لمیده بر کرانهی لمان
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۷۰۷۰۶
احسان اقبال سعید؛ مرد سالدیده با چشمان کم رمقش خرامیدن قوهای سپید بر دریاچه لمان را نظاره میکرد. اگر چرخ یاری کند و چندسالی بر دیرسالی اش افزون گرداند به قرن خواهد رسید و میتواند فخر بفروشد به سلطان صاحب قران که یک تیر میرزارضا را کم آورد تا شود صاحب قران، او، اما میتواند دو قرن بزیید. روزنامه چی زمخت و سمجی مدام برایش پیغام و پسغام میداد و پیرسال دیری بود که میدانست اهل بخیه عاشق سوغاتهای پروپیمان حین بدرقهاش هستند، زبان در دهان اردشیرخان به نافاش میبستند و گعده میخواستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیرمرد بیاد آورد و باز هم بیاد آورد، انگار کرانه لمان جان میداد برای واگویی، برای خودگویی و خودخندی... یادش آمد به روزگاری خردی که دست در دست نیای مادری اش بهارستان تا لاله زار را گز میکرد تا از پیراشکی فروشی خسروی بهانه بر راه مدرسه را بستاند از دستهای بزرگ پدربزرگ. همان موتمن الملک پیرنیا که بهارستان را سیادت میکرد و به گاه سیلی نواختن بهرامی به چهره مدرس زنگ پایان پارلمان را نواخته بود و در پیرسالی زمزمه میکرد "در کف شیرنر خونخواره ای/غیر تسلیم رضا کوچاره ای؟" متفقین که خاک مملکت را توبره کردند به گمان خوش رقصی پدرش فضلالله برای آلمانها گرفتند انداختندش محبس اراک و تبعید فلسطین را در دامنش انداختند. پدرش هم نام رشیدالدین فضل الله بود وزیر کبیر ایام قدیم، او هم همدانی بود عین پدرش.. رشید جهود نوکیش بود و بابایش بر کیش باد... یادش آمد به آن یک همدانی همان که کیش شخصیت را نوشته. چقدر بیزار بود از او... فنجان قهوه را سرکشید.. به خاطر آورد از مادرش خدیجه بانو شنیده بود ماژور فضلالله خان تو یراق سردارسپه رفته بود محمره رزم با خزعل و بیفشنگ و تیر و ترقه از خرمشهر بازگشتند.
شنیده بود سردار سپه با لندن بسته پس این آلمان بازی و محبس اراک و حکایت تبعید فلسطین چه صیغهای بود؟
فلسطین و یاد گرفتن راه و چاه معامله از سیدضیا که او هم با فروش زمین در فلسطین دم و دستگاهی بهم زده بود و سالهای بعد همه سعادتآباد را خرید و کرد کشت یونجه و پرورش گوسپند. ماژور فضلالله که برگشت ورق زندگی شان هم برگشت... پیکان را کج کردند سمت دیگر... رفت توی اصل چهار ترومن یجور کار میزا بنویسی که هیچ وقت ضمیر بیقرار و در پی فرارش را رام و پابند نکرد. پی پرش بزرگ بود.. مثل امروز آرد را بیخته و الک را نیاویخته بود... اردشیر دمادم جنبش نفت خودی نشان داد بابایش وزیر کشور مصدق بود، اما در کابینه دوم آبشان توی یک جوی که هیچ یک نهر هم نرفت، روزهای زندگی پنهان پدر و بست نشینیاش در بهارستان برایش چلوکباب میبرد، اما نه از کبابی شمشیری که دل در گرو مصدق داشت. پچ پچ موحش داشت با اهالی زورخانه که دوباره مملکت زورخانه شود! با شعبون خان و عمله و اکره دیگر هم. رابط عطا خسروانی نظامی دون پایهای که با پادویی ۲۸ مرداد صاحب باشگاه تاج شد و کپه کپه قبه روی شانه هم غنیمت گرفت. بعد کودتا بره کشون آل زاهدی بود. بابا با تانک به نخست وزیری رفته بود خانه شماره ۹ خیابان کاخ هم به تاراج ... مثل برق سه فاز دستخوش گرفت دامادی شاه را اردشیر و در دل دم گرفت "سلطان جهانم به چنین روز غلام است". تن فاطمی شد رد نگارگری چاقوهای شعبون و سلطنت خواهرش هم. همان روزها همایون و هما خواهرش را بهم رساندند. داریوش همایون سیاست را از بزن بهادری در سومکا آغاز کرده بود ... گرفتندش زیر پر و بال و گفتند چماق را بگذار که لایق شمشیرکشی شعبون خان است و نه، چون شما عاقله مردی آراسته. هما تنها خواهرش از ازدواج با عبدالحسین اتحادیه طرفی نبست که اتحادیه نام و ریشه داشت و در کرنش، چون دامادهای ناصرالدین شاه نبود که از پایین تخت وارد رخت خواب شود. هما را دادند به همایون و روزنامه رستاخیز و ردای وزارت هم. آخریها پدرزن سابق اردشیر انداخته بودش زندان کنار سیاستمدار پیپ، عصا و گل ارکیده و نصیری که از پاکستان احضارش کرد و در جمشیدیه حبس تا بگوید همه قصورها تقصیر آن دو طاس و این مزلف است و ما بیگناهیم. چی فرض کرده بود جماعت را، انقلابیون هویدا و نصیری را، چون پیشانی سفید کت بسته زدند وبردند. همایون که کمتر شهیر شده بود همراه انقلابیون شعار داد و از زندان گریخت و از ایران هم و تا سالها راز نامه احمد رشیدی مطلق را فاش نگفت. چندی بعد از هما زاهدی او هم مسافر عدمستان شد. پیرمرد سالها زیر بار مرداد داغ سال سی و دو و ننگ کودتاچی بودن بابایش دوید و دوید گفت: کودتا نبوده عزل بوده ارتش خودجوش بوده و دلار تانخورده از "چیس منهتن" دست اسدلا رشیدیان نرسیده، اما هیچ کس باور نکرد و نباید هم میکرد. روزی در همین ویلا کنار همین لمان پدر برایش نقل کرد که چگونه پورپهلوی که خرش از پل گذشت اسدلا علم را روانه کرد تا استعفا بگیرد از زاهدی و سرلشگر که انگار باورش شده بود علی آباد شهریست پاسخ داده بود"با تانک به نخست وزیری آمدهام و با تانک هم میروم". رند جان نثار بیرجندی پاسخ داد "آنکه سوار تانکتان کرده میخواهد پیاده شوید حال خود دانید"و پدر در تبعید خودخواسته با سمتی کشکی و محض خالی نبودن عریضه الباقی عمر را ملول در همین ویلا کنار قوها گذارانیده بود. ای تف به قدرنشناسی. لعن ملت و جور بدنامی را خریده بود تا شاید روزی اردشیر بنشیند جای پسر رضا پهلوی، اما نشد که نشد. شهناز دختر شاه از فوزیه مصری هم تلون مزاج غریبی داشت، گاه مشرق و گاه مغرب، تنها ثمره زندگی مشترکشان دختری بنام مهناز و یافتن همسری برای پدرزن سابقش بود. فرح دببا دانشجوی پلی تکنیک پاریس را که برای تقاضای مساعده آمده بود لقمه گرفتند برای شاه.
قهوه صبحگاهی همیشه ذهن زاهدی پسر را به تکافوی تفکر میانداخت، این قهوه را تا سالها به اتفاق فوزیه فواد مادرزن اسبقش مینوشید. او با طعم میخک و پرنسس مصری پس از فوت همسر دومش اسماعیل شیرین بگ با هل عربی... آخر سالها ویلایشان در زوریخ یک چینه فاصله داشت. فوزیه کم حرف از سلطنت برباد رفته فواد و فارق و تتمه ملک و مکنت خدیوی در مصر میگفت و داماد اسبق هم از دود شدن شان و شوکت اعلی حضرتش. یادش آمد دولت هویدا را که وزیر خارجه اش بود و هیچ خوش نمیداشت رئیسی را که بی اثر و مخنث مینامیدش. ابدا اعتنایی هم به رییس اسمی اش در کابینه نداشت... نسیم سرد دریاچه لمان برای صورت نحیف آنکه نود و اندی بهار را بوکشیده هنوز رعشه آور است، به خاطرش آورد رعشه سیلی آن دانشجوی ایرانی را در مهمانی سفارت، داده بود اخراجش کنند و تذکره اش را باطل. آها اسمش صادق قطبزاده بود، از چرخ روزگار یک چند هم بر جای زاهدی نشست، اما ستارهاش فروغ نداشت و رفت پی عدمستان.
همیشه اسم بحرین عذابش میداد عین نفرین ابدی مثل یک روسیاهی که به آب زمزم هم شسته نمیشود. شاه بحرین را شوهر داد رفت، بی یک اعتراض بیمشورت و بی هیچ نمایشی حتی یکساعت هم نگذشت از اعلام استقلال که بفرموده دستگاه مطبوع زاهدی گردن نهاد و تبریک گفت و به رسمیت شناخت. اگر میشد مرداد داغ را لاپوشانی کرد، این را بگذارد کجای دلش. نطق آتشین محسن پزشکپور هم در مجلس معمران راه به جایی نبرد و یادداشت "خفه" را اسدلا از دربار آورد داد دست پزشکپور. سالها بعد قاسمی دیپلمات همکارش گفته بود همان نطق پان ایرانیستها هم بفرموده زاهدی و برای خالی نبودن عریضه تدوین و دستش داده شده بود، اما ارباب همان را هم تاب نیاورد. ماند همان جلز ولز داریوش فروهر برای بحرین که مقام امنیتی (ثابتی) زود جمعش کرد، همیشه از مردان سبیل دار لجش میگرفت.
آخریها سریع با پرواز توی شلوغ پلوغی خودش را رساند به تهران-نیاوران ببیند چه خبر است. دید شاه به کل روحیه را باخته و مدام از سفرای کبار لندن و واشنگتن استدعا و استمزاج دارد. برید و فهمید که کار تمام است در دل شاید خوش نمیداشت ننگ استمداد از سفارای کبار مشابه آن تابستان تفتیده موکد و تکرار شود. اما ارباب خود را باخته بود و سیل جماعت سهمگینتر از این حرفها بود که بشود با پری آژدان قزی و ملکه اعتضادی و نوچههای شعبون جمعش کرد. آخریها هرچه دوید تا جایی گوشهای در این دنیای پهن و فراخ بیابد برای ارباب بیمار، نشد و نتوانست. همشهری شاعرش بابا طاهر سالهل قبل سروده بود "چرا کاری کنی دنیا تنگت آیو؟ نه ضیافتهای شاهانه ایام سفارت خم به ابروی چشم آبیهای اهل حساب آورد و نه دست ودلبازیها در کمک به آب آشامیدنی اهل لندن هیچ و هیچ. آنجا بود که دانست برای ملک (شاه) هیچ امن و ایمن نیست مگر نگاهداشتن خاطر اهل ملک یا همان رعیت. تا چندی بعد انقلاب هم گردن کشیهای همیشه را ادامه داد و سفارت مجلل را تحویل و تخلیه نمینمود. سفارت را گرفتند و دادند دست روحانی داماد ابراهیم یزدی و هرچه در سرداب زهرماری گرانقیمت انبار کرده بود برای از ما بهتران هم در چند ساعت از ناودان و جوی سفارت ریخت و رفت. پس از خون گوسفند کشان حاجی واشنگتن این دومین نشت و شره حیران کننده سفارت برای اهل ینگه دنیا بود. پیرمرد میخواست در این نفسهای بشماره پاک کند آنچه نام و یاد است از مرداد و بحرین، کاش میتوانست تمام مواجب سالهای وزارت را پاک کننده بخرد و پاک کند آن دو را. اما انگار فرصت یگانه برای آن که بخواهد تا آخرین دمان هم فراهم است. پس برای منافع کشورش ستون در نشریات ایالات متحده اجاره میکند و قلم میزند و ژنرال بزرگ ایرانی را ستایش کرده بر جنایتکارانی که به قتل رسانیدهاند میتازد. تا چه شود به عاقبت...
منبع: فرارو
کلیدواژه: کرونا اردشیر زاهدی فضل الله یادش آمد سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۷۰۷۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا اردنِ «هاشمی» مخالف تسلیح کرانه باختری است؟
خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: عملیات طوفان الاقصی به مثابه کاتالیزوری موثر در حال شکست پوستههای قدیمی نظم پیشین خاورمیانه عربی و سرعت بخشیدن به شکل گیری نظم جدید منطقه است. در دوران جدید هر یک از قدرتهای بینالمللی و منطقهای سعی میکنند با پیگیری برنامههای خود در قبال تحولات غرب آسیا تبدیل به «بازیگر نظم ساز» در غرب آسیا شوند.
طی دو دهه اخیر جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بزرگترین و در حال تاثیرگذارترین قدرتهای منطقه با هدف مهار تهدید رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت تا با دنبال کردن سیاست «حلقه آتش»، محاصره سرزمینهای اشغالی را تنگتر کند. در این راهبرد پس از استقرار نیروهای مقاومت در مرزهای جنوبی سوریه، شمال لبنان و توانمند شدن نیروهای مقاومت غزه، اکنون تسلیح آخرین سنگر مقاومت (زنجیره محاصره) یعنی کرانه باختری در دستور کار تهران و اعضای مقاومت قرار گرفته است. با این حال منافع متفاوت و گاهاً متضاد برخی بازیگران فعال در صحنه منطقه مانند فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه، اعضای بلوک محافظه کار سنی و اردنِ هاشمی سبب شده است تا تکمیل این روند با برخی چالشها همراه شود.
کرانه باختری، پایگاه آتی مقاومت اسلامی فلسطین
تنها یک هفته پس از عملیات تروریستی علیه ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، نهم آوریل ۲۰۲۴ روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز با انتشار مطلبی به برنامه مخفی مقاومت برای انتقال تسلیحاتی همچون تفنگهای سبک، موشکهای ضدتانک و نارنجکهای راکتی به کرانه باختری با هدف تشدید ناآرامیها در فلسطین اشغالی پرداخت.
براساس اطلاعات منتشر شده از سوی منابع اطلاعاتی آمریکایی- اسرائیلی نیروهای مقاومت از طریق عراق و سوریه اقدام به انتقال سلاح به اردن و سپس این تسلیحات را با همکاری بادیهنشینان این منطقه در اختیار هستههای مقاومت در کرانه باختری قرار میدهند. ظاهراً غربیها نیز به مانند مقامات صهیونیست به شدت نگران تحولات جاری در کرانه باختری رود اردن بوده و قصد ندارند تا با چالشی بزرگتر از مقاومت غزه دستهوپنجه نرم کنند.
وجود شهرکهای صهیونیستنشین در قلب کرانه باختری شهروندان عادی و مقامات صهیونیست را تبدیل به اهدافی آسان برای نیروهای مقاومت کرده است. تسلیح این منطقه تنها نگرانی نیروهای امنیتی اسرائیل یا تشکیلات خودگردان نیست، بلکه اردن هاشمی نیز به دلیل قرار گرفتن در مسیر انتقال سلاح، میزبانی از میلیونهای فلسطینی تبار و در نهایت تعهدات امنیتی به واشنگتن اصلی علاقهای به ظهور و رشد گروههای مقاومت در این منطقه ندارد.
مرز مشترک میان فلسطین اشغالی و اردن هاشمیارتش اسرائیل پس از عملیات طوفان الاقصی به بهانه تسلیح جوانان کرانه باختری به تسلیحات سبک موج جدیدی از سرکوب و دستگیری غیرقانونی را در این منطقه آغاز کرد. به گزارش گروههای حقوق بشری تلآویو به بهانه خلع سلاح این منطقه بسیاری از نوجوانان و جوانان کرانه باختری را بدون محاکمه رسمی در زندانهای رژیم محبوس کرده است. متاسفانه در این روند شین بت تنها نیست و این اقدام غیرقانونی با همکاری دستگاههای امنیتی اردن هاشمی و تشکیلات خودگردان فلسطین صورت میگیرد. بیانیه ضدایرانی اخیر فتح خطاب به ایران و تلاش برای سرکوب سازمان یافته هستههای مقاومت در این منطقه را میتوان در راستای همکاریهای این مثلث امنیتی برای مقابله با روند انتقال سلاح به کرانه باختری دانست.
به عنوان مثال در سال ۲۰۲۲ یک نماینده مجلس اردن به اتهام ارسال ۲۰۰ سلاح به کرانه باختری توسط نیروهای امنیتی اسرائیل بازداشت شد. در آگوست همین سال ارتش اسرائیل از کشف بیش از ۳۰۰ سلاح از مرز مصر و اردن برای انتقال به نوار غزه و کرانه باختری خبر داد. پلیس اسرائیل مدعی است در سال ۲۰۲۲ قریب به ۳۵ تلاش برای قاچاق سلاح از اردن را به همراه ۸۰۰ قبضه سلاح خنثی کرده است.
کمی بعد در سپتامبر ۲۰۲۳ سرویس موساد با گرفتن انگشت اتهام به سوی ایران از تشدید سلاح از مرز اردن به مقصد کرانه باختری خبر داد. برهمین اساس بنامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی وعده داد که با هدف جلوگیری از انتقال سلاح به کرانه باختری اقدام به ساخت دیوار در امتداد مرز فلسطین اشغالی و اردن (۳۰۰ کیلومتر) کند.
تشدید احساسات ضداسرائیلی و میل به مقاومت فلسطینی در میان شهروندان اردنبرخی تحلیلگران معتقدند شاید بیش از آنکه اسرائیل مخالف ارسال سلاح به کرانه باختری باشد این همسایه شرقی است که با هماهنگی سنتکام علاقهای با انتقال سلاح از مبدا مرزی با عراق- سوریه ندارد. پادشاهی اردن به شدت نگران تسلیح مقاومت در کرانه باختری و به دنبال آن فعال شدن هستههای خفته ضدصهیونیستی در این کشور عربی است.
تظاهراتهای صدها هزار نفر اردنی در برابر سفارت آمریکا و اسرائیل نشان دهنده این نکته است که حکام این کشور سایه مقاومت را بیش از پیش احساس کرده و معتقدند که قدرت گیری هستههای مسلح حامی فلسطین میتواند حیات این پادشاهی را با چالش جدی مواجه سازد. در ۲۰۰ روز اخیر مقامات اردنی سعی کردند تا خود را حامی سیاسی- امنیتی مردم فلسطین نشان داده و حتی سفیر خود را از سرزمینهای اشغالی فراخواندند؛ اما در بعد نظامی- امنیتی به نظر میرسد همکاری نزدیکی میان دائره المخبرات العامه اردن با موساد و شین بت برای ضربه زدن به هستههای مقاومت و جلوگیری از انتقال سلاح به کرانه باختری وجود دارد.
بهره سخن
آینده مقاومت اسلامی در سرزمین فلسطین به شکل مستقیم وابسته به قدرتمندشدن گروه مقاومت در کرانه باختری است. پس از عملیات غافلگیر کننده جنبش حماس علیه شهرکهای صهیونیست نشین و به دنبال آن حمله وحشیانه ماشین جنگی رژیم به باریکه غزه، لاجرم در کوتاه مدت ژئوپلیتیک این منطقه تغییر کرده و لازم است تا جبهه کرانه باختری بیش از پیش وارد صحنه جهاد با اشغالگران شود.
این روند پس از همکاری مستقیم اردن با سیستم پدافندی دولتهای غربی و اسرائیل جهت مقابله با عملیات وعده صادق ایران بیش از پیش تسهیل شده است. برهمین اساس لازم است تا اعضای شبکه مقاومت با استفاده از ظرفیت نیروهای مومن و طرفدار مقاومت اسلامی در اردن روند ارسال سلاح به کرانه باختری و تسلیح گروههای مقاومت مستقر در این منطقه را سرعت ببخشند. بیشک افزایش تعداد عملیاتهای عناصر مقاومت در منطقه کرانه میتواند تاثیرات جدی بر روی آینده توسعه شهرکهای صهیونیستنشین، اداره مسجد الاقصی و ظهور پدیده مقاومت در اردن هاشمی بگذارد.
کد خبر 6087164