Web Analytics Made Easy - Statcounter

مریم امینی همسر شهید سیدمرتضی آوینی و ناشر و ویراستار کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» ضمن تشریح رویکرد تحلیلی این کتاب، آن را نزدیک‌ترین روایت به واقعیت «سینمای آوینی» توصیف کرد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» نوشته انیس دوویکتور استاد دانشگاه سورن به تازگی با ترجمه محمدمهدی شاکری توسط نشر واحه و با حمایت بنیاد سینمایی فارابی در ایران منتشر شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کتابی که سینمای جنگ در ایران را بررسی می‌کند و در بخشی از آن سینمای شهید مرتضی آوینی و چگونگی ساخت مستندهای وی نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.

ویراستار و یکی از ناشران این کتاب مریم امینی همسر شهید آوینی است. همزمان با ۲۰ فروردین‌ماه مصادف با سالگرد شهادت مرتضی آوینی و به بهانه انتشار کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» با او به گفتگو نشستیم.

روایتی جامع از سینمای جنگ در ایران

مریم امینی ضمن اشاره به اینکه کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» یک کتاب جامع به شمار می‌رود، گفت: این کتاب توسط انیس دوویکتور نوشته شده است و بخشی از پایان‌نامه دکتری این نویسنده محسوب می‌شود. زمانی که من به‌عنوان ناشر وارد کار شدم، این کتاب که به زبان فرانسه نوشته و به زبان فارسی ترجمه شده بود. در واقع متن کتاب از فارسی به فرانسه و بعد دوباره به فارسی ترجمه شده بود. به همین دلیل نیاز به کار بیشتری بود. البته در این فرآیند هیچ مشارکتی در انتخاب و تأمین محتوای کتاب نداشتم.

وی تأکید کرد: «روایت جنگ در دل جنگ» یک کتاب بسیار جامع است و یکی از ویژگی‌های مهم آن همین جامعیت است؛ نویسنده در این کتاب تنها مستندهای «روایت فتح» را بررسی نکرده و در واقع شاهد یک بررسی جامع درباره چگونگی ظاهر شدن جنگ در سینمای داستان‌گوی ایران هم در این کتاب هستیم و اینکه سینمای داستان‌گوی ما چگونه به جنگ پرداخته است. در این کتاب با ثبت این واقعیت مواجهیم که سینمای داستان‌گوی جنگ در ایران در همان زمانی شکل می‌گیرد که جنگ هنوز جریان دارد. سینمایی که منتظر نمی‌ماند تا جنگ تمام شود و بعد درباره آن فیلم بسازد. در این سینما همزمان با جنگ هم فیلم‌های داستانی و هم مستندهایی درباره جنگ ساخته و نمایش داده شده است.

دکتر انیس دوویکتور نویسنده کتاب «روایت جنگ در دل جنگ»

امینی افزود: مساله دیگری که در این کتاب به آن پرداخت شده، این است که به ویژگی‌های سینمای ایران هم می‌پردازد و مواردی را بررسی می‌کند که مربوط فیلم‌های داستانی مرتبط با جنگ می‌شود. همچنین به مستندهای سینمایی که بعد از وقوع جنگ ساخته شده نیز اشاره دارد، به گونه‌ای که نشان می‌دهد تا چه اندازه نوآوری در این سینما به وِیژه سینمای داستان‌گو و بیشتر از آن سینمای مستند ایران وجود داشته است.

وی با اشاره به اینکه مستندهای شهید آوینی در این کتاب در دل یک بافت اجتماعی و براساس شرایط اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و سینمایی همان زمان بررسی شده است، توضیح داد: روش نگارش این کتاب سبب شده است تا نویسنده قدم به قدم با مخاطب پیش برود و او را به سمت آن چیزی که در نهایت به آن می‌خواهد برسد یعنی همان درک «سینمای شهید آوینی» سوق دهد. این کتاب می‌خواهد بگوید نوآوری‌ها در سینمای داستان‌گو و مستند آن سال‌های ایران چگونه خود را نشان داده است. در همین راستا در مستندهای «روایت فتح» ویژگی دیگری پیدا می‌کند به گونه‌ای که نویسنده ادعا می‌کند که آثار شهید آوینی در سینمای جنگ دنیا بی‌نظیر است.

نوآوری‌های گروه «روایت فتح» در تصویربرداری مستند

ناشر کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» بیان کرد: در یکی از فصل‌های این کتاب به تصویربرداری این مستندها اشاره شده است و در همین راستا نویسنده با تصویربرداران «روایت فتح» نیز گفتگو می‌کند. کتاب سرشار از گفتگو و ارجاع است، به همین دلیل این کتاب به لحاظ پژوهشی نیز بسیار در خور توجه است.

وی تاکید کرد: از جمله مصاحبه‌های منتشر شده در این کتاب، مصاحبه با مصطفی دالایی یکی از مهمترین تصویربردارانی است که در کنار شهید آوینی حضور داشته است. در این کتاب شاهد مصاحبه‌های متعددی از دالایی و نقل قول‌هایی از وی هستیم که بسیار جالب است.

مریم امینی گفت: در بخشی از «روایت جنگ در دل جنگ» به ابداعاتی که این گروه تصویربرداری برای نزدیک شدن به مفهومی از جنگ را که مورد نظر شهید آوینی بوده انجام داده‌اند اشاره می‌کند. به گونه‌ای که گروه «روایت فتح» به این نتیجه می‌رسند که در آن شرایط نمی‌توانند برنامه‌ریزی در حوزه تصویربرداری داشته باشند و همین ضرورت‌ها باعث شده تا به یک نوآوری‌هایی در حوزه تصویربرداری برسند.

وی تاکید کرد: در بخشی از کتاب که به تصویربرداری آثار شهید آوینی اشاره شده است، توضیح داده می‌شود که گزارش‌های تلویزیونی در زمان جنگ در ایران و جهان دارای تصویربرداری‌های کوتاه مدت بود اما در این آثار از تصویربرداری کوتاه مدت خبری نیست و این خود از جمله ویژگی‌های تصویربرداری این مستندهای جنگی است که در کل و ماهیتی ضدگزارش تلویزیونی از نظر زمان و از نظر مدت پلان‌ها پیدا کرده است.

امینی با اشاره به اینکه در این کتاب به آثار شهید آوینی به عنوان مؤلف پرداخته شده است، توضیح داد: اینکه شهید آوینی چگونه از طریق تدوین و صدا موفق شد تا به گونه‌ای حضور عالم غیب را نمایش دهد از دیگر مواردی است که به آن اشاره شده است. در این کتاب مقایسه‌هایی نیز با فیلم‌هایی که در دوره جنگ جهانی اول و دوم ساخته شده است با این مضمون که ساخت فیلم‌های جنگی در آن زمان چگونه بوده است و آیا همزمان با جنگ فیلمی ساخته شده یا خیر نیز صورت گرفته است. در کل باید گفت که این کتاب از محدوده سینمای ایران نیز فراتر می‌رود و یک مقایسه‌ای کلی با سینمای جنگ جهان در آن وجود دارد.

مریم امینی

همسر شهید آوینی ادامه داد: معتقدم بخشی که در این کتاب به سینمای شهید آوینی اشاره شده است بسیار نزدیک به واقعیت آثار وی بوده است. علاوه بر آن تحلیلی که در کتاب ارائه شده از اینکه چطور آوینی در تدوین موفق شده تا مخاطب را به آن سوی تصویر هدایت کند، از مسائلی بود که برای خودم هم سوال بود و در این کتاب جواب خود را گرفتم چرا که توضیح داده می‌شود به لحاظ سینمایی چه اتفاقی افتاده تا این هدایت در سینما توسط شهید آوینی صورت بگیرد.

این ناشر کتاب بیان کرد: در این کتاب مترجم به خصوص در فصل آخر که مربوط به خود شهید آوینی و فیلم‌های وی می‌شود، زحمت خود را کشیده و اصطلاح‌هایی که در عرفان مسیحی هست را با اصطلاح‌هایی که در عرفان اسلامی و تشیع وجود دارد، تطبیق داده است. ترجمه و تدوین کتاب یک کار تیمی بود و برای آن به‌صورت مستقیم با مترجم در تماس بودم. این کتاب اثر مشکلی است که سینمای جنگ را در حوزه‌های مختلف جامعه‌شناسی، فلسفی، سینمایی و عرفانی بررسی می‌کند و کار گروهی برای آن بسیار لازم بود. ترجمه کتاب هم با وسواس و علاقه از سوی مترجم انجام شده است.

وی تاکید کرد: البته در طول کار با نویسنده نیز مشورت‌هایی داشتیم همچنین آقای تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی از انتشار این کتاب حمایت بسیاری کرد. کار روی این پروژه اصلاً سخت نبود و می‌توان آن را یک کار لذت بخش دانست و امیدوارم این کتاب برای مخاطب نیز همان حال خوب که در پشت صحنه انتشار کتاب بود را به همراه داشته باشد.

امینی گفت: کاری که در این کتاب انجام دادم کمی فراتر از ویراستاری یک کتاب بود، در واقع کار روی آن نزدیک به سه ماه آن هم به صورت ۲۴ ساعته برای من زمان برد. در واقع بخش‌هایی از این کتاب باید برای مخاطب قابل فهم‌تر می‌شد، نویسنده و مترجم در این زمینه تلاش خود را کردند تا کتاب برای مخاطب قابل فهم باشد و ممکن است در بخشی از این آثار ادبیات روان نبود و می‌توانست برای مخاطب گنگ باشد به همین دلیل بخش‌هایی از کتاب که برای مخاطب نامفهوم بود با توجه به متن اصلی ویراستاری شد.

کتابی که می‌تواند الگوی آثار پژوهشی باشد

وی ادامه داد: مهمترین مساله این کتاب آن است که یک پژوهش روشمند در زمینه سینمای جنگ ایران است و در دل آن به مستندهای «روایت فتح» نیز پرداخته شده است. در «روایت جنگ در دل جنگ» یک دیدگاه کاملاً تازه به لحاظ طرح موضوع وجود دارد و می‌توان گفت ارائه مطالب قدم به قدم پیش می‌رود.

ناشر کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» بیان کرد: ساختار پژوهشی کتاب ساختاری است که در سینمای ایران کم داریم و این کتاب می‌تواند الگوی نگارش چنین کتاب‌هایی باشد. همچنین باید بگویم که پژوهش در آثار شهید آوینی کم هست، در واقع معمولاً آثار شهید آوینی از نگاه سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است و این کتاب آثار شهید آوینی را از منظر دیگری دیده و بررسی می‌کند و این امر خود به خود این فکر را در ذهن ایجاد می‌کند که این آثار تا چه اندازه پتانسیل‌های پرداخته نشده دارد و این امر می‌تواند ویژگی مهم کتابی باشد که می‌تواند بستری برای نقد و بحث پیرامون این مستندها و سینمای آن زمان ایجاد کند.

امینی در پایان گفت: به بعضی از قسمت‌های کتاب نقد دارم اما معتقدم امتیازهای این کتاب بسیار زیاد است. باید بگویم در هر اثری از دیدگاه‌های مختلف می‌تواند نقدهایی را به همراه داشته باشد که این امر یک مساله طبیعی است. باید چنین آثاری منتشر شود تا بستر نقد را فراهم کند و انگیزه‌ای برای نگارش کتاب‌ها و مقاله‌ها و ساخت فیلم‌های دیگری باشد.

منبع: مهر

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: روایت جنگ در دل جنگ سینمای داستان اشاره شده جنگ در ایران برای مخاطب مریم امینی سینمای جنگ گونه ای روایت فتح آثار شهید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۲۱۰۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش

پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ سید احمد‌ خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.

پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزه‌های علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفت‌و‌گویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:

لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟

من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس می‌رفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از این‌که من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی دایی‌ها، عمه‌ها و خاله‌های من فرزندان متجدد داشتند و علاقه‌مند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت می‌کردند از این‌که من روحانی شوم، اما من علی‌رغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.

تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟

تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیت‌الله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.

درباره تحصیلات‌تان بگویید.

من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رساله‌ای که در قم از آیت‌الله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر می‌آید ممد حیات است و چون فرو می‌رود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»

بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد

کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.

من در دوران کودکی به مکتب‌خانه هم رفته‌ام. مکتب‌خانه زندان داشت و هر کس که شلوغ می‌کرد را آنجا حبس می‌کردند. استاد یک تَرْکه‌ی بزرگی داشت، شاگردان را با آن می‌ترساند و ما باید سکوت می‌کردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه می‌شد به سر زبان ما یک مُهر می‌زد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، می‌گفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک می‌شود و من شما را در زندان مکتب‌خانه حبس می‌کنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتب‌خانه رفتم، استاد تَرْکه‌ را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتب‌خانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطره‌انگیز است؛ من در گوشه‌ای کز کردم، نشستم و می‌دیدم که موش‌ها می‌رفتند و می‌آمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!

منظور این‌که ما مکتب‌خانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل می‌کردم. سابق مسئله می‌دادند و می‌گفتند مساله‌ها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان می‌خواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات می‌خواندم استاد می‌گفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ می‌کردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ می‌کردم.

منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره می‌کردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا می‌آمد و تدریس می‌کرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز می‌خواند و این‌جا هم تدریس می‌کرد به همین دلیل بسیاری از آقایان می‌آمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده می‌کردند.

خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس می‌کردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس می‌کرد و آقای مطهری اسفار را تدریس می‌کرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط می‌شود که پایگاه ایشان بود.  

مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که هم‌دوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.

چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟

من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیت‌الله العظمی شد.

کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمی‌گفت بلکه سطح تدریس می‌کرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم می‌گفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجره‌ها تدریس می‌کرد. خیلی‌ها به درس آقای فاضل می‌آمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت می‌کردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستان‌ها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خوانده‌اند.

آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.

در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس می‌گفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف می‌زد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.

در قم تدریس هم می‌کردید؟

بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع می‌آمدند و در درس من شرکت می‌کردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.

درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.

ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشته‌ای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازه‌ای دادند و نامه‌ای به تهرانی‌ها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومه‌ای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علی‌پناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.

در تهران چه فعالیت‌هایی داشتید؟

در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دوره‌ی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آن‌ها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.

ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبهه‌ها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.

من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت می‌کنند.

ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام می‌کنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیت‌الله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیام‌های بزرگان و نوشته‌های مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستان‌ها از طریق اینترنت به من مراجعه می‌کنند و از من اجازه امور روایی می‌خواهند و من اجازه امور روایی به آن‌ها می‌دهم.

وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.

درباره تألیفات‌تان بگویید.

در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتاب‌ها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.

من هنوز کتاب‌هایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده می‌کنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آن‌ها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتاب‌ها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.  

قضیه هدیه کتاب‌های خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.

من از کودکی به کتاب بسیار علاقه‌مند بودم و از اول عمر کتاب‌های فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما  ۵۰۰ جلد کتاب‌های رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتاب‌های کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آن‌ها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا می‌رفتم و مطالعه می‌کردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقام‌الملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گران‌قیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرش‌های شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه می‌رسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیت‌الله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.

از جمله کتاب‌هایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی‌ از کتاب‌ها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتاب‌های زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتاب‌های پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهایی‌ها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوش‌خط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.

ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتاب‌های ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتاب‌ها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیت‌الله بروجردی و کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی، کتاب‌هایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.

دیگر خبرها

  • شیرینی‌ها و شگفتی‌های کودکان به روایت یک دیدار
  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش
  • رونمایی از سه کتاب منتخب آثار جشنواره شهید آوینی
  • حضور ۱۵۰۰ نفر در جشنواره قرآنی، فرهنگی، هنری و ادبی شهید آوینی
  • روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری
  • فرهنگ ایثار و شهادت باید به جهانیان معرفی شود
  • طرح ملی مهارت‌افزایی دانشجویان شاهد و ایثارگر برگزار می‌شود
  • معرفی ۱۰۷ برگزیده دومین دوره جشنواره شهید آوینی در شیراز
  • سیر تحول شهید آوینی آموزنده و تحسین برانگیز است
  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟