Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-04-26@09:16:46 GMT

مهری و مازیار: خاطرات خانم جلیلی

تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۶۳۳۶۰

مهری و مازیار: خاطرات خانم جلیلی

در مسیر زندگی روایتی است واقعی از عباس پازوکی نویسنده و روانشناس که تلاش کرده با تغییر نام مراجعین اش، داستان های واقعی زندگی مردان و زنان این سرزمین را از بیرون زندگی آنان و بدون قضاوت برای"عصرایران" بنویسد. روایتی که شاید بتواند به اصلاح اشتباهات و بهبود زندگی خیلی ها کمک کند. روایت واقعی در مسیر زندگی روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ی هر هفته منتشر می شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!




مهری و مازیار: خاطرات خانم جلیلی

مازیار تصمیم گرفت خانم خلیلی را محک بزند و ببیند این فقط یک چت ساده جهت تشکر است یا چیز دیگری هم هست. بنابراین توی چت خانم همسایه را مخاطب قرار داد و نوشت:"خانم خلیلی".

منتظر ماند ببنید خانم خلیلی چه جوابی می دهد. خانم خلیلی هم نوشت:" بله؟"

مازیار: هیچی!

خانم خلیلی: چرا هیچی؟ بگید خوب!

مازیار: هیچی باشه بعد!

خانم خلیلی: آقا مازیار ببخشید اینو میگم. یه وقت مهری خانم نبینن ناراحت بشن.

مازیار: نگران نباشید، نمی بینه.

خانم خلیلی: چطور؟ مگر جایی رفته؟

مازیار: نه خونه است اما پیش من نیست، داستانش مفصله.

خانم خلیلی: ای وای. اتفاقی افتاده؟ اگر خواستید حرف بزنید من می شنوم حرفاتون رو. البته اگه دلتون می خواد.

مازیار: والا نمی دونم چی بگم. یه کم بینمون بحث پیش آمده.

خانم خلیلی که از ابتدای چت هم کنجکاو شده بود چطور مازیار می تواند با حضور مهری خانم حساس با او چت کند می خواست بداند این بحث چیست و چرا پیش آمده. اما از طرفی مازیار و اخلاق های او رو نمی شناخت و این اولین چت آنها بود. نمی دانست چه باید بگوید. با خودش گفت:" برای امشب کافیه، بهتره یه جوری این چت رو جمعش کنم تا ببینم بعدا چی پیش میاد".
بنابراین نوشت:"خوب انشاءالله که حل می شه. بین همه ی زن و شوهرها گاهی بحث و اختلاف پیش میاد. مزاحمتون نمیشم. شما صبح باید برید سر کار. شب خوب و آرومی داشته باشید. شب به خیر."

مازیار هم که دید خانم خلیلی شب به خیر را گفته و این یعنی پایان مکالمه نوشت:" شما هم شب خوبی داشته باشید. شب خوش".

خانم خلیلی با پایان مکالمه به فکر فرو رفت. با خودش گفت:" باید حدس می زدم یه اتفاقی بین مازیار و مهری افتاده وگرنه ساعت دو شب تو گروه پیام نمی گذاشت."
بعد بلند شد و رفت اتاق پسرش و پتو را کشید روی پسرش بنیامین. با نگاه به بنیامین دلش برای پسر زیبا و هفت ساله اش غش رفت و و با نوازش دستش موهای بنیامین را از روی صورتش زد کنار و زیر لب گفت:"مامان نازنین فدات بشه عشقم."

برگشت به اتاق خودش و روی تختش دراز کشید. یه نگاه به ساعت گوشی انداخت متوجه شد ساعت نزدیک چهار صبح است و او هنوز خوابش نمی آید. یاد خاطرات تلخ زندگی اش با همسر سابقش افتاد.

نازنین بیست سالش بود که با اصرار پدرش با پسرعموش امیرعلی ازدواج کرده بود.  از اول هم نازنین دید خوبی نسبت به امیر علی نداشت. اما وقتی دید پدر خیلی اصرار می کند، به خاطر علاقه ی زیادی که به پدرش داشت به او اعتماد کرد و قبول کرد با امیر علی که 12 سال از او بزرگ تر بود ازدواج کند.

نازنین مثل یک فیلم داشت تمام خاطرات زندگی اش را مرور می کرد. هنوز عروسی تمام نشده بود که نازنین متوجه شد امیرعلی حالت متعادلی ندارد و احتمالا چیزی مصرف کرده یا قرصی خورده که حالش خوب نیست و گاهی از حالت عادی خارج می شود و حرف های بی ربط می زند.

فورا برادر بزرگ ترش را صدا  کرد و یواشکی در گوشش گفت:" محمد جان ! دادش دستم به دامنت. فکر کنم بدبخت شدم. امیرعلی اصلا حالت متعادلی نداره. چرت و پرت می گه. حرکاتش یه جوریه. نمی فهمم چه مرگشه. تو رو خدا یه فکری کن. دارم از ترس سکته می کنم."

محمد که پزشک حاذقی است نازنین را آرام کرد و گفت:" نگران نباش آبجی جان. بعضی مردا شب عروسی یه کم زیاده روی می کنن. شاید مال اون باشه. حالا بعدا بهش تذکر می دم. شب عروسیته. چرا این شکلی هستی. خیالت راحت. نگران نباش."

هر چند حرف های محمد تا حدودی نازنین را آرام کرد اما ته دلش یه دلشوره ی عجیبی داشت. بنابراین آخر شب و در منزل وقتی با امیر علی تنها شد گفت:" چقدر خسته شدم. از اولش هم می دونستم این کفشه مناسب نیستا. پاهام داغون شدن. تمام کمرم درد گرفته. اگر عروسی ده دقیقه دیگه ادامه پیدا می کرد از کمر درد و خستگی غش می کردم !"
خلاصه امیر علی را قانع کرد امشب بهتر است فقط استراحت کنند و بخوابند.

امیر علی هم که خودش حال درستی نداشت انگار حرف های نازنین برایش حکم نجات داشت. با خوشحالی گفت:" باشه عزیز. من میرم دوش بگیرم. تو هم برو بخواب".
نازنین هم رفت سریع لباس هایش را عوض کرد و از ترسش انتهای کناره ی تخت دراز کشید و پتو رو کشید روی خودش. یه جورهایی خودش را به خواب زد ولی انگار ترس تمام وجودش را فرا گرفته بود.

هیچ وقت فکر نمی کرد شب اول عروسی اش این طور باشد و از امیرعلی که پسرعمویش بوده اینقدر بترسد. وقتی امیرعلی از حمام برگشت، کاملا زیر پلک هایش متوجه کارهای امیرعلی بود و قلبش داشت تند تند می زد و زیر لب دعا می کرد امیرعلی به او نزدیک نشود. هر چند امیرعلی خودش گفته بود باشه، بریم بخوابیم اما با حال عجیبی که امشب موقع عروسی داشت، حرف هاش برای نازنین خیلی سند نبود.

حتی وقتی امیرعلی روی تخت دراز کشید، هنوز نازنین صدای قلبش را که تند تند می زد می شنید. تا اینکه بعد از یکی دو دقیقه از صدای خر و پف امیرعلی بلند شد و این صدا زیباترین صدا و آرامش بخش ترین صدایی بود که نازنین تا حالا شنیده بود.

نفس راحتی کشید و آرام چشم هایش را باز کرد تا مطمئن شود امیرعلی خوابیده. چند دقیقه ای به همین حالت روی تخت خوابید تا خیالش از بابت عمیق بودن خواب آقای داماد راحت شود. بعد آرام بلند شد و پاور چین پاور چین رفت توی سالن. جلوی در اتاق خواب برگشت نگاهی دوباره به امیرعلی انداخت و متوجه شد امیرعلی تخت خوابیده، آنهم چه خواب عمیقی.

گوشی را در تاریکی سالن برداشت و رفت روی مبل نشست. ساعت نزدیک سه صبح بود و دلش همین شب اول برای پدر و مادرش تنگ شده بود. آمد تو واتس اپ عکس پدرش را از پروفایلش ببیند که دید پدرش آنلاین است. انگار دنیا را به نازنین داده باشند. اگر می توانست و مطمئن بود امیرعلی بیدار نمی شود از فرط خوشحالی فریاد می زد.

نازنین: سلااااااممم بابای خوشگلم. چرا بیداری این موقع شب؟

بابا: سلام دخترم، یه کم خسته بودم خوابم نبرد.

نازنین: خسته نباشی بابا جونم. مامان کجاست؟

بابا: مامانم اینجا نشسته. میگه چرا نازنین بیداره این موقع شب؟

نازنین: هیچی خوابم نمیاد. امیرعلی خوابیده، منم دلم تنگ شده برای شما

بابا: نازنین! بابا! چیزی شده؟ تو عروسی هم سرحال نبودی.

نازنین: نه بابا، حالا فردا میام می بینمتون با هم صحبت می کنیم.

بابا: چه صحبتی؟ چی شده؟

نازنین: هیچی بابا، فردا صحبت می کنیم

بابا: اینجوری که تو گفتی تا فردا من سکته می کنم. چی شده؟

نازنین: نمی دونم بابا. امیرعلی امشب حالش یه جور غیر طبیعی بود، حرفای چرت و پرت می زد. تعادل نداشت. منم شک کردم چیزی مصرف کرده یا نه. به محمد گفتم، محمد میگه نه جای نگرانی نیست. چیزی نیست.

بابا: نه بابا جان. این حرفا چیه؟ امیرعلی اهل این حرفا نیست. نگران نباش و برو بخواب. شبت به خیر.

نازنین همانجا روی مبل دراز کشید و خوابید و بابا هم بعد از شنیدن حرف های نازنین تا خود صبح قدم زد و خوابش نبرد. ساعت هفت صبح نشده بود که گوشی را برداشت و زنگ زد به محمد: سلام بابا، صبح به خیر. کجایی؟

محمد: صبح به خیر. تو راه بیمارستانم؛ شیفتمه امروز، چطور؟

بابا: باشه بابا برو بیمارستان منم میام کارت دارم.

بابا هنوز گوشی را قطع نکرده بود که سوئیچ ماشین را برداشت و راه افتاد سمت در. ماشین را برداشت و به سرعت به سمت بیمارستان حرکت کرد.

ادامه دارد... 

قسمت های قبلی:

مهری و مازیار؛ محاکمه ذهنی مهری و مازیار: چت شبانه
 از همین نویسنده:

نبرد سخت(1): مهران و مادر بزرگ
نبرد سخت(2): اول گوشی خاموش شد
نبرد سخت(3): کاش دکترش کمی گوش می کرد!
نبرد سخت(4): شد، آنچه نباید می شد...
نبرد سخت(5): غريبانه ترين مراسم تدفين
نبرد سخت(6): نخستین علائم کرونا، آن هم با اکسیژن نرمال و بدون تب!
نبرد سخت(7): تو کرونا نداری اما ...
نبرد سخت(8): کاهش 15 درصدی لنفوسیت/ تو کرونا مثبت هستی!
نبرد سخت(9): مطمئن شدم قرنطینه در منزل بهتر از بستری شدن در بیمارستان است
نبرد سخت(10): با تمرینات ذهن آگاهی بر تنفس و اکسیژن رسانی به بدنم متمرکز شدم (+فایل صوتی آرامش)
نبرد سخت (قسمت آخر): پیروزی

 

لینک کوتاه: asriran.com/0032qi

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: مسیر زندگی خانم خلیلی دراز کشید نبرد سخت امیر علی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۶۳۳۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آخرین خبرها از ۲ ایستگاه پمپاژ آب پلدختر

اکبر مهری در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: مبلغ ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار برای تکمیل طرح ایستگاه‌های پمپاژ «جایدر» و «چم مهر» شهرستان پلدختر نیاز است.

وی تأکید کرد: تکمیل شبکه آبیاری «جایدر» و ایستگاه پمپاژ «چم مهر» از مصوبات سفر اول رئیس‌جمهور به استان لرستان بود.

مدیر منابع آب پلدختر، افزود: در این سفر به‌طورکلی مبلغ ۱۰۰ میلیارد به ترتیب ۵۰ میلیارد تومان توسط سازمان برنامه‌وبودجه کشور، ۲۰ میلیارد تومان توسط وزارت نفت و مبلغ ۳۰ میلیارد تومان وزارت نیرو و اعتبارات استانی به نسبت مساوی در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ برای شبه آبیاری ایستگاه «جایدر» اختصاص یافت.

تشریح آخرین وضعیت ایستگاه پمپاژ «جایدر»

مهری، بیان داشت: پروژه ایستگاه پمپاژ «جایدر» با ۱۲۱.۱۳ میلیارد تومان از سازمان برنامه‌وبودجه و ۱۰ میلیارد تومان اعتبار استانی در مجموع با تخصیص ۱۳۱.۱ میلیارد تومان و با پیشرفت فیزیکی ۷۹.۵ در حال تکمیل و بهره‌برداری است.

وی ادامه داد: در حال حاضر از هزار ۹۰۰ هکتار شبکه ایستگاه پمپاژ «جایدر» مقدار هزار و ۵۰۰ هکتار شبکه با ۹۵ درصد پیشرفت ساختمانی و تجهیزاتی برقی و مکانیکی ایستگاه اصلی احداث شده است.

مدیر منابع آب پلدختر، عنوان کرد: ایستگاه فرعی یک این پمپاژ نیز ۱۰۰ درصد و ایستگاه فرعی پنج و چهار آن ۸۰ درصد پیشرفت دارند که در مجموع هزار و ۵۰۰ هکتار شبکه امکان بهره‌برداری موقت توسط زارعین را دارد.

مهری، گفت: عملیات باقیمانده پمپاژ «جایدر» شامل تکمیل شبکه‌ها و ایستگاه‌های فرعی است که تکمیل آن نیازمند ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار است.

آخرین خبرها از ایستگاه پمپاژ «چم مهر»

وی به شرح مصوبه ایستگاه پمپاژ «چم مهر» پلدختر اشاره کرد و افزود: مبلغ ۲۰ میلیارد تومان برای تکمیل این ایستگاه توسط سازمان برنامه‌وبودجه کشور در سال ۱۴۰۱ اختصاص یافت.

مدیر منابع آب پلدختر، بیان داشت: عملیات اجرایی ایستگاه پمپاژ «چم مهر» با تخصیص ۱۷.۸ میلیارد تومان از اعتبارات سفر اول رئیس‌جمهور به لرستان توسط سازمان برنامه‌وبودجه دارای ۷۵ درصد پیشرفت فیزیکی است که اتاق پمپاژ آن تکمیل و تجهیزات برقی و مکانیکی نیز در حال نصب است.

مهری، به اقدامات صورت‌گرفته پمپاژ «چم مهر» اشاره کرد و افزود: خط برق تا محل ایستگاه پمپاژ اصلی به طور کامل اجرا، خط پمپاژ و شبکه اصلی آبیاری و زهکشی به طول چهار کیلومتر برای ۶۵۰ هکتار نیز انجام شده است.

وی افزود: ساخت مجدد ایستگاه پمپاژ آسیب‌دیده از سیل «چم مهر» شامل ساختمان و خرید تجهیزات برقی و مکانیکی با پیشرفت ۷۵ درصد شامل عملیات قسمت بتن‌آرمه ساختمان، تهیه و نصب سوله ساختمانی، تهیه پمپ‌ها و ساخت تابلوهای برق به طور کامل و تهیه بخش عمده‌ای از کابل‌ها از اقدام‌های انجام شده برای راه‌اندازی این ایستگاه است.

مدیر منابع آب پلدختر، تصریح کرد: انجام بخشی از سازه آبگیر و فعالیت برای انجام کامل آن، تهیه شیرآلات و اتصالات موردنیاز، اجرای یک کیلومتر خط فولادی ابتدای خط پمپاژ نیز از دیگر اقدامات برای تکمیل و راه‌اندازی پمپاژ «چم مهر» است.

مهری، گفت: عملیات باقیمانده ایستگاه «چم مهر» شامل تکمیل خط انتقال به طول ۳۰۰ متر، نصب و راه‌اندازی الکتروپمپ‌ها و تکمیل حوضچه شیرآلات شبکه اصلی است که در این راستا مبلغ ۷۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز است.

کد خبر 6086529

دیگر خبرها

  • بهسازی و آسفالت جاده روستایی تنگ بابا احمد اندیکا+فیلم
  • انتقاد تند و تیز امیرعلی نبویان به شوخی جنجالی رائفی‌پور
  • معرفی رئیس اداره تعاون روستایی شهرستان پیرانشهر
  • آخرین خبر‌ها از ۲ ایستگاه پمپاژ آب پلدختر
  • نازنین فاطمه عیدیان راهی فینال شد
  • ماجرای جنجالی ازدواج رابعه اسکویی و مازیار لرستانی؛ سی سال رفاقت دود شد!
  • شاهد آخرین نفسِ پدرم در دنیا
  • نازنین بیاتی و نگار فروزنده در یک قاب صمیمی
  • آخرین خبرها از ۲ ایستگاه پمپاژ آب پلدختر
  • نمایندگان جدید قوه قضاییه در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما منصوب شدند