Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-06@21:29:25 GMT

درباره علی صیاد شیرازی

تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۵۴۳۵۳۷

درباره علی صیاد شیرازی

علی صیاد شیرازی در ۱۴ خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در درگز استان خراسان‌ رضوی دیده به جهان گشود. وی درباره خانواده اش چنین می‌گوید: اجداد من از عشیره‌ای به نام اخت افشار می‌باشند که از اصطهبانات و نی‌ریز در فارس تا سیرجان، بافت و جیرفت در کرمان گسترش یافته‌اند. پدربزرگم صیاد همراه فرزندانش و مال و احشامش ده‌ها سال پیش به سوی خراسان و شهرستان مشهد به راه افتادند و به شهرستان درگز کوچ کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پس از ولادت اینجانب و حدود یک سال اقامت در این شهر بر حسب شغلی که پدرم داشت، درجه‌دار ژاندارمری حدود ۲ سال در مشهد اقامت کردم و حدود ۱۵ سال در مازندران، یعنی در شهرهای گرگان، آمل و گنبدکاووس به سر برده‌ام. سال ششم ریاضی، یعنی سال آخر دبیرستان را در تهران گذراندم و از دبیرستان امیرکبیر فارغ‌التحصیل شدم.

صیاد شیرازی بعد از گذراندن دوران مدرسه به سربازی رفت و با پایان این دوره به استخدام ژاندارمری سابق درآمد و به دلیل رشادت‌ها و فعالیت‌هایش به ارتش منتقل شد و قبل از انقلاب اسلامی در شهرهایی مانند گرگان، مشهد، آمل و شاهرود مشغول به فعالیت در ارتش بود. سپس به دانشکده افسری ارتش رفت و در ۱۳۴۶ خورشیدی با درجه ستوان‌دومی در رسته توپخانه از آن دانشکده فارغ‌التحصیل شد، همچنین وی دوره‌های چتربازی و رنجر را نیز با رتبه یکم گذراند و بعد از آن به‌ عنوان افسر توپخانه کار خود را ادامه داد. وی در خصوص اقدامات خود پس از اخذ درجه افسری می‌گوید: پس از طی یک سال دوره مقدماتی رسته توپخانه، به لشکر ۲ تبریز رفتم. در سال ۱۳۴۸ مأموریت استقرار در مرزهای غرب کشور، قصرشیرین به لشکر ۲ تبریز داده شد. بنده به عنوان افسر دیده‌بان توپخانه و معاون آتشبار، حدود یک سال در این مأموریت به سر بردم. لشکر تبریز در سال ۱۳۴۹ منحل شد و گردان ما که گردان ۳۰۲ توپخانه بود به توپخانه لشکری، لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه انتقال یافت و من فرمانده آتشبار شدم. بعد از یک بار جابجایی و انتصاب در فرماندهی آتشبار در گردان ۳۱۶ توپخانه، برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران رفتم. سپس با پذیرفته شدن در کنکور اعزام به خارج در سال ۱۳۵۱ برای طی یک دوره تخصصی توپخانه تحت عنوان دوره هواسنجی بالستیک توپخانه به امریکا رفتم.

این فرمانده نامدار پس از گذراندن دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‌ یکم و عنوان استادی در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط در جهت ‌سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد و با برخی از افراد و روحانیون که با سربازان و افسران انقلابی ارتباط داشتند، تبادل نظر می‌کرد، همین مبارزات سیاسی شهید صیاد شیرازی سبب شد که در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ دستگیر و راهی زندانی شود و در ۲۲ بهمن همان سال توسط انقلابیون آزاد شد.

فرمانده عملیات غرب کشور و اختلاف با بنی صدر

این فرمانده مجاهد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به‌ مدت چند سال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت به همین دلیل چون وی سوابق بسیار زیادی در زمینه نظامی داشت به خاطر توان بالای سازماندهی ‌اش مورد توجه امام(ره) و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت و در ۱۳۵۸ خورشیدی به عنوان فرمانده عملیات غرب کشور منصوب شد و عملیات های مختلفی علیه گروه‌های کمونیستی و ضدانقلاب در کردستان و شهرهای پاوه، مریوان و حتی سنندج که شروع به تجزیه‌طلبی کرده بودند، انجام داد.

تهیه طرح‌های عملیاتی بی‌نظیر و تلاش‌های وی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز منجر شد. پس از تحقق و اجرای موفق این طرح‌ها، صیاد شیرازی با ۲ درجه ارتقاء با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد اما او از همان ابتدا به فرماندهی بنی‌صدر در مدیریت جنگ غرب کشور معترض بود و می گفت بنی‌صدر همواره میان ارتش و سپاه اختلاف ایجاد می‌کند به همین علت بنی صدر، صیاد شیرازی را بازداشت و دستور خلع ۲ درجه وی را داد. پس از برکناری بنی صدر و در دوران ریاست‌ جمهوری محمد علی رجایی مسوولیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء برای هماهنگی میان ارتش و سپاه را به صیاد شیرازی دادند و او دوباره به کار بازگشت و به دلیل رشادت‌های زیاد در اواسط ۱۳۶۰خورشیدی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد. یکی از مهم‌ترین اقدامات وی در این جایگاه و تا پایان ۱۳۶۰ خورشیدی هماهنگی میان ارتش و سپاه بود. ایجاد وحدت میان قوای مسلح کشور و نیروهای دفاعی و مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهه‌های حق علیه باطل در عملیات‌های ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح المبین، بیت‌المقدس و دیگر عملیات‌های پیروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز کشور از مهم‌ترین خدمات و اقدامات وی بعد از انقلاب و در طول جنگ تحمیلی بود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره خدمات صیاد شیرازی می‌گوید: صیاد شیرازی فرماندهی لایق و سرافراز برای ارتش اسلامی بود. او نقشی موثر و تعیین کننده در عملیات ها و فرماندهی جنگ به عهده داشت و پس از جنگ نیز با کوله باری از اندوخته های علمی و تجربی، منشاء خدمات و برکات بسیاری برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بود.

همچنین نشریه مالین چاپ فرانسه در ۱۳۶۲ خورشیدی صیادشیرازی را این‌گونه توصیف می‌کند: برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛ ‌ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد. قدی کوتاه، نگاهی روشن و دست‌هایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفته‌اند. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد. او با سادگی می‌گوید:‌ من یک سرباز اسلام هستم.

فرماندهی آخرین نبرد ایران در جنگ تحمیلی

در دوران هشت سال دفاع مقدس که اوج مقاومت و ایثار مردم و رزمندگان ایران اسلامی بود، منافقین به دامان دشمن پیوسته و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در تلاش برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان اسلام بودند. آنها در طول جنگ تحمیلی به کارهای اطلاعاتی و در مقاطعی دیگر مستقیماً با پشتیبانی تدارکاتی، خرابکاری، ترور و حتی حضور در جبهه‌های نبرد می‌پرداختند که به گفته صیاد شیرازی منافقین یاوران اردوی خصم بودند اما از جمله عملیات‌­هایی که منافقین به صورت مستقیم در پایان جنگ به آن وارد شدند، عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان بود که یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به وسیله ایران در سوم مرداد ۱۳۶۷ خورشیدی  از محور خانقین، خسروی، سرپل ذهاب، کرند، کرمانشاه شروع کردند.

در ایران عملیاتی با نام عملیات مرصاد به فرماندهی صیاد شیرازی علیه منافقین انجام شد. اوج فداکاری، فرماندهی و رشادت صیاد شیرازی به عملیات منافقین در ایران بازمی‌گردد. این فرمانده شجاع و باتدبیر پس از حضور در منطقه از طریق فرماندهی متحرک هوایی و با استفاده از بالگرد تمام محورهای هجوم منافقین را شناسایی و ابتکار عمل را از منافقین گرفته و حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کرد. صیادشیرازی در خاطرات خود درباره عملیات مرصاد می‌­گوید: در آن زمان من نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودم و در ساعت ۲۰:۳۰ مورخه سوم مرداد ۶۷ معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح به من تلفن کرد و گفت دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق دارد می­‌آید، جلو و به سرعت در حال پیشروی است (آن موقع من در ستاد کل خدمت نمی‌کردم) و به من حکم مأموریت داده شد. شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم ... صبح روز پنج مرداد سال۶۷ عملیات مرصاد با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.

در عملیات مرصاد که به فرماندهی صیاد شیرازی انجام شد، حدود ۲ هزار تَن از منافقین به هلاکت رسیدند و حدود یک هزار و ۵۰۰ تن مجروح، هزار تَن از منطقه متواری و تعداد ۱۵۰ تن به اسارت در آمدند. همچنین بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۲۴۰ قبضه خمپاره ­انداز ۸۰ و ۶۰ میلی متری و ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ میلی متری منهدم شد. غنائم به دست آمده نیز، شامل، صدها قبضه آر­پی­جی-۷، تیربار و خمپاره انداز، ده­‌ها دستگاه تانک و نفربر، ۱۲ عراده «توپ ۱۲۲م. م» و مقادیری تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی بوده است.

سرتیپ محمد رضا فولادی در خصوص عملیات مرصاد می‌گوید: این عملیات باعث ذلت و خواری منافقین و دشمنان اسلام شد و افتخار و پیروزی برای رزمندگان اسلام و ملت ایران به ارمغان آورد. با پیروزی در عملیات مرصاد آخرین گلوله‌های شلیک شده در ۸ سال دفاع مقدس بر سینه منافقین پر کینه نشست و برگ زرین و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند که دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس این آب و خاک در هر زمان و مکانی مقدور بوده و بیگانگان، مزدوران و منافقین هیچ جای پایی در ایران نداشته و نخواهند داشت. شهید صیاد شیرازی در آن زمان نماینده امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع بود. عملیات پاتک هوایی توسط صیاد برنامه‌ریزی شد و تمام نیروهای سازمان منافقین در تنگ چهار زیر(مرصاد فعلی) منهدم شدند و از آن زمان به بعد سازمان منافقین کینه عجیبی از وی به دل گرفتند.

برخی از مسوولیت های سرلشکر صیاد شیرازی بعد از انقلاب

این فرمانده شجاع و متعهد در مهر ۱۳۶۰ خورشیدی از طرف امام(ره) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ خورشیدی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت بعد از پایان جنگ تحمیلی در ۱۳۶۸ خورشیدی با حکم آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان معاون بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب و در شهریور ۱۳۷۲ جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح شد. همچنین در ششم فروردین‌ ۱۳۷۸ خورشیدی از طرف مقام معظم رهبری به درجه سرلشکری ارتقا درجه یافت.

شهادت

سرانجام این فرمانده متعهد در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸خورشیدی در حالی که با خودروی خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت. به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه وی به کمین نشسته بود و او را هنگام خروج از خانه به رگبار بست در پی این حادثه سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسوولیت این جنایت را بر عهده گرفت. بعد از شهادت درجه سپهبدی از طرف مقام معظم رهبری به وی داده شد در این حکم آمده است: به پاس رشادت و فداکاری‌های امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مومن، پارسا، پرهیزکار و فرمانده دلاور و نامدار هشت سال دفاع مقدس سرلشکر علی صیاد شیرازی که بدست دشمنان مجرم، خونخوار و منافقین رو سیاه به فیض عظمای شهادت نائل گردید، درجه سپهبدی به آن امیر بزرگوار اهدا گردد تا به عنوان نشان افتخار و شایستگی وی باقی بماند.

انگیزه منافقین از ترور صیاد شیرازی

 از مهم­ترین دلایل و انگیزه‌­های ترور صیاد شیرازی به وسیله منافقین می­‌توان به این موارد اشاره کرد: نقش ارزنده صیاد شیرازی در آرامش، نظم و امنیت کردستان در بدو انقلاب اسلامی و ناکامی طرح­‌ها و برنامه­‌های گروهک­ منافقین، فرماندهی و مدیریت کارآمد صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران و راهبری عملیات­‌های مهم و سرنوشت ساز در طول هشت سال دفاع مقدس، نقش وی در تلاش برای حفظ وحدت ارتش و سپاه که باعث کارآمدی نیروهای مسلح در دوران دفاع مقدس شد و درایت، تدبیر و هدایت هوشمندانه شهید صیاد در عملیات مرصاد و تار و مار کردن منافقین.

بعد از شهادت صیاد شیرزای مقام معظم رهبری در پیامی چنین فرمودند: امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید او مانند دیگر مردان حق، از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا به روی دست داشتند. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته کردستان سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده است.

برچسب‌ها جنگ تحمیلی عملیات مرصاد کردستان قصرشیرین علی صیاد شیرازی

منبع: ایرنا

کلیدواژه: جنگ تحمیلی عملیات مرصاد کردستان قصرشیرین علی صیاد شیرازی جنگ تحمیلی عملیات مرصاد کردستان قصرشیرین علی صیاد شیرازی نیروی زمینی ارتش علی صیاد شیرازی صیاد شیرازی انقلاب اسلامی سال دفاع مقدس نیروهای مسلح عملیات مرصاد ارتش و سپاه جنگ تحمیلی عملیات ها منصوب شد غرب کشور ستاد کل بنی صدر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۴۳۵۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خوابگردهایی که مزدوری پیشه کردند

پژوهش‎گر حوزه نفاق با اشاره به اینکه باید درباره جنایت‌های منافقین صحبت کرده و به افراد در این باره آگاهی داده شود، گفت: باید کاری کنیم که نسل جدید از جنایت‌های منافقین آگاهی یابند. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، برگزاری دادگاه رسیدگی به جنایت‌های منافقین که از آذر 1402 آغاز شد و همچنان ادامه دارد، فرصتی ایجاد کرد تا بار دیگر پرونده جنایت‌های این گروهک تروریستی مورد بررسی قرار بگیرد؛ این بازخوانی نقش مهمی در آگاهی جامعه به شکل خاص نسل جدید درباره جنایت‌های گسترده گروهک تروریستی منافقین به‌ویژه جنایت‌های منجر به شهادت 17 هزار نفر از هموطنانمان دارد.

در همین رابطه، خبرگزاری میزان با صفاءالدین تبراییان، پژوهش‎گر حوزه نفاق گفت‎وگویی انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

-چرا اسم «خوابگردها» را برای کتاب خودتان با موضوع منافقین انتخاب کردید؟

تبراییان: خوابگردها به معنای افرادی است که در خواب به‌صورت ناخواسته برمی‌خیزند و راه می‌روند و کارهایی انجام می‌دهند که واقعا انگار در این عوالم نیستند؛ من اسم خوابگردها را از کتابی با همین نام از آرتور کوستلر اقتباس کردم؛ البته اسم این رمان‌ بسیار شناخته‌شده خوابگردان است؛ دلیل من از انتخاب اسم خوابگردها برای کتابی که درباره منافقین است، در واقع استفاده از یک اسم رمز است؛ با وجود این، زیرعنوان کتاب مشخص می‌کند که مطالب کتاب درباره ارتباط سران منافقین با ساواک و نهادهای امنیتی رژیم بعث عراق است.

-چه دوره‌ای از تاریخ جنایت‌های منافقین در «خوابگردها» مورد بررسی قرار گرفته است؟

تبراییان: من فعالیت گروهک تروریستی منافقین را در مقطع زمانی سال‌‌های 1358 تا 1381 یعنی از نخستین روز‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان سقوط صدام در عراق انتخاب کردم.

رابطه منافقین با رژیم بعث عراق چگونه شکل گرفت؟

تبراییان: براساس نخستین سندی که در کتابم آورده‌ام، منافقین از همان سال 1358 با رژیم بعث عراق ارتباط برقرار کرده بودند؛ البته سابقه رابطه منافقین با این رژیم به گذشته دورتری بازمی‌گردد؛ در تابستان 1349 زمانی که یکی از تیم‌های منافقین قصد داشت از طریق دبی به لبنان برود تا آموزش نظامی ببیند، به دام پلیس دبی افتاد؛ شش نفر از اعضای این تیم دستگیر و زندانی شدند که سرشناس‌ترین آن‌ها موسی خیابانی بود؛ گروهک تروریستی منافقین سه نفر از اعضای خود را برای نجات این اعضای زندانی شده فرستاد و این تیم سه‌ نفره توانست به تیم انتقال اعضای زندانی که آن‌ها را از دبی به بندرعباس جهت تحویل به ساواک انتقال می‌داد، نفوذ کند؛ منافقین ید طولایی در نفوذ در ساواک و دیگر سازمان‌ها داشتند؛ سه عضو منافقین که برای نجات همقطاران خود رفته بودند، توانستند وارد هواپیمای حامل آن‌ها شوند؛ این اتفاق در 18 آبان 1349 رخ داد؛ یکی از اعضای این تیم سه نفره حسین احمدی روحانی، یکی از سرشناس‌ترین عناصر منافقین بود که رسما در ماجرای تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین به مارکسیسم در سال 1354 دخالت داشت،؛ او بعدا زندانی و اعدام شد؛ تیم سه نفره یاد شده در نهایت هواپیما را دزدیده و به فرودگاه بغداد، پایتخت عراق برد؛ عوامل حزب بعث که فکر می‌کردند، این تیم سه نفره از اعضای ساواک هستند، آن‌ها را دستگیر و شکنجه کردند و این آغاز رابطه منافقین با رژیم بعث عراق بود.

-این ماجرا به کجا انجامید؟

تبراییان: با توجه به اینکه در آن زمان، هنوز سازمان مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی نداده بود، در داخل کشور افرادی از امام خمینی (ره) خواستند تا پادرمیانی کرده و اسباب آزادی افراد یاد شده را فراهم کند، اما امام این درخواست‌ها را نپذیرفت و در نهایت نماینده جنبش فتح، باعث آزادی آن‌ها شد؛ این فرد در سال 1974 از جنبش فتح اخراج شد و در نهایت در سال 2002 یعنی در آستانه حمله نیرو‌های ائتلاف به سرکردگی آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم بعث این کشور به‌طرز مشکوکی در 65 سالگی در عراق مُرد؛ برخی بر این باور هستند که بعثی‌ها به این نتیجه رسیدند که او را سربه‌نیست کنند.

-رابطه منافقین با رژیم بعث عراق چطور پیش رفت؟

تبراییان: در مقدمه 143 صفحه‌‌ای کتاب خوابگردها به پنج جلسه مهم مسعود رجوی، سرکرده منافقین با مقام‌های عراقی از جمله رئیس سرویس کل اطلاعات عراق پرداخته شده است؛ رجوی در یکی از این دیدارها می‌گوید که رژیم شاه در سال 1350، زمانی که دستگیر شدیم، به ما سه راهکار پیشنهاد داد تا اعدام نشویم؛ یک، اعتراف کنیم که از عراق دستور می‌گیریم؛ دو، مبارزه مسلحانه را محکوم کنیم؛ سه، بگوییم که اسلام و تشیع با مارکسیسم در مبارزه هستند؛ علت اینکه آن‌ها گزینه دستور گرفتن از عراق را انتخاب کردند، همان ارتباطی است که در سال 1349 در قضیه هواپیماربایی با عراق ایجاد شد؛ گروهک تروریستی منافقین در اواخر سال 1349 یا اوایل سال 1350 دفتر خود را در عراق تشکیل داده و یک اردوگاه زد؛ مدیریت دفتر عراق بر عهده 2 نفر بود: حسین احمدی روحانی و تراب حق‌شناس؛ حق‌شناس کتاب قطور 800 صفحه‌ای درباره منافقین با عنوان از فیضیه تا پیکار دارد؛ نام این کتاب در واقع از طلبگی او در فیضیه و پیوستن به پیکار نشات گرفته است؛ او همسر دوم پوران بازرگان است؛ پوران بازرگان همسر محمد حنیف‌نژاد از موسسان سازمان مجاهدین خلق بوده است.

-دلیل صدام برای راه دادن منافقین به عراق چه بود؟

تبراییان: پس از آشکار شدن اختلاف‌ها میان مسعود رجوی با ابوالحسن بنی‌صدر در دی 1361، رژیم بعث رسما از رجوی دعوت می‌کند تا به عراق برود؛ در واقع رفتن منافقین به عراق کلاهی بود که فرانسوی‌ها سر صدام گذاشتند؛ آن‌ها که از جانب منافقین احساس خطر می‌کردند، به دنبال خلاص شدن از دست منافقین بودند؛ فرانسه تعامل‌های نظامی گسترده‌ای با صدام داشت، به شکلی که پیشرفته‌ترین تجهیزات و جنگنده‌ها را در اختیار او می‌گذاشت؛ فرانسه که قصد رها شدن از دست منافقین را داشت، اعلام کرد که قصد دارد چند هزار نیرو را به‌عنوان هدیه به صدام بدهد؛ متعاقبا وزارت کشور فرانسه با فراخواندن رجوی به او اعلام کرد که فعالیت‌هایش محدود شده است؛ در نهایت رجوی در 17 خرداد 1365 با یک فروند هواپیمای اختصاصی که از عراق به فرانسه رفته بود، وارد بغداد شد و شخصیت عالی‌رتبه عراقی یعنی نفر سوم حزب حاکم بعث به استقبالش رفت؛ رجوی نام این پرواز را پرواز تاریخ‌ساز گذاشت و ادعا کرد که این پرواز تاریخ‌ساز برای برقراری صلح و عدالت و آزادی است.

به کلمه‌ای که او برای توصیف این پرواز استفاده کرد، دقت کنید؛ صلح، عدالت، آزادی.

البته این موضوع دلیل زمینه‌ای دیگری نیز داشت.

-چه دلیلی؟

تبراییان: موضوع به ماجرای طلاق و قضایای مربوط به آن بازمی‌گشت؛ در 19 بهمن 1360 در زعفرانیه اتفاق مهمی افتاد و آن هم کشته شدن موسی خیابانی، مهم‌ترین عنصر سازمان و فرمانده نظامی این گروهک در داخل که کتف به کتف و شانه به شانه رجوی حرکت می‌کرد، بود.

از نظر من و به تایید دیگران از جمله هادی شمس حائری، عضو جداشده منافقین، رفتن به عراق در برنامه رجوی بود؛ در خاطرات هادی شمس حائری آمده است که رجوی گفته بود: من از مدت‌ها پیش قصد داشتم به عراق بیایم، ولی شرایط اجازه نمی‌داد تا اینکه قضیه گروگان‌های فرانسوی پیش آمد.

-در زعفرانیه چه اتفاقی افتاد؟

تبراییان: در این روز اشرف ربیعی، همسر رجوی نیز کشته شد؛ در واقع فیلم ماجرای نیمروز براساس آن حادثه ساخته شد؛ برخلاف روایت فیلم ماجرای نیمروز، به نظر می‌رسد رجوی در آن مقطع قصد داشت تا از شر 2 نفر راحت شود؛ یکی موسی خیابانی که با حذفش فضا برای ریاست او بر منافقین باز می‌شد و رجوی را زعیم بلامنازع منافقین می‌کرد؛ فرد دیگری که رجوی قصد داشت از سر باز کند، همسرش بود؛ او که دلباخته فیروزه، دختر بنی‌صدر شده بود، قصد ازدواج با این دختر را که 16 سال از او کوچک‌تر بود، داشت و اشرف ربیعی مانع بود؛ او قصد داشت با این ازدواج پیوند و رابطه خود را با بنی‎صدر محکم کند؛ به همین دلیل، رجوی 8 ماه بعد از کشته شدن اشرف ربیعی در ضربه 19 بهمن 1360 به منافقین در زعفرانیه با فیروزه بنی‌صدر ازدواج کرد؛ این ازدواج تا خرداد 1363 ادامه پیدا کرد؛ دلیل این جدایی بالا گرفتن اختلاف‌های بنی‎صدر و رجوی بر سر دیدار او با طارق عزیز، نخست‌وزیر وقت عراق بود؛ بنی‌صدر که خود با رژیم بعث عراق رابطه داشت، ناراحت بود که چرا موضوع دیدار رجوی با مقام عراقی علنی شده است؛ رجوی و طارق عزیز پس از دیدار بیانیه مشترک داده و در کنفرانس مطبوعاتی حاضر شدند؛ گروهک تروریستی منافقین تعمدا این موضوع را علنی کرد؛ در بهمن 1363 اطلاعیه منافقین درباره جدایی مسعود رجوی و فیروزه بنی‌صدر صادر شد؛ رجوی پنج ماه پس از جدایی از فیروزه بنی‌صدر با مریم قجر عضدانلو، همسر پیشین مهدی ابریشمچی ازدواج کرد.

-دلیل ازدواج رجوی با مریم قجرعضدانلو چه بود؟

تبراییان: مریم قجر عضدانلو در هنگام ازدواج با مسعود رجوی یک دختر سه ساله داشت؛ زنان زیادی در گروهک تروریستی منافقین بودند و دلیلی وجود نداشت که رجوی با مجبور کردن مریم قجر عضدانلو به جدایی از همسرش که دوست رجوی نیز بود، با او ازدواج کند؛ رجوی، هشت ماه پس از مرگ همسر اولش با زنی که 16 سال از او کوچک‌تر بود، ازدواج کرد و به فاصله چند ماه پس از جدایی از فیروزه بنی‌صدر با مریم قجرعضدانلو ازدواج کرد.

جرثومه‌های فساد و ارتجاع این دمل‌های چرکین را با تعابیر مسخره‌ای که زیاد استفاده می‌کنند، توجیه می‌کنند؛ آن‌ها می‌گویند که این یک «انقلاب ایدئولوژیک» بود.

-همکاری منافقین با رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی چگونه رخ داد؟

تبراییان: منافقین به کشوری رفتند که با ایران در جنگ بود؛ این موضوع بسیار اهمیت دارد؛ در انگلیس حکم اعدام فقط برای افرادی اجرا می‌شود که به کشور خود خیانت کنند؛ به این معنا که جاسوس دشمن در هنگام جنگ شده یا به خدمت دشمن در حال جنگ با این کشور در بیایند؛ منافقین که تن به چنین اقدام کثیفی و جاسوسی برای دشمن آب و خاکشان داده بودند، مسائل اخلاقی برایشان اهمیتی نداشت؛ آنها تن به هر کاری می‌دادند؛ در 17 خرداد 1365 مسعود رجوی وارد عراق شد؛ منافقین یک سال قبل در 29 خرداد به‌اصطلاح «ارتش آزادی بخش ملی» را ابتدا با هزار نفر تاسیس کرد که بعدا تعدادشان به 2 هزار نفر هم رسید؛ این ماجرا ادامه پیدا کرد تا به عملیات «فروغ جاویدان» رسید.

در آن زمان شمار اعضای ارتش به‌اصطلاح آزادی‎بخش به 6 هزار نفر هم رسیده بود؛ هم صدام و هم رجوی می‌خواستند از دست این جمعیت راحت شوند؛ اصلا گروهک منافقین براساس تفکر رجوی قائم به حرکت روی سیل خون است؛ منافقین پیش از عملیات «فروغ جاویدان»، چند عملیات مهم دیگر انجام دادند؛ یکی از آن‌ها عملیات آفتاب بود که در فروردین 1367 علیه فکه انجام شد؛ این عملیات که نخستین عملیات مهم منافقین علیه ایران از زمان استقرار در خاک عراق بود، 20 روز پیش از حمله آمریکا به 2 سکوی نفتی در خلیج فارس صورت گرفت؛ روز بعد از حمله آمریکا به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس، رژیم بعث با کمک‌هایی توانست فاو را بگیرد.

عملیات دیگری که منافقین در خرداد همان سال انجام دادند، عملیات چلچراغ است که به اشغال شهر مهران منجر شد؛ اگرچه منافقین تلاش کردند تا با تبلیغات زیاد این عملیات را بزرگ نشان دهند، اما واقعیت این است که مهران در آن مقطع زمانی، جمعیت زیادی نداشت؛ رجوی و برخی از اعضای گروهک تروریستی منافقین با بالگرد به مهران رفتند و عکس انداختند و به عراق بازگشتند؛ آن‌ها از این کار هدفی را دنبال می‌‎کردند.

-هدف منافقین از اجرای این رشته عملیات علیه ایران چه بود؟

تبراییان: قصد آن‌ها اجرای نمایشی برای آمریکایی‌ها بود؛ دقیقا 2 روز بعد از عملیات چلچراغ یعنی اشغال شهر مهران، کنگره آمریکا حمایت خود را از گروهک تروریستی منافقین اعلام کرده و آن را به‌عنوان اپوزیسیون مورد تمجید قرار داد؛ 2 هفته بعد از این ماجرا هواپیمای ایرباس ایران در خلیج فارس بر اثر اصابت 2 موشک شلیک شده از ناو هواپیمابر آمریکا سرنگون شد و 290 مسافر آن جان باختند.

-دلیل مخالفت منافقین با قطعنامه آتش‌بس چه بود؟

تبراییان: آن‌ها شوکه شده بودند؛ اصلا تصور نمی‌‎کردند که قطعنامه آتش‌بس قبول شود؛ منافقین کار را از دست داده تلقی می‌کردند؛ منافقین به همین دلیل حدود کمتر از یک هفته بعد از پذیرش قطعنامه آتش‌بس از سوی ایران، یعنی سوم مرداد عملیات «فروغ جاویدان» را در خاک ایران انجام دادند و تا عمق 30 کیلومتری هم پیش رفتند؛ اسم انتخاب‌شده برای عملیات هم بسیار مسخره بود؛ این اسم برگرفته از فیلم جشن‌های 2 هزار و 500 ساله شاهنشاهی است؛ این فیلم اواخر سال 1351 در 30 سینمای تهران و 40 سینمای شهرستان‌های کشور نمایش داده شده بود و بزرگ‌ترین اکران فیلم محسوب می‌شد؛ در نهایت منافقین در تنگه‌ای در 30 کیلومتری کرمانشاه زمین‌گیر شدند و بعد از نزدیک به 3 روز گروهک رسما دستور عقب‌نشینی را صادر کرد.

-چرا گروهک تروریستی منافقین به سمت زنانه شدن پیش رفت؟

تبراییان: این موضوع تا حدی به این مسئله بازمی‌گردد که در تحلیل درون‌سازمانی رجوی، زن زودتر رویایی و ذهنی می‌شود و زودتر تغییرات را می‌پذیرد، ضمن اینکه از مرد قابل اعتمادتر نیز است؛ تمام فرماندهان ارتش به‌اصطلاح آزادی بخش زن هستند؛ این موضوع به بدبختی‌های عجیب‌وغریبی منجر شد؛ مسعود بنی‌صدر، پسرعموی ابوالحسن بنی‎صدر تعریف می‌کرد: در اروپا به یک بچه 10 ساله برخوردم و هویتش را پرسیدم؛ گفت من پدرم در ایران کشته شد؛ مادرم بعد از کشته شدن پدرم در ایران به عراق آمد و ماندگار شد و ازدواج کرد؛ همسر مادرم که از اعضای منافقین بود، پدر جدیدم محسوب می‌شد؛ مادرم کشته شد و پدر جدیدم با خانم دیگری ازدواج کرد؛ هر دوی این‌ها در عملیات «فروغ جاویدان» کشته شدند؛ من الان نمی‌دانم چه دارم.

متاسفانه چنین اتفاق‌های دردناکی در گروهک تروریستی منافقین رخ داده است.

-تغییرات در گروهک تروریستی منافقین چگونه رخ دادند؟

تبراییان: سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 تاسیس شد؛ این سازمان 10 سال بعد در سال 1354 تغییر مواضع ایدئولوژیک داد؛ در 1363 نیز طلاق تشکیلاتی را اجرا کرد؛ گویا گروهک تروریستی منافقین عادت دارد هر 10 سال یک‌بار اعضای خود را سورپرایز کند؛ این قضیه انقلاب ایدئولوژیک و این ماجرای طلاق و ازدواج تلاشی برای آزمایش اعضای منافقین بود تا دریابند که اعضا چه واکنشی در برابر این اتفاق‌ها نشان می‌دهند؛ بیشتر اعضا به جز چند نفر که مسئله‌دار شدند، از این تغییرات تمکین و حتی ابراز خوشحالی کردند؛ البته عجیب نیست افرادی که تن به رفتن به عراق تحت سیطره رژیم بعث می‌دهند، از طلاق تشکیلاتی و اتفاق‌های مانند این خوشحال نشوند.

گروهک تروریستی منافقین مدت‌هاست که با اصطلاح سازمان قابل تعریف نیست، بلکه یک فرقه است؛ ما شاهد دگردیسی این فرقه هستیم؛ در واقع آن‌ها از سازمان به فرقه تغییر ماهیت دادند؛ فرقه مشخصاتی دارد، به این معنا که دچار خودکامگی ایدئولوژیک و افراط در عقیده می‌شود؛ یعنی جان و مال افراد دیگر متعلق به خودش نیست، بلکه به مالکیت فرقه درمی‌آید؛ فرقه تعیین می‌کند که اعضا چگونه فکر و زندگی کنند؛ مثلا در اردوگاه اشرف دستورالعمل‌هایی برای همه مسائل حتی مسائل روزمره وجود داشت؛ در واقع، کنترل همه‌چیز اعضا در دست سرکردگان فرقه است.

از این رو، از زمانی که منافقین وارد عراق می‌شوند، ما دیگر نمی‌توانیم از کسانی که در اردوگاه حضور داشتند، به‌عنوان اعضا یاد کنیم، آن‌ها گروگان‌هایی هستند که راه بازگشتی نداریم؛ آن‌ها کاملا در کنترل هستند و نسبت به خیلی از چیزها بی‌حس شده‌اند؛ سرکوب رفتار را در جلسات نقد و بررسی ارزیابی نفسانی گروهک می‌توان دید؛ حتی اگر کسی خواب می‌دید باید صبح برای مسئول تشکیلاتی خود تعریف می‌کرد؛ همین موضوع سبب شد تا آن‌ها رفته رفته تبدیل به ربات شوند؛ فرقه وطن‌فروش و آدم‌فروش به این کار افتخار می‌کند.

-جنایت‌های منافقین فقط علیه ایران رخ دادند؟

تبراییان: جنایت‌های منافقین محدودیت زمانی و مکانی ندارند؛ در سال 1351 که هنوز انقلابی رخ نداده بود، 2 دانشجوی عراقی در حال تحصیل در ایران با گروهک تروریستی منافقین ارتباط برقرار می‌کنند و از منافقین اطلاعات مربوط به مراکز اقتصادی، نظامی، فرودگاه‌ها، پایگاه‌های مستشاری به ویژه آمریکا و اطلاعاتی در مورد گروه‌های داخلی در تضاد با رژیم را می‌گیرند؛ در مصاحبه‌ای که اعضای منافقین در 26 تیر 1352 انجام دادند، از اقدام‌های خود برای آتش‎زدن و بمب‌گذاری در برخی از مساجد تهران حرف زدند؛ جنایت‌های از این دست منافقین در زمان پیش از پیروزی انقلاب زیاد است؛ آن‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم به این روند ادامه دادند.

منافقین در جنایت مرزهای جغرافیایی را نیز رد کرده‌اند و فراتر از مرزهای ایران علیه برخی کشورها دست به جنایت زدند که از جمله آن‌ها می‎توان به جنایت علیه کردها در عراق اشاره کرد.

آن‌ها حتی درون خود نیز دست به جنایت می‌زنند؛ کارهای غیراخلاقی که آن‌ها می‌کنند، نوعی جنایت است؛ مصاحبه‌های اخیر برخی از زنان عضو گروهک تروریستی منافقین درباره فساد اخلاقی در این گروهک، به‌ویژه بی‎اخلاقی رجوی تکان‌دهنده است؛ یک فرد تا چه اندازه می‌تواند پست باشد تا چنین کارهایی را انجام داده و دیگران را مجبور به انجام آن‌ها کند.

-رابطه منافقین با ساواک چگونه بود؟

تبراییان: ساواک کاری با گروهک تروریستی منافقین نداشت و حتی می‌توان همکاری نزدیکی نیز میان آن‌ها وجود داشت.

-منافقین در ابتدا چه داعیه‎ای داشتند؟

تبراییان: واقعیت این است که منافقین از اسلامی بودن سوءاستفاده کردند؛ جزوه‌های آن‌ها همه مبنای مارکسیستی داشتند؛ سعید محسن، یکی از موسس‌های اولیه سازمان مجاهدین خلق، در هفته‌های پایانی زندگی خود پیش از اعدام در سال 1350 جزوه‌هایی نوشتند که عملا براساس مارکسیسم است.

موسس‌های اولیه سازمان مجاهدین خلق مدعی بودند که مارکسیسم فن مبارزه است، اما ایدئولوژی ما نیست؛ ما از آن برای مبارزه استفاده می‌کنیم؛ منافقین در ادامه ادعا کردند که اسلام دیگر جوابگو نیست؛ اگرچه آن‌ها در سال 1354 تغییر مواضع خود را اعلام کردند، اما این موضوع به زمانی پیشتر بازمی‌گشت، فقط علنی نشده بود.

-آیا قصد تالیف کتاب دیگری درباره منافقین را دارید؟

تبراییان: من دین خود را با نوشتن کتاب خوابگردها انجام دادم و این کتاب اکنون یکی از منابع مهم درباره منافقین و جنایت‌های آن‌ها است؛ خوابگردها دارای سه بخش شامل مقدمه مفصل، پنج جلسه دیدارهای رجوی با روسای سرویس کل اطلاعات رژیم بعث عراق و فصلی شامل 19  پرونده است؛ این فصل آخر به موضوع‌های مختلفی از جمله انتفاضه شعبانیه پرداخته است؛ پیش از خوابگردها نیز در مورد منافقین، تحولات مربوط به آن‌ها در دوران پس از انقلاب، نحوه رفتن آن‌ها به عراق، چند کتاب منتشر شده بود.

-مهم‌ترین کاری که باید در موضوع منافقین انجام شود، چیست؟

تبراییان: تجربه ناخوشایندی که ما داریم، این است که اطلاعات و تجارب به درستی به نسل بعد منتقل نمی‌شود؛ ما در کشور مشکل بی‌توجهی به کتابخوانی داریم؛ ما باید درباره جنایت‌های منافقین صحبت کرده و به افراد در این باره آگاهی بدهیم؛ این تبیین‌ها باید انجام شود؛ در عین حال، باید کاری کنیم که نسل جدید از جنایت‌های منافقین آگاهی یابند، چراکه این افراد متاسفانه همچنان اسم یک تشکیلات را یدک می کشند.

منبع:‌ میزان

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • امیر حیدری: هیچ‌کس قادر به تهدید جمهوری اسلامی و منافع ملی کشور نیست
  • خوابگردهایی که مزدوری پیشه کردند
  • اتصال خیابان جمالی به بزرگراه شهید صیاد شیرازی
  • تمرین پاسگاه فرماندهی مرکب صیاد با شرکت و همراهی ۵ کشور برگزار شد
  • برگزاری تمرین پاسگاه فرماندهی مرکب صیاد ارتش و ۵ کشور
  • اتصال خیابان جمالی به بزرگراه شهید صیاد شیرازی با تصمیم کمیته شبکه معابر
  • اتصال خیابان جمالی تهران به بزرگراه شهید صیاد شیرازی
  • عملیات «کرم ابوسالم» کدام فرماندهی ارتش رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد؟
  • مقر فرماندهی ارتش اسرائیل در کرم ابوسالم هدف قرار گرفت
  • آتش سوزی منزل مسکونی در خیابان صیاد شیرازی