Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-06@13:59:25 GMT

«آب بشقابی» در حال انقراض، اکسیر معجره آسای حیات

تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۷۲۴۴۷

«آب بشقابی» در حال انقراض، اکسیر معجره آسای حیات

ایسنا/خراسان رضوی گیاه «آب بشقابی» یکی از گیاهان ارزشمند دارویی است که دارای خواص دارویی متعددی بوده و از دیرباز برای درمان انواع بیماری‌ها استفاده می‌شده است. آب بشقابی جزء گیاهان در معرض انقراض ایران طبقه بندی شده است که بیشتر در تالاب انزلی یافت می‌شود.

انقراض یک پدیده طبیعی بوده، اما انسان به انقراض گونه‌ها در جهان سرعت بیشتری بخشیده است و با اینکار گونه‌ها در معرض خطر بیشتری قرار گرفته‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این گونه‌های در حال انقراض، مزایای زیادی دارند که از جمله می‌توان به منبع ژن‌های حیاتی، اهمیت اکولوژیکی و خواص ارزشمند دارویی آن‌ها اشاره کرد.

پیش‌بینی می‌شود بیش از ۱۵ تا ۴۰ درصد گونه‌های زنده، در سال ۲۰۵۰ انقراض پیدا کنند

در این مقاله آمده است:«گیاهان یکی از ذخایر ارزشمند ژنتیکی جهان محسوب می‌شوند. پیش‌بینی می‌شود که بیش از ۱۵ تا ۴۰ درصد گونه‌های زنده، در سال ۲۰۵۰ انقراض پیدا خواهند کرد. مطالعات در مورد گونه‌های در حال انقراض و حفظ ذخایر ژنتیکی در دنیا، از سال ۱۹۶۰ به طور بسیار جدی مطرح شد. به طوری که سازمان‌های بین‌المللی در این راستا تشکیل شدند. این سازمان‌ها اقداماتی برای حفظ این گونه‌ها از جمله تشکیل بانک‌های ژن گیاهی، تعیین مناطق حفاظت شده جهت حفظ ذخایر ژنتیکی و کاشت گونه‌های در حال انقراض در باغ‌های گیاه‌شناسی را پیشنهاد کردند. سازمان بین‌المللی حفاظت از طبیعت، در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد که ۲۴۹۳ گونه گیاهی در معرض خطر انقراض هستند».

 طبق این پژوهش: «گیاه آب بشقابی یکی از گیاهان ارزشمند دارویی است که دارای خواص دارویی متعددی بوده و از دیرباز برای درمان انواع بیماری‌ها استفاده می‌شده است. آب بشقابی جزء گیاهان در معرض انقراض ایران طبقه بندی شده است که بیشتر در تالاب انزلی یافت می‌شود».

گیاه آب بشقابی از  گذشته‌های دور اکسیر معجزه آسای حیات نامیده شده است

نتایج تحقیقات عنوان داشته است: «گیاه آب بشقابی با نام علمی   Centella asiatica از خانواده چتریان (Apiaceae) بوده و از هزاران سال پیش در کشورهای آسیای شرقی، هندوستان، چین، اندونزی، سریلانکا و جنوب آفریقا به طور سنتی استفاده شده است. در گذشته‌های دور این گیاه را اکسیر معجزه آسای حیات می‌نامیدند. در سال ۱۹۹۸در کانادا این گیاه به عنوان برجسته‌ترین دارو شناخته شد و در طول تاریخ از آن برای درمان بیماری‌هایی مانند سیفلیس، هپاتیت، زخم‌های معده، مشکلات مغزی، صرع، اسهال، تب و آسم استفاده می‌کردند.

آب بشقابی گیاهی علفی، پایا، رونده، در محل بندها ریشه زا، کرکینه پوش، نیمه آبزی و روینده در حاشیه آب است. ساقه‌ها رونده و خزنده، تقریباً در تمامی بندها ریشه‌زا، علفی، باریک، گوشتی و نرم است. برگ‌ها دارای آرایشی دسته‌ای، مدور- کلیوی شکل، کم و بیش در سطح رویی کرک‌دار، دارای ۷-۹ رگبرگ، دمبرگ هم قد پهنک یا ۵ تا ۳ بار بلندتر از آن است. گل سفید متمایل به صورتی، مجتمع در گل آذین چتری شامل ۳-۴ گل و دانه در جوانب فشرده است. زمان رویش و گلدهی این گیاه در اردیبهشت و خردادماه و زمان میوه‌دهی آن در تیر و مرداد ماه است».

پژوهشگران بیان داشته اند: «این گیاه بومی نواحی گرمسیری و در هر دو نیمکره به خصوص سریلانکا و جنوب آفریقا، جنوب شرقی آسیا، هند و قسمت‌هایی از چین و جنوب غربی دریای ایسلند، ماداگاسکار، جنوب و جنوب شرقی آمریکا، مکزیک، ونزوئلا و کلمبیا می‌روید. در نواحی مرطوب هندوستان، پاکستان، سریلانکا تا ارتفاع ۷۰۰ متری و نزدیکترین محل پراکنش این گیاه به ایران در غرب ترانس قفقاز  است  این گیاه نم روی (Hygrophyte) و آسیب پذیر ((Vulnerable ، با توجه به منابع معتبر، مشاهدات محققان و نمونه‌های دقیق هرباریومی تاکنون پراکنشی فراتر از محدوده تالاب انزلی برای آن گزارش نشده است. این گونه گیاهی نیازمند رویش در بخش‌های نمناک و مرطوب حواشی تالاب است.

ترکیبات گیاه شامل فلاونوییدها (کویرستین، کامپفرول)، گلیکوزیدهای مختلف، ترپنوییدها ، مادکاسسول، اسید مادکاسسیک، اسید آسیاتیک، اسید آسیاتیسنوتیک، اسید سنتلیک، اسید سنتویک، ایزو تانکونزید، اسیدهای چرب، آمینو اسیدها، فیتواسترول و تانن است».

این گیاه خواص ضد باکتری، قارچی، انعقادی، التهابی و ضد استرس دارد

 این پژوهش عنوان داشته است: «در پزشکی سنتی هند، از آب بشقابی  به عنوان یک تونیک مغذی یاد شده و از آن برای درمان آسم، برونشیت، ورم، پیل پایی، عفونت معده، مشکلات کلیه، جزام، بیماری‌های پوستی و التهاب میزراه استفاده می‌شود. همچنین ذکر شده است که این گیاه دارای خواص ضد باکتری، ضد قارچی، ضد انعقادی، ضد التهابی، ضد استرس، فعالیت ضد توبولوزیس و بهبود زخم است.

در طب آیورودا از این گیاه به عنوان جوان کننده و تسکین دهنده سلول‌های عصبی و مغزی، افزایش دهنده هوش، طولانی شدن عمر و بهبود حافظه استفاده می‌نمایند. در جنوب شرقی آسیا، این گیاه باعث افزایش فعالیت مثانه می‌شود و همچنین برای درمان اسهال، بیماری‌های چشم، آسم، فشار خون و التهاب نیز به کار می‌رود. در کشور فیلیپین برگ گیاه را به صورت ضماد برای زخم‌ها، بریدگی‌های خفیف و خراشیدگی به کار می‌برند. به طور سنتی در کشورهایی مانند اندونزی و شبه جزیره مالی به دو صورت خوراکی و موضعی برای بهبود زخم‌ها و همچنین از برگ‌های گیاه در درمان لکوره و تب توکسیک استفاده می‌نمایند. مصرف عصاره تیتر شده این گیاه به عنوان داروی بهبوددهنده زخم، دارای تاریخچه طولانی در اروپا است».

مطالعات جدید نشان داده است: این گیاه در از بین بردن سلول‌های تومور سرطانی در محیط کشت موثر است. در این مطالعات مشخص شده که عصاره گیاهی تغلیظ شده با متانول بر روی سلول‌های سرطانی موثر بوده و علاوه بر این اثر غیرسمی در لنفوسیت‌های نرمال انسانی از آن شناسایی نشده است. در مطالعه‌ای از عصاره تهیه شده گیاه برای بهبود و درمان کلویید، اسکارهای هیپرتروفیک استفاده شد که اثری مشابه کورتون بر روی این بیماری‌ها از خود نشان داده است. عصاره گیاه و به خصوص ترکیب آسیاتیاکوزید موجود در این عصاره در درمان اسکارهای هیپرتروفی و کلویید ارزشمند است. این ماده باعث کاهش فیبروز در زخم‌ها و در نتیجه باعث جلوگیری از تشکیل اسکار جدید می‌شود».

به طور کلی با توجه به محبوبیت این گیاه در میان مردم، تقاضا برای این گیاه را روز به روز افزایش می‌دهد. در سال‌های اخیر به دلیل بهره‌برداری نامحدود و بدون برنامه از این منبع گیاهی ارزشمند و به دلیل تقاضای روزافزون صنایع داروسازی و همچنین کشت محدود و نیز تلاش‌های ناکارآمد در احیاء این گونه گیاهی دارویی ارزشمند، ذخیره گیاهی آب بشقابی  در طبیعت به طور چشمگیری کاهش یافته و در معرض خطر نابودی قرار دارد. به همین دلیل نام این گیاه در اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت و منابع ملی (IUCN) به عنوان گونه گیاهی تهدید شده و در معرض خطر به ثبت رسیده است. از این رو در سال‌های اخیر، علاقه به تکنیک‌های کشت درون شیشه‌ای (Vitro in) جهت تکثیر این گیاه ارزشمند افزایش یافته است».

منابع:

*قدیری سردرود، س و دیگران. (۱۳۹۸). «ریز ازدیادی گیاه دارویی آب بشقابی(Centella asiatica L.)». مجله پژوهش‌های گیاهی (مجله زیست شناسی ایران). جلد ۳۲. شماره ۱. صص: ۱۱-۱.

* توحید فر، م و دیگران. (۱۳۹۵). «نجات گونه‌های گیاهی در حال انقراض با استفاده از تراریخته».  مجله ایمنی زیستی. شماره ۴. صص: ۳۱-۲۳.

*تقی زاده، م و دیگران. (۱۳۸۳). «بررسی گیاه دارویی آب بشقابی (Centella asiatica (L.)  Urban.) ». فصلنامه گیاهان دارویی. شماره۱۲. صص: ۸-۱.

*حبیبی سیلابی، م و دیگران. (۱۳۹۸). «باززایی مستقیم گیاه دارویی آب بشقابی (Urban (.L) asiatica Centella) از طریق نوک ساقه رونده». یازدهمین کنگره علوم باغبانی ایران. صص:۴-۱.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی علمی و آموزشی گياهان دارويي پژوهش گياه گونه هاي گياهي پژوهشکده گیاهان دارویی گونه درحال انقراض در معرض خطر انقراض حال انقراض معرض خطر برای درمان گونه گیاهی بیماری ها گونه ها زخم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۷۲۴۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است

"یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه کاره هیچ کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار می‌کنم!"

به گزارش خبرگزاری ایمنا در گیلان، اکبر اکسیر یکی از خاص‌ترین شاعران طنزپرداز معاصر ایرانی و مُبدع شعر فرانو است. وی متولد چهارم اسفند ۱۳۳۲ در آستارا، کارشناس و دبیر بازنشسته ادبیات فارسی و گرافیست است. شاید بیشتر از هر چیزی خصوصیات اخلاقی اکسیر، او را از سایر شاعران طنزپرداز متمایز کرده باشد؛ انسانی ساده، آرام، متین، مهربان و خوش برخورد که به قول معروف در مواجهه با مشکلات زندگی همچون زودپز هر وقت جوش آورد، در کمال آرامش سوت می‌زند.

به بهانه انتشار گزینه طنز شعر فرانو تصمیم گرفتیم به دفتر انتشارات فرانو در شهر بندر مرزی آستارا برویم و گفت‌وگویی متفاوت با او داشته باشیم، همانگونه که انتظار داشتیم، او با آغوش باز از ما استقبال کرد و با صمیمیت وصف ناپذیری به تک تک سوالات ما پاسخ داد.

در طول گفت‌وگو بارها ما را خنداند و با تعصب خاصی نسبت به فرهنگ غنی آستارا سخن گفت و دلبستگی‌اش را نسبت به "ملیحه" همسر، پسرانش "عرفان و ایثار" و نوه‌هایش" حدیث و لنا" بیان کرد.

مجموعه شعرهای در سوگ سپیداران، بفرمائید بنشینید صندلی عزیز، زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند، پسته لال سکوت دندان شکن است، ملخ‌های حاصل‌خیز، مالاریا، ما کو تا اونا شیم؟، من هارا شورا هارا، مارمولک‌های هاچ بک و رادیاتور از مهم‌ترین آثار اکبر اکسیر است. او در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنری را از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور دریافت کرده است.

شعر فرانو جریان نو در شعر معاصر است که متأثر از شعر دهه هفتاد بوده و پس از افول آن، با درون‌مایه و محتوای طنزگونه به عرصه آمد. فرانو از سال ۱۳۸۱ توسط اکبر اکسیر بنیان نهاده شده است. فرانو با کلمات ساده، ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه بازی می‌کند تا مفهوم خود را ادا کند.

آنچه در ادامه می‌خوانید ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار ایمنا با اکبر اکسیر، پدر شعر فرانو است.

ایمنا: آیا شاعران در عالم دیگری سیر می‌کنند؟ لطفاً در این مورد توضیح دهید و از خودتان و اینکه روزگارتان چگونه می‌گذرد، بگویید.

اکسیر: سوال شما مرا یاد خاطره‌ای انداخت، نیمه‌های شب با زنگ تلفن از خواب پریدم، یکی پرسید: آقای اکسیر پیر مغان یعنی چه؟ گفتم آقا شما الان وقت گیر آورده‌اید؟ گفت می‌بخشید، من خیال کردم شاعران نمی‌خوابند، جواب دادم مگر شاعر جغد است و باقی قضایا… حالا شما می‌پرسید روزتان را چطور سپری می‌کنید؟ راستش را بخواهید مثل سایر بازنشسته‌ها، صبح با خریدن نان و خوردن صبحانه ملیحه خانم، روزم را آغاز می‌کنم.

بعد از دیدن برنامه کودک شبکه اردبیل و شستن ظرف‌های دیشب به هنرکده می‌روم، ساعت حدود یک به خانه بر می‌گردم. ملیحه خانم نهارم می‌دهد. اخبار ساعت دو را در خواب و بیداری گوش می‌دهم. بعد از شستن ظرف‌های نهار، البته عجولانه و شستن مجدد توسط ملیحه خانم برای پیاده‌روی به کنار دریا می‌رویم، بعد از حدود نیم ساعت پیاده‌روی، با خرید نان و گردشی در شهر، به خانه بر می‌گردیم، بعد از شام مختصر و خوردن قرص‌ها، من در تلویزیون کارتون می‌بینم و ملیحه هم به سریال‌های خودش می‌رسد.

کور خوانده‌اید! از مطالعه کتاب و شنیدن موسیقی علمی و سرودن شعر و کارهای روشن فکری خبری نیست؛ مثل بچه آدم می‌خوابم و نیمه‌های شب با ضربات مهیب ملیحه خانم، بیدار می‌شوم چون در خواب یا فریاد می‌زنم یا گریه می‌کنم و حرف‌های فرانویی می‌زنم!

ایمنا: شاعر پرکاری هستید، در مقابل این همه تلاش ادبی، حتماً به حقوق بازنشستگی و یارانه نیازی ندارید، کار و کاسبی‌تان چگونه است؟

اکسیر: معلم بازنشسته‌ای هستم که حدود ۳۰ سال ادبیات فارسی را با لهجه ترکی تدریس کرده‌ام. آن هم با شوخی و طنز، هیچکدام از شاگردانم نمره قبولی نگرفتند، چون خیال می‌کردند که من شوخی می‌کنم؛ در حال حاضر، در هنرکده کوچکم که آرم طراحی می‌کردم؛ انتشارات فرانو را راه انداخته‌ام و کتاب شعر جوانان آستارایی را منتشر می‌کنیم؛ مدیر و صاحب امتیاز آن عرفان و امور هنری با ایثار است.

در هنرکده از نوشتن پرده تسلیت معذور بودم، چراکه مشتری مادر مرده، از بس گریه می‌کرد، دستمزدم فراموش می‌شد. هنوز هم برای ملیحه سوال مانده است که با این همه مصاحبه و نقد و شعر چرا من میلیونر نمی‌شوم؟! بعد از دستمزد نصف نیمه، حق التالیف، تجدید چاپ کتاب‌ها به دادم می‌رسند، برای اینکه در سرزمین گل و بلبل، نویسندگی و شاعری شغل نیست بلکه مصیبت است.

یک جنون روزمره که خود را هیچ، اهل و عیال را نیز بیچاره می‌کند (با سپاس از شکیبایی و صبر جزیل ملیحه خانم)، برای همین سفارش کرده‌ام که بعد از مرگ برایم آب و نان بگذارند، چراکه در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند.

ایمنا: یک شاعر شهرستانی با یک شاعر تهرانی چه فرقی دارد؟

اکسیر: یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه‌کاره هیچ‌کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار می‌کنم؛ یکی برای سنگ قبر مادرزنش شعر می‌خواهد، یکی برای نوه‌اش نام جدید و انژکتوری! یکی درخواست پر کردن فرم دارد، یکی هزینه می‌خواهد، یکی برای مشاوره انتخاب شرکتش می‌آید، یکی برای برای تعمیر شعر و ویرایش داستان (بدون هیچ کارمزد و مبلغی)، یکی برای فرزند دبستانی‌اش انشا می‌خواهد، یکی برای پزشک معالجش لوح تقدیر، خلاصه تمام این تجربه‌هایی که موتور طنز مرا گرم می‌کنند.

ایمنا: مردم آستارا شما را دوست دارند، آیا این را باور می‌کنید؟ چگونه به این جایگاه رسیده‌اید؟

اکسیر: ۳۰ سال خدمت معلمی، ۴۵ سال شعر و شاعری و روزنامه‌نگاری، ۴۰ سال خوشنویسی و گرافیک که در مجموع ۱۱۵ سال می‌شود، از چشم اهالی شریف آستارا پنهان نیست، مردم واقعاً حسابرس خوبی هستند و به خادمان خود احترام می‌گذارند.

اگر روزی در صف نان باشم، مرا با احترام به ته صف هل می‌دهند، در دادن نسیه با دو برابر قیمت استقبال می‌کنند، سوژه‌های جالبی به من پیشنهاد می‌دهند، مردم به اهل قلم احترام خاصی می‌گذارند، اما هیچکس دلسوزتر از ملیحه نیست، هفته اول که حقوق و یارانه تمام می‌شود، با اعتماد و افتخار زائد الوصفی می‌گوید که نگران نباش، خیال کن ماه رمضان تمام نشده است!

ایمنا: در تمام نوشته‌های شما حتی در مصاحبه با شبکه چهار نام آستارا را بسیار تکرار می‌کنید، در خصوص علاقه به زادگاهتان حرف بزنید؟

اکسیر: آستارا در تمام شعرها و نوشته‌هایم جا دارد، مثل کلمه ملیحه در شعرهایم، من بچه محله آبروان هستم، نام مسجد محله ماست که کنار رودخانه‌ی مرداب قرار گرفته و اهالی شریف، اهل دل، هنرمند و مؤدب زیاد دارد، آبروان دفتر خاطرات ماست.

آستارا در گوشه‌ای دنج از مرز ایران و آذربایجان، در مربعی از کوه و جنگل و رود و دریا واقع شده و شاعرخیز و شعر پرور است. مدرسه حکیم نظامی‌اش با خاطرات نیما یوشیج پا به پای دارالفنون ایستاده و صادرات مهم‌اش به شهرهای هم جوار معلم بوده است. آستارا برای آستارایی‌ها نام مبارکی است، عزیز مثل مادر!

ایمنا: دوستانی که با شما آشنایی نزدیکی دارند، می‌گویند، اصلاً به شاعر جماعت شباهت ندارید، نه تیپ آن‌چنانی می‌زنید، نه خودتان را می‌گیرید.

اکسیر: من بر خلاف این توصیفات به هرچه شبیه‌ام جز شاعر جماعت، چراکه همبازی کودک درون هستم، پنج سال سن دارم، پر جنب و جوش، پر از شیطنت کودکانه، ملیحه فقط می‌داند، این کودک چه جانوری است! من با فضاهای جدی با آدم‌های بسیار مؤدب مشکل دارم، از پز روشنفکری، از کلاه چگوارایی، عینک بوف کوری، ریش پروفسوری و پوشش اجق‌وجق بیزارم، ساده و خاکی و صمیمی هستم، مثل تلویزیون‌های سیاه و سفید، برای نقد، کتاب‌های رسیده را می‌خوانم، در مورد ورزش هم باید بگویم که ورزش دو و میدانی را برای فرار از دست طلبکاران دوست دارم.

ایمنا: شما کمتر اهل سفر و گردش هستید، ایام فراغت خود را چگونه سپری می‌کنید، مثل شاعران از گوشه‌ی دنج و مناطق ییلاقی و سرسبز خوشتان می‌آید یا سرگرمی دیگری دارید؟

اکسیر: تمام لحظات من تفریح است، از کار در خانه گرفته تا پیاده‌روی با ملیحه در کنار دریا، روزهای بارانی هم از پیاده‌روی در سطح شهر و قدم زدن در بازارچه ساحلی، برای دیدن مردم، نه برای خرید، لذت می‌برم.

من از ازدحام و شلوغی خوشم می‌آید، تماشای کوه و دریا خوشحالم نمی‌کند، از دیدن مناظر طبیعی دلم به هم می‌خورد، از بس باران دیده‌ام خسته شده‌ام، در آستارا غیر از قورباغه و من و اردک، همه چیز زنگ می‌زند، حتی آلومینیم! ضمناً کمک به ملیحه در کارهای خانه و آمدن نوه‌های عزیزمان حدیث و لنا (که از آمدنشان خوشحال و از رفتنشان خوشحال‌تر می‌شوم) تفریح من است.

ایمنا: شاعران را آدم‌های خیال‌پردازی می‌شناسیم، شما چگونه‌اید؟

اکسیر: آدم خیال‌پردازی نیستم، آنقدر غرق در واقعیت‌های روزانه‌ام که وقتی برای خیال‌پردازی نیست؛ سر برج هنگام دریافت حقوق و یارانه، تخیل من به کار می‌افتد. من و ملیحه خیال‌پرداز می‌شویم، از مسافرت به اروپا و خرید از دبی گرفته تا رفتن به مراسم نوبل و اسکار، چنان غرق خیالات می‌شوم که ملیحه با آوردن فیش آب، برق، گاز، تلفن و موبایل، مرا از عالم هپروت در می‌آورد.

راستی اگر خیالات شاعرها به قلم بیاید، رمان سیال ذهن جذابی می‌شود که گابریل گارسیا مارکز را در گور می‌لرزاند.

ایمنا: راستی دشوارهای زندگی را چگونه تحمل می‌کنید؟ مثل بی پولی؟!

اکسیر: در مواجهه با مشکلات، چون ظرفیت ندارم بلافاصله دست و پای خود را گم می‌کنم، عصبانی می‌شوم و ملیحه بلافاصله به ۱۱۰ زنگ می‌زند، بعد هم می‌نشینم فکری می‌کنیم و نگرانی من ختم به خیر می‌شود، مثلاً یک روز مهمان ناخوانده‌ای به خانه‌مان آمده بود، من پولی نداشتم، حتی برای صبحانه مهمان؛ صبح نشده از خانه بیرون زدم شاید از دوست یا آشنایی در صف نانوایی پول قرض بگیرم، دست به جیبم که بردم چند تومانی به دستم خورد، دعا کردم ملیحه از پس‌اندازش به جیبم گذاشته باشد، بلافاصله سور و سات صبحانه را خریدم و با خوشحالی تمام به خانه برگشتم، زنگ در را زدم و همین‌که خواستم از ملیحه تشکر کنم، با عصبانیت گفت بابا تو کجایی؟ این بیچاره دو ساعت است که به دنبال شلوارش می‌گردد.

ایمنا: به نظر می‌رسد طنز و شوخ‌طبعی در خانواده اکسیر ارثی است، این همه سوژه طنز چگونه به ذهنتان می‌رسد؟

اکسیر: تمام شعرهای من جدی هستند و از فرط جدیت طنزآمیز دیده می‌شوند، همه آنها واقعیت ندارند، اگر از فقر و سادگی خود می‌نویسم، اگر خود را تحقیر می‌کنم، از خانواده و اجتماع می‌نویسم، همه را تجربه کرده‌ام، اگر واقعیت نداشت بر دل‌ها نمی‌نشست؛ درست است که راه‌هایی برای رسیدن به طنز موجود است، اما تمام شگردهای موجود در طنزهایم برایم اتفاق افتاده و بعد روی کاغذ آمده است.

من فقط با زاویه دید تازه، آنچه را که خوب دیده‌ام نوشته‌ام و دیگر اینکه من ذاتاً طنزاندیش هستم، مثل پدرم و پدربزرگم که در طنز شفاهی مشهور بودند. تمام شعرهایم واقعی هستند، مثل این شعر که به خوانندگان فهیم شما تقدیم می‌کنم: شب عید مرغ داشتیم / ران به عرفان رسید / سینه به ایثار / دل و جگر به ملیحه / دنده و بال و گردن و ستون فقرات به من / آنجا بود که فهمیدم / پدرها چرا اخلاق سگ دارند؟

ایمنا: سخن پایانی…

اکسیر: طنز شادی ست / آزادی ست / صدای آدمیزادی ست و وظیفه اصلی‌اش افشای ریاکاری و مبارزه با دروغ و نکبت و مفاسد اجتماعی است.

می‌گویند آدم‌های خوب همان آدم‌های بدی هستند که هنوز لو نرفته‌اند پس تا لو نرفته‌ایم طنز پارسی را پاس بداریم و به طنز پردازان احترام بگذاریم، به این نوشتگان که هرچند خرده شیشه داشته باشند. بپذیریم که طنزپردازان به زبان مخفی مردم حقیقت‌یاب و شریف هستند.

گفت‌وگو از محمدرضا رشیدی؛ خبرنگار ایمنا در گیلان

کد خبر 747919

دیگر خبرها

  • اگر ماه ناگهان در آسمان ناپدید شود چه اتفاقی می‌افتد؟
  • تولد گوزن زرد ایرانی در خرم‌آباد/ کشت و صنعت بزرگترین سایت خصوصی تکثیر و پرورش کشور
  • دانشمندان جد گاو و گوزن‌ و خوک را یافتند
  • خراسان شمالی میزبان پرندگان مهاجر عبوری است
  • تولد نخستین گوزن زرد ایرانی در این استان
  • تولد نخستین گوزن زرد ایرانی در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳
  • تولد گوساله گوزن زرد ایرانی در مرکز ‌احیاء گوزن زرد کشور در لرستان
  • در سرزمین ما شاعران پس از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه‌کاره هیچ‌کاره است
  • در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است
  • (عکس) یک اورانگوتان زخمی با گیاه دارویی خود را درمان کرد!