Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تسنیم»
2024-05-05@03:21:13 GMT

طباطبایی در ساماندهی اندیشه ایرانشهری ناتوان است

تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۵۹۵۷۷

طباطبایی در ساماندهی اندیشه ایرانشهری ناتوان است

اندیشه ایرانشهری دچار ابهامات مختلفی است که ادعاهای پشت آن به استنادهای محکم و همه جانبه‌ای متصل نیست. ۱۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۵ فرهنگی دین ، قرآن و اندیشه نظرات - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سید جواد طباطبایی که مدت‌هاست با پروژه تأملی درباره ایران و طرح بحث نظریه انحطاط در فضای اندیشه سیاسی جامعه ایرانی شناخته شده است، در طول یک دهه گذشته با پیگیری بحث ایرانشهری و صورت‌بندی تاریخ و میراث فرهنگ ایرانی ذیل این مفهوم درصدد است به الگوی خاصی در نظریه تاریخی ایران دست یابد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

طباطبایی که معمولاً با ادبیات بعضاً تندی به نقد برخی از آرا و افراد شهیر و اثرگذار در حوزه علوم انسانی و فضای علمی و تاریخ معاصر ایران می‌پردازد، اخیراً کتاب "ملت، دولت و حکومت قانون" را در امتداد پروژه تأملی درباره ایران به رشته تحریر درآورده و ضمن ایضاح بیشتر نظریه ایرانشهری و تبیین آنچه معنا و میراث انقلاب مشروطه است به انتقادهای تندی نسبت به برخی از متفکران چند دهه گذشته کشور پرداخته است. برای تبیین مدعیات اثر اخیر طباطبایی و ارزیابی و آسیب‌شناسی انتقادی آن به گفت‌وگو با حجت الاسلام دکتر رضا غلامی، رئیس شورای سیاست‌گذاری مجمع عالی علوم انسانی نشستیم که بخش دوم این گفت‌وگو را می‌خوانید.

*آقای طباطبایی با اعتقاد به اینکه دین، علی الخصوص در ایران، امری فرهنگی است و تحققی فرهنگی دارد لذا نگاه ایدئولوژیک به آن که منجر به اصالت و برتری دین نسبت به سایر امور و شوون اجتماعی می‌شود، معماری حیات انسان ایرانی را آشفته می‌سازد، می نویسد: "ایرانیان دین را امری جدا از دیگر شوون حیات اجتماعی یعنی فرهنگ نمی‌دانستند. ایدئولوژیکی کردن دین از این حیث در دوران جدید ممکن شده است که دیانت از فرهنگ، در معنای کهنِ ایرانشهری، جدا و به امری تعیین کننده در عناصر درون فرهنگ تبدیل شده است. در ایران امر تعیین کننده، فرهنگ است که هر یک از عناصر آن از جمله دین به جای خویش نیکوست."(ص282) نظر شما در این خصوص چیست؟

باید قبول کرد که بر خلاف رویکرد سکولار به دین که دین را جزئی از پیکره فرهنگ در نظر می‌گیرد، در جامعه دینی، هیچ چیزی به ویژه آنچه از آن به عنوان فرهنگ صحبت می‌کنیم از قلمرو دین بالمعنی الاعم خارج نیست. البته ممکن است خارج از قلمرو دین چیزهایی باشد اما جامعه دینی به آن همواره به چشم غریبه نگاه می‌کند.

 علت این را باید در این واقعیت جستجو کرد که دین، در بنیادی‌ترین لایه فکری انسان یعنی باورها شکل می‌گیرد و باور وقتی باور به معنای دقیق کلمه است، همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بنابراین نمی‌توان مجموعه باورهایی داشت اما گفت این باورها تنها در یک منطقه از فکر و به تبع آن در عمل انسان اثرگذار است. از این جهت، دین در جامعه دینی بخشی از فرهنگ نیست بلکه همه فرهنگ است.

البته من با این نظر آقای طباطبایی که تحقق دین را تحقق فرهنگی تلقی می‌کنند موافقم لکن معتقدم فرهنگ در جامعه جدای از سیاست و اقتصاد نیست بلکه هم سیاست و هم افتصاد در بطن فرهنگ قرار دارند؛ در اینصورت حضور دین در سیاست و اقتصاد حضوری کاملاً طبیعی است و نباید به آن برچسب ایدئولوژیک زد. از طرف دیگر، به نظر می‌رسد نظرات طباطبایی درباره ایدئولوژی به شدت متأثر از نگاه‌های چپ مارکسیستی است.

 البته همانطور که اشاره کردم، خود طباطبایی در این کتاب به رغم انتقاد صریحی که به ایدئولوژیک شدن دین یا سیاست دارد، در نقاط مختلف کتاب به مسائل نگاه ایدئولوژیک دارد. با این حال من می‌خواهم عرض کنم که زندگی انسان فراتر از کلی‌گویی‌های انتزاعی است و لذا تابع مجموعه‌ای از بایدها و نبایدهایی است که از دل جهان‌بینی انسان متولد می‌شود و این بایدها و نبایدها را می‌توان مسامحتاً ایدئولوژی نامید. در اینصورت ایدئولوژی را می‌توان به ایدئولوژی برخاسته از عقلانیت و ایدئولوژی برخاسته از خودکامگی تقسیم کرد و توجه داشت که ایدئولوژی‌ای که برخاسته از عقلانیت است نه تنها مذموم نیست بلکه لازمه حیات مدنی است.  

آیا شما با نگاه سید جواد طباطبایی که معتقد است ایران در هنگامه‌ای که سنت قدمایی تصلب یافته بود و مدتها از صفویه تا پیش از مشروطه در قرون وسطای خویش قرار داشت و با مشروطیت توانست در آستانه تجددِ خاص خودش قرار گرفته و دیگر بازگشت به عقب امکان پذیر نیست لذا باید در چنین وضعی، مفاهیم قدیم نصوص سه گانه ایرانی(اندیشه ایرانشهری، اسلام و فلسفه یونانی) در افق جدید، بازخوانی و معنا یابی بشوند، موافقید؟

من معتقدم اگر فرضاً بخواهیم برای ایران رنسانی در نظر بگیریم، مبدأ این رنسانس صفویه است. صفویه از چند جهت در ایران نقش سرنوشت ساز دارد. یکی از آن جهت که ایران را از چند پارگی و ملوک الطوایفی نجات داد و برای اولین بار مراتبی از نظم دولت- ملت را در این سرزمین برقرار کرد.

البته نظم دولت- ملت در صفویه یک نظم مدرن نیست و خیلی از مشخصه‌های دولت- ملت مدرن را ندارد اما کار صفویه نطفه امر ملی را در ایران خلق می‌کند. دیگر اینکه صفویه با درک دلدادگی قدیمی اکثرت مردم ایران به اهل بیت (ع)، مذهب شیعه اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی می‌کند و از این طریق، نه تنها مرز فرهنگی ایران و عثمانی پررنگ می‌شود بلکه فرهنگ به علاوه فقه پویای شیعی به قوه محرکه مردم ایران تبدیل می‌شود.

کار دیگر صفویه، برگرداندن خودباوری تمدنی به ایرانیان و زمینه سازی برای احیاء تمدن ایرانی- اسلامی در ایران است. ظهور نشانه‌های باشکوه تمدنی ایرانیان در عصر صفویه، هم زمان است با شکل گیری رنسانس در غرب. به بیان دیگر، زمانیکه غربی‌ها در بین قرون وسطی و رنسانس در بلاتکلیفی به سر می‌برند و سایه قرون وسطی هنوز بر سر غرب است، ایران صفوی در مسیر اوج گیری تمدنی قرار دارد.

اگر خط تمدنی صفویه در افشاریه، زندیه و سپس قاجاریه در هم شکسته نمی‌شد، ما حتماً در قرن 18 میلادی از حیث صنعت و اقتصاد از غربی‌ها جلوتر بودیم. البته آقای طباطبایی مبدأ شکل گیری امر ملی را در دوران هخامنشی جستجو می‌کنند لکن من معتقدم دوران هخامنشی یک تاریخ مدون و مطمئن ندارد و بخش زیادی از آنچه امروز درباره این دوره گفته می‌شود آمیخته با تخیل است.

من با کلیت اندیشه ایرانشهری مخالف نیستم اما معتقدم به سختی بتوان اندیشه ایرانشهری را مبتنی بر تاریخ ایران باستان سامان داد و آقای طباطبایی هم در این زمینه موفق نبوده‌ و تصور کرده است با طرح یکسری کلیات مبهم و اثبات نشده می‌توان اندیشه ایرانشهری را زنده کرد. درباره مشروطه و اهمیت فوق العاده آن برای ایران حرف بسیار است. مشروطه واقعاً مهم و تعیین کننده است اما نظرات طباطبایی درباره مشروطه توأم با اغراق و ندیدن خیلی از واقعیت‌هاست.

جنبش مشروطه با قیام علما و مطالبه تأسیس عدالتخانه آغاز شد و آمد تا استبدادِ در هم آمیخته با استعمار در ایران مهار شود اما باید قبول کرد که پیوند استبداد و استعمار اجازه به سرانجام رسیدن جنبش مشروطه را نداد و بر خلاف نظر آقای طباطبایی، با سلطنت رضا خان، ایران به ماقبل مشروطه برگشت. البته آقای طباطبایی اصرار دارد که بگوید این اتفاق نیفتاد اما هزاران سند وجود دارد که سلطنت رضا خان در ایران بدتر از سلطنت قاجارها بود و قانون و حکومت قانون در ایران برای رضاخان و سیستم رضاخانی به جز یک ظاهر، هیچ ارزشی نداشت. ما نباید به ظواهر دل خوش کنیم. قانون وحکومت قانون زمانی ارزشمند است که بتواند استبداد و استعمار را توأمان مهار کند و این اتفاق در ایران نیفتاد.      

*مؤلف کتاب ملت، دولت و حکومت قانون، نیروهای درگیر در صحنه مشروطیت ایران را اعم از روشنفکران نسل نخست(ملکم خان و...) و طیف علمایی که در مبنای قدمایی بودند(نظیر شیخ فضل الله و آخوند خراسانی و...) می‌داند و با تعریضی به فهم و نسبت شیخ فضل الله درخصوص مشروطیت، می‌نویسد: "اینکه شیخ می‌نویسد اگر منظور از مشروطیت، حفظ شرع بود چرا اجازه ندادند مشروعه به مشروطه اضافه بشود؟... حفظ شرع، به عنوان غایت دولت‌های ملی، تالی‌های فاسد بسیاری دارد که شیخ از تاریخ آن در اروپا چیزی نمی‌دانست و گمان می‌کرد بهترین راه حفظ شرع تبدیل آن به هدف مجلس است. اگر درست فهمیده شود در کشورهایی چون ایران، حفظ شرع بطور تاریخی از راه حفظ کثرت و تنوع امکان پذیر شده بود نه با جعل داستان و بزرگ کردن خطر الحاد. بحث شیخ در حد بسیار ابتدایی، سیاسی است."(ص259) نظر شما در این خصوص چیست؟

همانطور که قبلاً هم عرض کردم، آقای طباطبایی برداشتی تک ضلعی از مشروطه دارد و جالب اینکه توقع دارد مخاطبانش برداشت او را به عنوان تنها برداشت درست از مشروطه قبول کنند. طباطبایی هرکجا از مشروطه را دوست دارد انتخاب می‌کند و آنقدر آن را بزرگ می‌کند که کل مشروطه را در بر بگیرد.

مشروطه یک واقعه چندضلعی با ده‌ها نقطه نامتقارن است که برای قضاوت کردن درباره آن باید خیلی از این نقاط را شناخت و برای تعارضاتشان توضیح داشت. یکی از چیزهایی که روشنفکرانی مانند طباطبایی به آن توجه ندارند، تلقی عامه مردم روزگار مشروطه از مشروطه است. فکر نمی‌کنم از نظر طباطبایی مشروطه صرفاً برای خواص جامعه است و تلقی و خواست مردم اهمیتی ندارد!

طباطبایی توجهی به درک مردم زمان مشروطه از مشروطه ندارد

از طرف دیگر، ایرادی ندارد که برای فهم تلقی مردم به آثار روشنفکران مراجعه کنیم اما علما به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با توده مردم دارند، برای روایت و پیگیری تلقی مردم از مشروطه سزاوارترند. به نظر من، نقدهای آقای طباطبایی به میرزا ملکم خان خیلی حائز اهمیت نیست چراکه در جاهایی از کتاب، خود طباطبایی درست مانند میرزا ملکم خان صحبت می‌کند و تفاوت چندنی با او ندارد؛ و اما قضاوت‌های بغض آلود و تحریف آمیز طباطبایی درباره شیخ فضل الله نوری مطلبی نیست که بتوان نسبت به آن بی‌تفاوت بود.

طباطبایی برای تحلیل نظرات شیخ فضل الله نیازی نمی‌بیند که به مجموع نظرات شیخ و علل واقعی تطورات آن توجه کند لذا به صورت گزینشی بخشی از نظرات شیخ را بدون شرح اتمسفری که شیخ در آن چنین نظری ابراز کرده است را مبنای قضاوت خود درباره او در نظر می‌گیرد. من نمی‌خواهم بگویم که هر آنچه شیخ فضل الله نوری درباره مشروطه درک کرده بود صحیح است یا صفر تا صد رفتارهای او قابل دفاع است اما می‌خواهم بگویم که شیخ فضل الله نوری دینداری بود که بیش از همه دغدغه ایران داشت و عمق مشروطه را بهتر از خیلی‌ها چه روشنفکران و چه علما درک کرده بود چنانچه این واقعیت چند سال بعد از شهادت او هویدا شد و خیلی از مشروطه خواهان مخالف شیخ را هم به اعتراف در این زمینه واداشت.

من ابایی از گفتن این مطلب ندارم که اغلب علمای موافق مشروطه مانند مرحوم آخوند خراسانی یا مرحوم میرزای نائینی در حد شیخ فضل الله نوری مشروطه را درک نکرده بودند. حرف شیخ این بود که اولاً این مشروطه با هدف اولیه و اصیل آن یعنی تأسیس عدالتخانه مغایرت دارد؛ اگر مردم اهمیتی دارند، این مردم برای منظور دیگری قیام کردند. ثانیاً، مشروطه خواهی به ابزاری عوام فریبانه برای به حاشیه راندن دین از صحنه زندگی فردی و جمعی ایرانیان و همچنین بیشتر باز کردن پای استعمار به تمامی مقدرات این ملت تبدیل شده است.

از این منظر، تداوم سلطنت برای شیخ فضل الله نوری به مشروطه‌ای با این مشخصات ترجیح داشت هرچند شیخ فضل الله نوری مانند خیلی از علماء، پیشرفت ایران و تحقق عدالت را با اسبتداد قابل جمع نمی‌دانست. شیخ در لوایح ایام تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم (س) تصریح دارد که «انگیزه‌اش از برافراشتن درفش عدالتخواهی در صدر مشروطه تغییر رژیم خودکامگی و محدود ساختن اختیارات شاه و دولت توسط نمایندگان مردم بوده است.»

درباره قانون اساسی، داشتند ترجمه قانون اساسی بلژیک و فرانسه را به عنوان قانون اساسی ایران جا می‌زدند و طبیعی بود شیخ در برابر آن بایستد و الا شیخ با اصل نظام نامه یا قانون اساسی مسأله‌ای نداشت چنانکه در جایی می‌گوید : «ای برادر! نظام نامه، نظام نامه، نظام نامه، لکن اسلامی، اسلامی، اسلامی، یعنی همان قانون شریعت که هزار و سیصد و اندی است در میان ما هست و جمله‌ای از آن- که به آن، اصلاح مفاسد ما می‌شود- در مرتبه اجرا نبود، حالا بیاید و به عنوان قانون و اجرا شود.»

این سخن آقای طباطبایی درست است که ساختار یا نظام قانون شرع با نظام حقوق جدید متفاوت است اما توده مردم مسلمان ایران، قانونی می‌خواستند که اگر هم نظام تازه‌ای پیدا می‌کند با شریعت اسلامی منطبق باشد و روشن بود که جریان روشنفکری سکولار به این خواسته مردم تن نمی‌داد. جالب است در شرایطی شیخ فضل الله را مخالف اصل قانون اساسی معرفی می‌کنند که او پیشنهاد دهنده متمم قانون اساسی برای نظارت فقها بر مصوبات مجلس است و طبیعی است که اگر شیخ با اصل قانون اساسی مخالف بود برای قبولاندن این متمم به آقایان متحمل زحمات فراوان نمی‌شد.

شناخت طباطبایی از دین و جامعه دینی بسیار اندک است

برای من عجیب است که آقای طباطبایی خود را ملی‌گرا معرفی می کند و حتی دوست ندارد روشنفکر نامیده شوند اما درباره مهم‌ترین مؤلفه‌های ملی‌گرایی جامعه ایرانی یعنی شریعت و استقلال تا این حد بی‌توجه است. به نظر من، اینکه طباطیایی می نویسد : «حفظ شرع بطور تاریخی از راه حفظ کثرت و تنوع امکان پذیر شده بود نه با جعل داستان و بزرگ کردن خطر الحاد؛ بحث شیخ در حد بسیار ابتدایی، سیاسی است.» مصداق بارز یاوه بافی است چراکه در عرایض قبلی توضیح دادم، مهم‌ترین ویژگی اسلامِ شیعی، برخورداری آن از شریعت پویاست و این شریعت بر اساس اصل جامعیت و کمال دین، برای تمامی ابعاد حیات فردی و اجتماعی انسان من جمله سیاست، حرف دارد.

حاکمان صفویه با آنکه صوفی بودند، فهمدیدند که با تصوف نمی‌توان مدنیت ساخت و لذا با پهن کردن فرش قرمز برای فقهای شیعه و به جان خریدن انواع دشمنی‌های درون خانوادگی، فقه پویای شیعه را مبنای حرکت خود در ایران انتخاب کردند و اتفاقاً باید بخش مهمی از موفقیت صفویه را مرهون همراهی فقهای شیعه با آن‌ها دانست.

 مجبورم این واقعیت را بیان کنم که آشنایی طباطبایی با شاکله دین و جامعه دینی بسیار اندک است و او وقتی وارد مباحثی مانند فقه می‌شود، این نا‌آشنایی و خام اندیشی خود را کاملاً نشان می‌دهد. او متوجه نیست که شریعت اسلامی نمی‌تواند در حق و باطل متکثر و متنوع باشد و این تکثر و تنوع با فلسفه وجودی آن مغایرت دارد.

اینکه طباطبایی در جایی از کتاب می‌نویسد «گرایش ایرانیان به عرفان عاشقانه که ادب فارسی مهم‌ترین محمل آن به شمار می‌رفت موجب شد نوعی تساهل و مدارای دینی و آئینی در ایرانیان به وجود بیاید» چیزی جز توهمات آقای طباطبایی نیست. اولاً، عرفانی که طباطبایی از آن صحبت می‌کند، ربطی به توده مردم ندارد و اصولاً توده مردم قادر به درک الفبای سیر و سلوک عرفانی نیستند و ثانیاً، آنچه عرفا با بیان جمله الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق مدنظر دارند ارتباطی با شریعت یا قانون الهی ندارد.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

R1390/P/S4,37/CT2 واژه های کاربردی مرتبط

منبع: تسنیم

کلیدواژه: علوم انسانی حوزه علمیه اندیشه ایرانشهری شیخ فضل الله نوری آقای طباطبایی قانون اساسی جامعه دینی توده مردم نظام نامه حفظ شرع

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۵۹۵۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مآخذ مالیات برعایدی سرمایه در ایران برعکس دنیاست

کارشناسان اقتصادی با تاکید بر اینکه مالیات برعایدی سرمایه در دنیا معمولا بر املاک و سهام تمرکز دارد اما در ایران بر طلا و ارز متمرکز شده است تاکید کردند با توجه به تورم، این مالیات در طی چند سال ممکن است به مالیاتی بر ثروت تبدیل شود. - اخبار اقتصادی -

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، طی سه سال گذشته موضوع مالیات‌ها به یکی از دغدغه‌های مهم فعالان اقتصادی تبدیل شد. شاید بتوان گفت که نقطه عطف این تغییر نگاه، اتصال دستگاه‌های کارتخوان به پرونده‌های مالیاتی و در مرحله بعد آغاز فرایند اصلی اجرای قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان بود.

پس از این اقدامات شاهد افزایش مالیات‌های اصناف مختلف، فعالان اقتصادی و شناسایی مودیانی بودیم که تا پیش از آن پرونده مالیاتی نداشته‌اند. به عبارت دیگر به واسطه تکمیل‌تر شدن بانک‌های اطلاعاتی دست سازمان امور مالیاتی برای شناسایی درآمد افراد بازتر شده است. به واسطه همین ظرفیت نیز شاهد افزایش سهم مالیات در بودجه جاری کشور بودیم.

در کنار این موارد، سال‌ها است که موضوع افزایش پایه‌های مالیاتی مانند مالیات بر عایدی سرمایه (CGT) و همچنین مالیات بر مجموع درآمد (PIT) مطرح شده است. در این بین مالیات برعایدی یکی از پربحث ترین موضوعات مالیاتی در بُعد قانون‌گذاری بوده است.

ابهامات متعددی در خصوص نرخ‌های مالیات برعایدی سرمایه، و بحث تورم‌زدایی شدن یا نشدن آن وجود دارد. بر همین اساس در میزگرد مالیاتی خبرگزاری تسنیم که با حضور علی درویشی، مدیر کل دفتر خدمات پژوهشی مرکز پژوهش های توسعه و آینده نگری، محمدرضا یزدی‌زاده اقتصاددان و یونس تیموری کارشناس مالیاتی برگزار شد، موضوع مالیات برعایدی سرمایه ابهامات و اشکالات آن مورد بررسی قرار گرفت. 

مآخذ مالیات برعایدی سرمایه در ایران برعکس دنیا است

تسنیم: یکی از نکاتی که در خصوص تصویب قوانین وجود دارد این است که در همان ابتدا الزامات لازم برای اجرای آنها در نظر گرفته نمی‌شود. به همین دلیل می‌بینیم که پس از چند سال دیگر قانون به طور کامل از موضوعیت خارج شده و باید از ابتدا اصلاح شود. با توجه به بحث‌های مختلفی که در خصوص مالیات بر عایدی سرمایه و تغییرات متعدد آن وجود دارد، به نظر شما چه اقدامی باید انجام شود تا قانون مالیات بر عایدی سرمایه نیز به همین سرنوشت دچار نشود؟

تیموری: در درجه اول باید ببینیم که هدف از اجرای مالیات برعایدی سرمایه چیست و سپس بررسی کنیم که آیا می‌تواند با این هدف موفق شود یا خیر. اگر تجربیات کشورهای دیگر در این خصوص را نگاه کنیم، هدف عایدی سرمایه، کنترل و هدایت سرمایه‌گذاری است به بخش‌های مورد نظر سیاست‌گذار است.

نرخ‌های مالیات سرمایه در دنیا معمولا برعکس نرخ‌هایی است که ما تعیین کردیم. معمولاً نرخ‌های بالاتر مالیات بر عایدی سرمایه برای بازار املاک و سهام در نظر گرفته می‌شود اما در ایران بیشتر بر روی نرخ ارز، طلا و سایر بازارهایی که این اختلال را ایجاد کردند متمرکز شده است. بنابراین هدف اصلی از مالیات بر عایدی سرمایه در کشور ما کنترل تورم است.

 

.

 

تغییر کاربری یک قانون مالیاتی؛ از مالیات بر عایدی تا مالیات بر ثروت

تیموری: اینکه چرا قوانین را تهیه و تصویب می‌کنیم اما جواب نمی‌گیریم به این علت است که ما یک الگوی موفق در کشورهای دیگر را می‌گیریم اما کارکرد دیگری برای آن در نظر می‌گیریم. ممکن است که ما بتوانیم به واسطه اعمال این مالیات تورم را به طور مقطعی کنترل کنیم اما مالیات برعایدی کارکرد اصلی خود را از دست خواهد داد.

 در حقیقت وقتی بر روی تورم مالیات می‌بندیم، این مالیات پس از بازه مشخصی به مالیات بر ثروت تبدیل می‌شود. در حقیقت شما دارایی دارید که با گذر زمان ارزش آن افزایش پیدا کرده است. اگر بر روی این دارایی مالیاتی بسته شود، در حقیقت نوعی مالیات بر ثروت دریافت شده است.

 

.

 

امکان قفل‌شدگی دارایی‌ها با اجرای مالیات برعایدی سرمایه

تیموری: با این مدلی که پیاده‌سازی مالیات برعایدی سرمایه دنبال می‌شود، احتمالاً شاهد قفل شدگی دارایی خواهیم بود. وقتی بر روی افزایش ارزش یک دارایی مالیات می‌بندیم، مالک آن تصمیم‌ می‌گیرد که دارایی خود را نگه‌دارد و این موضوع قفل‌شدگی دارایی را ایجاد می‌کند. ممکن است اثر این اتفاق بدتر از زمانی باشد که چنین مالیاتی پیاده نمی‌شود.

تغییر قانون در آینده ساده نخواهد بود

تسنیم: در ابتدا قرار بود مالیات برعایدی سرمایه در قالب لایحه از سوی دولت به مجلس ارائه شود اما پس از مدت‌ها معطلی شاهد بودیم که مجلس طرحی در این خصوص ارائه کرد. در ادامه بحث‌های مختلف کارشناسی در مورد این طرح مطرح شد. سوالی که وجود دارد این است که چرا تصویب این قانون تا این حد طولانی شده و با توجه به تغییرات متعدد چه نقاط ضعف و قوتی دارد؟

درویشی: در طرح مالیات بر عایدی سرمایه که 27 ماده دارد، به واسطه استثناعات در نظر گرفته شده کمتر به مواردی که مورد انتظار بود اصابت می‌کند. می‌گوییم افرادی که تا 4 خانه داشته باشند معاف هستند. ما جمعیتی را داریم که از داشتن مسکن استاندارد بی‌بهره هستند. در شرایط تصمیم‌گیری گفته‌ایم در قدم اول معافیت‌های بالایی را در نظر بگیریم.

باید توجه داشته باشیم که تغییر قانون به این سادگی‌ها نیست که بخواهیم مثلاً سال آینده 4 خانه را به 2 خانه کاهش دهیم.  برخی از اعداد و ارقام و استثناعات در نظر گرفته شده نیاز به تعدیل دارد. اما اصل این اقدام که دولت به سراغ یک پایه مالیاتی جدید رفته است، یک اقدام مثبت است.

 

.

 

آیا حقوق را هم تورم‌زدایی می‌کنیم؟

درویشی: باید ببینیم هدف ما از گرفتن این مالیات چه بوده است؟ وقتی از تورم‌زدایی صحبت می‌کنیم موارد دیگری نیز به وجود می‌آید. به طور مثال در بحث حقوق و دستمزد کارکنان دولت و کارگران شاهد هستیم که حقوق آنها براساس تورم افزایش پیدا نمی‌کند. مصوب می‌کنیم که حقوق 20 درصد افزایش پیدا کند اما تورم دو برابر این عدد است.

قدرت خرید روز به روز در حال کاهش است. ما هیچ‌گاه نرفتیم به این سمت که قدرت خرید کارمندان را ثابت در نظر بگیریم یا به عبارت دیگر از حقوق و دستمزد تورم‌زدایی کنیم. می‌گوییم اگر این کار را انجام دهیم تورم تشدید می‌شود اما در مقابل برای مالیات بر عایدی سرمایه می‌خواهیم این کار را انجام دهیم.

در مالیات تورم‌زدایی نداریم

درویشی: ما برای هیچ یک از انواع مالیات‌های خود چه مالیات‌های مستقیم و غیر مستقیم تورم‌زدایی نداریم. بنابراین در این مورد هم باید به قیمت اسمی اکتفا کنیم. مانند تمامی کشورهای دنیا که این قانون را دارند و تورم‌های  مشابهی نیز دارند. اگر قرار باشد تورم‌زدایی انجام شود، در دستورالعمل‌های سالانه برای دریافت مالیات دچار تفسیر خواهیم شد.

 

.

 

بی‌اثر شدن سیاست‌های پولی در تورم‌های بخشی

تسنیم: یکی از بحث‌هایی که در مورد مالیات برعایدی سرمایه به وجود آمد این بود که با وجود گستردگی معافیت‌های این قانون، برای شناسایی مشمولان، نیاز است تا کلیه اشخاص مورد شناسایی قرار بگیرند تا مشخص شود چه کسی مشمول مالیات است. بنابراین دایره افرادی که باید مورد شناسایی قرار بگیرند بسیار گسترده است. با توجه به این توضیح و شرایط اجرایی پیش رو، چه اهدافی از سوی قانون‌گذار برای مطرح کردن مالیات برعایدی در نظر گرفته شده و آیا با این شرایط می‌توان به اهداف مورد نظر دست پیدا کرد یا خیر؟

یزدی‌زاده: سیاست‌های پولی برای کنترل تورم در همه موارد کاربرد ندارند. سیاست‌های پولی برای کنترل تورم فروضی دارد که متاسفانه در ایران فراموش شده است. نرخ سود سپرده را به اسم سیاست انقباضی بالا بردند در حالی افزایش نرخ سود سپرده به معنای تقویت موتور خلق نقدینگی بانک‌ها و سیاست انبساطی است.

آن چیزی که در تئوری‌ها به عنوان سیاست انقباضی از آن یاد می‌شود، نرخ سود اوراق دولت است نه سود سپرده. حتی در بحث افزایش نرخ سود اوراق قرضه دولت شرط نداشتن کسری بودجه دولت وجود دارد. دولت نباید پول‌هایی که جمع می‌کند را خرج کند. در غیر این صورت باز هم یک سیاست انبساطی را شاهد خواهیم بود.

البته شاید این موضوع کم زیان ترین نوع سیاست انبساطی باشد به این علت که با ضریب کمتری(کمتر از دو درصد) تقاضای کل را بالا می‌برد.

 

.

 

مالیات مهم‌ترین ابزار دولت در کنترل تورم بازارهای محدود

یزدی‌زاده: موضوع دیگری که وجود دارد این است که اقتصادها عموماً با تورم بخشی مواجه هستند. بنابراین در چنین شرایطی که دولت دچار کسری بودجه است و نمی‌تواند پول‌هایی که از طریق اوراق جمع می‌کند را نگه‌دارد و برخی کالاهای اساسی نیز به کالای سرمایه‌ای تبدیل شده‌اند، تنها ابزار کارا سیاست مالی یا همان وضع مالیات است. سرمایه‌ای شدن کالاهای اساسی به معنای آن است که یک تقاضای اضافی وارد بازارهایی مانند ملک، مسکن یا خودرو شود.

وقتی مالیات وضع می‌کنید، در حال دنبال کردن اهدافی هستید. اگر رویکرد کنترل تورم بخشی را در نظر بگیریم، هدف شما این است که اگر تقاضای غیر ضروری وارد یک بخش شد و باعث متورم شدن آن شد، مالیات تقاضای ضروری را از آن جدا کند. سپس تقاضای غیر ضروری را مورد اصابت قرار دهد.

 

.

 

سرمایه داریم عقل برنامه‌ریزی نیست

یزدی‌زاده: زمانی در یک اقتصاد به ثروت‌مندترین کشور بدبخت دنیا تبدیل می‌شوید. به این معنا که برای خلاص شدن از خام فروشی به 50 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز داریم اما تنها 200 میلیارد تومان در خانه‌های خالی سرمایه داریم. در حقیقت پول داریم؛ عقل برنامه‌ریزی نداریم.

بنابراین باید از اجرای سیاست مالی چند هدف را دنبال کنیم. اول اینکه تقاضاهای اضافه‌ای که وارد بازار کالاهای ضروری شده‌اند را خارج کنیم. دوم اینکه سرمایه‌هایی که به بخش غیرمولد رفته‌اند را به سمت مولد هدایت کنیم. به عبارت دیگر باید تغییر رفتار ایجاد کنیم.

یزدی‌زاده: وقتی می‌گوییم سیاست مالی برای تغییر رفتار کل است به این معنا است که می‌خواهیم عده‌ای را از تقاضا منصرف کنیم. بر این اساس، سال 1397، اولین طرح مالیات عایدی سرمایه در وزارت اقتصاد طراحی شد. اصلاحیه قانون برای رئیس جمهور وقت ارسال شد اما ایشان موافق مالیات نبودند و به همین دلیل لایحه باقی ماند.

تصور بر این بود که در دولت جدید لایحه همان ابتدای کار به مجلس خواهد رفت. با این وجود لایحه به طور کلی از سوی دولت مطرح نشد. دولت قرار است با دید ملی لایحه بدهد اما مجلس با دید بخشی طرح می‌دهد. نتیجه می‌شود همین شیر بی‌آلایش و دمی که تحت عنوان مالیات برعایدی سرمایه تصویب شد.

 

.

 

یزدی‌زاده: در این بین عده‌ای دانشمند نیز پیدا می‌شوند که به دنبال تورم‌زدایی هستند در حالی که هیچ عنوان تورم‌زدایی در حوزه مالیات نداریم. اگر قرار باشد عایدی مورد تورم‌زدایی قرار بگیرد، مستحق ترین عایدی، عایدی ناشی از حقوق بود نه ثروت مازاد مردم. یعنی فردی که زمان و سلامت خود را می‌فروشد لیاقت تورم‌زدایی از درآمد خود را ندارد اما فردی که ثروت مازاد دارد این حق را دارد.

وقتی می‌گوییم تا چهار خانه معاف از مالیات می‌دانید معافیت به چه معنا است؟ معافیت یعنی حداقل شرایط مورد نیاز برای زندگی از نظر حاکمیت اسلامی. در دنیا می‌گویند که محل سکونت اصلی معاف از مالیات است و مازاد برآن هر چیزی که وجود دارد با دید سرمایه‌گذاری است. در نتیجه مشمول مالیات است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • معاون دبیرکل حزب‌الله: مقاومت لبنان آماده جنگ است اما آن را نمی‌خواهد/ بر اساس داده‌ها، صهیونیست‌ها ناتوان هستند و علاقه‌ای به جنگ ندارند/ مقاومت نیز منفعتی در جنگ گسترده نمی‌بیند
  • هشدار فرشاد مومنی به روسای قوا : تا کار به فاجعه نکشیده رویه‌ها را تغییر دهید
  • تاکیدامام جمعه سلماس بر حمایت از اجرای طرح نور
  • جنبش دانشجویی عامل فروپاشی اندیشه استکبار جهانی
  • ۹ نکته کلیدی گمرک در اجرای مطلوب قانون ساماندهی مبادلات مرزی
  • مآخذ مالیات برعایدی سرمایه در ایران برعکس دنیاست
  • جشنواره اتاق نمونه دانشجویی دانشگاه علامه‌طباطبایی برگزار می‌شود
  • ذهن آمریکااندیش
  • یک پله سقوط مقصودلو و طباطبایی در رنکینگ جهانی شطرنج
  • واژگونی تیبا یک نفر را به کام مرگ کشاند