از علاقه بن سلمان به فست فود تا حکمرانی و اداره امور کشور / «ام بی اس» چگونه به قدرت رسید؟
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۵۴۶۸۸۱
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چند هفته قبل روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» بخشهای مهمی از کتاب «ام بی اس: به قدرت رسیدن محمد بن سلمان» را منتشر کرده که «بن هوبارد» نویسنده آن٬ مدیردفتر این روزنامه در بیروت است.این کتاب در چندین فصل به چاپ رسیده است و جنجال و سرو صدای زیادی نیز به پا کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتربخوانید: صفر تا صد پرونده فساد شاه سعودی در دوران جوانی/ بَد مستی و زنبارگیهای عربدهکش ریاض برملا شد + تصاویر
فصل ۱-به قدرت رسیدن شاهزاده جوان سعودی
محمد بن سلمان فرزندن ششم بیست و پنجمین پادشاه سعودی است.
پاییز سال ۲۰۱۷ سرمایهداران بینالمللی و بازرگانانی و میلیونرها و میلیاردرها برای حضور در یک اجلاس اقتصادی بزرگ موسوم به «داووس صحرا» وارد ریاض شدند؛ این امر به آن دلیل صورت گرفت تا این تصور ایجاد شود که کنفرانس مذکور در ادامه کنفرانسهای سالیانهای است که سرمایهداران از نقاط مختلف جهان در کوههای آلپ سوئیس برگزار میکنند؛ اما سعودیها از برگزاری این کنفرانس هدف متفاوتی داشتند و آن این بود که سرمایهگذاران را قانع کنند تا به شکل ویژهای برای سرمایهگذاری روی عربستان حساب باز کنند.
هنگام فرارسیدن زمان سخنرانی شاهزاده جوانی که ثروتمندترین کشور جهان عرب را اداره میکند٬ تالار با شکوهی با حضور سرمایهداران بینالمللی و بازرگانانی و میلیونرها و میلیاردرها آماده شد که حاضران زیر لوسترهای بزرگ کریستال نشسته بودند.
عربستان با جدیت تمام در تلاش بود تا هزاران مهمان خود را قانع کند که هرگونه تصور منفی آنها از این کشور نادرست است؛ عربستان سعودی همانطور که به این سرمایهگذاران ابراز داشت٬ در دورههای اخیر دچار تغییرات قابل توجهی شده و در حال خروج از فرهنگ گذشته خود به عنوان یک کشور اسلامی محافظهکار و سنتی است.
از گذشته تاکنون عربستان سعودی با دو عنوان مشهور بوده است: نفت و اسلام. در مورد عنوان اول یعنی نفت٬ این ماده توانست آل سعود را به یکی از ثروتمندترین نژادهای جهان تبدیل کرده و به عربستان اهمیت ژئوپولیتیکی ببخشد که تحقق هیچ یک از این دو مورد بدون وجود نفت امکانپذیر نبود.
اقتصاد عربستان کاملا وابسته به نفت بوده و بخش قابل توجهی از این ثروت نفتی در میان شاهزادگان و بازرگانان تقسیم میشود. همچنین به لطف این ثروت بزرگ بسیاری از شهروندان سعودی هیچ شغل و پیشهای نداشته و برخی دیگر نیز از مشاغل دولتی حقوق خوبی دریافت میکنند؛ بنابراین نیاز و انگیزهای برای تلاش بیشتر ندارند.
اما در رابطه با دین اسلام باید بگوییم که عملا چیزی به نام اسلام رسمی در این کشور وجود ندارد و هرآنچه که هست وهابیت بوده که تفسیر محافظه کاران و تندروهای سعودی است و به عنوان بخشی از بافت تاریخ عربستان محسوب میشود. بر اساس این دین سعودیها٬ آنها باید از «کفار» بر حذر بوده و همچنین حکم قاتلان و تاجران مواد مخدر٬ سربریدن است٬ زنان نیز از حقوق اساسی خود در عربستان محروماند.
عربستان سعودی نسبت به سایر جوامع اسلامی بسیار تندرو و افراطگرا عمل میکند؛ اما وجود اماکن اسلامی مقدس مانند «مکه» و «مدینه» در این کشور٬ نفوذ بالایی به آن در میان مسلمانان که جمعیتشان تقریبا به ۱.۸ میلیارد نفر میرسد بخشیده است.
مقامات سعودی میدانند که شهرت کنونی آنها طبق خواستهشان نیست؛ بنابراین کنفرانس مذکور را تشکیل داده و تلاش کردند تا از خلال آن همه ذهنیتهای منفی موجود نسبت به این کشور را از بین ببرند. مهمانیهایی که سعودیها طی این کنفرانس برای حاضران برگزار میکردند بسیار مجلل بوده و شامل پذیرایی با گوشت بره و شیرینیهای مخصوص میشد. مهمانان در منازل مجلل و مجهز به استخر و گالریهای هنری اسکان داده شده و البته حضور زنان بدون حجاب در این برنامهها بسیار جلب توجه میکرد.
سعودیها طی برنامههای خود به حاضران پیشنهاد سرمایهگذاری در عربستان را داده و به آنها گفتند که این کشور به زودی تبدیل به یک مرکز بزرگ حمل و نقل جهانی خواهد شد و قرار است برای شهروندان خود مراکز تفریحی و سینماها و سالنهای کنسرت که پیش از این به دلیل ملاحظات دینی امکان آن وجود نداشت٬ ایجاد کند.
پیام این اقدامات و سخنان مقامات سعودی بسیار روشن بوده و خبر از یک تغییر و تحول اساسی در عربستان میداد که قرار بود به دست پسر مرموز ملک سلمان یعنی محمد بن سلمان٬ ولیعهد جوان سعودی انجام شود. وی در آن زمان ۳۳ سال داشت و با خود عهد کرده بود که شکل عربستان و بلکه خاورمیانه را در سریعترین زمان ممکن تغییر دهد.
بلاخره زمان سخنرانی ولیعهد جوان فرارسید و مهمانان درحالی که روی صندلیهای مخمل و فرشهای ابریشمی نشسته بودند٬ به این موضوع فکر میکردند که آیا قرار است او عربستان را از قالب سنتی و محافظهکارش خارج کند؟
محمد بن سلمان همانند سایر مردان سعودی لباس سفید بلند به تن کرده بود و به دلیل علاقه زیاد به غذاهای فستفودی بدنی فربه داشت. وی در میان محاصره روزنامهنگاران و دوربینهای تلویزیونی به بالای سکو رفت و روی یک صندلی مجلل سفید نشست.
تا سه سال قبل٬ محمد بن سلمان نیز مانند یکی از هزاران شاهزاده سعودی بود؛ اما به سرعت توانست راه خود را برای رسیدن به راس قدرت در عربستان هموار کند. زمانی که ملک سلمان در سال ۲۰۱۵ روی تخت پادشاهی نشست٬ اختیارات زیادی در زمینه پیگیری پروندههای مهم کشور در زمینه دفاع٬ اقتصاد٬ دین و نفت را به دست پسرش محمد سپرد. اینگونه بود که محمد بن سلمان توانست راه خود را از سایر شاهزادگانی که حتی از او بزرگتر بودند جدا کرده و به ولیعهدی عربستان برسد. پس از آن ولیعهد جوان اداره امور کشور و حکمرانی بر آن را علنا در دست گرفت.
مردم عربستان و افرادی که امور این کشور را پیگیری میکنند٬ محمد بن سلمان را با نام اختصاری «ام بی اس» میشناسند؛ مردی با جثه بزرگ که در سخنرانیهای خود با لهجه غلیظ و سریع و بیوقفه صحبت میکند. یکی از مقامات خارجی که با وی دیدار کرده بود میگوید ولیعهد جوان سعودی هنگام صحبت کردن بسیار پاهایش را تکان میداد و مشخص نبود این رفتار به دلیل نگرانی زیاد اوست یا اینکه یک ماده محرک مصرف میکند.
روز کنفرانس٬ محمد بن سلمان مدیر این نشست را با زبان انگلیسی مورد خطاب قرار داد تا نشان دهد که به این زبان تسلط دارد و پس از آن با زبان عربی درباره پروژههای جاهطلبانه خود صحبت کرد. پروژه «نئوم» مهمترین پروژهآی بود که بن سلمان درباره آن سخن گفت؛ یک شهر رویایی که در نزدیکی دریای سرخ احداث شده و قانونگذاران این شهر سرمایهداران خواهند بود. وی تصریح کرد که این پروژه ۵۰۰ میلیارد دلار هزینه داشته و یک پروژه رشد و توسعه اقتصادی محسوب نمیشود؛ بلکه یک جهش فرهنگی برای بشریت است.
ولیعهد جوان سعودی در این نشست در پاسخ به سوال خبرنگار خارجی مبنی بر اینکه آیا ماهیت محافظهکار عربستان مانع از اجرای چنین پروژهای خواهد شد ابراز داشت که ما در گذشته نیز اینگونه نبودهایم؛ هفتاد درصد از جمعیت عربستان را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند و ما اجازه نمیدهیم که عمر آنها تحت افکار سنتی و افراطی هدر برود. ما امروز همه این افکار را نابود خواهیم کرد و در کنار همه جهانیان پیشرفت میکنیم.
پس از این سخنرانی٬ حاضران با اشتیاق فراوان برای محمد بن سلمان کف زدند؛ چرا که پیش از این سابقه نداشت یک رهبر سعودی در ملا عام درباره چنین موضوعاتی صحبت کرده و وعدههای این چنینی بدهد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: شاهزاده های سعودی محمد بن سلمان محمد بن سلمان سرمایه داران ولیعهد جوان جوان سعودی سعودی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۴۶۸۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.