Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-06@20:34:43 GMT

نماز اول وقت مهم‌ترین اولویت زندگی شهید کارگر

تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۷۷۶۷۱

نماز اول وقت مهم‌ترین اولویت زندگی شهید کارگر

شهید علیرضا کارگر که در بهار متولد و در همین ماه نیز به شهادت رسید، مهم‌ترین اولویت زندگی خود را اقامه نماز اول وقت قرار داده و حضور در مساجد را به همه نزدیکان خود توصیه می‌کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس از ابرکوه، هم‌زمان با سومین روز از بهار طبیعت در سال 1341، جوانه وجود شهید علیرضا کارگر در روستای فراغه شهرستان ابرکوه جوانه زد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او که دومین فرزند خانواده بود پس از طی دوران کودکی، برای کسب علم و دانش راهی یک مدرسه ابتدایی در روستا شد و سپس برای گذراندن مراحل تحصیلی بالاتر راهی شهرستان لار و آباده شد.

علیرضا دوره دبیرستان را که به پایان رساند به دانش‌آموختگی ارتش راه پیدا کرد و به‌عنوان سرپرست آموزشگاه بی‌سیم و مخابرات، در مسجدسلیمان مشغول خدمت شد.

شهید کارگر که از دوران کودکی به حضور در مسجد و شرکت در مراسم‌های مذهبی از جمله تاسوعا و عاشورا بسیار علاقه داشت، فردی انقلابی بود که همیشه حضورش در نمازهای جماعت، نماز جمعه، راهپیمایی  و پخش اعلامیه، پررنگ بود.

از جمله اولویت‌های زندگی علیرضا، نماز اول وقت و همچنین نماز شب بود که سعی می‌کرد هم خودش این دو امر را به خوبی انجام دهد و هم به دیگران توصیه می‌کرد که مسجد را رها نکرده و همیشه به سخنان امام راحل(ره) نیز پایبند باشند.

او به تمام اعضای خانواده و اقوام علاقه داشت ولی شهید غلامعلی فلاح که پسر عمه وی بود و در سال 59 به شهادت رسیده بود را بسیار دوست می‌داشت. اوقات فراغتش با مطالعه کتاب‌های دکتر شریعتی، نهج‌البلاغه، قرآن و توضیح المسائل سپری می‌شد.

علیرضا آن‌قدر به نوع‌دوستی و کمک به فقرا اهمیت می‌داد که وقتی در مسجدسلیمان خدمت می‌کرد، با حقوق ناچیزی که هرماه می‌گرفت، علاوه بر کمک به فقرا و نیازمندان، خانه‌های آنان را نیز تعمیر می‌کرد و همیشه با دست‌پر به آنان سر می‌زد.

سرانجام دوران خدمت به در آموزشگاه بی‌سیم و مخابرات مسجدسلیمان به پایان رسید و علیرضا می‌بایست به شهرضا منتقل شود. تنها پنج روز دیگر تا پایان خدمت او در مسجدسلیمان باقی مانده بود که یک‌شب در آسایشگاه خبر آغاز عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) را شنید و به دوستانش پیشنهاد داد که قبل از انتقال به شهرضا، در این عملیات شرکت کنیم.

در نهایت او با 400 نفر از بچه‌های آموزشگاه در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کرد که از این تعداد 20 نفر به شهادت رسیدند که اسم علیرضا نیز در لیست شهدا قرار گرفت.

آری بهاری که روزی شاهد شکفتن غنچه وجود علیرضا بود، شهادتش در راه وطن را نیز گواهی داد.

شهید علیرضا کارگر در تاریخ 22 اردیبهشت‌ماه سال 1361 به آرزوی دیرینه خود رسید و نکته حائز اهمیت این است که او دانش‌آموخته ارتش بود، اما در عملیات بیت‌المقدس به‌عنوان یک بسیجی شرکت کرد و به شهادت رسید.

انتهای پیام/90027

منبع: فارس

کلیدواژه: شهید شهادت ابرکوه فارس یزد نماز اول وقت شهادت رسید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۷۷۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ­الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده­اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه‌­ای شصت­‌متری و وقفی بزرگ کرد.

خانه‌­ای که هر وقت پنجره­‌اش را باز می‌­کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه­‌السلام گره می­‌خورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی­شان می‌­شد.

فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه­ تعلیم در حوزه­ علمیه‌ نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت می‌کنند و همان­جا ماندگار می‌شوند.

فخرالسادات در نجف به دنیا می‌­آید و در سن سیزده سالگی با آیت‌­الله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج می‌­کند. آن­ها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیه‌­السلام زندگی­شان را با عشق آغاز می­‌کنند و حاصل این ازدواج می‌­شود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آن­ها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت­ الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنت­‌الهدی صدر درس می­‌خواندند.

در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت ­الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین ­بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته می‌شد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات می­‌کند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را می­دهد.

بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه­ زندان شد. به دلیل فعالیت‌­های سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال­ ونیم در زندان حزب بعث به سر می‌بردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.

ام علاء در طول زندگی متحمل رنج‌­ها و سختی‌­های زیادی شد. ولی هیچ‌­گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می‌برد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می­‌کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می­‌آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی­داشت.

او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار‌های شخصی­‌اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می‌­داد.

همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌­کرد. به آن­ها می‌­گفت: اگر همه­ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی­‌شوم؛ بلکه افتخار می­‌کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین‌­تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.

در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبه‌روی مامه و هر دو با هم گریه می‌کردند و روضه می‌خواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل ام‌البنین چهار پسر فدا کردی.»

شاید می‌خواست با این کلمات، دل مادر داغ‌دیده‌ام را آرام کند.

مامه دستی به صورتش کشید و میان هق‌هق گریه‌هایش گفت: «من کجا، ام‌البنین کجا ابوعلاء؟ ام‌البنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»

انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.

این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می‌توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • برگزاری یادواره ۴۰۰ شهید کارگر و فرهنگی آران و بیدگل
  • پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
  • تداوم عملیات جست‌وجو جهت نجات کارگر مفقود شده تهران
  • ‌همه گرفتاری‌ها با نماز اول وقت برطرف می‌شود
  • وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد
  • اقامه نماز بر پیکر مطهر شهید «مرتضی غلامی» در گناوه
  • اولویت اصلی شهرداری رفسنجان تکمیل پروژه‌های نیمه‌تمام است/ ۲۰ پروژه شهری در مراحل پایانی
  • مشهد در سوگ ششمین ولی مسلمین/عطر شهادت در اجتماع صادقیون پیچید
  • ایران زمین فرزندان خود را به آغوش گرفت