Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری برنا»
2024-05-05@20:38:41 GMT

سینما که سینماست، همه‌جا را باز کنید!

تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۸۳۴۹۴

سینما که سینماست، همه‌جا را باز کنید!

غلامرضا آزادی یکی از مخالفان بازگشایی سینماها در شرایطی است که هشدارهای زیادی در مورد شروع موج بعدی بیماری کرونا در جامعه به گوش می‌رسد.

غلامرضا آزادی، کارگردان و تهیه‌کننده سینما که در بخش فیلم‌های کودک و نوجوان سابقه زیادی دارد در گفت‌وگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، بازگشایی سینما را تصمیمی اشتباه می‌داند و معتقد است: روش‌های ما همیشه غلط است و انگار می‌خواهیم با دنیا لج‌بازی کنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگر این‌طور است، سینما که سینماست، همه‌جا را باز کنید! این موضوع شوخی نیست وقتی تمام دنیا در قرنطینه به سر می‌برد واقعا مردمی هستند که بخواهند به سینما بروند؟ فکر نمی‌کنم مردم آنقدر بیخیال باشند که برای سینما که نوعی سرگرمی است خودشان را در محیط‌های بسته قرار بدهند.

او با انتقاد از شرایطی که ارشاد به عنوان فهرستی برای جلوگیری از ابتلا به کرونا به صورت دستورالعمل منتشر کرده است، گفت: «وقتی ما هنوز ماسک نداریم، چطور می‌خواهیم شرایط بهداشتی را در سالن‌های سینما برقرار کنیم؟ هنوز در مورد این بیماری برای مردم شفاف‌سازی نشده و اطلاع‌رسانی صورت نگرفته و اخبار موثقی منتشر نمی‌شود وگرنه این‌گونه بیخیالی در قبال این بیماری خطرناک آن هم زمانی که تمام دنیا در حالت دفاعی مقابل آن قرار گرفته عجیب و غیرمنطقی است. زمانی که تمام دنیا در قرنطینه است ما می‌خواهیم سینماهای‌مان را باز کنیم.»

آزادی در آخر گفت: «در حال حاضر سلامت جامعه مطرح است و ما ادعای این را داریم که برای سلامت فکر و اندیشه مردم فیلم می‌سازیم، ولی نه تنها به فکر سلامت اندیشه‌شان نیستیم که که به جسم‌ آن‌ها نیز فکر نمی‌‎کنیم. در دیگر کشورهای دنیا حتی دو آدم که در یک خانه زندگی می‌کنند هم نکات بهداشتی را رعایت می‌کنند ولی ما می‌خواهیم سینماهای‌مان را باز کنیم. با این تصمیم مخالفم و بعید می‌دانم مردم از این تصمیم استقبال کنند.»

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: فیلم های کودک و نوجوان غلامرضا آزادی کرونا بازگشایی سینما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۸۳۴۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی می‌آید ماحصل گفتگو با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.

بی‌قرار رفتن بود

بنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نمازهای جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آن‌ها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آن‌ها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.

خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم.

شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آن‌ها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.

بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499

دیگر خبرها

  • شادی مردم دیار هگمتانه از بارش باران بهاری
  • رئیسی: شاهد انتخابات با شکوه خواهیم بود
  • دانشجویان دنیا به دفاع از مردم فلسطین قیام کردند
  • هنرمندی که حاضر است برای دفاع از ایران و مردم جانش را فدا کند
  • تا رسیدن مترو به حرم شاهچراغ از مسئولان مطالبه خواهم کرد
  • تنفر جهانی از اسرائیل و صهیونیزم یا یهودی ستیزی؟
  • خود را بدهکار خاک و مردم کشورم می‌دانم/ موسیقی بخشی از دکوپاژ در فیلم‌های کیمیایی است
  • پیام اعتراض دانشجویان آمریکا، پایان دادن به جنایت در غزه است
  • این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
  • باید حرکت‌های دانشجویی در حمایت از غزه در جوامع بین‌المللی تبیین شود