Web Analytics Made Easy - Statcounter

ترس در دل همه هست و اولش ما هم می‌ترسیدیم اما وقتی می‌دیدیم مبتلایان بهبود پیدا می‌کنند و به خانواده‌هایشان بازمی‌گردند حس خوبی پیدا می‌کردیم که تمام آن خستگی‌ها را از بین می‌برد. ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۰ فرهنگی دین ، قرآن و اندیشه نظرات - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نجیبه غلامی، متولد ولایت دایکُندی افغانستان است؛ او از سال 1391 به عنوان بورسیه دانشگاه علوم پزشکی مشهد در رشته پزشکی، شروع به تحصیل می‌کند و در حال حاضر، مشغول گذراندن دوره اینترنی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با شیوع بیماری کرونا در بخش عفونی اورژانس بیمارستان امام رضا (ع) مشغول به فعالیت می‌شود. فعالیتی که از اواخر بهمن 1398 شروع شده و تا 9 فروردین 1399 داشته است. خانم غلامی البته در این مدت، از اخبار کشورش نیز غافل نبوده است؛ او اخیراً کمیته‌ای با نام «دکتران رضاکار» به معنی «پزشکان داوطلب» در یکی از شبکه‌های اجتماعی راه‌اندازی کرده و آنجا هر شب ساعت 21، پزشکی دعوت می‌شود و درباره مسائل مرتبط با ویروس کووید-19 صحبت می‌کند. 

گفت‌وگو با این بانوی پزشک داوطلب در زیر از منظرتان می‌گذرد: 

اجباری در کار نبود

اجباری برایم نبود.‌ می‌توانستم حذف کنم و بروم پیش خانواده‌ام و بعداً درس را اخذ کنم. الان یک سال و دو ماه‌ می‌شود که خانواده‌ام را ندیدم، چون می‌خواهم درسم را زودتر تمام کنم، حذف نکردم. از قبل هم در اورژانس در بخش عفونی بودم. بخشی که به نوعی همان خط مقدم مقابله با کرونا است. مسئله دیگری هم هست؛ این‌طور پاندمی‌هایی همیشه تکرار‌ نمی‌شود. شاید هر صد سال یک بار و این برای ما تجربه گران‌بهایی است. برایم مهم است که مثلاٌ چه نواقصی در این دوران بود که من‌ می‌توانم بعدها اگر مشابهش پیش آمد، آن را جبران کنم. بودن در آن محیط واقعاً برایم لذت‌بخش بود. اینکه همه در آن محیط با آن لباس‌ها هستند، خسته‌ می‌شوند ولی باز هم هوای همدیگر را خیلی دارند، برایم لذت داشت. کلاً عادت کرده بودم طوری که حتی خوابگاه هم که بودم دلم برای بیمارستان و  آن محیط تنگ‌ می‌شد. کل افرادی که در یک بخش هستند، شیفت‌بندی‌ می‌شوند. اساتید، رزیدنت‌هایی که تخصص می‌خوانند و مایی که داریم پزشکی را تمام می‌کنیم، همه شیفت‌بندی هستند. شیفت‌ها در دوره کرونا  12 ساعته بود، ولی معمولاً در عفونی شیفت‌هایش 24 ساعته است. در کل هم به شکلی بود که صبح تا شب‌ می‌رفتم و شب تا صبح استراحت بودم و هم اینکه 12 ساعت‌ می‌رفتم بعد 24 ساعت استراحت در خوابگاه بودم.

ما هم ترس داشتیم

ترس در دل همه هست و اولش ما هم می‌ترسیدیم؛ من هم چون بخش عفونی بودم خیلی ترس داشتم، چون همه‌چیز را‌ می‌دیدم و اینکه همه چقدر بی‌قرارند، اما کم‌کم با خودم گفتم من‌ می‌خواهم یاد بگیرم و بعد از مدتی دیگر اثری از ترس نماند.

ضمن اینکه بچه‌های بعضی رشته‌ها تعطیل شدند و ما تعطیل نشدیم؛ در بیماری کرونا، اورژانس و بخش عفونی نقش حیاتی دارد. کلاً همه مریض‌ها را تیم اورژانس‌ می‌بیند و به همین دلیل تیم اورژانس تعطیلی ندارد. البته اینکه بگویند برخی از کادر درمان ترسیدند و نیامدند نیست. بودند کسانی که‌ در خانه پدر و مادر مسن یا مریض یا مشکلات زیادی در خانه دارند‌ و نمی‌خواهند در شرایط کرونایی قرار بگیرند که ناقل برای خانواده‌شان باشند. این مسائل زیاد است یعنی نمی‌توان گفت که طرف خودش دوست نداشته بیاید. امکان دارد مشکلی داشته باشد؛ مثلاً در خانه مریض داشته باشد و نیاید.

دانشجوهای خارجی زیادی مشغول به تحصیل در دانشگاه‌اند. تنها من نیستم، هم دانشجوی افغانستانی زیاد داریم و هم از دیگر کشورهای خارجه. اوایل ما در خط مقدم مبارزه با کرونا بودیم و مابقی بخش‌ها هم به فعالیت‌های طبیعی‌شان ادامه می‌دادند. پس از مدتی، از طرف دانشگاه مقرر شد که پرسنل سایر بخش‌ها نیز به کمک ما بیایند. آن زمان نیرو خیلی کم بود و از نظر کاری تحت فشار زیادی بودیم. البته خیلی از بچه‌های ایرانی با اینکه تعطیل بودند، داوطلبانه و بدون هیچگونه توقع مالی به خط مقدم مبارزه با کرونا - یا همان ویروس کووید 19- آمدند و ما را در ارائه خدمات به بیماران یاری کردند.

خستگی لذت‌بخش

آن اوایل، به دلیل نداشتن آمادگی و عدم آشنایی با نحوه برخورد با این بیماری تعدادی مبتلا شدند. آن زمان کمبود تجهیزات هم داشتیم. ضمن اینکه مکان خاصی برای استقرار بیماران نداشتیم. بعداً چند بیمارستان تخلیه کردند و پذیرش بیمار در بخش‌های دیگر هم محدود و بیشتر فضاها به بیماران کرونایی اختصاص داده شد. شکرخدا الان اوضاع خیلی خوب شده و تجهیزات کاملاً مهیاست. این را هم بگویم که افرادی با تهیه بسته‌های میان‌وعده و میوه‌جات و با شعارهایی مثل «تو قهرمان هستی» واقعاً از ما حمایت کردند. اساتید‌مان هم خیلی پشتیبانی‌مان می‌کردند و روحیه‌ می‌دادند. به همین دلیل بیمارانی که می‌آوردند خیلی سریع وضعیتشان مشخص می‌شد و ما هم آن قدر مریض دیده بودیم که سرعتمان بالا رفته بود.

یک بار یکی از هم کلاسی‌های من که آقا است، پرسید: تو خسته‌ نمی‌شوی؟ گفتم چرا، بالأخره خانم‌ها توانایی‌شان کمتر از آقایان است، ولی خوب این خستگی‌اش را دوست داشتم. چون در آن شرایط حس‌ می‌کردم حضورم خیلی مفید فایده است. وقتی اینجا هستم، حتی خستگی‌اش هم برای من لذت‌بخش است. به یاد دارم شخصی با گریه پدرش را‌ آورده بود و می‌گفت کرونا دارد. تلاش برای آرام کردن اینگونه افراد و دلداری دادن و ایجاد حس همدلی با آنها، بسیار لذت‌بخش است. برای پزشک این لحظات و احساسات بسیار ناب و دلچسب است. زمانی که از کشیک برمی‌گشتم با وجود این که خسته بودم ولی حس اینکه در زمان کشیک، فعالیت خوب و مفیدی داشتم، بسیار لذت بخش بود. بیشتر مواقع، حضور در آن محیط حس خوبی‌ به من می‌داد. نکته دیگری که وجود دارد، بعد از گذشت هفت سال نمی‌دانم چرا بعضی مواقع احساس غریبگی می‌کنم. ولی اساتیدمان- با اینکه می‌دانستند من افغانستانی هستم- اینقدر خوب بودند و به من روحیه‌ می‌دادند که از بودن در آنجا احساس خوبی داشتم. بعضی از اساتید‌مان واقعاً باانرژی‌اند. ما کشیک‌های 36 ساعته هم داریم، اما کشیک‌های من 12 ساعته بود. آنقدر زمان خوب می‌گذشت که دوست داشتم تا 36 ساعت کنارشان باشم.

برای ما هم سخت بود

مریض زیاد بود و الان افراد را با جزئیات به خاطر ندارم؛ روزی 200 نفر بستری‌ می‌کردیم، به‌علاوه مریض‌هایی که ترخیص‌ می‌کردیم تا بروند در قرنطینه خانگی یا دوره نقاهت. اصلا‌ً نمی‌شود کسی را به خاطر آورد. بیشتر افرادی که‌ می‌آمدند مسن یا افرادی بودند که بیماری زمینه‌ای داشتند. شرایط طوری است که دل آدم برای همه‌ می‌سوزد، مخصوصاً بیمارانی که با کمک دختر یا پسرشان به بیمارستان می‌آمدند و در این شرایط فرزندانشان خیلی بی‌تابی می‌کردند. مریضی داشتم که خیلی دلم برایش سوخت. از طرفی سکته مغزی کرده بود و یک طرف بدنش فلج شده بود، دیابت هم داشت و از طرفی کرونا هم گرفته بود. در همان شرایط، با تنگی نفس و تب و سرفه کرونا او را آوردند. دخترش این قدر ناراحت بود و گریه‌ می‌کرد که خیلی دلم سوخت. حتی می‌خواستم گریه کنم، چون خودم از مادرم و خانواده‌ام دورم، وقتی اینها را ببینم و کسی این‌طوری ناراحت‌ بشود، واقعاً دلم‌ می‌سوزد. انگار که پدر و مادر خودم‌ دچار بیماری شده‌اند.

این را هم جا دارد بگویم. یکی از رزیدنت‌های که واقعاً خدا خیرش بدهد، خیلی در اورژانس زحمت می‌کشید کرونا گرفت که به لطف خدا بیماری را شکست داد. چند نفر از اساتید هم مبتلا شدند که در خانه قرنطینه شدند و بهبود یافتند. از پرستارها هم کسانی مبتلا شدند. تعداد زیادی از دانشجویان سال آخری‌ هم گرفتند که همه شکر خدا بهبود پیدا کردند و موردی را به خاطر ندارم که فوت کرده باشد.

پزشکان داوطلب

تجربیاتی در اینجا طی یک و نیم ماه حضور در بیمارستان کسب کرده‌ام. از طرفی هموطنان پزشک و متخصص‌مان در سایر کشورها نیز در برخورد با این بیماری تجربه‌هایی داشتند. به همین دلیل در بستر شبکه‌های اجتماعی همه به هم پیوسته‌ایم و تجربیاتمان را برای مقابله با این بیماری با مردم به اشتراک می‌گذاریم.

کسانی که کارهای داوطلبانه را انجام‌ می‌دهند، واقعاً دل بزرگی دارند و هدف نیکی را دنبال می‌کنند. در افغانستان گروه‌هایی به اسم گروه رضاکار - اینجا داوطلب‌ می‌گویند - داریم. همانند ایران گروه‌های مردمی خیابان‌ها و معابر را ضدعفونی می‌کنند یا مثلاً خیرین بین مردم روغن و آرد و برنج توزیع‌ می‌کنند؛ من هم مثل همه به حضور در کشور خودم علاقه‌مندم اما هنوز درسم را تمام نکرده‌ام. قاعدتاً مدرکی هم ندارم. اگر در حال حاضر به آنجا بروم، کسی مرا تحویل‌ نمی‌گیرد و‌ می‌گوید مدرکت چیست؟ وقتی مدرکم را بگیرم، می‌توانم برای خدمت به هم‌وطنانم به افغانستان بازگردم.

 البته این روزها گروهی به نام داکتران رضاکار (پزشکان داوطلب) برای کمک به مردم راه‌اندازی کرده‌ایم، در واقع گروه‌های واسطی را تشکیل داده‌ایم تا با دریافت کمک از دولت افغانستان و یا پزشکان افغانستانی مقیم سایر کشورها وسایل بهداشتی نظیر ماسک، دستکش و مایع ضدعفونی‌کننده و یا مواد غذایی برای قشر ضعیف ساکن در سراسر افغانستان تأمین کنیم. به دلیل همه‌گیری استفاده از فیس‌بوک در افغانستان، فعالیتمان را در این شبکه اجتماعی دنبال می‌کنیم. البته در این میان هر تجربه و هر نظری که از عهده من بربیاید و یا از افغانستانی‌های دیگری که در سایر کشورها پزشک‌اند، در خدمت مردم‌مان هستیم. این تنها کاری است که برای مردم غریب و مستضعفمان می‌توانیم انجام بدهیم.

کارجهادی، مشکلی را غیر قابل حل نمی‌گذاردجهاد ادامه دارد/ برپایی کارگاه‌های تولیدی ‌«هر خانه یک گروه جهادی» ‌در همدانفعالیت بانوان بسیجی در قرارگاه جهادی مکتب‌الزهرا(س) استان مرکزی به روایت تصویر

انتهای پیام/ 

R1539/P/S4,34,37,38/CT2 واژه های کاربردی مرتبط ویروس کرونا گروه‌های جهادی

منبع: تسنیم

کلیدواژه: ویروس کرونا گروه های جهادی بیمارستان ویروس کرونا گروه های جهادی بخش عفونی لذت بخش آن محیط

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۸۵۵۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت سرمربی سپاهان از مسلمان شدن و ازدواج با خانم بازیگر

تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 بازدید 13 ژوزه مورایس سرمربی سپاهان که با شیدا مقصودلو بازیگر سینما در ارتباط بود، روایت خود را از مسلمان شدنش و ازدواجش با خانم بازیگر بازگو کرد. روایت سرمربی سپاهان از آنچه رخ داده را می‌بینید و می‌شنوید.

دیگر خبرها

  • خودکشی پزشکان ایرانی در مرز هشدار؛ مشکل کجاست؟
  • جزئیات تازه و تکان‌دهنده از خودکشی سمیرا آل سعیدی
  • توزیع ۲۰۰۰ پزشک عمومی در کشور
  • ثبت ۲۹ هزار سوت زنی فرار مالیاتی فقط برای پزشکان
  • روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
  • ‌ویزیت پزشکان‌ در کرمانشاه چند؟
  • جزئیات خودکشی یک فوق‌تخصص روماتولوژی | سمیرا آل‌سعیدی که بود و چرا دست به خودکشی زد؟
  • پزشکی به شرط کسب درآمد
  • پزشکی به شرط کسب درآمد!
  • روایت سرمربی سپاهان از مسلمان شدن و ازدواج با خانم بازیگر