تریلرهای پلیسی؛ ژانری محبوب و هیجان انگیز
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۷۴۲۶۱
یکی از محبوب ترین سبکهای ادبی در میان اهالی مطالعه و جوانان ژانر تریلر و خصوصا تریلر پلیسی است. یکی از وجوه جالب و هیجان انگیز اینگونه داستان ها قهرمانان آن هستند، به نحوی که این کتاب ها بیشتر با نام قهرمانان خود چون پوآرو، شرلوک هولمز و خانم مارپل شناخته میشوند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، ژانر تریلر به داستانی گفته میشود که ماجرایی هیجانانگیز و معمایی داشته باشد، چنین داستانی اغلب با ژانر جنایی و جاسوسی نیز ترکیب میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سبک تریلر انواع مختلفی دارد که یک نمونه از آن تریلر پلیسی است. چنین داستانهایی غالباً بر این اساس عمل میکنند که شواهد سطحی و متقاعد کننده در نهایت بیربط بودهاند. این سبک از داستان نه بر جزئیات وحشتناک جرم که بر معمای حل نشده آن متمرکز میشود برای مثال داستانهای تریلری که بر نحوه قتل و جزئیات آن متمرکز شود، بسیار نادر است و در بیشتر داستانهای این ژانر قربانی با برخورد شئ به سر، ضربات چاقو یا مسموم شدن به قتل رسیده است و مابقی داستان بر روی راز پنهان چنین جرمی خواهد چرخید.
برخی از عناصر سنتی این نوع سبک عبارتند از: جنایتی بینقص، مضنونی که شواهد ظاهری همه برعلیه او هستند، مجرم واقعی، کارآگاه یا پلیسی حرفهای و شرایط پیش بینی نشدهای که به مرور در داستان رخ داده و خواننده را متحیر میکنند. ادگار آلنپو، شاعر و نویسنده آمریکایی با نوشتن داستان "قتلهای خیابان مورگ" کارآگاه دوپین را خلق کرد؛ این شخصیت مورد توجه دیگر نویسندگان نیز قرار گرفت و کمکم "سبک پلیسی" یا "ادبیات سیاه" شکل گرفت.
اما واقعیت امر این است که آلنپو را صرفاً باید کاشف این سبک دانست نه خالق آن، "بوآلو نارسژاک" اینگونه به این مساله اشاره میکند: "به نظر میرسد که رمان پلیسی در دورانی به نسبت جدید، بهتدریج ساخته شده باشد. اما این ظاهر قضیه است. مکانیسم منطقی که رمان پلیسی به کار میگیرد، با خود انسان همسال است، اما این مکانیسمها چون از آغاز زمان کار میکردند، کسی متوجه آنها نشد. بشر ابتدایی که چرخ، قلاب و اهرم را اختراع کرد، نمیدانست که درست میاندیشد. باید منتظر ارسطو میشدیم تا صاحب منطق بشویم. باید دکارت میآمد تا روش داشته باشیم و سرانجام باید کلو برنار میرسید تا شناختشناسی را به ما بیاموزد. تاریخی برای ذهن و اندیشه وجود ندارد و رمان پلیسی به گونهای که میشناسیم در برابر چشمان ما ظاهر میشود. درست به همان صورت که روانکاوی، که آن نیز عمری به قدمت انسان دارد، وقتی به صورتی پویا به عناصرش تجزیه و بار دیگر بازسازی شد، ظاهر گردید".
داستان پلیسی، بافتی مرموز دارد و درون مایه اصلی آن را معمولاً "جست جو"، تشکیل میدهد. در این ژانر از داستان نویسی، عدالت اجتماعی مورد سوال قرار میگیرد و مجرمان و قانون شکنان در کشمکشی همیشگی مقابل یکدیگر میایستند.
انگیزه و هدف نهایی قهرمان داستانهای پلیسی چیزی جز عدالت نخواهد بود. او هرچند میداند که تلاشی که صرف میکند شاید تنها به رفع بخش کوچکی از بی عدالتیهای جامعه بینجامد، اما همچنان به راه خود ادامه داده و مقابل ظلم ایستادگی میکند.
بهترین، شناخته شده ترین و زیرکترین کارآگاه داستانی شرلوک هلمز است که به همراه دوست خود، دکتر واتسون به حل معماهای دشوار میپردازد. شیوه حل مساله و شناسایی هلمز بسیار جذاب است به گونهای که هر خوانندهای را مجذوب و متحیر میسازد. درباره این کارآگاه که نخستین بار توسط سر آرتور کانن دویل ساخته شد، چهار رمان و ۵۶ داستان کوتاه نوشته شده است.
اگر بخواهیم در خصوص تاریخچه این سبک در ایران بگوییم باید اشارهای به کتاب، "صد سال داستاننویسی ایران" از حسن میرعابدین داشته باشیم، وی در این کتاب گفته است:،: در ادبیات پیشرو معاصر، جز در مواردی معدود با آثار پلیسی به معنای متداول آن روبرو نیستیم، بلکه به داستانهایی برمیخوریم که صناعت داستان پلیسی در آن به منظوری پژوهشی، و برای ایجاد شک در باورهای تثبیت و به کار گرفته شده است. بوف کور صادق هدایت تلفیقی هنرمندانه از هیجان داستان پلیسی با کابوسهای تاریخی یک ملت است".
عابدینی داستانهای دیگری مانند رقص مرگ، خائن، چشمهایش و میرزا را نیز نمونههای دیگری از الگوی داستان پلیسی ایرانی با درون مایه جست جو میداند. او معتقد است: "در دهه چهل و پنجاه با حضور چهرههای جدیدی چون صادق چوبک و با آثاری چون «تنگسیر» و «سنگ صبور»، رمان «شراب خام» و مجموعه داستان «دیدار در هند» از اسماعیل فصیح، داستان «پوکر روباز» از غ. داوودی، داستان «با نارنج و ترنج بر شاخ سیب» از غزاله علیزاده و داستان «به خدا که میکشم هرکس که کشتم» از بهرام حیدری، نمونههای جدیدتر از داستانهای پلیسی خلق شد".
رمان «ملکوت» از بهرام صادقی و تعدادی از داستانهای «سنگر و قمقمههای خالی» و داستان «شب شک» و «مردی با کراوات سرخ» از هوشنگ گلشیری و همچنین داستان بلند «انسان، جنایت احتمال» از نادر ابراهیمی، راه را برای پختهتر شدن این سبک در ایران گشود. قاسم هاشمینژاد با رمان «فیل در تاریکی» که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد، اولین رمان پلیسی نسبتاً کامل را نوشت. در همین سالها «اسماعیل فصیح» که در بسیاری از آثارش جست جو و راز و معمای پلیسی وجود داشت، «درد سیاوش» را منتشر کرد.
در ادامه با برخی از برترین داستانهای تریلر پلیسی آشنا خواهید شد:
-جنایت از دست رفته اثر آگاتا کریسیکتاب جنایت از یاد رفته، رمانی به نویسندگی آگاتا کریستی است که نخستین بار در سال ۱۹۷۶ انتشار یافت. کریستی نویسندهای انگلیسی است که به دلیل داستانهای معمایی و جناییاش شناخته شده است. در این داستان اندکی پس از این که گواندا به خانهی جدیدش آمد، اتفاقات عجیب و غریبی به وقوع میپیوندد. او علیرغم تلاش برای نوسازی و مدرن کردن این خانه، تنها دریافت که هر تغییر جدیدی که میخواست در این خانه انجام دهد، به گونهای قبلاً در آن صورت گرفته بوده است. سپس خانم مارپل وارد این ماجرا میشود و در مییابد که معمایی حل نشده از یک قتل در پشت پردهی این اتفاقات قرار دارد. اما حتی خانم مارپل نیز تصورش را نمیکند که قاتل، دوباره دست به کار خواهد شد.
-جنایات و مکافات اثر فئودور داستایوسکیرمان بزرگ و فوقالعاده جنایت و مکافات با عنوان انگلیسی Crime and Punishment اثری ماندگار از فئودور داستایفسکی است که مهری آهی آن را از روسی ترجمه کرده است. این زمان یکی از هزار و یک کتابی است که هر کس پیش از مرگ باید آن را بخواند. جنایات و مکافات داستان دانشجویی فقیر به نام رادیون رومانویچ راسکولنیکوف است؛ جوانی ۲۳ ساله، فوقالعاده باهوش و توانمند که دچار پوچی شده است. او به دلیل نیاز شدید به پول تصمیم میگیرد پیرزنی رباخوار را کشته و اموال او را تصاحب کند. راسکولنیکوف با تبری به خانه پیرزن میرود. بعد از کشتن او، با خواهر پیرزن روبرو میشود….
-سکوت برهها اثر توماس هریسسکوت برهها که از روی آن فیلمی نیز ساخته شده است از جمله کتابهای این سبک محسوب میشود. داستان آن به این شرح است که کلاریس استارلینگ که هنوز در حال گذراندن سالهای آموزشی خود و عضوی از یگان علوم رفتاری در دایرهی رسیدگی به جرایم است، برای انجام وظیفه در یکی از خونینترین و عجیبترین پروندههای تاریخ افبیآی، فراخوانده میشود. از کلاریس خواسته میشود تا با با هانیبال لکتر مکالمهای داشته باشد؛ کسی که سابقا روانشناس بوده و اکنون در یک آسایشگاه روانی فوق امنیتی نگهداری میشود.
-کتاب عبور از خط قرمز، قاتل در جستجوی عدالت اثر جیمز پترسوناین کتاب داستان جنایی و غیر معمولی دارد، به صورتیکه خواننده با هر دو شخصیت منفی و مثبت رمان ماجرا همراه شده و همزاد پنداری میکند. «الکس کراس» کاراگاه کار بلد داستانهای جیمز پترسون در جستجوی قاتلی با قتلهایی عجیب است. او در پی یافتن قاتلی است که مقتولّهای جنایتکار و متجاوز دارد. قاتل داستان، خواهان اجرای عدالت است ولی به جای مراجع قضائی، خودش قصد مجازات مجرمان را دارد.
-درنده باسکرویل اثر آرتور کانن دویلدرنده باسکرویل سومین داستان بلند شرلوک هولمز محسوب میشود. در این داستان سر چارلز باسکرویل یکی از افراد سرشناس دارتمور به طرز مشکوکی میمیرد. افراد محلی مرگ او را به یکی از داستانهای خرافی نسبت میدهند که به نظر آنها سگ تازی غول پیکری با ظاهر ترسناک او را کشته است. وارث سر چارلز، سر هنری باسکرویل از آمریکای شمالی به انگلستان میآید ولی دکتر مورتیمر دوست سر چارلز و همسایهٔ او نگران آن است که آن داستانهای ترسناک سر هنری نیز بیاید، بنابراین میخواهد او را از آنجا دور سازد. به همین دلیل نزد شرلوک هولمز در لندن رفته و داستان را برای او تعریف میکند.
کد خبر 423689منبع: ایمنا
کلیدواژه: ادبیات داستان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق داستان پلیسی رمان پلیسی داستان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۷۴۲۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان شگفتانگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، کتاب «مدیر مدرسه شریعت» داستان زندگی معلم شهید محمد ترابنژاد است که رحیم مخدومی نویسنده نام آشنا و صاحب سبک کشورمان آن را نوشته و انتشارات «رسول آفتاب» آن را منتشر کرده است. به مناسبت گرامیداشت هفته مقام معلم، گپوگفتی درباره شخصیت و زندگی این معلم شهید با نویسنده این کتاب داشتیم که در ادامه با هم میخوانیم:
آقای مخدومی! در هفته بزرگداشت مقام معلم هستیم. از شما کتابی با عنوان مدیر مدرسه شریعت منتشر شده که موضوعش زندگی یک معلم شهید است. درباره این کتاب توضیح میدهید؟
کتاب «مدیر مدرسه شریعت» به معرفی یک معلم شهید به نام محمد ترابنژاد پرداخته است. شهید تراب نژاد از معلمان استان مازندران و شهرستان ساری است.
ایشان در دهه چهل معلم میشود و با توجه به اینکه فضا، فضای دوران طاغوت است کارهایی انجام میدهد که خیلی شگفتانگیز هستند و غالباً انتظار از یک شهروند جمهوری اسلامی میرود که این چنین بصیر باشد و جهادی کار کند. چون در نظام جمهوری اسلامی زمینه برای روحیه جهادی خیلی افزایش پیدا کرد. الگوها فراوان و تشویقها فراوان شد، اما در دهه چهل که خبر از اینها نبود و نه تنها خبری نبود بلکه موانع زیاد بود تا اتفاقاً شهید محمد تراب نژاد جهادی زندگی نکند.
درباره این زندگی جهادی و فعالیتهای این معلم شهید بیشتر توضیح میدهید؟
یکی از مواردی که ایشان به آن ورود پیدا میکند مبارزه با بهائیت است. او شناختی از بهائیت نداشته، اما خودش را ملزم میکند تا آشنایی پیدا کند. سراغ استاد میرود و یک گروه تشکیل میدهد و جلساتی را پای تدریس استاد مینشیند.
کتابهایی را میخواند تا به این جبهه آگاهانه ورود پیدا کند و در کار خودش انقدر حرفهای عمل میکند که حتی یک فرد را به عنوان نفوذی در میان این فرق میفرستند و این فرد هم تا انتها جلو میرود، به گونهای که برایش مشکلاتی هم ایجاد میشود. اما مثل شهید بزرگوار حسن باقری که در دوران دفاع مقدس در قلب دشمن و تا پشت جبهههای دشمن میرفت تا بتواند شناسایی درستی انجام بدهد و از این شناسایی درست برای ضربه زدن به دشمن به بهترین شکل استفاده کند، محمد تراب نژاد هم در مبارزه با بهائیت این شیوه را اتخاذ کرد و کار به جایی میرسد که ساواک مطلع میشود.
چرا برای ساواک فرقه بهاییت مهم بوده؟
بهاییت زاییده ساواک و ساواک زاییده صهیونیسم است. به همین دلیل ممانعتها از طرف ساواک شروع میشود؛ اذیتها، بازداشتها، احضارها و بازجوییها. محمد تراب نژاد در عین این فعالیتها یک معلم است و با اولین خاطرهای که برای حضور در اولین مدرسه براش رخ میدهد، نشان میدهد که معلمی را به عنوان شغل انتخاب نکرده است.
نگاه شهید تراب نژاد به معلمی اگر شغل نبود پس چه بود؟
تعبیر زیبایی معلم شهید رجایی دارد که میگوید:«اگر معلمی شغل توست رهایش کن». یعنی انتظار شهید رجایی این است که معلمی برای یک معلم عشق باشد. برای شهید ترابنژاد هم این چنین بود. برای اینکه خودش را برساند به آن مدرسهای که معلمش بود و در دوردست و در روستاهای دور افتاده قرار داشت باید با اسب و قاطر میرفت و از رودخانه عبور میکرد. خیلی سختی میکشید؛ به گونهای که یک بار گرفتار سیلاب میشود و تا آستانه مرگ پیش میرود و مدتها بابت این قضیه بیمار میشود، اما باز همچنان با عشق ادامه میدهد.
اینکه معلمی یک نوع عشق برای این شهید بوده را به چه شکلهای دیگر در رفتار و منشش بروز میدهد؟
در آن مدرسهای که ایشان مدیر میشود، مدیری نبوده است، چون تعداد افرادی که باید در مدرسه ایفای نقش میکردند، کم بودند. محمد تراب نژاد هم مدیریت داشته و هم تدریس میکرده است. این شهید از جمله افرادی نبود که بنشیند سر کلاس و هرکس ثبت نام کرده بیاد و به او درس بدهد. در روستا رصد میکرده ببیند که چه کسی باید الان سر کلاس باشد و نیست. با خانوادهها صحبت میکرد تا راضی شوند و فرزندشان را به مدرسه بفرستند.
اتفاق شیرینی که رخ میدهد این است که یکی از همین بچهها که چوپان بوده و خانواده اجازه نمیداده مدرسه بیاید با پا در میانی محمد تراب نژاد مدرسه میآید و بعد معلم میشود و مدیر میشود و همین فرد جای محمد تراب نژاد مدیر همین مدرسه میشود. خاطرات این فرد هم در کتاب مدیر مدرسه شریعت آمده است.
این مدرسه که نام کتاب هم از آن وام گرفته شده، مدرسه شریعت است؟
نه. محمد تراب نژاد با وجود همه این فعالیتها باز هم احساس میکند که این کار کم است و باید عمیقتر و ریشهایتر کار کند به همین خاطر او در دوران طاغوت یک مدرسه اسلامی به نام شریعت تأسیس میکند که نام کتاب هم برگرفته از همین مدرسه است.
او آنقدر در این مدرسه زیبا کار میکند که روسای ادارات در دوران طاغوت هم ترجیح میدهند بچههای خودشان را در مدرسه شریعت ثبت نام کنند تا در مدارس دیگر. این شهید هیئت خانگی راه اندازی میکند و با دعای ندبه، هم روی دانش آموزان هم روی معلمها کار میکند. از طرف دیگر او یک جوان بسیار شاداب، بشاش، کاری و ورزشی بوده و در ورزش کشتی قهرمان استان بوده است و همین باعث جذب افراد بسیاری به سمت او میشود.
ظاهراً این شهیددیداری هم با مقام معظم رهبری داشته است، جریان این دیدار چیست؟
بله. آوازه فعالیتهای محمد تراب نژاد به گوش مقام معظم رهبری در مشهد مقدس میرسد و یک روز اتفاقاً تشریف میبرند ساری و در مسجد جامع ساری با این شهید و جوانهایی که با او فعالیت میکردند، جلسه میگذارند و گفتگو میکنند و گزارش میگیرند. حضرت آقا جنس شناس بوده و این افراد را شناسایی و حمایت میکرده است و راجع به شهید تراب نژاد و دوستانش هم چیزهایی میشنوند که منجر به یک دیدار و یک جلسه میشود.
در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که این معلم شهید اهل کار جهادی هم بوده. در این باره هم توضیح میدهید؟
همه این فعالیتها مانع از این نبود که محمد تراب نژاد به فکر محرومین و مستضعفین و کارهای جهادی نباشد. افرادی که شاید روحیه کار مبارزاتی و انقلابی ندارند، اما انسان دوست و عاطفی هستند کمک به همنوع را دوست دارند، چه برسد به شخصیتی مثل شهید تراب نژاد. این شهید افرادی با روحیه کمک به دیگران را بسیج میکند و به روستاها میروند وکارهای عمرانی برای نیازمندان انجام میدهند.
از ماجرای شهادت این شهید هم میگویید؟
شهادت محمد تراب نژاد هم مثل زندگیاش خیلی زیباست. در ایام تعطیلات نوروز که وقت استراحت معلمهاست و این ایام تعطیلات را معمولاً برای دید و بازدید و گشت و گذار سپری میکنند، محمد تراب نژاد در دورانی که انقلاب پیروز شده و دوران دفاع مقدس است و آرام و قرار ندارد و میداند رزمندههایی که در جبههها هستند، هم پدر و مادر دارند و آنها هم دید و بازدید را دوست دارند؛ بنابراین کار خیلی قشنگی انجام میدهد.
مرکبات دوستان آشنایان و باغ خودش را در چندین ماشین بار میزند و تعطیلات خودش را اختصاص میدهد به اینکه کام رزمندگان را با میوه و مرکبات شیرین کند. او این کاروان را راه میاندازد و وارد جبهه آبادان میشود، اما در آن جا هواپیمای دشمن این کاروان او بمباران میکند و محمد به شهادت میرسد. معلم شهید محمد تراب نژاد امروز برای جامعه ما الگو است؛ برای گروههای جهادی الگوست، برای معلمهای جوانی که میخواهند وارد آموزش و پرورش شوند الگوی بسیار بسیار تاثیرگذاری است.
او و معلمهایی مثل شهید ابراهیم هادی کلاسشان در چارچوب یک مدرسه و کلاس منحصر نشده بود و شاید بیشترین تأثیر این شهید و شهید ابراهیم هادی در بیرون از مدرسه روی دانش آموزان بوده یعنی همه جا معلم بودهاند نه فقط در کلاس و مدرسه. برای شهید محمد تراب نژاد در واقع جامعه کلاس درس اوست. جامعه مدرسهای است که باید ایفای نقش کند.
انتهای پیام/