عاشق ماندن بعد از ازدواج کار سادهای نیست!
تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۳۸۳۰۰
به گزارش «تابناک» به نقل از باشگاه خبرنگاران، فرشته سادات شجاعی روانشناس و مشاور خانواده اظهار کرد: تداوم و ماندگاری عشق و محبت میان زوجین کار آسانی نیست. عشق نیاز به مراقبت دارد.
شجاعی بیان کرد: ابتدا باید بگوییم عشق چیست؟ با صراحت باید گفت که کمتر کسی مفهوم عشق را میداند و اکثراً ارتباطاتی که از آن به عنوان عشق یاد میشود تنها گرایشهای زودگذری است که بر اثر جاذبههای ظاهری بین دو نفر ایجاد میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روانشناس گفت: واقعیتی که وجود دارد این است که ماهیت زندگی مشترک اصلا این اجازه را نمیدهد که در طول زندگی زن و شوهر بتوانند همانند روزهای اول زندگی کنند زیرا ماهیت ارتباط در طول زمان تغییر میکند. هر ازدواجی هنگامی که با شرایط پرتنشی مانند سازگاری با دیگری، شروع شغل جدید، تولد اولین فرزند، ارتباط با افراد جدید و بیماری یکی از زوجین مواجه میشود، این تنشها و مشکلات سبب میشوند جوهره زوجین محک بخورد.
وی با اشاره به اینکه شرط اول و اساسی این است که زن و شوهر باید به عشق و همسر خود صد در صد متعهد و پای بند باشند، افزود: محبت بین زن وشوهر با حمایت کردن آنها در مشکلات زندگی از یکدیگر بیشتر میشود و تداوم وآرامش خانوادگی را به همراه دارد.
شجاعی تصریح کرد: زن و شوهر با صداقت تمام با یکدیگر رفتار کنند و همه چیز را تمام و کمال به هم بگویند. هرگز هیچ چیز را کنترل نکنند و هیچ چیز را به هیچ دلیلی از همسر خود پنهان نکنند و با صراحت و صداقت کامل همه اتفاقات را با هم در میان بگذارند. پنهان کاری جایز نیست. هرگز در زندگی رول بازی نکنید. روزی که زن و شوهر برای هم نقش بازی کنند همان روز دیگر ازعشق بین آنها خبری نیست و عشق جای خود را به بازی داده است.
این روانشناس ادامه داد: با هم صحبت کنید، با گوش جان بشنوید، گفتگوهای همدلانه داشته باشید. زوجین خواستههایشان را مشخص و صریح بیان کنند. عشق یعنی ابراز صریح و آشکار درخواستها.
وی با اشاره به اینکه موردی که بسیار اهمیت دارد قدرشناسی است، اضافه کرد: سعی کنید جملات خود را با "لطفا" و" متشکرم" همراه کنید. هیچ یک از زن و شوهر حق ندارند خستگی خود را به رخ دیگری بکشند و ارزش کار همسر خود را نادیده بگیرند. متاسفانه بسیاری از خانوادهها در حسرت این قدردانی و قدرشناسی میسوزند.
شجاعی گفت: همسر شما همیشه و همه جا برای شما اولویت اول باشد. حتی فرزندان و اعضای خانواده شما جایگاه بعد از همسرتان را میتوانند داشته باشند. همچنین هنگام بروز تفاوت هاحرمتها را حفظ کنید احترام رنگ وبوی زندگی را تغییر میدهد و زندگی شما را سرشار از محبت میکند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: ویروس کرونا نجف دریابندری سهام عدالت صندوق ETF دعای روز یازدهم رمضان ازدواج تشکیل خانواده عشق همسران زن و شوهر ویروس کرونا نجف دریابندری سهام عدالت صندوق ETF دعای روز یازدهم رمضان زن و شوهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۳۸۳۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198