عادتهایی که نباید از نقی، ارسطو و بهتاش یاد بگیریم
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۶۶۳۱۰
روزنامه خراسان نوشت: در پایتخت شش میبینیم که پسر بزرگ خانواده، نقش مادرش را به رسمیت نمیشناسد و معمولا با او محترمانه صحبت نمیکند. بهتاش به دلیل عصبانیت، سرش را به دیوار میکوبد و به ارسطو لگد میزند. در این سریال درباره مواد مخدر بهراحتی صحبت میشود و خاصتر اینکه صحنه خشونت باری نمایش داده میشود که بهبود به دلیل سندروم دست بیقرار، دوبار ارسطو را از گردن روی دستش میگیرد!
یکی از آسیبهای نمایش خشونت در تلویزیون این است که مخاطب یاد میگیرد بهجای تجربه هیجانهایش، آنها را بهطور افراطی تخلیه کند! یعنی اگر عصبانی است، بهجای پردازش شناختی و هیجانی، آن را در لحظه، با شدیدترین حالت ممکن تخلیه کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رسانه در جایگاه یک الگو، میتواند باعث ترویج یا بازداری برخی از رفتارها شود. تکرار شوخیهای پرخاشگرانه در سریال، اصل «بازداریزدایی» را تقویت میکند؛ یعنی زمانی که فرد، کاری را انجام میدهد بدون آنکه با پیامد نامطلوب آن مواجه شود. در این صورت، ترس بیننده از انجام همان رفتار، کم یا خنثی میشود.
بنابراین مخاطبی که کنایههای بیشمار شخصیتها را میشنود، احتمالاً با خودش میگوید گفتن این حرفها نهتنها بد نیست بلکه خندهدار هم هست! بیآنکه در رفتارهای روزمرهاش به پیامد رفتار و احساسی که در فرد مقابل ایجاد میکند، بیندیشد. از ارزیابیانتقادی کمک بگیرید البته همه به یک اندازه از رسانه الگو نمیگیرند. به کمک «ارزیابی انتقادی» میتوانید از خودتان بپرسید آیا خندیدن به هر چیزی درست است؟
آیا جمله پرتکرار ارسطو که میگوید «من یه حبسیام، کسی که حبس رفته همیشه یه ساک آماده گوشه خونه داره!»، کارکرد خوبی در جامعه دارد؟ صحنه خشونتبار خفه شدن ارسطو، چه تأثیری روی بچهها دارد؟ اگر نقش فرهنگسازی تلویزیون برایتان جدی نیست، به این مثل دقت کنید که سالها پیش، دعوای بررهای در روستای خیالی برره، باعث شد تا برخی دانش آموزان با تقلید از همین دعوا، در مدرسه به همدیگر آسیب بزنند! عادت به پنهانکاری و دروغگویی اعضای خانواده، تیغ زدن دیگران توسط بهتاش، مصرف و جابه جایی مواد هم تعدادی از مثالهایی هستند که نشان میدهند شاهد ضدهنجار در تلویزیون هستیم.
بنابراین ممکن است کودکان و نوجوانان با تماشای پایتخت، بهجای فراگیری هنجارهای کارآمد، رفتارهای ناسالم را درونی کنند و رفتارهای هنجارشکنانه هم در خزانه رفتاری بزرگسالان، تقویت شود. عادتهایی که سم ارتباط هستند تکیهکلامها، به دلیل ساده و کوتاه بودنشان میتوانند در مکالمههای روزمره، بهطور تکراری استفاده شوند و تأثیر بگذارند.
رفتار کنایهآمیز و تکیهکلامهای گزنده، بهمرورزمان تبدیل به عادت میشوند؛ در نتیجه افراد بدون هیچ پردازش ذهنی از آنها در ارتباطشان استفاده میکنند. یکی از نیازهای طبیعی در هر ارتباطی، نیاز به «احترام» است. عادتهای ناسالمی مثل کنایه زدن، باعث میشود نتوانیم نیاز مخاطبمان را به رسمیت بشناسیم و با آنها به شکل مستقیم حرف بزنیم. ممکن است بیاحترامی را معادل صمیمیت بگیریم و با ارجاع اشتباه به سریال و گفتن این جمله که (تو پایتخت هم همینها رو میگفتن)، نیاز به احترام و هیجان ناخوشایند طرف مقابل را نادیده بگیریم. سخنی با والدین چگونه تأثیرات منفی سریالها را کاهش دهیم؟ قبل از هر چیز باید توجه داشت نوجوانها که در مسیر الگوپذیری، تندتر از بقیه حرکت میکنند را نمیتوان با رفتارهای قهرآمیز از تماشای محتواهای مختلف آن هم در تلویزیون منع کرد اما کار ساده و مهمی مثل «گفتوگو»، کمک میکند تا بتوانید بهدوراز هر تعصبی، درباره یک مجموعه تلویزیونی حرف بزنید.
تمرین خوبی است که با حرف زدن، سعی کنیم از حالت یک بیننده منفعل، به مخاطب فعالی تبدیل شویم که توانایی ارزیابی دارد. بعد از پایان سریال، از فرزندتان بپرسید که چه هیجانی دارد، درباره دیالوگها چه نظری دارد، اگر قرار بود او نویسنده سریال باشد چه چیزهایی را تغییر میداد؟ راه دیگر این است که ارتباط خودتان را با سازندگان مجموعههای تلویزیونی حفظ کنید و در شبکههای اجتماعی، حتماً به آنها بازخورد دهید. شما بهعنوان بیننده حق دارید نظرتان را بگویید و کمک کنید برنامهسازان، با بازنگریهای مفید، کار خودشان را اصلاح کنند.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۶۶۳۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«دستهای فیلمسازان ما را در پروژههای تاریخی بستهاند»
مدتی است سریال «حشاشین» (محصول کشور مصر ۲۰۲۴ به کارگردانی پیتر میمی) در ایران سروصدای زیادی بهپا کرده، از این حیث که از قهرمان و ضدقهرمان گرفته تا دیگر شخصیتهای مشهور سریال و جغرافیای اثر همه و همه مستقیم به ما ایرانیها مربوط میشود و قصه سریال هم درباره یکی از جنجالیترین چهرههای تاریخ تشیع یعنی حسن صباح است، اما نکته قابل اهمیت انتقاداتی است که به شیطنت مصریها در چگونگی ارائه این شخصیت مربوط میشود و البته عدهای معتقدند مصریها با بیانصافی تمام در این سریال، همه چیزی را که ما امروزه به عنوان فرقه خطرناک داعش میشناسیم به حسن صباح و پیروان او نسبت دادهاند.
به گزارش اعتماد، فارغ از تمام این بحث و جدلها، پرسش این است که چرا این کاراکترها با تمام فراز و فرودهای شخصیتی که دارند در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
البته بنا بر شنیدههای موثق ما محمدعلی نجفی، کارگردان شناخته شده سینما به همراه نغمه ثمینی نویسنده، تصمیم داشتند قصه حسن صباح را برای تلویزیون بسازند، اما تلویزیون حاضر به همکاری با آنها نشد و آنها فیلمنامه این داستان را با عنوان «یک جرعه خون تازه» از طریق نشر لگا، منتشر کردند.
حالا با مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس، درباره این چالش سینما و تلویزیون گفتوگویی انجام دادیم که پیش روی شماست:
آقای سجادهچی! سریال «حشاشین» را تماشا کردید؟
به خاطر حرفه خود باید میدیدم. برایم جذاب نبود و ادامه ندادم.
نکتهای که درباره این سریال وجود دارد، انتقادهایی است که به محتوای آن وارد است، از کیفیت آن بگذریم، مثل اکثر مجموعههای تاریخی که کشورهای دیگر از مشاهیر ایران میسازند و روایت نامشخص و بعضا جعلی ارائه میدهند این مجموعه هم مورد اعتراض قرار گرفت، نظر شما چیست؟
ببینید، ویژگی سریالهای تاریخی همین است، چون تاریخ محض وجود خارجی ندارد، مانند «گذشته» است. به قولی تاریخ را کسی میسازد که آن را مینویسد و در زمانه ما؛ آن را به تصویر میکشد. نابترین روایت تاریخ هم صرفا گزینش استدلالی از میان بینهایت دادههاست. به بیانی دیگر، ما چیزی به اسم تاریخ نداریم، هر کسی از منظری یا روشی به تاریخ نگاه کند، منظرهای متفاوت و گاه حتی متضاد میبیند. روایت سریال «حشاشین» هم اینگونه است. از حسن صباح و قلعهالموت و فرقه اسماعیلیه، در کشور ما و در این هزار سال، روایات گوناگون و هر کدام به دلیلی شکل گرفته است. عدهای مخالف حسن صباح هستند و عدهای با او همدل و موافق هستند. عدهای حسن صباح را به نشانه وطنپرستی مبارز برای استقلال ایران تقدیر کرده و شخصی مبارز از داعیان فرقه اسماعیلیه میدانند، در این میان عدهای هم هستند که او را شخصیتی خطرناک و اهریمنی توصیف میکنند.
به بیانی دیگر، روایتهای مختلفی که در میان شیعیان وجود دارد. درست است؟
قطعا همینطور است؛ به عنوان مثال، در آخرین گردهماییهای شیعیان، فرقه هفت امامی، مذهب اسماعیلی، به عنوان یکی از مذاهب شیعه شناخته نشده است که دلایل خاصی هم دارد، اما حوثیهای چهار امامی یمن، به عنوان مذهبی شیعه رسمیت دارند. میخواهم بگویم نیتخوانی از تاریخ متفاوت است، اینکه با چه نگاهی و با چه قرائتی از خصوصیات حسن صباح روایت میشود اهمیت دارد. شما اگر جامعهشناسی دوران سلجوقیان را بخوانید به صحبتهای من پی میبرید و میبینید که از عمر خیام، خواجه نظامالملک و دیگر چهرههای شناخته شده آن دوران، برداشتها و تعاریف مختلفی وجود دارد. این تفاوت روایتها ناشی از تفاوت دیدگاههاست. محال است درباره تاریخ اختلافنظر وجود نداشته باشد. هیچ واقعه تاریخی نداریم که همه آن را به شکلی یکسان قبول داشته باشند. درباره توفان نوح هم بین سه دین ابراهیمی نظرات مختلفی وجود دارد. واضح است که هر کدام فیلمی درباره ماجرای توفان بزرگ بسازند، با انکار و اتهامات طرفهای دیگر روبهرو خواهد شد.
از این مقوله بگذریم، درباره کمکاری که سینما و تلویزیون نسبت به چهرههای شناخته شده ایران دارند زیاد صحبت شده و مبحث جدیدی نیست، با این حال وقتی چنین سریالهایی به صورت گسترده در دیگر کشورها ظهور و بروز پیدا میکنند این سوال دوباره به ذهن میآید که چرا این کاراکترها در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
مهمترین نکتهای که درباره این کمکاری میتوان گفت اینکه تلویزیون بنا بر اعتقادات و دانستههای خودشان میخواهند به این موضوعات وارد شوند و خب نظرات آنها ویژگیها و محدودیتهایی دارد. به همین دلیل است که در ساخت چنین فیلمهایی دچار مشکل میشویم. اینکه چیزی نیست، ما حتی برای تولید آثار نمایشی از معصومین هم دستمان باز نیست.
اصلا احمدرضا درویش با فیلم «رستاخیر» نمونه مهمی است که چرا در ساخت فیلمهایی برای معرفی شخصیتهای برجسته تاریخی دچار مشکل هستیم.
باز فیلم رستاخیز ساخته شد، اما خیلی از فیلمها در همان مرحله پیش تولید متوقف میشود و به سرانجام نمیرسد. شما در نظر بگیرید در مقطعی بود که حوزه علمیه با ساخت فیلمهایی مربوط به ائمه معصومین (ع) مخالفت کرد، دستکم من اینطور شنیدم. همین نکته باعث شد که فیلمسازان سراغ این موضوع نرفتند، به نظر من این خیلی مهم است که در کشور شیعه ۱۲ امامی، مردمش در مورد ائمه خودشان نمیتوانند فیلم ببینند.
نکته دیگر اینکه همه رسانهها در همه جای دنیا، نسبتی میان سرگرمی و ایدئولوژی برقرار میکنند؛ در بعضی رسانهها این نسبت ۵۰-۵۰ است، بعضی رسانهها این نسبت به ۹۰ میرسد یعنی ۹۰ درصد ایدئولوژی حاکم است. مدیران میدانند که مردم نیاز به سرگرمی دارند؛ لاجرم بیشتر از ما میدانند، اما به هزار دلیل نمیتوانند کار درست را انجام دهند. با این وصف، عادلانه است بگوییم فیلمسازان ما نمیتوانند چنین فیلمهایی بسازند، نه اینکه سلیقه و سواد و مهارت ندارند.
میتوانیم بگوییم ساخت چنین فیلمهایی با سختیهایی همراه است.
به نظر من ساخت چنین فیلمهایی هم سخت است و هم دردسر دارد. خیلی وقتها، پس از تحقیقات، فیلمنامه نوشته میشود برنامهریزی برای تولید میشود، اما به تولید نمیرسد. اگر کسی به ساخت فیلم تاریخی مصر علاقهمند باشد درنهایت به شهرک غزالی میرود و ما آن موهای روغنزده مردان و حجابهای عجیب و غریب زنان و چند بنز قراضه را به عنوان فیلم تاریخی میبینیم.