قومیت نگاری بدون اطوارهای روشنفکرانه/ عبور از خنثیزدگی با خلق کمدی در دل تراژدی
تاریخ انتشار: ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۷۰۱۳۷۹
«نون خ» از معدود آثاری است که بجای قومیت گرایی، به قومیت نگاری نزدیک شده است. یعنی با کنار زدن اطوارهای شبه روشنفکرانه و اگزوتیک رایج در سینما در مواجهه با کردها، به متن فرهنگ و زندگی روزمره این مردم رفته است.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: آرش فهیم
فصل دوم سریال «نون خ» نیز نه تنها موفقیت نسبی فصل اول آن را تکرار کرده که هم در ساختار و محتوا و هم جذب مخاطب، نسبت به فصل اول چند قدم جلوتر رفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فصل دوم سریال «نون خ» نیز در ادامه فصل اول، ماجرای نورالدین خانزاده و خانواده و اطرافیان اوست. این بار هم آن ها گرفتار یک بحران می شوند. برخلاف فصل اول که یک سوءتفاهم مالی، عامل جدایی آدم های این سریال بود و دوری و انفصال، شاکله اصلی قصه را تشکیل می داد، در فصل دوم، یک بلای طبیعی و عواقب آن،موتور محرکه درام است و این بار قصه بر مبنای جمع شدن و اتحاد جلو می رود.
ماجرایی که از یک حادثه واقعی الهام گرفته شده است. زلزله کرمانشاه در سال 96 که موجب آسیب دیدن یا بی خانمانی برخی از هموطنانمان در آن استان شد، این بار موضوع اصلی یک سریال طنز قرار گرفته است. نوآوری اتفاق افتاده در فصل دوم «نون خ» در این است که با انتخاب یک موضوع تراژیک، طنز و طنازی خلق شده است. قصه پرتحرک و شخصیت های ملیح داستان و طنز پاک و تمیز جاری در آن باعث می شود تا موضوع تلخ و سرد زلزله، در قالبی شیرین و گرم به تصویر کشیده شود.
کنایه های سیاسی و اجتماعی در بستر کمدی موقعیت
یکی از دلایل موفقیت سریال «نون خ» حضور و ظهور کاراکترهایی است که هر یک دارای شخصیت و مرام متفاوتی هستند. به گونه ای که هر یک از مخاطبان سریال، با یک یا چند نفر از آدم های سریال، ارتباط برقرار می کنند. مردمی که در فصل دوم «نون خ» می بینیم با اینکه همه اهل یک روستا و متعلق به یک قوم هستند اما تک بعدی نیستند. هر کدام از آنها زندگی و عالم خودشان را دارند و بخشی از دنیای داستان را در سریال می سازند.
در این فضا و درکنار طنز کلامی، کمدی موقعیت هم شکل می گیرد. یعنی فقط حرف های آدم های سریال نیست که ما را می خنداند، بلکه ترکیب و کنار هم قرار گرفتن آدم هایی که ذاتا طنزآمیز طراحی شده اند، عامل اصلی ایجاد کمدی است. مثلا مهیار در عین سادگی، پیچیدگی و ظرافت خاصی هم وارد و رفتار اوست که بار کمدی را در این سریال بالا می برد. این درباره بقیه کاراکترهای سریال هم جاری است.
عبور از خنثی زدگی، دیگر ویژگی این سریال است. یکی از آفت های برنامه های تلویزیونی و سریال ها خنثی و بی ثمر بودن آن هاست. یک سریال می تواند بدون سیاست زدگی و سیاه نمایی، درد دل مردم را نمایش دهد، به سیاست دست اندازد و حتی با مسئولان و موضوعات مختلف شوخی کند. اهمیت این مسئله را می توان در تغییر علاقه مردم به این سریال در قسمت های اخیر دید. قسمت های اول سریال چندان جذابیت و کشش نداشت، چون خنثی بود و روی مسئله خواستگاریابی اینترنتی که برای خیلی از ما نامانوس است انگشت گذاشته بود. اما از جایی که قصه سریال با ماجرای زلزله گره می خورد و تکه پرانی ها و کنایه زدن های سریال با سوژه های سیاسی و اجتماعی شروع می شود، فضا گرم تر می گردد و اشتیاق مردم برای تماشای این سریال نیز افزایش می یابد.
در این موارد هم کمدی موقعیت به کمک «نون خ» آمده است. مثل صحنه ای که در آن، شعرخوانی یک نمانده مجلس به هجو کشیده می شود. انتقاد از تقسیم جوایز جشنواره فیلم فجر را به یا بیارید؛ در این بخش، بجای اینکه درباره این موضوع صحبت شود، خود جشنواره و پشت صحنه آن در قالب جشنواره انار، هدف طنز و نقد قرار می گیرد. برخلاف «پایتخت ۶« که رویکرد انتقادی اش بسیار شعاری و سطحی بود، در فصل دوم «نون خ» انتقادات و کنایات در بستر استعاره و درام رخ می دهد. به همین دلیل هم این شوخی ها دلنشین و تاثیرگذار هستند.
قوم نگاری بجای قوم گرایی
متأسفانه غالب آنچه در سینمای ما از کردها و مناطق کردنشین به تصویر کشیده شده است، تصاویر و روایت هایی آلوده به قومیت گرایی و تفرقه بوده است. «نون خ» از معدود آثاری است که بجای قومیت گرایی، به قومیت نگاری نزدیک شده است. یعنی با کنار زدن اطوارهای شبه روشنفکرانه و اگزوتیک رایج در سینما در مواجهه با کردها، به متن فرهنگ و زندگی روزمره این مردم رفته است. «نون خ» به زیبایی و بدون شعارزدگی، بسیاری از دروغ های رایج در فیلم های جشنواره ای و قومیت گرا را برملا می کند. در سینما و تلویزیون و به طور کلی در رسانه برای ابطال یک دروغ الزاما نباید سراغ آن رفت، بلکه گاهی کافی است تا راستی و درستی را نشان داد و این گونه دروغگو را رسوا کرد.
در این فصل از سریال «نون خ» نیز مناطق بکر و دیدنی غرب کشورمان به تصویر کشیده شده است. مناطقی در میان کوهستان ها و دره های استان کرمانشاه که به ویژه در فصل های بهار و تابستان، زیبایی غیرقابل وصفی دارند و می توانند هدف گردشگران و مسافران قرار بگیرند. این سریال توانسته به خوبی نماهایی چشم نواز از طبیعت بکر آن مناطق را به تصویر بکشد و به مردم معرفی نماید.
همچنین در سریال «نون خ» جلوه هایی از فرهنگ و آداب و رسوم کردی، ترسیم شده است. پوشش ، گویش و موسیقی کردی، در تمام لحظات این سریال دیده و شنیده می شود. اتفاقی که یک اقدام راهبردی در جهت تحکیم وحدت و همبستگی ملی در کشور محسوب می شود. هر چقدر مردم کشورمان نسبت به زیبایی های اقوام این سرزمین آگاهی پیدا کنند به طور مستقیم موجب همدلی و پیوند مردم با یکدیگر می گردد. همچنین نسل جدید در استان های کردنشین، از طریق این سریال می توانند با اقلیم و فرهنگ قومی خودشان بیش از پیش آشنا شوند. از طرفی، وقتی رسانه ای ملی همچون صداوسیما سراغ اقوام می رود و زیبایی ها و رنج های آن ها را نمایش می دهد و به نوعی تریبونی برای بازنمایی و بازتاب مشکلات آن ها می شود، خود به خود موجب دفع بلایای رسانه های مسموم و تفرقه افکن می گردد.
هر چند که از جغرافیای زیبای مناطق غربی در این سریال، حداقل استفاده شده است. این درحالی است که میشد با استفاده از لانگ شات، عظمت و وقار محیط زیست و طبیعت بکر آن مناطق را بیشتر به چشم مخاطب رساند. همچنانکه میشد ظرائف و نکات بیشتری از فرهنگ عامه و آداب و رسوم خاص کردها نمایش داد.
یکی از ویژگی های منحصر به فرد سریال «نون خ» تیتراژ آغازین این سریال است. معمولا تیتراژ شروع و پایان سریال ها به ثبت اسامی بازیگران و عوامل سریال ها محدود می شود و خیلی از مردم آن ها را نمی بینند. خیلی از ما اگر بخواهیم این سریال ها را به صورت پخش آنلاین اینترنتی ببینیم و یا اگر سریالی از محصولات شبکه نمایش خانگی را بخواهیم تماشا کنیم، تیتراژ آغاز را رد می کنیم. اما یک تیتراژ اگر خلاقیت و جذابیت زیبایی شناختی داشته باشد، می تواند مثل یک أثر هنری مستقل دیده شود و حتی مورد بحث قرار بگیرد. درست مانند تیتراژ شروع سریال «نون خ» که علاوه بر ارتباط مفهومی و ارگانیک با کلیت این سریال، می توان به چشم یک أثر هنری نیز به آن نگاه کرد. چون روی آن فکر شده و خلاقیت و مفهوم دارد. در این تیتراژ، چکیده و خلاصه ای از مهم ترین نغمه ها و آواهای کردی به گوش می رسد و مناطق جغرافیایی مختلف هماهنگ با آن هم دیده می شود. یعنی وقتی موسیقی مربوط به کرمانشاه است، صحنه هایی از آن خطه نیز به نمایش در می آید، وقتی جغرافیای ایلام را می بینیم موسیقی هم لحن ایلامی می گیرد و ...
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: فصل دوم سریال ها فصل اول
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۰۱۳۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای کار التماس نمیکنم
اوهمچنین کارگردانی سریال آینه را که در دهه ۶۰ از تلویزیون پخش میشد وبسیار پرمخاطب بود، برعهده داشته است. لطفی در سینما نیز دو فیلم سرخپوستها و پاکباخته را ازخود به یادگارگذاشته است.مخاطبان تلویزیون لطفی رابیشتر با سریال خانه به دوش و نقش اصلان به یاد میآورند. این هنرپیشه پیشکسوت تاکید میکند که نقش اصلان را بهعنوان یک کاراکتر منفی و منفور با طنز و کمدی درآمیخته تا شخصیتی جذاب و ماندگار خلق کند. گفتوگو وخاطرهبازی با غلامحسین لطفی و بیان برخی مسائل از زبان او برای اولینبار جذاب است و ماحصلش هم خواندنی. کارگردان وبازیگری که نیمقرن ازفعالیتهای هنریاش میگذرد و با کولهباری از تجربه دارد قطعا خاطرات و ناشنیدههای زیادی برای گفتن دارد.
این روزها چه میکنید؟
حدود ۱۰سال است که در قزوین زندگی میکنم و در این مدت فقط در فیلم نارگیل دو بازی داشتهام. اکثر مواقع در خانه هستم و فیلم میبینم، کتاب میخوانم و شعر مینویسم. از آن آدمهایی نیستم که بگویم چون تنها هستم، بنشینم و در و دیوار را نگاه کنم تا عمرم بگذرد. فیلم زیاد میبینم، در حدی که اگر بر بدن من تیغ بکشید به جای خون، فریمهای فیلم بیرون میزند.
شما در دهه ۷۰ و تا حدودی ۸۰ بازیگر به نسبت پرکاری بودید اما ناگهان خیلی کمکار شدید. چه اتفاقی افتاد؟ آیا خودتان در انتخاب نقشها سختگیر بودید؟
اوضاع و احوال ساخت فیلم چند سالی است که خیلی بد شده. ۱۵سال پیش هم سر فیلمبرداری سریال بایرام، سقوط کردم و کمر و پاهایم دچار آسیب شد. از طرف دیگر، پیشنهادات زیادی داشتم اما دندانگیر نبودند. نقشهای شبیه به هم را بازی نمیکنم. نقش باید متفاوت باشد. متأسفانه برخی کارگردانان و تهیهکنندگان هم نقشهایی را پیشنهاد میکنند که انسان تصور میکند اینها اصلا در دنیا و جامعه امروز ما زندگی نمیکنند. وقتی من بازیگر نقش را درک نمیکنم، چگونه میتوانم بازیاش کنم؟! برای همین هم هست که خیلی از کارها با استقبال مردم مواجه نمیشوند.
با توجه به اینکه سالهاست کار نمیکنید، امرار معاشتان از چه طریق میگذرد؟
من استثنائا جزو کارگردانان استخدام وزارت ارشاد هستم و یک حقوق پایه دریافت میکنم، در صورتیکه دکترای کارگردانی دارم. به هرحال، باهمین حقوق حداقلی کنار آمدهام.اگر طلبهایم دربازیگریام را پرداخته بودند و پسانداز میکردم، الان میلیاردر بودم.
در جایی خواندم که شما یک شهربازی و کافیشاپ در قزوین دارید. واقعیت دارد؟
نه، اصلا صحت ندارد. ۱۵سال پیش برای راهاندازی یک شهربازی اقدام کردم اماآنقدر برایم زدند که پشیمان شدم ورهایش کردم.
سکونت در قزوین و دوری از تهران در فعالیتتان تأثیرگذار نبوده است؟
تهران هم که بودم بیشتر با تلفن کار میکردم. از آن بازیگرانی نبودم که هر روز در دفاتر فیلمسازی باشم و برای کار التماس کنم یا برای فلان تهیهکننده هدیه بخرم. اگر از گرسنگی بمیرم هم چنین کاری نمیکنم. معتقدم اگر خودشان به فکر من بازیگر بودند ارزش دارد، نه اینکه خودم را تحمیل کنم. دور از ادب و فرهنگ من هنرمند است.
در کارنامه بازیگریتان نقشهای متفاوت و ماندگاری دیده میشود اما مردم همچنان شما را بیشتر با نقش اصلان سریال خانه به دوش به یاد میآورند.
اصلانی که من بازی کردم یک نقش منفی کاملا منفور بود. همیشه از نقشهای منفی استقبال کردهام چراکه میدانم در این نقشها چیزهایی نهفته است که بازیگر میتواند ارائه کند. البته من اصلان را از قالب یک کاراکتر منفی خشن درآوردم و با طنز درآمیختم، طوری که وقتی او در دو سه سکانس نباشد، مخاطب دنبالش میگردد. بازیگر باید تلاش کند تا کارهایش برای مردم تکراری و یکنواخت نباشد. من نقشهای متفاوتی ازجمله کارگر، پلیس، پزشک و...بازی کردهام. در جوانی با یک ضبط صوت در پارکها با مردم صحبت میکردم و ارتباط میگرفتم. دیالوگهای کارمندان بازنشسته را یادداشت و روی صحبتها، لباسها و حرکاتشان تحقیق میکردم تا نقشم با واقعیت یکی شود. تمام توانم را برای نقش میگذاشتم. بازیگر نباید فقط دیالوگ را حفظ کند و کارگردان هم خوشش بیاید. باید برای نقش زحمت کشید. من به خودم سخت میگرفتم تا نقش به دل مردم بنشیند. مثلا وقتی نقش یک نمایشگاهدار را داشتم مردم فکر میکردند واقعا نمایشگاهچی هستم. با تحقیقات این کار را انجام میدادم.
همین اواخرشبکه آیفیلم درحال بازپخش سریال خانه بهدوش بود.به نظرتان چراباوجودگذشت۲۰سال این سریال باوجود بازپخشهای متعدد، همچنان مخاطب دارد؟
نزدیکان من حتی سیدی این سریال را در خانه دارند. خانه به دوش یک کارگردان خوب مثل رضا عطاران داشت و انتخاب نقشها در آن به درستی صورت گرفته بود. یک کارگردان آمریکایی میگوید اگر بازیگران درست انتخاب شده و سر جای خودشان باشند، ۸۰ درصد کار یک فیلم انجام شده است. در خانه بهدوش هم هر کسی سر جای خودش بود. بیشتر سریالهای قدیمی همچنین وضعیتی داشتند. بهنظرم در حال حاضر آیفیلم یکی از موفقترین شبکههای تلویزیون است، چون سریالهای قدیمی و خاطرهانگیز را پخش میکند. البته من نقشهای خوب زیاد داشتهام و فقط به اصلان محدود نمیشود اما مردم از اصلان خوششان آمده و مرا با این کاراکتر میشناسند.
خودتان کدام نقشتان را بیشتر دوست دارید؟
در سال ۱۳۶۱که دانشجوی سال دوم بودم نقش مالکوم ایکس از رهبران سیاهپوست آمریکا را بازی میکردم که در سخنرانی کشته میشد.۴۵دقیقه در سخنرانی حرف میزدم. مرتب باید صدایم را بالا و پایین میکردم تا یکنواخت نباشد و مخاطب دلزده و کسل نشود. خودم این نقشم را خیلی دوست دارم.
علاوه بر بازیگری، تجربه کارگردانی دو فیلم هم در سینما دارید. چرا روند فیلمسازیتان ادامه پیدا نکرد؟
فیلم ساختن پول میخواهد؛ باید تهیهکننده و سرمایهگذار باشد. من الان هم مدام در حال نوشتن هستم و سناریو زیاد دارم. اجازه نمیدهم مغزم زنگ بزند.
یکی از فیلمهایتان پاکباخته است که اتفاقا فروش خوبی هم داشت.
پاکباخته یک فیلم سفارشی بود. سوژه فیلم تکراری بود اما طوری ساختمش که تکراری به نظر نرسد. کار خوبی هم شده بود. آن زمان آقایان اکبر عبدی و علیرضا خمسه با هم قهر بودند. با فیلم پاکباخته آشتیشان دادم. این دو غول بازیگری در فیلم روبهروی هم بازی کردند.
در تلویزیون هم سریال موفق آینه را کارگردانی کردهاید که در زمان خودش فوقالعاده پرمخاطب بود.
درهمه جای دنیا وقتی سریالی موفق میشود ادامهدار میشود ولی در ایران اینگونه نیست و برعکس عمل میکنند. وقتی سریال آینه را میساختم حتی پشت صحنه برایم مهم بود.درکارسختگیرهستم ولی درحال حاضر کسانی هستند که فرق قاشق وچنگال را نمیدانند و به همینخاطر دوست ندارم با آنها کار کنم.
یکی ازبازیهای ماندگار دیگر شما به فیلم پرده آخر بازمیگردد.حیف نیست که کارگردانی مثل واروژ کریم مسیحی فقط دو فیلم ساخته باشد؟
بالاخره همه ما یک دلیل برای کمکاری داریم.آقای کریم مسیحی دستیارآقای بیضایی بودند و کارشان درخشان و عالی بود. امیدوارم همیشه تندرست باشند. کارگردان و نویسنده درجه یکی هستند. حیف است که ایشان کنار گذاشته شوند و نتوانند کار کنند. هرازگاهی در فضای مجازی عکس من و چند همکارم را میگذارند و از بیکاری ما مینویسند اما الان با قاطعیت میگویم که کسی نمیتواند ما را کنار بگذارد و خودمان نمیخواهیم با هر شرایطی کار کنیم.
در سریال شب روباه هم یک تیپ جدید و جالب از پلیس ارائه دادید. یک کارآگاه به شدت خونسرد که همیشه یک پاکت آلبالو خشکه در جیب داشت و به همه و حتی مظنونین تعارف میکرد.
تا به امروز هیچ خبرنگاری حرف شب روباه رابا من نزده بود وبرایش مهم نبود.شب روباه یکی ازبهترین سریالهای کارآگاهی است که نسخه سینماییاش هم ساخته شد. یکی ازبهترین بازیهایم در نقش استوار سجادی شب روباه است. این سریال راخیلی دوست دارم.
میان کارگردانی و بازیگری کدام را ترجیح میدهید؟
هر دو را دوست دارم اما درحال حاضراولویت من،کارگردانی است.البته اگر پیشنهادخوبی هم دربازیگری داشته باشم قبول میکنم.
شما با کارگردانان بزرگی مثل مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، واروژ کریم مسیحی، شاپور قریب و ... کار کردهاید. دوست داشتید با کدام فیلمساز همکاری داشته باشید و فرصتش پیش نیامد؟
دلم میخواست با مرحوم مهرجویی کار کنم که متأسفانه فرصت نشد. برخی هنرپیشهها شانس میآورند و با کارگردانان بزرگ کار میکنند. امیدوارم در آینده فرصت همکاری با فیلمسازان بزرگ را داشته باشم.