شیوههای مبارزاتی فرهنگیان علیه رژیم پهلوی
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۷۸۵۷۷۰
فرهنگیان که الگوهایی چون استاد شهید مطهری و دکتر شریعتی داشتند، به خاطر ارتباط بیواسطه با نوجوانان مستعد، با روشنگری، کلاس درس را به محیطی برای پرورش مبارزان آینده بدل کردند.
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، مهدی رمضانی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: با آغاز مبارزه علنی علیه رژیم محمدرضاشاه، معلمان نیز همچون دیگر اقشار جامعه به خاطر دارا بودن اندیشه سیاسی و باورهای اعتقادی، نقش ویژهای در فرآیند نهضت و انتقال پیام انقلاب ایفا کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1- روشنگری در کلاس درس
معلمان به دلیل ارتباط مستقیم و بیواسطه با قشر نوجوان- که به اقتضای سنشان بسیار مستعد نیز بودند- میتوانستند بیشترین تأثیر را روی آنها بگذارند. کلاس درس نیز از آن جهت که کمتر تحت کنترل مأموران امنیتی رژیم بود، محلی مناسب برای روشنگری به حساب میآمد و معلمان انقلابی قادر بودند سکوی تدریس را به منبری فعال و پرخروش تبدیل کنند.
«فریدون سیامکنژاد» یکی از همین معلمان بود که به تعبیر خودش «اولین فرصت برای مبارزه با رژیم» را سر کلاس درس به دست آورد. او که در دبیرستان مروی، انشا تدریس میکرد، میگوید: «... سال دوم دانشکده بودم که برای من تدریس گذاشتند و قرار شد در دبیرستان مروی تدریس کنم. اولین فرصت برای مبارزه با رژیم در همین دبیرستان پیش آمد... درس انشا یک ویژگی داشت که چون کتاب خاصی هم برایش تعریف نشده بود به معلم آزادی عمل میداد و مجبور نبود طبق چارچوب خاصی تدریس کند. من از فرصت استفاده کرده و برای روشن کردن دانشآموزان، مطالبی راجع به حکومت، برخوردها و مسائلی که مربوط به رژیم شاه بود بیان کردم».
معلمان انقلابی در سایر مدارس نیز این شیوه روشنگری را پیش میگرفتند؛ مثلا در مدرسه رفاه که از همان بدو تأسیس به مرکز مبارزه بدل شد، معلمها که به تعبیر مرحوم خانم بهجتافراز «دارای افکار مترقی و انقلابی بودند... در کلاس درس و در کنار درسهایی مانند علوم، فیزیک، شیمی و ریاضی، مسائل سیاسی را هم به دانشآموزان آموزش میدادند».
البته طبیعی بود گاهی برخی معلمان با گسترش فعالیتهای مبارزاتی خود سر کلاس درس، سوءظن مأموران امنیتی رژیم یا جاسوسان را برانگیزند. در محیطی چون مدرسه با صدها دانشآموز و دهها معلم و مستخدم، گاه احتمال برملا شدن فعالیتهای پنهان معلمان انقلابی نیز وجود داشت؛ مانند نمونهای که برای فریدون سیامکنژاد پیش آمد. او به یاد میآورد در یکی از جلسات تدریس وقتی در حال بیان مسائل انتقادی علیه رژیم برای دانشآموزان بود، ناگهان «در کلاس را زدند. در را باز کردم و دیدم ناظم مدرسه است. معروف بود که این ناظم خبرچین ساواک است. به من گفت: اگر میخواهی اینجا درس بدهی باید مواظب باشی از این حرفها نزنی. گفتم: کدام حرفها؟ مگر شما پشت در گوش ایستاده بودید؟! گفت: به هر حال خودت بهتر میدانی... خلاصه! مرا تهدید کرد که اگر به این حرفها ادامه دهم اخراجم میکند. من هم به کلاس رفتم و مسأله را با بچهها- البته به صورت سربسته- در میان گذاشتم و دیگر برای تدریس به آن مدرسه نرفتم».
2- مبارزات فرهنگی
یکی دیگر از شیوههای مبارزاتی معلمان با رژیم پهلوی «مبارزه فرهنگی» بود. آنها در مدارس برای ترسیم شرایط روز برای دانشآموزان از راههای فرهنگی مثل برگزاری نمایش، شعرخوانی، نمایشنامهخوانی، داستان و... بهره میبردند. این اقدام 2 ویژگی و مزیت بسیار مهم داشت؛ اول اینکه به خاطر جذابیت آن، برای دانشآموزان قابل فهمتر بود و دوم معلمان در پوشش این قبیل کارهای فرهنگی میتوانستند یک مبارزه پنهان با رژیم شاه داشته باشند.
طاهره سجادی(غیوران) از فعالان مدرسه رفاه در دوران استبداد پهلوی در این رابطه میگوید: «در مدرسه رفاه فیلمهای خوبی برای بچهها و خانوادهها به نمایش میگذاشتند. آن زمان اکثر خانوادههای مذهبی از جمله ما به علت برنامههای مبتذل و ضداخلاقی از تلویزیون استفاده نمیکردیم و از رادیو هم فقط اخبار آن را گوش میکردیم. این بود که خانوادهها از این برنامههای تربیتی خوب استقبال میکردند».
بر اساس خاطرات خانم بهجتافراز که مدتی در مدرسه رفاه تدریس میکرد، معلمان این مدرسه علاوه بر برنامههای آموزشی، برنامههای متفرقه فرهنگی دیگری هم ترتیب میدادند و از فرصت شبهای قدر و مناسبتهای مذهبی هم کمال بهره را میبردند. به گفته او، سرودهای انقلابی که در صف خوانده میشد هم بخشی از مبارزات فرهنگی معلمان آن مدرسه بود.
مبارزات فرهنگی معلمان در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، پررنگتر شد. مثلا در یک نمونه، فرهنگیان گنبدکاووس ضمن اختصاص بخشی از حقوق خود برای کمک به بازماندگان شهدای انقلاب، یکی از مدارس آنجا را نیز به نام «مدرسه شهدا» نامگذاری کردند. یا در موردی دیگر، شهربانی نیشابور آذر 57 خبر داد: «طبق اطلاع رسیده معلمان مخالف که فعالیتهای ضددولتی دارند در این شهرستان تصمیم دارند تمام اسامی و عناوین خاندان پهلوی را که در سطح همه مدارس نیشابور است عوض کنند. منجمله دبستانهای پهلوی و رضاشاه را به نام [امام] خمینی و شریعتی نامگذاری کنند». معلمها با ذوق فراوان که با جرأت بسیار عجین شده بود، اقدامات دیگری نیز ترتیب میدادند؛ مثلا در اوج خفقان شاهنشاهی، از دیوار کلاس، تصاویر محمدرضاشاه را پایین میآوردند. این حرکت نمادین بر دانشآموزان هم تاثیر میگذاشت و به جسارت آنها که شاهد به زیر کشیدن قاب عکس شاه بودند، میافزود. مرحوم خانمافراز در این رابطه خاطرهای خواندنی دارد. او میگوید: یادم میآید یکبار از اداره آموزشوپرورش بازرس به مدرسه رفاه آمده بود و سر کلاس رفته و دیده بود عکس شاه در کلاس نصب نشده است. از مدیر مدرسه پرسیده بود: چرا عکس شاه در مدرسه شما نیست؟ یکی از شاگردان پیشدستی کرده بود که: «آقا اجازه! برای اینکه اعلیحضرت نامحرم هستند و ما دوست نداریم چشممان به روی نامحرم باز شود!».
3- تهیه و توزیع اعلامیههای انقلابی
مشارکت در تهیه و تنظیم بیانیههای ضدرژیم و یا توزیع اعلامیههای انقلابی از دیگر شیوههای مبارزاتی معلمان در دوران نهضت اسلامی محسوب میشد. معلمان از جمله اقشاری بودند که نقش بسزایی در تشریح و گسترش پیامهای حضرت امام خمینی در بین نوجوانان و جوانان داشتند. آنها با تلاش و مجاهدت بسیار، آخرین رهنمودهای امام را به گوش مشتاقان بویژه نسل جوان میرساندند. توزیع مخفیانه عکسها، پوسترها، نوارهای کاست و رسالههای امام خمینی اغلب در محیط مدارس توسط این قشر انجام میشد.
در دوره تبعید امام خمینی در عراق و سپس فرانسه، فرهنگیان به عنوان یکی از اقشار مبارز جامعه، شبکهای تشکیل داده بودند و با کمک دانشآموزان مورد اعتماد خود، پیامها و اعلامیههای امام را در سطح شهر توزیع میکردند. این نکته نیز شایان توجه است که چهبسا آموزگارانی که به جرم توزیع اعلامیه یا نوارهای سخنرانی امام خمینی از ادامه فعالیت در مدرسه منع شده یا بازداشت، شکنجه و شهید میشدند و یا مدتهای مدیدی را در حبس میگذراندند. در این شرایط زندان را به کلاس درسی برای تربیت زندانیان و مهمتر از آن مقابله با آموزههای انحرافی جریانهای چپ تبدیل کردند.
معلمان علاوه بر ایفای نقش در توزیع اعلامیههای امام، خود نیز در مناسبتهای مختلف اقدام به صدور بیانیه و اعلامیه مینمودند. مثلا 26 دیماه 57 همزمان با فرار شاه از کشور، جامعه فرهنگیان قم با صدور اعلامیهای از اقشار مردم درخواست کرد در تظاهرات علیه دولت غیرقانونی شاپور بختیار حضور به هم رسانند. جامعه معلمان هم در اطلاعیهای از همه معلمان خواست تا وصول پیروزی نهایی به مبارزه خود ادامه دهند.
4- اعتصاب
این شیوه در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی از جمله مهمترین حربههایی بود که رژیم را فلج کرد. طی سالهای بعد و بویژه از سال 57 اعتصاب معلمان بیشتر رنگ و بوی ضدیت با شخص اول مملکت و همراهی با نهضت اسلامی گرفت و اغلب سیاسی بود تا صنفی. بعد از تاکید حضرت امام خمینی در پیام مورخ 23 شهریور مبنی بر لزوم ادامه اعتصابها، معلمان نیز همگام با اقشار دیگر جامعه دست به اعتصاب زدند. از همین سال جامعه معلمان ایران دوباره تحرکات سیاسی خود را شروع کرد و با برپایی اعتصابات در سراسر کشور به فعالیت پرداخت.
5- شرکت در تظاهرات
اسناد و شواهد موجود دلالت دارد که معلمانِ آگاه با حضور در تظاهرات ضدپهلوی به طور علنی به مبارزه با رژیم شاهنشاهی میپرداختند. حضور این قشر در تظاهرات از مهر 57 پررنگتر شد.
همچنین چنانکه از اسناد برمیآید، معلمان، دانشآموزان را نیز به حضور در تظاهرات ضدشاه فرامیخواندند. حتی در بعضی روستاها، این قشر به دلیل ارتباط با مردم، در تحریک عمومی نیز موثر بودند. در همین رابطه گزارشگر ساواک در 18 مهر 57 اطلاع میدهد: «خبر واصله حاکی است کلیه دانشآموزان که در تظاهرات شرکت مینمایند بر اثر تلقینات دبیران و آموزگاران میباشد».
در سند دیگری با اشاره به نقش معلمان آمده است: «خبر واصله حاکی است یکی از عوامل اخلال نظم در کشور برخی از فرهنگیان مملکت بودهاند. آنان با عنوان مطالب تحریکآمیز در کلاسهای درس اذهان پاک دانشآموزان را مشوش و جوانان و نوجوانان تحریکشده را به منظور انجام تظاهرات... به خیابانها روانه میکنند...»
این نکته بسیار مهم نیز قابل ذکر است که افزایش حضور دانشآموزان در تظاهرات و اعتراضات مردمی، بستر لازم برای توجه و شرکت خانوادههای آنان در جریان مبارزه را نیز مهیا میکرد. بدین ترتیب به همت معلمان انقلابی، مدارس کشور به کانون مبارزه تبدیل شد، بهگونهای که مامور آمریکایی، دیماه 57 شرایط مدارس را اینگونه توصیف کرد: «وزارت آموزشوپرورش در حال حاضر تحت فرمان مخالفان رژیم است و در تهران تمام مدارس به حالت تعطیل درآمده است».
علاوه بر آنچه گفته شد، معلمان با تشکیل گروههای مبارز، راهاندازی جلسات هفتگی، ارتباط با مردم و ارائه آموزشهای سیاسی به آنها و پیوند با روحانیون مبارز، نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند. این قشر به عنوان سردمدار خط مقدم مبارزه فرهنگی، سهمی اساسی در طرح و بیان شعارهای انقلابی داشت. آنان علاوه بر تزریق عصاره آگاهی و دانش به روح دانشآموزان و نوجوانان، نقش بیبدیلی در بیداری و تحرک این نسل ایفا کردند. جامعه فرهنگیان همچنین با تقدیم خون خود نهال انقلاب را آبیاری کرد. اگر چه رقم دقیقی از شمار معلمان شهید در تاریخ انقلاب اسلامی وجود ندارد اما بر مبنای یک آمار تقریبی، 814 نفر از معلمان در راه پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسیدهاند که در میان آنها نام 17 نفر از دبیران خانم هم دیده میشود.
همانطور که ذکر شد، مجموعه اقدامات و مبارزات این قشر با تمام اضلاع و جوانب آن در سنگر مدرسه شکل گرفت؛ فعالیتهایی که اساس آن فرهنگ و رویکردهای فرهنگی بود و در راستای آرمانهای نهضت اسلامی وارد سایر شقوق مختلف مبارزه شد و یک خیزش جامع را شکل داد. معلمان از تاکتیک آموزش و فرصت حضور در کلاس برای روشنگری استفاده کردند و در عین حال از حضور عملیاتی در صفوف مبارزه نیز غافل نشدند.
اهمیت و جایگاه رفیع و اثربخش حوزه آموزشوپرورش که اساس آن معلمان عزیز هستند، همچنان استمرار دارد و هیچ ملتی به پیروزی نمیرسد و قدرتمند نمیشود مگر اینکه آموزش و پرورشی قوی و پیشرو و معلمانی متعهد و فاضل داشته باشد. این نقش را هیچ عاملی نمیتواند کمرنگ یا حذف کند. آینده کشورها را نیروی انسانی رقم میزند و نیروی انسانی را مدارس و معلمان تربیت میکنند.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: فرهنگیان رژیم پهلوی روشنگری پیروزی انقلاب اسلامی معلمان انقلابی توزیع اعلامیه دانش آموزان امام خمینی مدرسه رفاه خانواده ها کلاس درس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۸۵۷۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از معلمی روی صندلی چرخدار تا معلمی در برفی که همقد دانشآموزان است
ایسنا/آذربایجان شرقی درست در روزی که چهره شهر زیر آوار برف مدفون شده، مادری از دور دست پیدا است که چادر مشکی را دور گردن و کمر بسته و تمام همتش را برای هدایت ویلچر و سرنشین آن به کار گرفته و هرازگاهی پتو را تا زانوهای سرنشین بالا میکشد، چرخها بالاخره راهشان را پیدا میکنند و در مسیر مدرسه قرار میگیرند و بچهها که از پنجره کلاس شاهد این صحنه هستند، داد میزنند: «آقا آمد، آقا معلم با ویلچر آمد» دانشآموزان با نیازهای ویژه در این کلاس، منتظر معلمی ویژه هستند.
هفته معلم مانند هر سال دیگری از راه رسیده و رسانهها در انتشار اخبار ایثار و خدمات ارزنده معلمان از هم پیشی گرفتهاند و هر سایت و کانال خبری را که زیر و رو میکنی، هر کدام مطلبی در مورد معلمان دارند، اما واژهها هم بعضی وقتها از بیان احساسات و رویدادها ناتوان هستند، مانند همین صحنه در مدرسه آموزش استثنایی عصمت شهر خواجه که نویسنده گزارش نمیداند از مادر بنویسد یا از پسر و به نظر میرسد شاید واژه کمک معلم بتواند تا حدودی حق مطلب را در مورد این مادر فداکار ادا کند.
راه چندان مناسب تردد آقا معلم نیست؛ اما مادر و پسر تصمیم گرفتهاند حتی اگر چرخ ویلچر هم نچرخید، پای آموزش لنگ نماند و لیلان فاتحی، مادرِ معلم مدرسه با ظرف آبی که همراهش دارد، چرخهای ویلچر را میشوید و مدیر مدرسه چرخها را پاک کرده و میتکاند.
آقای «سعید بهاری» وارد کلاس میشود، سه دانشآموز کلاس با صدای مدیر مدرسه به احترام آموزگارشان بلند میشوند. تخته کلاس با گلهای لاله کاغذی تزیین شده و ماههای فصل بهار بر روی آن نوشته شدهاند، کلاس درس با قرائت سوره ناس توسط یکی از دانشآموزان به نام امیررضا شروع میشود و معلم کلاس، سرود ملی را از گوشی همراهش، پخش میکند و همگی به احترام پرچم ایران بلند شده و در حالی که دست را با نهایت صداقت و عشق روی سینه نگه داشتهاند، سرود ملی را نجوا میکنند.
آزادی عمل در این کلاس به دلیل تعداد کم دانشآموزان بیشتر بوده و سه دانشآموز و معلم دور هم نشستهاند، اما به گفته معلم کلاس، همیشه هم اینطور نیست. مهرهها و لگوهایی روی میز دیده میشوند که آقای بهاری موقع دستورزی درس ریاضی از آنها استفاده میکند و حین تهیه گزارش مشغول تدریس دستههای دو تایی و سه تایی و مفهوم ضرب به یکی از دانشآموزان در این کلاس چند پایه است و دانشآموزان نیز در تمامی مراحل تدریس و در تمامی زنگهای درسی، آقا معلم را همراهی میکنند که نشان از علاقه به استاد و یادگیری خوب مطالب تدریس شده است.
این کلاس، هشت دانشآموز دارد که تعدادی از آنها در روز تهیه گزارش غائب هستند و غیبتهایشان از سختی تردد در هوای برفی و شرایط ویژه این دانشآموزان، ناشی میشود.
آقای بهاری در بهار
زنگ علوم در روزی دیگر که برفها آب شده و جان زمین را تر کردهاند و سبزی درختها خودی نشان دادهاند، فرصت خوبی برای تدریس «دنیای گیاهان» در حیاط مدرسه بوده و آقا معلم در حال توضیح دادن اجزای گیاه با همراهی دانشآموزان و نقش سبزینه و تولید میوه و اکسیژن توسط گیاهان است.
سعید بهاری خواجه با هفت سال سابقه تدریس در حوزه آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه، سر صحبت را با گلایه از برخی افرادی باز میکند که نگاهی از بالا به پایین و ترحمآمیز به افراد دارای شرایط ویژه و دچار معلولیت دارند و معتقد است؛ اگر مردم بپذیرند که افراد دارای نقص هم میتوانند استعدادهای خاص خود را داشته باشند و موقع دیدن فردی با شرایطی متفاوت از خودشان به آن فرد خیره نشده و آنها را مورد تمسخر قرار ندهند، با آرامش خاطر بیشتری زندگی خواهند کرد.
راه ناهموار و نامناسب برای تردد معلولان نیز از دیگر مشکلاتی است که این معلم از آن گلایه دارد و با نگاهی به چرخ صندلی چرخدار آقای بهاری میتوان فهمید که این راه چه بلایی سر لاستیکهای ویلچر میآورد و چقدر هزینه به او تحمیل میکند.
او، داشتن عشق و علاقه را مهمترین اصل تدریس در مدرسه استثنائی میداند و بیان میکند: در این شغل نباید مسائل مادی خیلی مهم باشد؛ اما مسئولان نیز باید به این نکته توجه کنند که مسائل مادی نیز بیاهمیت نیستند. ما در چنین مدارسی به امکانات بیشتری نیاز داریم و شاید در این لحظه این کلاس برای سه دانشآموز حاضر کافی باشد؛ اما جمعیت کلاس در بعضی اوقات بیشتر میشود و اگر امکانات و فضای بیشتری داشته باشیم، بهتر است که خیران عزیز نیز در این مورد میتوانند کمک حال ما باشند.
در ادامه پای صحبتهای خانم فرخی، مدیرآموزگار مدرسه مینشینیم که با اشاره به مشارکت این معلم درامور خیریه مدرسه میگوید: آقای بهاری با تمام سختیها و مشکلات موجود با کمک و همراهی مادرشان در پشت صحنه رفت و آمد به مدرسه پای کار آمدهاند و مادر همیشه از فصل بهار گرفته تا زمستان، همراه او هستند. او با وجود تمامی کمبودها برای بچهها سنگ تمام میگذارد و از همان حقوق دریافتی خودش هم برای حل مشکلات مدرسه هزینه میکند.
معلم نجاتگر
همیشه که نباید، معلمان، فداکاریهای قهرمانان را در کتابهای درسی، تدریس کنند؛ بعضی وقتها خود سوژه شده و کارهایی تحسینبرانگیز انجام میدهند؛ درست مثل معلم داستان ما. روایت دوم این گزارش به روزی پرماجرا اشاره دارد که معلم کلاس با اقدام به موقع، دانشآموز دچار تشنج شده را حیاتی دوباره بخشیده، این آموزگار کلاس چهارم در یکی از روستاهای منطقه تسوج از توابع شهرستان شبستر به نام تیل، مشغول به خدمت است.
زنگ تفریح دارد تمام میشود، بچهها چنان سر و صدایی راه انداختهاند که برایمان ناآشنا نیست، از همان صحنههایی که شاید خودمان در دوران تحصیلمان، بازیگرش بودیم، همه چیز دارد خوب پیش میرود که ناگهان یکی از دانشآموزان دچار تشنج میشود و بچهها در حالی که ترس روی چهرههایشان، مشهود است، به سمت دفتر میدوند.
ادامه ماجرا را از امیر هاشمی، آموزگار ابتدائی، 23 ساله و متولد شهر مرند میشنویم که که پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه فرهنگیان، مشغول به تدریس در مقطع ابتدائی است:
«اواسط آبان ۱۴۰۲ بین زنگ اول و دوم در اتاق معلمان نشسته بودم که دانشآموزان اطلاع دادند یکی از بچهها افتاده وسط حیاط، با سرعت هر چه تمام خودم را بالای سر دانشآموز رساندم، مدیر مدرسه منتظر رسیدن اورژانس بود، با نگاهی به دانشآموز و طبق تجربه و مطالعه قبلیام متوجه شدم که دچار تشنج شده و سریع، دکمههای لباسهای او را باز کردم تا بر اثر تنگی، مشکلی ایجاد نکند و به پهلوی چپ درازکشش کردم.
چشمم به لقمه نان و پنیر در دست دانشآموز افتاد و با خودم گفتم نکند لقمه در دهانش، باقی مانده باشد، چرا که موقع تشنج، تنفس از راه بینی انجام نمیشود و تنها راه نفس کشیدن از راه دهان است که در صورت انسداد دهان نیز، خفگی پیش خواهد آمد. با زحمت، دهان دانشآموز را باز کردم، حدسم درست بود، تکههای نان و پنیر را از دهانش خارج کردم و بعد از حصول اطمینان از باز شدن راه هوایی او منتظر شدیم تا به هوش بیاید و سپس بعد از هوشیاری و تا رسیدن عوامل اورژانس به دفتر مدرسه منتقلش کردیم. دانشآموز به کمک عوامل اورژانس به درمانگاه تسوج منتقل شد و شکر خدا اتفاق خاصی برای او پیش نیامد و با سلامتی کامل دوباره به مدرسه بازگشت.
بعد از این اتفاق شاهد صحنهای بسیار جالب در کلاسم بودم؛ دانشآموزان کلاس من برای این دانشآموز که جزو شاگردان من نبود، دعا میخواندند؛ یکی دعای فرج میخواند و دیگری پیامهای قرآنی را.
آقای هاشمی در ادامه از فضای پررنگ همدلی و صمیمیت بین معلم و دانشآموزان میگوید: دانشآموزان همیشه منتظر من هستند و بر سر اینکه چه کسی در سمت راست یا چپ من قرار بگیرد، با هم رقابت میکنند. معتقد هستم که معلمی مقدسترین و پاکترین شغل روی کره زمین و شغل شریفی است که با علم، کتاب و بچههای پاکدل سر و کار دارد و من خوشحالم که یک معلم هستم و میتوانم دانشآموزانی باسواد و اخلاق مدار تربیت کنم. یک معلم خوب ویژگیهای بسیار زیادی دارد؛ اما بعد از داشتن شرایط علمی لازم باید از دو ویژگی تعهد و مسئولیتپذیری و عشق و علاقه لازم به این شغل و دانشآموزان، برخوردار باشد.
در دل برف و کولاک به عشق معلمی
معلم روستا که باشی، رفتن به کلاس درس با کفشهای گلی و دست و صورت یخ بسته برایت خاطره میشود و اگر یک روز بدون دردسر، به محل کارت برسی، جای تعجب دارد. سرمای استخوانسوز و جاده ناسازگار و هزار و یک مصیبت را با ید به جان بخری، برای یک لحظه لبخند رضایت بچههایی که معلم را خدای روی زمین میدانند و به خاطر همین بچهها است که در مه غلیظ روستا قامت معلمی با عشقی بدون وصف گم شده و لاستیکهای ماشینی که نفسش درست شبیه به ماشین تمام معلمان شاغل در مناطق روستائی در جاده خاکی و برفی و سنگلاخی روستا به شماره افتاده، در برف شدید گیر کرده و تقلای بیشتر فایده ندارد، آقا معلم گوشی همراهش را برداشته و با اهالی روستا تماس میگیرد و دقائقی بعد، صفی از والدین و دانشآموزان از دور دیده میشوند که برای کمک به آقا معلم میآیند.
چه با ماشین و چه با پای پیاده از دل سرما و برفی عبور میکند که همقد دانشآموزانش است، اگر بخت یار باشد و بتوان تا مدرسه با ماشین رفت، هر روز باید دو و نیم ساعت از سراب تا بستان آباد را برای رسیدن به مدرسه رانندگی کند، دو نقطهای که همه ساله به عنوان سردترین شهرهای استان آذربایجان شرقی و کشور شناخته میشوند. جملهی تامل برانگیز آموزگار قصه ما از سختترین روز رسیدن به مدرسه در اتاق ذهنم تکرار میشود «هر چه جلوتر میرفتم، ترسم از حمله گرگ و حیوانات درنده بیشتر میشد؛ اما بچهها منتظر بودند و باید سر کلاس درس میرسیدم» و همین کلمه «باید» ارزش کار او را بیان میکند و جملاتم را از پیچیدن به استعارهها و آرایههای ادبی و پر و بال دادن بیشتر، بینیاز میکند.
توحید اسماعیلپور، معلمی است که سال اول خدمتش را در یکی از صعبالعبورترین روستاهای شهرستان بستان آباد به نام روستای آیدین چمن (آیقرچمن) سپری میکند، روستایی که دارای 20 کیلومتر جاده خاکی است.
آقای اسماعیلپور، تدریس در روستای صعبالعبور را دارای سختی و زیبایی ویژه این مناطق و خودش را یک روستازاده میداند و با تمام سختیها و مشکلات زندگی در روستا آشنایی دارد. او فضای روستاها را پر از مهر و محبت و احترام نسبت به یکدیگر توصیف میکند و در این خصوص میگوید: من از سردترین شهر کشور هستم و به این آب و هوا عادت دارم، ضمن اینکه چون خودم زندگی روستائی را تجربهکردهام، این همه سختی را تحمل میکنم تا بچههای روستا بیسواد نمانند؛ چرا که معتقد هستم بچههای روستائی بیشتر از بچههای شهری، مشتاق یادگیری هستند و وقتی چیزی را به آنها میآموزی، حسی به آدم دست میدهد که قابل وصف نیست و تمام خستگیها و سختیهای مسیر با دیدن خندههای رضایت و پر از مهر بچهها از یادت میرود. طبعیت بکر، صدای رودخانهها، آواز خوش پرندگان و هوای پاکیزه از مزایای تدریس در روستاهای دور افتاده است؛ نبود امکانات رفاهی و آموزشی، دوری راه و مناسب نبودن جاده به ویژه به هنگام بارندگی هم از سختیهای خدمت در چنین مناطقی به شمار میآیند.
او که گاهی اوقات به علت شدت بارندگی و عدم امکان تردد با ماشین در جاده منتهی به مدرسه مجبور شده است تا مدرسه پیاده برود، به همراه داشتن تجهیزات گرمایشی، زنجیر چرخ و بیل را جزو ملزومات تدریس در روستای صعبالعبور به ویژه در فصلهای سرد سال میداند.
اسماعیلپور از خاطره سختترین روز رفتن به مدرسه، میگوید: چند روزی بعد از تعطیلات عید، تردد در جاده به دلیل بارندگی و گل و لای زیاد، ممکن نبود و مجبور شدم فاصله بین دو روستای خاتون آباد تا آیقرچمن را که 45 دقیقهای طول میکشید، پیاده بروم؛ درحالیکه ترس از حمله حیوانات تمام وجودم را فرا گرفته بود.
او که تجربه همکاری با آموزش و پرورش را در اشکال مختلف دارد، به تجارب تدریس از کلاسهای یک نفره گرفته تا 20 نفره اشاره کرده و هر یک را دارای مزایایی میداند، به گفته این آموزگار ابتدائی، در کلاسهایی با تعداد دانشآموزان کم، فرصت بحث و تبادل نظر ورسیدگی به تک تک شاگردان، بیشتر است.
از زحمات یک معلم کلاسهای چندپایه متحمل میشوند، میپرسیم و این معلم معتقد است که معلم کلاس چند پایه باید به تمامی کتابهای درسی، مسلط باشد و بدون مطالعه قبلی بر سر کلاس درس حاضر نشود و استفاده از راهنماییهای دانشآموزان پایههای بالاتر برای کمک به دانشآموزان پایه تحصیلی پایینتر را یکی از راهکارهای مدیریت کلاسهای چندپایه میداند.
این روایت، پایان قصه ایثار معلمان نیست. از همان معلم شهید گرفته و تا معلمی که برای نجات دانشآموزان، تن به آتش زد، دنیا پر از گمنامان خوشنامی است که بی هیچ چشم داشتی و با خواستههایی اندک، میخواهند با بالهای کاغذی پرواز کنند.
انتهای پیام