اشاره کرد. در سال ۱۳۹۱ جایزه ویژه مرکز موقوفات دکتر افشار با عنوان «جایزه تاریخی و ادبی دکتر محمود افشار برای زبان فارسی و وحدت ملی ایران» به او اهدا شد.
محسن جهانگیری، چهره پیشکسوت فلسفه، متولد سال ۱۳۰۸ در قزوین، اول اردیبهشتماه در سن ۹۰سالگی از دنیا رفت.
برخی آثار او به این شرح است: «شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعدالطبیعی» از بندیکت اسپینوزا، «اخلاق» بندیکت اسپینوزا، «اسپینوزا: فیلسوفی جاودانه»، «احوال و آثار و آراء فرانسیس بیکن»، «کسر اصنام الجاهلیه، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی»، «محییالدین ابن عربی چهره برجسته عرفان اسلامی»، «رابطه اجتهاد و اخباریگری» و «بررسی تمایزهای فقهی زن و مرد».
تقی خاوری، شاعر خراسانی، متولد سال ۱۳۱۷ در مشهد، روز پنجم اردیبهشتماه در سن ۸۱ سالگی بر اثر کهولت سن از دنیا رفت.
او از پیشگامان شعر سپید در خراسان بود. از مجموعه شعرهای خاوری میتوان به «فرزند کارگاه»، «دایره صبح»، «شکلهای صدا» و «واژگان بازنده» اشاره کرد. او همچنین کتابی با عنوان «مردم هزاره و خراسان بزرگ» دارد که به سرگذشت تاریخی قوم هزاره و پیوند آن با خراسان پرداخته است.
خاوری در حوزه وزن شعر نیز نظریات خاص خود را داشت که چکیده این نظریات در مقالهای با عنوان «وزن طبیعی در شعر سپید» در مقدمه کتاب «واژگان بازنده» منتشر شده است.
محمد آذری، شاعر پیشکسوت بوشهری متولد سال ۱۳۲۰ در بندر گناوه، ششم اردیبهشتماه در سن ۷۸سالگی درگذشت.
شعرهای او در مجلههای «تهران مصور»، «فردوسی»، «آدینه» و... منتشر میشد. در دهه ۴۰ به واسطه آذری، احمد شاملو و دیگر شاعران مطرح معاصر برای جلسات شعرخوانی به آبادان دعوت میشدند. از این شاعر مجموعه شعرهایی با عنوانهای «بیپناهی» در سال ۱۳۴۶، «سرود دره شقایق» در سال ۱۳۵۰، «مانا» در سال ۱۳۸۱، «نام تو نام باران» در سال ۱۳۸۴، «هنوز بوی تو میآید» در سال ۱۳۸۹، داستان «سبیلم» در سال ۱۳۸۱ و «باران بهار»، گزیده چهار کتاب شعر، منتشر شده است.
عبدالرحمان عمادی، محقق، شاعر، وکیل و ایرانپژوه متولد ۱۳۰۴، روز ۲۵ اردیبهشتماه در سن ۹۴سالگی از دنیا رفت.
کتابهای «خوزستان در نامواژههای آن»، «لامداد_چند جستار از ایران»، «آسمانکت_چند رسم مردمی»، «حمزه آذرک و هرونالرشید در آئینه دو نامه»، «دوازده گل بهاری_نگاهی به ادبیات دیلمی و طبری»، «دماوند یا گباوند»، «چندصد نام دریای خزر»، «دیلمون پارسی یا دیلمون پالوی – دوبیتیهای دلدادگان روستایی»، «بیبیه» و «فرهگان» ۱۰ عنوان از کتابهای منتشرشده عبدالرحمان عمادی پرمکوهی هستند که طی یک دهه گذشته منتشر شدهاند.
قاسم غریفی، مترجم و هنرمند تئاتر متولد ۱۳۳۰ در خرمشهر، ۱۱ خردادماه از دنیا رفت.
او از ۲۰سالگی ترجمه از انگلیسی و عربی را آغاز کرده بود. نمایشنامه «عشق» در سال ۶۱ و «تراژدی مرد شیره خرمافروش فقیر» در سال ۶۲ به کارگردانی او در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد.
از آثار غریفی میتوان به «آموزش تئاتر به زبان ساده» نوشته ریک دی روشرژ، «عشق و دونمایشنامه دیگر» از توفیق الحکیم و «تراژدی مرد شیره خرمافروش فقیر» از سعدالله ونوس اشاره کرد.
مرتضی کلانتریان، مترجم، متولد ۱۳۱۱ در تنکابن، روز ۱۲ خردادماه در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
از آثار او به این کتابها میتوان اشاره کرد: «وجدان زنو» از ایتالو اسووو، انتشارات آگاه، «سیمای زنی در میان جمع» نوشته هاینریش بل، نشر آگه، «نقطه ضعف» نوشته آنتونیس ساماراکیس، انتشارات آگاه، «ظرافت جوجهتیغی» نوشته موریل باربری، انتشارات کندوکاو، «دیدار به قیامت» اثر پییر لومتر، نشر آگاه، «ادبیات و حقوق» اثر فلیپ مالوری، «افسانه پدران ما» نوشته سورژ شالاندن، «اندیشههای حقوقی» اثر فلیپ مالوری، «بازگشت به کیلیبگز» نوشته سورژ شالاندن، «بررسی یک پرونده قتل» اثر میشل فوکو، «بشریت و حاکمیتها» اثر مونیکشمیلیه ژاندرو، «رسالهای کوچک در باب فضیلتهای بزرگ» نوشته آندره کنت – اسپونویل، «رویا و تاریخ (آمریکا در ۲ قرن)» کلود ژولین و «قرارداد اجتماعی» (متن و در زمینه متن) از ژانژاک روسو.
ناصر امامی، شاعر، متولد ۱۳۱۷، روز نوزدهم خردادماه در سن ۷۹سالگی از دنیا رفت.
او پیشه شاعری را از ۱۳سالگی آغاز کرد و در عرصه فرهنگ و هنر فعالیت داشت. آخرین دفتر شعر امامی «باران خاطرات؛ زیرچتر ۷۵ سالگی» بود.
«یک دریا مروارید»، «به سوی فردایی بهتر»، «پای مهتاب»، «مرواریدهای غلتان» و «یک سال شور و عشق و دانایی» از دیگر آثار این شاعر است.
مرتضی حنیفی، شاعر، متولد ۱۳۶۵ بود که روز ۱۵ تیرماه بر اثر ایست قلبی تنفسی در سن ۳۳سالگی درگذشت.
اغلب شعرهای او در حوزه جنگ تحمیلی است. از این شاعر تا کنون چند مجموعه شعر منتشر شده که عبارتاند از: «جنگ خاطرهها را مجروح میکند»، «سرفههای قانونی»، «جنگ زیر نور ماه» و «کتاب جنگ».
امیر غلامحسین برزگر متخلص به امیر مشهور به امیر خراسانی، شاعر، متولد اول خرداد ۱۳۲۲، روز ۲۷ تیرماه بعد از یک دوره بیماری در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
او عضو هیئترئیسه کانون هنرمندان و عضو شورای سیاستگذاری شعر بود. علاوه بر شعر، نقاشی، موسیقی و تدریس ردیفهای دستگاهی آواز اصیل ایرانی نیز از مشغلههای او بود.
در کارنامه برزگر خراسانی سرایش ۱۵ اثر از جمله: «برگی از دیوان امیر»، «سخن آئینهها»، «شعر و شاعری در آئینه زمان»، «گزیده ادبیات فارسی شماره ۶۸»، «از شرنگ و شطح»، «نماز عاشقی»، «فصل عطش» و «رها در ناکجا آباد» و... به چشم میخورد.
حسین آهی، شاعر و گوینده رادیو، متولد ۳ آذر ۱۳۳۲ بود که روز هفتم مردادماه در سن ۶۶سالگی درگذشت.
«تماشاگه راز» از رادیو فرهنگ شامل خوانش غزلیات حافظ، از جمله برنامههای پرطرفدار او بود. همچنین اولین برنامه حسین آهی در تلویزیون «با کاروان شعر و موسیقی» در دهه ۸۰ از شبکه دو سیما پخش شد. او در بخش شبانگاهی رادیو پیام در روزهای چهارشنبه نیز به اشاعه مباحثی در زمینه تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران میپرداخت.
از جمله آثار حسین آهی به «بررسی جامعی در بحور شعر فارسی»، «حاشیه بر ارث شرح لمعهِ شهیدین»، «مقدمه و حواشی بر دیوان عمادالدین نسیمی» و ... میتوان اشاره کرد.
سیدنهضت حسینینژاد، نویسنده و شاعر گیلانی، متولد سال ۱۳۰۳، ۱۰ مردادماه به علت کهولت سن درگذشت.
او نویسنده کتاب «تالشنامه» (گذری بر تاریخ تالش و رضوانشهر) بود و پیکرش بنا بر وصیتش در روستای پونل و در حیاط منزلش به خاک سپرده شد.
ابوالقاسم سبطی، مترجم داستانهای کودک و نوجوان از زبان فرانسوی متولد سال ۱۳۱۵ در گرگان، روز ۱۷ مردادماه سال جاری در تهران درگذشت.
اولین کتاب او در سال ۱۳۶۸ منتشر شد. کتاب «سرزمین رودخانههای بینام» با ترجمه سبطی برگزیده کتاب سال سروش نوجوان در سال ۱۳۶۹ شده بود.
حسینعلی طباطبائی، از پیشکسوتان تئاتر ایران و از اولین مدیران تماشاخانه سنگلج، متولد سال ۱۳۱۱ در تهران بود که روز ۲۲ مردادماه و در سن ۸۷ سالگی بر اثر کهولت سن از دنیا رفت.
«نقش مراکز آموزش تئاتر در تحول و گسترش هنر نمایش ایران» و ترجمه آثاری چون «تئاتر و مسائل اساسی آن» اثر میشل ویینی، «خاموشی دریا» اثر ژان برولر (ورکور)، «فراموششدگان» اثر لوئیس بونوئل و «بازی کشتار» اثر اوژن یونسکو (ترجمه مشترک با داوود رشیدی) بخشی از آثار او هستند.
محمد حاجیحسینی، شاعر طنزپرداز، متولد سال ۱۳۰۸ در کن، روز ۲۴ شهریورماه در سن ۹۰سالگی درگذشت.
او بیش از ۴۰ سال در رادیو خصوصا در برنامههای طنزی مثل «صبح جمعه با شما»، «قند و نمک»، «جمعه ایرانی» و ... همکاری داشت. همچنین شعرهایش در مجلاتی مثل «گلآقا» و «توفیق» چاپ میشد. از حاجیحسینی سه مجموعه شعر منتشر شده است که از جمله آنها میتوان به «بحر طویل» اشاره کرد.
پرویز خائفی، شاعر و حافظپژوه پیشکسوت، متولد ۱۶ آذرماه سال ۱۳۱۵ در شیراز، روز ۲۵ شهریورماه در سن ۸۳سالگی درگذشت.
اولین مجموعه شعر پرویز خائفی با عنوان «حصار» در سال ۱۳۴۲ منتشر شد. «باز آسمان آبی است»، «از لحظه تا یقین»، «این خاک تابناک»، «کی شعر تر انگیزد»، «پنج کتاب در یک کتاب»، «پیرار و پار»، «یاد و باد»، «آخرین آغاز» و «کنار لحظههای عمر» دیگر کتابهای منتشرشده این شاعرند.
خائفی همچنین پژوهشهایی در زمینه شعر کلاسیک و بهخصوص حافظ منتشر کرده و از جمله کتابهایش درباره حافظ، «حافظ در اوج»، «مقالات و مقابلهها» و «نگاهی به غزل حافظ» است.
مهدخت مخبر، ترانهسرا، متولد ۱۳۲۲ بود که روز هفتم آبانماه در سن ۷۶ سالگی از دنیا رفت.
او سابقه همکاری با موسیقیدانانی چون اسدالله ملک، بزرگ لشکری، جواد و منوچهر لشکری، جلیل عندلیبی و همکاری با شاعرانی چون معینی کرمانشاهی را در کارنامه خود دارد.
مخبر مجموعهای از ترانههای خود را در کتابی با عنوان «ترانههای دیروز ترانههای امروز» منتشر کرده است. همچنین آلبوم موسیقی «امان از جدایی» با صدای علیرضا افتخاری بر اساس قطعات شعر سروده او تولید شده است.
مخبر چندی قبل نیز در قالب یک آلبوم صوتی با عنوان «صدای شاعر» بخشی از شعرها و سرودههای خود را بازخوانی کرده بود.
مظاهر مصفا، زاده سال ۱۳۱۱ در تفرش استاد دانشگاه، شاعر و مصحح معاصر بود که روز ۸ آبانماه در ۸۷ ساگی از دنیا رفت.
او سالهای متمادی بهعنوان استادتمام رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه به خدمت مشغول بود. مظاهر مصفا یکی از قصیدهسرایان زبان فارسی در دوره معاصر به شمار میآید و تاکنون چند مجموعه شعر از این استاد ادبیات فارسی به چاپ رسیده است.
اسامی آثار منتشرشده این شاعر و مصحح به این شرح است: «توفان خشم»، «شبهای شیراز»، «سیپاره»، «سپیدنامه»، «جمعه سرخ»، «گزینه اشعار مظاهر مصفا»، «نسخه اقدم؛ منظومههای مظاهر مصفا»، «پاسداران سخن»، «دیوان حکیم سنایی»، «کلیات سعدی»، «جمع الفصحا» (مجموعه شش جلدی)، «دیوان نظیری نیشابوری»، «برگی از اشعار صفای سپاهی»، «با اوست حدیث من» (متن ده گفتار در عرفان و تصوف اسلامی)، ۱ «قند پارسی» (نمونههای شعر دری)، «دیوان لامع»، «دیوان حکیم نزاری قهستانی»، «متن کامل دیوان سعدی» و «جوامع الحکایات».
بهمن صالحی، شاعر، متولد سال ۱۳۱۶ در شهر رشت، روز پنجم آذرماه در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت.
او از سال ۱۳۳۳ به سرودن شعر پرداخت و شعرهایش از سال ۱۳۳۵ به طور مداوم در مجلاتی همچون «فردوسی»، «سپید و سیاه» و «امید ایران» منتشر میشد. در آغاز بیشتر به قالب غزل میپرداخت، اما پس از آشنایی با نیما یوشیج به سرودن شعر نیمایی روی آورد. صالحی در سال ۱۳۴۵ اولین مجموعه شعر خود را با نام «افق سیاهتر» منتشر کرد.
از این شاعر کتابهای متعددی همچون «باد سرد شمال»، «کسوف طولانی»، «نخل سرخ»، «میثاق عاشقان»، «بانوی آب»، «خطوط دلتنگی»، «مردی از گیلان» و «گزیده ادبیات معاصر» چاپ شده است.
احد گودرزیانی، پژوهشگر انقلاب و دفاع مقدس متولد سال ۱۳۴۸ در تهران، روز ۲۹ آذرماه از دنیا رفت.
او از ۱۹ سالگی بهعنوان نویسنده و خبرنگار با روزنامهها و مجلات گوناگون همکاری داشت. گودرزیانی از سال ۱۳۷۲ به عنوان پژوهشگر و نویسنده در حوزه هنری مشغول به کار بود و علاوه بر حوزه هنری، همکاریهایی را نیز با دفتر ادبیات و هنر مقاومت و انتشارات سپاه پاسداران داشت.
«روزشمار ۱۵ خرداد بهار ۱۳۴۰، جلد اول»، «روزشمار ۱۵ خرداد ۱۳۴۰ جلد چهارم»، «به داد ما برسید»، «باغ انگور باغ سیب باغ آیینه»، «خرمشهر خانه رو به آفتاب»، «روز شمار ۱۵ خرداد - جلد دوم»، «روز شمار ۱۵ خرداد - جلد اول» و «نیمه پنهان یک اسطوره» از جمله آثار او هستند.
ملیحه محمدی، مترجم، متولد سال ۱۳۰۱ در تهران، چهارم دیماه ۹۸ در سن ۹۷ سالگی درگذشت.
او در مدت سه دهه پایانی عمرش دهها کتاب را در حوزه ادبیات داستانی بویژه ادبیات نوجوان ترجمه کرد.
در مجموعه «تریلوژی خفاشها» با درونمایه فلسفی _هستیشناسی زندگی خفاشی را میخوانیم که میاندیشد و برای ادامه زندگی مبارزه میکند. این مجموعه جایزههای کتاب سال، پروین اعتصامی و کتاب برتر انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک را دریافت کرده است. در دو کتاب «برگشت نیست» و «آن روی حقیقت» فجایع دوران آپارتاید و تاثیر آن بر زندگی کودکان روایت میشود. در کتاب «دزد لعنتی» مخاطب با کودک کار آسیبدیده از جنگ و نسلکشی همدل میشود. در کتاب «راسموس و مرد آواره» کودکی از پرورشگاه در آرزوی خانهای فرار میکند و از تلاش برای دستیابی به زندگی سزاوار دست برنمیدارد. این کتابها جایزه شورای کتاب کودک را دریافت کردهاند.
حسن سالاری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان متولد یکم خرداد ۱۳۵۵ در جاجرم، روز ۲۱ دیماه در حادثه سقوط اتوبوس به دره در منطقه سوادکوه از دنیا رفت.
او عمدتاً در حوزه متون علمی برای مخاطب کودک و نوجوان کتابهایی را منتشر کرده است. همچنین جوایزی از جمله: جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی، جایزه کتاب فصل، جایزه جشنواره کتابهای آموزشی رشد و جشنواره نقد کتاب را در کارنامه خود دارد.
از او به جز کتاب «۱۰۰ دانشمند ایران و اسلام»، بیش از ۳۰۰ مقاله تالیفی یا ترجمه نیز در رسانهها منتشر شده است.
امیر کاووس بالازاده، استاد دانشگاه هنر و معماری، متولد سال ۱۳۳۷ در گنبد کاووس روز ۲۵ دیماه از دنیا رفت.
این استاد دانشگاه دانشآموخته رشته تاریخ از دانشگاه شهید بهشتی و دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی از دانشگاه تهران بود.
او علاوه بر تدریس در دانشگاه به عنوان روزنامهنگار نیز فعالیت داشت.
بالازاده سال ۱۳۹۱ به عنوان استاد نمونه گروه نمایش انتخاب شد.
تقی محمدی فکورزاده، شاعر، متولد اول مهر ۱۳۲۲، سیزدهم بهمنماه در سن ۷۶سالگی پس یک دوره بیماری از دنیا رفت.
او طی چندین دهه علاوه بر نگارش و تدوین آثاری از جمله مجموعه شعرهای «نکند عشق بمیرد»، «عصر یکشنبههای بارانی»، «عصر یکشنبههای بی باران» و «همآوای من باش»، در مراکز فرهنگی و ادبی از جمله فرهنگسرای معرفت در استعدادیابی و هدایت جوانان و نوجوانان در عرصه شعر و نویسندگی فعالیت داشت.
نادره بدیعی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات و موسیقی ۳۰ بهمنماه از دنیا رفت.
او متخصص حوزه غرب چین و آسیای میانه بود که آثاری را در زمینههای فرهنگی بهجا گذاشته است. کتاب «تاریخچه ادبیات آهنگین ایران» او درباره گذشته ترانهسرایی ایران است. همچنین به مدت سه سال در چین ماند و همین باعث شد تا کنکاشهایی درباره راهیابی فرهنگ و زبان پارسی در چین بهویژه درباره فرهنگ و زبان ملیت اویغور چین انجام دهد. کتاب «دلسرودههای ایرانزمین» مجموعه شعر بدیعی است.
حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی، متولد سال ۱۳۱۷ در تبریز، دهشتم اسفندماه به دلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.
از آثار او میتوان به این کتابها اشاره کرد: «زندگی و مبارزات آیتالله کاشانی»، «درباره امام خمینی(ره)»، «پانزده خرداد و مسأله انقلاب»، «علامه طباطبایی»، «آیتالله طالقانی»، «علامه سیدمرتضی عسکری»، «امام موسی صدر»، «آیتالله مشکینی»، «شهید نواب صفوی»، «استاد سیدجلالالدین آشتیانی»، «شهدای حرب و محراب»، «آیتالله هاشمی رفسنجانی»، «دکتر ابراهیم یزدی»، »محمدعلی جمالزاده»، «دکتر حسن ترابی (سودان)»، «روژه گارودی (فرانسه)»، «احمد بن بلا (الجزایر)»، «نشریات مخفی حوزه علمیه قم»، «مشروطه مشروعه و علمای تبریز»، «تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد»، «طرح مرکز فرهنگی اسلامی اروپا، تقریب، سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب اسلامی» و «حزب خلق مسلمان و مجموعهای از خاطرات (از آغاز زندگی تا سال ۱۳۳۳ش)». اخیراً نیز جلد بیست و ششم از مجموعه «حدیث روزگار» که به خاطرات مستند او درباره مقام معظم رهبری مربوط میشود، منتشر شد.
علی هداوند، مترجم، متولد سال ۱۳۲۵ روز هشتم اسفندماه در پی سکته قلبی در سن ۷۳سالگی از دنیا رفت.
از آثار ترجمه او میتوان به این کتابها اشاره کرد: «ماتیلدا» نوشته رولد دال، «توانایی دوست داشتن و دوست داشته شدن» رابرت هولدن، «رولد دال و کارخانه داستانسازی» نوشته اندرو دانکین، «نیروی عادت» از چارلز دیوهیگ، «جادوگر شهر از» نوشته لایمنفرانک باوم، «همه چیز از هم میپاشد «از چینو آچه به، «کروکدیل غولآسا» اثر رولد دال، «کلهپوکها» از رولد دال، «غول بزرگ مهربان» نوشته رولد دال، «انگشت جادوی» نوشته رولد دال، «سقوط شادیبخش» از ها جین، «دنی قهرمان جهان» اثر رولد دال، «۱۰۰۱ درمان خانگی» از ازمی فلوید، «مقابله با عصبانیت» نوشته لارنس کین، کریس وایلدر، «ایکی گایی» از هکتور گارسیا، «دیگر آرامشی در کار نیست» نوشته چینو آچه به، «واسه جزئیات عرق نریز» از ریچارد کارلسون و «خواستن توانستن است» اثر لوری مگوایر.
حجت (نورالدین) صیحانی، استاد ادبیات، متولد ۱۳۴۱ در لنگرود، در ٥٧سالگی بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.
او دکترای آموزش زبان انگلیسی داشت و در دانشگاه لنگرود تدریس میکرد. از تالیفهای حجت صیحانی میتوان به «برگی برای ترجمه» اشاره کرد.
احمد نیکطلب متخلص به یاور همدانی، شاعر، متولد دوم اردیبهشت ۱۳۱۳ در سن ۸۵ سالگی بر اثر عارضه قلبی از دنیا رفت.
شعرهای «یاور همدانی» از آغاز دوران جوانی تاکنون در نشریههای زیادی منتشر شده است.
او مدتها دبیر انجمن ادبی حافظ بود و بسیاری از ترانههای محلی همدانیاش در برنامههای رادیو پخش شده است.
فریبرز رئیسدانا متولد سال ۱۳۲۷ در تهران، استاد اقتصاد دانشگاه تهران، نویسنده و مترجم بود که ۲۶ اسفندماه در پی ابتلا به ویروس کرونا از دنیا رفت. او تحصیلات خود را در سطح دکتری رشته اقتصاد و علوم سیاسیِ مدرسه اقتصاد لندن گذرانده بود.
رئیسدانا که در کانون نویسندگان فعالیت داشت نویسنده بیش از ۱۵ جلد کتاب درباره مسائل اقتصادی و سیاسی بود که از آن میان میتوان به «آزادی و سوسیالیسم»، «اقتصاد سیاسی توسعه» و «منش روشنفکری» اشاره کرد.
از او همچنین ترجمههایی منتشر شده که کتاب «بربریت واقعاً موجود» ویراسته لئو پانیچ، کالین لیز از جمله آنهاست.
انتهای پیام
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: سال 98 درگذشتگان سال 98 سالگی از دنیا رفت ماه از دنیا رفت استاد دانشگاه منتشر شده سالگی درگذشت سالگی بر اثر کتاب ها مجموعه شعر آثار او متولد سال رولد دال ۱۵ خرداد آیت الله منتشر شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۱۲۹۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده میشوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است
"یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه کاره هیچ کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار میکنم!"
به گزارش خبرگزاری ایمنا در گیلان، اکبر اکسیر یکی از خاصترین شاعران طنزپرداز معاصر ایرانی و مُبدع شعر فرانو است. وی متولد چهارم اسفند ۱۳۳۲ در آستارا، کارشناس و دبیر بازنشسته ادبیات فارسی و گرافیست است. شاید بیشتر از هر چیزی خصوصیات اخلاقی اکسیر، او را از سایر شاعران طنزپرداز متمایز کرده باشد؛ انسانی ساده، آرام، متین، مهربان و خوش برخورد که به قول معروف در مواجهه با مشکلات زندگی همچون زودپز هر وقت جوش آورد، در کمال آرامش سوت میزند.
به بهانه انتشار گزینه طنز شعر فرانو تصمیم گرفتیم به دفتر انتشارات فرانو در شهر بندر مرزی آستارا برویم و گفتوگویی متفاوت با او داشته باشیم، همانگونه که انتظار داشتیم، او با آغوش باز از ما استقبال کرد و با صمیمیت وصف ناپذیری به تک تک سوالات ما پاسخ داد.
در طول گفتوگو بارها ما را خنداند و با تعصب خاصی نسبت به فرهنگ غنی آستارا سخن گفت و دلبستگیاش را نسبت به "ملیحه" همسر، پسرانش "عرفان و ایثار" و نوههایش" حدیث و لنا" بیان کرد.
مجموعه شعرهای در سوگ سپیداران، بفرمائید بنشینید صندلی عزیز، زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند، پسته لال سکوت دندان شکن است، ملخهای حاصلخیز، مالاریا، ما کو تا اونا شیم؟، من هارا شورا هارا، مارمولکهای هاچ بک و رادیاتور از مهمترین آثار اکبر اکسیر است. او در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنری را از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور دریافت کرده است.
شعر فرانو جریان نو در شعر معاصر است که متأثر از شعر دهه هفتاد بوده و پس از افول آن، با درونمایه و محتوای طنزگونه به عرصه آمد. فرانو از سال ۱۳۸۱ توسط اکبر اکسیر بنیان نهاده شده است. فرانو با کلمات ساده، ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه بازی میکند تا مفهوم خود را ادا کند.
آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگوی خبرنگار ایمنا با اکبر اکسیر، پدر شعر فرانو است.
ایمنا: آیا شاعران در عالم دیگری سیر میکنند؟ لطفاً در این مورد توضیح دهید و از خودتان و اینکه روزگارتان چگونه میگذرد، بگویید.
اکسیر: سوال شما مرا یاد خاطرهای انداخت، نیمههای شب با زنگ تلفن از خواب پریدم، یکی پرسید: آقای اکسیر پیر مغان یعنی چه؟ گفتم آقا شما الان وقت گیر آوردهاید؟ گفت میبخشید، من خیال کردم شاعران نمیخوابند، جواب دادم مگر شاعر جغد است و باقی قضایا… حالا شما میپرسید روزتان را چطور سپری میکنید؟ راستش را بخواهید مثل سایر بازنشستهها، صبح با خریدن نان و خوردن صبحانه ملیحه خانم، روزم را آغاز میکنم.
بعد از دیدن برنامه کودک شبکه اردبیل و شستن ظرفهای دیشب به هنرکده میروم، ساعت حدود یک به خانه بر میگردم. ملیحه خانم نهارم میدهد. اخبار ساعت دو را در خواب و بیداری گوش میدهم. بعد از شستن ظرفهای نهار، البته عجولانه و شستن مجدد توسط ملیحه خانم برای پیادهروی به کنار دریا میرویم، بعد از حدود نیم ساعت پیادهروی، با خرید نان و گردشی در شهر، به خانه بر میگردیم، بعد از شام مختصر و خوردن قرصها، من در تلویزیون کارتون میبینم و ملیحه هم به سریالهای خودش میرسد.
کور خواندهاید! از مطالعه کتاب و شنیدن موسیقی علمی و سرودن شعر و کارهای روشن فکری خبری نیست؛ مثل بچه آدم میخوابم و نیمههای شب با ضربات مهیب ملیحه خانم، بیدار میشوم چون در خواب یا فریاد میزنم یا گریه میکنم و حرفهای فرانویی میزنم!
ایمنا: شاعر پرکاری هستید، در مقابل این همه تلاش ادبی، حتماً به حقوق بازنشستگی و یارانه نیازی ندارید، کار و کاسبیتان چگونه است؟
اکسیر: معلم بازنشستهای هستم که حدود ۳۰ سال ادبیات فارسی را با لهجه ترکی تدریس کردهام. آن هم با شوخی و طنز، هیچکدام از شاگردانم نمره قبولی نگرفتند، چون خیال میکردند که من شوخی میکنم؛ در حال حاضر، در هنرکده کوچکم که آرم طراحی میکردم؛ انتشارات فرانو را راه انداختهام و کتاب شعر جوانان آستارایی را منتشر میکنیم؛ مدیر و صاحب امتیاز آن عرفان و امور هنری با ایثار است.
در هنرکده از نوشتن پرده تسلیت معذور بودم، چراکه مشتری مادر مرده، از بس گریه میکرد، دستمزدم فراموش میشد. هنوز هم برای ملیحه سوال مانده است که با این همه مصاحبه و نقد و شعر چرا من میلیونر نمیشوم؟! بعد از دستمزد نصف نیمه، حق التالیف، تجدید چاپ کتابها به دادم میرسند، برای اینکه در سرزمین گل و بلبل، نویسندگی و شاعری شغل نیست بلکه مصیبت است.
یک جنون روزمره که خود را هیچ، اهل و عیال را نیز بیچاره میکند (با سپاس از شکیبایی و صبر جزیل ملیحه خانم)، برای همین سفارش کردهام که بعد از مرگ برایم آب و نان بگذارند، چراکه در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده میشوند.
ایمنا: یک شاعر شهرستانی با یک شاعر تهرانی چه فرقی دارد؟
اکسیر: یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همهکاره هیچکاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار میکنم؛ یکی برای سنگ قبر مادرزنش شعر میخواهد، یکی برای نوهاش نام جدید و انژکتوری! یکی درخواست پر کردن فرم دارد، یکی هزینه میخواهد، یکی برای مشاوره انتخاب شرکتش میآید، یکی برای برای تعمیر شعر و ویرایش داستان (بدون هیچ کارمزد و مبلغی)، یکی برای فرزند دبستانیاش انشا میخواهد، یکی برای پزشک معالجش لوح تقدیر، خلاصه تمام این تجربههایی که موتور طنز مرا گرم میکنند.
ایمنا: مردم آستارا شما را دوست دارند، آیا این را باور میکنید؟ چگونه به این جایگاه رسیدهاید؟
اکسیر: ۳۰ سال خدمت معلمی، ۴۵ سال شعر و شاعری و روزنامهنگاری، ۴۰ سال خوشنویسی و گرافیک که در مجموع ۱۱۵ سال میشود، از چشم اهالی شریف آستارا پنهان نیست، مردم واقعاً حسابرس خوبی هستند و به خادمان خود احترام میگذارند.
اگر روزی در صف نان باشم، مرا با احترام به ته صف هل میدهند، در دادن نسیه با دو برابر قیمت استقبال میکنند، سوژههای جالبی به من پیشنهاد میدهند، مردم به اهل قلم احترام خاصی میگذارند، اما هیچکس دلسوزتر از ملیحه نیست، هفته اول که حقوق و یارانه تمام میشود، با اعتماد و افتخار زائد الوصفی میگوید که نگران نباش، خیال کن ماه رمضان تمام نشده است!
ایمنا: در تمام نوشتههای شما حتی در مصاحبه با شبکه چهار نام آستارا را بسیار تکرار میکنید، در خصوص علاقه به زادگاهتان حرف بزنید؟
اکسیر: آستارا در تمام شعرها و نوشتههایم جا دارد، مثل کلمه ملیحه در شعرهایم، من بچه محله آبروان هستم، نام مسجد محله ماست که کنار رودخانهی مرداب قرار گرفته و اهالی شریف، اهل دل، هنرمند و مؤدب زیاد دارد، آبروان دفتر خاطرات ماست.
آستارا در گوشهای دنج از مرز ایران و آذربایجان، در مربعی از کوه و جنگل و رود و دریا واقع شده و شاعرخیز و شعر پرور است. مدرسه حکیم نظامیاش با خاطرات نیما یوشیج پا به پای دارالفنون ایستاده و صادرات مهماش به شهرهای هم جوار معلم بوده است. آستارا برای آستاراییها نام مبارکی است، عزیز مثل مادر!
ایمنا: دوستانی که با شما آشنایی نزدیکی دارند، میگویند، اصلاً به شاعر جماعت شباهت ندارید، نه تیپ آنچنانی میزنید، نه خودتان را میگیرید.
اکسیر: من بر خلاف این توصیفات به هرچه شبیهام جز شاعر جماعت، چراکه همبازی کودک درون هستم، پنج سال سن دارم، پر جنب و جوش، پر از شیطنت کودکانه، ملیحه فقط میداند، این کودک چه جانوری است! من با فضاهای جدی با آدمهای بسیار مؤدب مشکل دارم، از پز روشنفکری، از کلاه چگوارایی، عینک بوف کوری، ریش پروفسوری و پوشش اجقوجق بیزارم، ساده و خاکی و صمیمی هستم، مثل تلویزیونهای سیاه و سفید، برای نقد، کتابهای رسیده را میخوانم، در مورد ورزش هم باید بگویم که ورزش دو و میدانی را برای فرار از دست طلبکاران دوست دارم.
ایمنا: شما کمتر اهل سفر و گردش هستید، ایام فراغت خود را چگونه سپری میکنید، مثل شاعران از گوشهی دنج و مناطق ییلاقی و سرسبز خوشتان میآید یا سرگرمی دیگری دارید؟
اکسیر: تمام لحظات من تفریح است، از کار در خانه گرفته تا پیادهروی با ملیحه در کنار دریا، روزهای بارانی هم از پیادهروی در سطح شهر و قدم زدن در بازارچه ساحلی، برای دیدن مردم، نه برای خرید، لذت میبرم.
من از ازدحام و شلوغی خوشم میآید، تماشای کوه و دریا خوشحالم نمیکند، از دیدن مناظر طبیعی دلم به هم میخورد، از بس باران دیدهام خسته شدهام، در آستارا غیر از قورباغه و من و اردک، همه چیز زنگ میزند، حتی آلومینیم! ضمناً کمک به ملیحه در کارهای خانه و آمدن نوههای عزیزمان حدیث و لنا (که از آمدنشان خوشحال و از رفتنشان خوشحالتر میشوم) تفریح من است.
ایمنا: شاعران را آدمهای خیالپردازی میشناسیم، شما چگونهاید؟
اکسیر: آدم خیالپردازی نیستم، آنقدر غرق در واقعیتهای روزانهام که وقتی برای خیالپردازی نیست؛ سر برج هنگام دریافت حقوق و یارانه، تخیل من به کار میافتد. من و ملیحه خیالپرداز میشویم، از مسافرت به اروپا و خرید از دبی گرفته تا رفتن به مراسم نوبل و اسکار، چنان غرق خیالات میشوم که ملیحه با آوردن فیش آب، برق، گاز، تلفن و موبایل، مرا از عالم هپروت در میآورد.
راستی اگر خیالات شاعرها به قلم بیاید، رمان سیال ذهن جذابی میشود که گابریل گارسیا مارکز را در گور میلرزاند.
ایمنا: راستی دشوارهای زندگی را چگونه تحمل میکنید؟ مثل بی پولی؟!
اکسیر: در مواجهه با مشکلات، چون ظرفیت ندارم بلافاصله دست و پای خود را گم میکنم، عصبانی میشوم و ملیحه بلافاصله به ۱۱۰ زنگ میزند، بعد هم مینشینم فکری میکنیم و نگرانی من ختم به خیر میشود، مثلاً یک روز مهمان ناخواندهای به خانهمان آمده بود، من پولی نداشتم، حتی برای صبحانه مهمان؛ صبح نشده از خانه بیرون زدم شاید از دوست یا آشنایی در صف نانوایی پول قرض بگیرم، دست به جیبم که بردم چند تومانی به دستم خورد، دعا کردم ملیحه از پساندازش به جیبم گذاشته باشد، بلافاصله سور و سات صبحانه را خریدم و با خوشحالی تمام به خانه برگشتم، زنگ در را زدم و همینکه خواستم از ملیحه تشکر کنم، با عصبانیت گفت بابا تو کجایی؟ این بیچاره دو ساعت است که به دنبال شلوارش میگردد.
ایمنا: به نظر میرسد طنز و شوخطبعی در خانواده اکسیر ارثی است، این همه سوژه طنز چگونه به ذهنتان میرسد؟
اکسیر: تمام شعرهای من جدی هستند و از فرط جدیت طنزآمیز دیده میشوند، همه آنها واقعیت ندارند، اگر از فقر و سادگی خود مینویسم، اگر خود را تحقیر میکنم، از خانواده و اجتماع مینویسم، همه را تجربه کردهام، اگر واقعیت نداشت بر دلها نمینشست؛ درست است که راههایی برای رسیدن به طنز موجود است، اما تمام شگردهای موجود در طنزهایم برایم اتفاق افتاده و بعد روی کاغذ آمده است.
من فقط با زاویه دید تازه، آنچه را که خوب دیدهام نوشتهام و دیگر اینکه من ذاتاً طنزاندیش هستم، مثل پدرم و پدربزرگم که در طنز شفاهی مشهور بودند. تمام شعرهایم واقعی هستند، مثل این شعر که به خوانندگان فهیم شما تقدیم میکنم: شب عید مرغ داشتیم / ران به عرفان رسید / سینه به ایثار / دل و جگر به ملیحه / دنده و بال و گردن و ستون فقرات به من / آنجا بود که فهمیدم / پدرها چرا اخلاق سگ دارند؟
ایمنا: سخن پایانی…
اکسیر: طنز شادی ست / آزادی ست / صدای آدمیزادی ست و وظیفه اصلیاش افشای ریاکاری و مبارزه با دروغ و نکبت و مفاسد اجتماعی است.
میگویند آدمهای خوب همان آدمهای بدی هستند که هنوز لو نرفتهاند پس تا لو نرفتهایم طنز پارسی را پاس بداریم و به طنز پردازان احترام بگذاریم، به این نوشتگان که هرچند خرده شیشه داشته باشند. بپذیریم که طنزپردازان به زبان مخفی مردم حقیقتیاب و شریف هستند.
گفتوگو از محمدرضا رشیدی؛ خبرنگار ایمنا در گیلان
کد خبر 747919