ماجرای معجزه یک ماما در زنجان
تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۲۲۹۵۳
خبرگزاری میزان- ماجرای معجزه یک ماما در زنجان در به دنیا آوردن نوزادان در دهه ۷۰ را در این گزارش بخوانید. تاریخ انتشار: 00:00 - 15 ارديبهشت 1399 - کد خبر: ۶۱۷۷۲۷
مهشید بکایی در گفتوگو با میزان گفت: ۲۵ سال است که در این حوزه فعالیت میکنم و روزهای بد و خوب زیادی را گذرانده ام. اما خاطرهای دارم که هنوز هم برای همه دانشجوهایم تعریف میکنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دکتر سلامت باروری و عضو هیئت علمی دانشگاه یزد اظهار کرد: اوایل دهه ۷۰ برای گذراندن طرح مامایی از یزد به زنجان منتقل شدم. همسرم پزشک بود و وتوانستیم یک مطب اجاره کنیم و در یکی از اتاق هایش زندگی میکردیم.
وی افزود: یک بار، ساعت ۵ صبح زنگ مطب به صدا درآمد. در را که باز کردیم با زن جوانی مواجه شدم که از درد زایمان به خود میپیچید.
دکتر بکایی ادامه داد: این زن از من میخواست در مطب بچه اش را به دنیا بیاورم، زیرا در اون شهر هیچ دکتر متخصصی یا بیمارستان نزدیکی وجود نداشت.
این پزشک گفت: من دست تنها بودم، اما به خدا توکل کردم و پذیرفتم. ساعت ۸ صبح پسربچهای به دنیا آمد که هنوز چهره اش جلوی چشمانم است.
وی ادامه داد: بعد از به دنیا آمدن این پسر بچه، من در آن شهر شهرت خاصی پیدا کردم. از شهرهای دور و نزدیک برای زایمان پیش من میآمدند.
بکایی اظهار کرد: من علت این اتفاق را نمیدانستم تا اینکه یک بار یکی از این مراجعین برایم علت محبوبیتم را تعریف کرد.
وی ادامه داد: به گفته این زن، پسری که چند ماه پیش در مطبم به دنیا آورده ام، باید با سزارین به دنیا میآمد، اما من به صورت طبیعی آن را به دنیا آورده بودم.
این پزشک افزود:در آن زمان عمل زایمان طبیعی پرطرفدار بود و مادرها از عمل سزارین ترس داشتند. مردم آن زمان تصور میکردند من معجزه ایانجام دادم که توانستم آن پسر به صورت طبیعی به دنیا بیاورم. برای همین به من مراجعه میکردند.
بکایی اظهار کرد: این در حالی است که این پسربچه در داخل رحم مادرش چرخیده بود و امکان عمل طبیعی وجود داشت و من معجزهای نکرده بودم.
این پزشک ادامه داد: به دنیا آوردن کودکان بسیار شیرین است. اما خاطره بد هم دارم. به خاطر دارم یکی از نوزادان که صورتش کامل رشد نکرده بود، پس از تولد جان خود را از دست داد که گریههای این مادر هم هنوز به خاطر دارم، زیرا من یک مادرم و حس بیمارانم را درک میکنم.
بیشتر بخوانید: پلیس: جو سازی نکیند، مراکز تعویض پلاک خلوت استانتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: پزشک وزارت بهداشت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۲۲۹۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سروده علیرضا قزوه در استقبال از غزل رهبر معظم انقلاب
در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیهالسلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواند:
تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
در پی انتشار این سروده، آقای علیرضا قزوه از شاعران برجسته کشور با سرودن غزلی به استقبال شعر رهبر انقلاب رفته است. رسانهی نگار متن این شعر را به شرح زیر منتشر میکند:
گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز
همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز
چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب
از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز
عصای معجزهات را بکوب بر سر سحر
ز ناخدا مهراس و ز بیخدا مگریز
چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن
چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز
به روز حادثه از صوفیان غازی شو
بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز
چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد
تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز
بیا و جوشن بی پشت بر تن خود پوش
ز خدعههای خوارج چو مرتضی مگریز
منافقان معاند تو را نظر نزنند
از این حضور گرامی به انزوا مگریز
نفیر گاو طلایی تو را نترساند
عذاب سامریان باش، از صدا مگریز
چراغ روشن امن یجیب را بفروز
اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز
عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!
از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز
نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل
بر آر دستی و از این هزارپا مگریز