Web Analytics Made Easy - Statcounter

حجت الاسلام والمسلمین بستان ضمن بیان نقش افول دین داری، اختلاط جنسی، رسانه، عدم آگاهی و کمبود مهارت در افزایش طلاق به بیان راهکارهایی در جهت کاهش این معزل اجتماعی و خانمان سوز پرداخت.

به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، یکی از آسیب های اجتماعی که دامن گیر غالب خانواده های ایرانی شده و هر فردی کم و بیش در اطراف و نزدیکان خود آن را مشاهده کرده، طلاق است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

طلاق و جدایی بین زن و شوهر گرچه از نظر شرعی و طبق شرایط و ضوابطی حلال شمرده شده ولی در میان منابع اسلامی از مکروه ترین و منفورترین حلال ها نزد خداوند بیان شده تا جایی که در برخی روایات آمده است وقتی زن و شوهری از یکدیگر طلاق می گیرند، ارکان عرش الهی به لرزه در می آید.

 

البته ناگفته نماند که برخی از اوقات برای زن و مرد چاره ای جز طلاق باقی نمی ماند و مشاوران و کارشناسان خبره نیز توصیه ای برای برخی از خانواده ها غیر از متارکه نمی بینند، اما نباید این مسأله به عنوان یک ابزار مورد استفاده هر یک از زن و مرد قرار بگیرد که به بهانه های مختلف اقدام به درخواست طلاق کنند.

 

جدای از طلاق شرعی و طلاق قانونی که آمار آن در جامعه کم نیست و افزایش هم پیدا کرده است، نوع دیگری از طلاق با عنوان «طلاق عاطفی» مرسوم است، یعنی زن و مرد گرچه با یکدیگر در یک خانه زندگی می‌کنند ولی در حقیقت هیچ گونه مهر و محبتی بین آنها وجود ندارد، برای یکدیگر تلاشی نمی‌کنند و در حقیقت تنها از نظر شرعی زن و شوهر محسوب می شوند.

 

با توجه به آسیب  هایی که از این قضیه گریبانگیر خانواده، فرزندان و جامعه می‌شود و همچنین برای واکاوی و تحلیل این مسأله و رسیدن به راه هایی برای کاهش آمار طلاق، با حجت الاسلام والمسلمین «حسین بستان» عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت‌وگویی ترتیب دادیم، که متن این گفت‌وگو در ادامه می آید.

 

 

ابتدا مسئله طلاق را واکاوی کرده و آماری از این قضیه بفرمایید.

 

 آمارها و شاخص‌ها نشان می‌دهد که وضعیت مطلوبی نداریم و آمار طلاق بالاست و اگر به روند افزایش آن هم نگاه کنیم، می‌بینیم روند خوبی نیست، اکنون از نظر نسبت طلاق به ازدواج، آمار نگران کنندة 30 درصد را رد کرده‌ایم و شمال تهران بالای 40 درصد که آمارهای واقعاً نگران کننده­ای است.

 

وضعیت ما دارد به وضعیت کشورهای غربی نزدیک می‌شود و این نگران کننده است؛ اگر بخواهیم نسبت به آینده پیش‌بینی کنیم، شواهد نشان می‌دهند که با شرائط فعلی همین روند ادامه پیدا خواهد کرد. با توجه به اینکه یک چشم‌انداز روشن و یک برنامه منسجمی نداریم که اگر داشتیم می‌شد نسبت به آینده امیدوارتر بود، آدم احساس می‌کند مسئله رها شده است و ما بدون برنامه فقط نظاره‌گر هستیم. لذا تا زمانی که اتفاق دیگری نیفتاده، نمی‌توان پیش‌بینی دیگری داشت.

 

به طور کلی عوامل و عناصر تاثیر‌گذار در طلاق چه مواردی هستند؟

 

این را از زوایای مختلف و با الگوهای مختلفی می‌شود بحث کرد، به نظرم می‌توانیم از دو مسیر جلو برویم: یکی اینکه عوامل مشخصی را ذکر کنیم، یا عوامل مهم‌تر و یا همه عوامل، و آنها را به عنوان عواملی که روی طلاق تأثیر دارند ذکر کنیم. مسیر دوم این است که به دنبال یک عامل اصلی و ریشه­ای بگردیم که می‌تواند عوامل دیگر را هم زیر چترش پوشش دهد.

 

ضرورت شناسایی عوامل طلاق

 

در مسیر اول برای شناسایی عوامل طلاق باید دو سؤال را تفکیک کرد: یک وقت می‌پرسیم چه چیزهایی باعث طلاق می‌شود و یک وقت سؤال می‌کنیم در شرایط فعلی چه چیزی باعث افزایش طلاق شده است. اینها دو سؤال متفاوتند. اگر سؤال اول باشد ممکن است اموری را بشماریم که چه بسا فقط یک درصد در طلاق تأثیر داشته باشند، چون به هر حال، آنها هم در طلاق مؤثر واقع می‌شوند و ممکن است در هر 100 مورد طلاق، یکی هم به دلیل فلان عامل باشد، ولی این یک عامل عام و شایع نیست.

 

مثلاً نازایی زن ممکن است گاه موجب طلاق شود، ولی فراوانی آن کم باشد و در گذشته هم می‌توانسته به طور محدود عامل طلاق باشد. اما اگر سؤال دوم باشد به این عوامل جزئی توجه نمی‌شود و باید به دنبال عواملی بگردیم که در شرائط کنونی پررنگ شده‌اند و در افزایش طلاق در سالهای اخیر تأثیر داشته‌اند؛ در پاسخ به سؤال دوم با نگاه به جامعه خودمان با چند عامل اساسی روبرو هستیم: یکی به نظرم تغییر نقش‌های جنسیتی است که عامل مهمی است. یعنی آن نقش‌هایی که برای زن و مرد در جامعه سنتی وجود داشته و الگوی خاصی که تفکیک وظایف زن و مرد طبق آن الگو صورت می‌گرفته الگوی جنسیتی بوده که پاره‌ای از وظایف را بر دوش مردها و پاره‌ای از وظایف را بر دوش زنها قرار می‌داده است.

 

بر طبق این الگو، وظائف زن و مرد تا حدودی از هم مجزا بوده و زنان و مردان در حیطه وظایف یکدیگر کمتر ورود پیدا می‌کردند، این نوع تفکیک، کارکردهایی اجتماعی دارد و از جمله باعث نوعی ثبات می‌شود، یعنی وقتی مرزها و نقش‌ها از همدیگر تفکیک شده باشد می‌تواند باعث ثبات شود، چون نیازهایی که مردان و زنان به همدیگر دارند، پررنگ‌ می‌شود؛ وقتی مرد نقش خودش را دارد و نقش زن را ندارد و نمی‌تواند ایفا کند، یعنی ساختار اجتماعی به گونه‌ایست که ورود پیدا نمی‌کند و زن هم متقابلاً ورود به نقش مرد پیدا نمی‌کند، این باعث وابستگی زن و مرد به همدیگر می‌شود.

 

نقش از دست رفتن انحصارها در طلاق

 

اما وقتی نقش‌ها انحصارشان را از دست بدهند و زنان نقش‌های مردان را بر عهده بگیرند و بالعکس، طبعاً نیاز متقابل هم کم می‌شود. این یکی از زمینه‌های مهم برای این است که میل به طلاق افزایش پیدا کند و قهراً خود طلاق هم احتمال وقوعش بیشتر می‌شود. باز در همین راستا بحث تغییرات هویتی و ارزشی مطرح است که این هم از عوامل فرهنگی است. یعنی این تلقی‌هایی که از ازدواج داریم، تعریفمان، نگاهمان به ازدواج و توقعاتی که از ازدواج داریم، تغییر کرده است.

 

الان دختر و پسری که با هم ازدواج می‌کنند با آنهایی که 30 سال پیش ازدواج می‌کردند توقعاتشان فرق کرده است و این یک عامل مهمی هست در اینکه از زندگیشان احساس رضایت نکنند و به فکر طلاق بیفتند. الان به طور خاص یکسری مفاهیم وارد ذهنیت فرهنگی جامعه شده که خیلی‌هایش منشأ غربی دارد؛ مفاهیمی که وقتی به گذشته برمی‌گردیم اصلاً بر سر زبان ها نبود و اصلاً این تعابیر را نمی‌شنیدیم.

 

مثلاً مفهوم عشق که امروزه بسیار پرکاربرد شده، یک سری توقعات و ذهنیت‌های جدیدی برای افراد ایجاد می‌کند. اگر رابطه عاشقانة آنچنانی نباشد، گویا زندگی شکست خورده است؛ اینها خیلی مؤثر است در اینکه وقتی این هدف را برآورده شده نمی‌بینند، تصمیم به جدایی بگیرند، قبلاً حداکثر توقع دختری که ازدواج می‌کرد این بود که شوهرش به او احترام بگذارد و زور نگوید و مثلاً کتکش نزند و اگر این حاصل می‌شد احساس خوشبختی می‌کرد، اما الان این کافی نیست، یعنی استانداردها طوری بالا رفته‌اند که به این مقدار قانع نمی‌شود، چه در جنبه‌های مادی و توقعات اقتصادی و چه در جنبه‌های معنوی.

 

 

اگر ممکن است نقش اختلاط جنسی، رسانه ها، ضعف آگاهی و عدم مهارت را در افزایش طلاق تبیین کنید.

 

عامل دیگر، اختلاط جنسی است، متأسفانه سبک زندگی غربی و الگوی توسعه غربی وارد جامعه ما شده و به دنبال خودش خیلی مسائل دیگر را هم آورده و از جمله همین اختلاط جنسی است. حالا اینکه رابطه این دو ضروری و ذاتی است یا نه، باید بحث علمی شود. اگر بگوییم ذاتی است، باید کلاً توسعه را رد کنیم، چون اینها چیزهایی هست که با مبانی دینی ما سازگار نیستند و وقتی ذاتی توسعه باشند، نتیجه می‌گیریم که اصلاً دین ما با توسعه سازگار نیست. اما اگر بگوییم نه اینها ذاتی نیستند، آن تعین خارجی توسعه در غرب که اسمش را مدرنیته می‌گذارند، با یکسری مسائل همراه بوده است، اما می‌شد مدرن شدن اتفاق بیفتد و با آن مسائل توأم نباشد.

 

پس می‌شود یک الگوی توسعه‌ای باشد که در آن اختلاط نباشد. به هر حال، فکر می‌کنیم یکی از عوامل مؤثر در سست شدن پیوندهای خانوادگی همین اختلاط است، و این صرف ادعا نیست؛ هم بر طبق مبانی برگرفته از متون دینی است و هم واقعیت‌های بیرونی و تحقیقات مؤید آن است و حتی تحقیقات بین فرهنگی که در جوامع مختلف صورت گرفته، این را نشان داده‌اند که اختلاط جنسی، عامل مؤثری در افزایش طلاق است و جوامعی که در آنها اختلاط زن و مرد در محیط کار و محیط‌های دیگر بیشتر بوده، طلاق نیز بیشتر بوده است.

 

بله همانطور که فرمودید، عامل دیگری که می‌شود ذکر کرد، نقش ارتباطات و رسانه‌ها است. رسانه کارکردهای مختلفی دارد، اطلاع‌رسانی می‌کند، آموزش می‌دهد، سرگرمی و تفریح دارد، تبلیغ دارد، با توجه به این کارکردهای مختلفی که دارد، این پیامی که منتقل می‌کند از جهات مختلف گاه جنبة ضدّ خانوادگی دارد. لزوماً هم نمی‌گوییم تعمدی در کار است.

 

برخی رسانه ها نهاد خانواده را تخریب می کنند

 

البته اگر رسانه را وسیع در نظر بگیریم، نه فقط رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران، روشن است که مجموعه‌ای از رسانه‌ها اکنون دارند فعالیت می‌کنند، از جمله رسانه‌های ضدّ نظام عامدانه دارند برنامه‌هایی می‌سازند که تخریب کننده است و بسیاری در داخل کشور اینها را مشاهده می‌کنند. رسانه ملی قطعاً خیلی متفاوت است ولی در عین حال خالی از آسیب هم نیست که خودش تحلیل مستقلی می‌طلبد.

 

ضعف آگاهی و مهارت نیز عامل مهم است، یعنی بخشی از مشکلات در حوزه خانواده یا بخشی از طلاق‌ها معلول این ضعف آگاهی است و اینکه سطح دانشی افراد جامعه ما در حدّ مطلوب نیست. مثلاً خیلی وقت‌ها افرادی که ازدواج کرده‌اند حتی به حقوق و وظایف همسران نسبت به یکدیگر آشنایی کافی ندارند. این مسئله ابعاد مختلفی دارد که یکی بعد حقوقی مسئله است که مثلاً مرد حق دارد چه توقعی از همسرش داشته باشد. ما واقعاً به جوانانمان قبل از تشکیل خانواده آموزش حقوقی نمی‌دهیم.

 

بعد دیگر مربوط به آشنایی با خصوصیات روانشناختی متقابل است، زن و مرد دو صنف مختلف به تعبیر فلاسفه هستند و تفاوتهایی با هم دارند و خیلی وقت‌ها این تفاوت‌ها برای زوجین معلوم نیست و هر یک با معیار خودش و با شناختی که از خودش دارد در مورد طرف مقابل قضاوت می‌کند و اینها باعث مشاجره و اختلاف می‌شود.

 

یک بُعد دیگر، آشنایی با مهارت‌ها است، خیلی وقتها ممکن است ما چیزهایی را بلد باشیم ولی مهارت مربوط به علم نیست، مربوط به عمل است و تمرین می‌خواهد. اینکه مثلاً درست با همسرش حرف نمی‌زند، این لزوماً به اشکال علمی برنمی‌گردد و ممکن است اشکال از ناحیه عمل باشد و مهارت لازم را کسب نکرده باشد، یعنی با همان ذهنیت نوجوانانه‌ای که داشته وارد زندگی شده و همانطور که قبلاً با همجنسان خود در باشگاه و کتابخانه و جاهای مختلف برخورد می‌کرده، با همسرش نیز با مهارت‌های قبلی خود می‌خواهد رفتار کند، در حالی که رابطه همسری اقتضائاتی دارد که اگر رعایت شوند خیلی مسائل پیش نمی‌آید و وقتی رعایت نمی‌شوند مشکل ایجاد می‌شود. نهایتاً عامل اخلاقیات است که عامل بسیار مهمی است.

 

 

شما نقش اخلاق را در استحکام بنیان خانواده تا چه اندازه مهم می دانید؟

 

شاید روانشناسان با ادبیات خاص خودشان به بعضی جنبه‌های اخلاقی بپردازند ولی این ادبیات غنی که در متون دینی در مورد اخلاق هست و اینکه حلّال بسیاری از مشکلات است، در روان‌شناسی دیده نمی‌شود. درصد زیادی از مشکلات با حاکم شدن فضای اخلاقی در خانواده‌ها قابل حل است، یعنی نباید خیلی از مسائل ساده و پیش پا افتاده منجر به تنش‌های شدید و اختلافات شدید شود، ولی می‌بینیم که می‌شود.

 

اینها به خاطر ضعف‌های اخلاقی است، یعنی ما به لحاظ تربیت اخلاقی مشکل داریم، اگر فقط سه چهارتا از مفاهیم اخلاقی را در جامعه ترویج کنیم خیلی می‌تواند مؤثر باشد، مثلاً مدارا یک ارزش اخلاقی است که در دین ما تأکید شده است، گذشت، احترام و ... روی اینها خیلی کار نمی‌شود و اگر ما بتوانیم اینها را ترویج کنیم، خیلی از مشکلات حل می‌شود.

 

لزوم مدارا و سازگاری داشتن

 

مدارا و سازگاری داشتن به این معناست که من نخواهم طرف مقابل صددرصد مطابق میل من شود، چون او هم برای خودش شخصیتی دارد، گرچه ممکن است من نپسندم، اما یک مقدار باید منعطف بود. روحیه انعطاف‌ناپذیری ریشه بسیاری از مشکلات است. نهایتاً باید به عواملی ساختاری اشاره کنیم که از بیرون تحمیل شده‌اند. مثلاً اعتیاد از جمله عواملی است که قطعاً آسیب‌های جدی به خانواده وارد می‌کند و خانواده‌ها را متلاشی می‌کند.

 

 

نقش افول دین داری در کاهش وابستگی به خانواده و افزایش سطح جدایی را تحلیل بفرمایید.

 

بله تا این جا صحبت هایی که داشتیم مربوط به مسیر اول بود که بخواهیم عامل‌های مختلف را جمع‌آوری کنیم. اما مسیر دوم اقتضای یک تحلیل کلان‌نگر را دارد به این صورت که یک علت‌العلل را پیدا کنیم و بگوییم این عوامل ریشه در آن علت اصلی دارند. من فکر می‌کنم همانطور که شما گفتید، آن عامل اصلی که می‌توانیم آن را علت‌العلل تلقی کنیم افول دینداری در جامعه ماست و البته مخصوص جامعه ما هم نیست.

 

تازه جامعه ما نسبت به خیلی از جوامع دیگر، یک جامعه نسبتاً دینی به حساب می‌آید، این یک مفهومی است که می‌شود آن را مثل چتری در نظر گرفت که تمام آن عواملی که گفته شد به طور مستقیم یا غیرمستقیم در ذیل این چتر قرار داد. البته منظورمان از دین و دینداری، معنای وسیع کلمه است، یعنی دینداری نظری و عملی، نه دینداری شناسنامه‌ای که بگویند مسلمان است و در خانواده مسلمان متولد شده است.

 

مفهوم وسیع دینداری، پایبندی نسبتاً جامع و کامل نسبت به دین است

 

مفهوم وسیع دینداری، پایبندی نسبتاً جامع و کامل نسبت به دین است. این یک مفهوم وسیعی هست که اگر شما آن را تجزیه‌اش کنید، همه عوامل مختلفی که گفتیم از آن درمی‌آید. شاید کمتر بتوانیم عاملی پیدا کنید که به ضعف دینداری ربط نداشته باشد، مثلاً نقش‌های جنسیتی که تغییر پیدا کرده، این را اگر در چارچوب آموزه‌های دینی قرار دهید می‌بینید یک جاهایی این تغییری که اتفاق افتاده با آموزه‌های دینی هماهنگ نبوده است و در واقع یک مقداری از دینداری فاصله گرفته‌ایم که این اتفاق افتاده است.

 

نگاه دین به نقش‌های جنسیتی به الگویی منجر می‌شود که الگوی دیندارانه است و وقتی از آن فاصله می‌گیریم، همین در افزایش طلاق اثر می­گذارد. در مورد اختلاط جنسی هم با توجه به اینکه دین تعریفی از ارتباط دو جنس و شاخص‌ها و الگوی مطلوب آن دارد، می‌توانیم نشان دهیم که از شاخص‌های مطلوب دینی فاصله گرفته‌ایم که با افزایش طلاق روبرو شده‌ایم. عوامل دیگر نیز همینطورند.

 

از دینداری فاصله گرفته‌ایم

 

ما از دینداری فاصله گرفته‌ایم که اعتیاد در جامعه زیاد شده است، عامل آگاهی هم همینطور است. با آن همه تأکیدی که دین بر روی علم و آگاهی و آموزش دارد، اگر دیندارانه عمل می‌کردیم جامعه جامعه‌ای بود که سطح آگاهی‌هایش بالا می‌رفت. اخلاقیات هم همینطور است؛ چرا اخلاقیات ضعیف شده است؟ چون پایبندی دینی ما ضعیف شده و اگر تعلقات دینی افراد جامعه بیشتر باشد و مرجعیت کامل دین را بپذیرند طبعاً سریعتر و راحتتر آموزه‌های اخلاقی دینی را کسب می‌کنند و در زندگیشان اجرا می‌کنند.

 

پس اگر اینطور به قضیه نگاه کنیم، این نگاه یک جهت و مسیر کلّی را برای حل مشکل می‌تواند به ما نشان دهد، یعنی در عین حال که عوامل جداگانه طلاق را نفی نمی‌کنیم و برای هرکدام برنامه خاصی هم در نظر می‌گیریم و نسخه خاصی برای تک تک آنها می‌پیچیم، اما توجه داریم که یک عامل اساسی وجود دارد که در هرکدام از آنها که ورود می‌کنیم آن را هم باید مدنظر قرار بدهیم و آن عامل دینداری است.

 

به عقیده شما چه راهکارهایی‌ برای حل مسئله طلاق وجود دارد؟

 

راهکارها مبتنی بر عوامل هستند و چون طلاق از جمله مسائلی است که مجموعه زیادی از عوامل روی آن اثر می‌گذارند، راهکار ما بر اساس کلّ این عوامل باید شکل بگیرد. البته به لحاظ اهمّ و مهم ممکن است برای بعضی از راهکارها بیشتر یا کمتر سرمایه‌گذاری کنیم، ولی اینکه بگوییم چون اینها مهم‌ترند فقط برای همین‌ها راهکار بدهیم، نه این کافی نیست و باید برای همه راه حل بدهیم.

 

ممکن است مثلاً 2 درصد از زوج‌های کشور با یک مشکلی روبرو باشند ولی این 2 درصد را نباید رها کرد، چون اگر رها شود به همین نسبت ممکن است آمار طلاق بالا رود. پس با این نگاه استقرایی باید تک تک عوامل را دوباره شناسایی کنیم و با توجه به آن عامل اصلی که ضعف دینداری است، راه حل بدهیم.

 

یعنی مثلاً برای اعتیاد اگر می‌خواهیم راه‌حل بدهیم، باید همه عواملی که در آن دخالت دارند، یعنی کنترلش، قاچاقش، قوانینش، مراکز ترک اعتیاد، دخالت نیروی انتظامی و دیگران، به ضمیمه آن عامل اصلی یعنی ضعف دینداری را مد نظر قرار دهیم و الا بدون توجه به عامل دینداری اگر بخواهیم پیش برویم، راهکارهای ما شکست می‌خورد.

 

پس تقویت دینداری باید راهکار اصلی باشد و در کنارش بحثهای ساختاری و نظارت و کنترل و فرهنگ سازی و تولید برنامه در رسانه و آگاهی بخشی و افزایش سطح آگاهی مردم و اینکه در آموزش و پرورش برنامه‌های درسی متناسب باشد و یک قانونگذاری متناسب اگر جایی خلأ قانونی باشد باید همه را با هم ببینیم.

پایان پیام/694

منبع: شبستان

کلیدواژه: علت طلاق طلاق عاطفی طلاق توافقی ازدواج و طلاق افزایش آمار طلاق طلاق فاصله گرفته ایم افزایش طلاق خانواده ها عامل اصلی رسانه ها جامعه ما افول دین زن و مرد یک عامل آن عامل نقش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۸۶۹۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این دو عامل احتمال پارکینسون را افزایش می دهد

مدت‌هاست که مشخص شده است قرار گرفتن در معرض آفت‌کش‌های کشاورزی می‌تواند تا حد زیادی احتمال ابتلا به بیماری پارکینسون را افزایش دهد.

به گزارش مدیسن نت، تحقیقات تازه ژنتیکی اکنون افرادی را که ممکن است آسیب پذیرترین وضعیت در این خصوص داشته باشند نشان می‌دهد.

تیمی در دانشگاه کالیفرنیا، اطلاعات ژنتیکی ۸۰۰ بیمار پارکینسونی را که در مرکز کشاورزی آن ایالت، زندگی و کار می‌کنند، بررسی کردند.

محققان خاطرنشان کردند که بسیاری از این افراد حداقل یک دهه قبل از ابتلا به این بیماری در معرض ۱۰ آفت کش مورد استفاده در محصولات پنبه قرار داشتند و برخی از بیماران تا سال ۱۹۷۴ در معرض این بیماری بودند.

آن‌ها انواع ژن‌های مرتبط با لیزوزوم‌ها، بخش‌هایی از سلول‌ها که ضایعات سلولی را تجزیه می‌کنند، تقویت کردند.

دکتر «برنت فوگل»، استاد نورولوژی و ژنتیک انسانی، توضیح داد که اختلال در عملکرد لیزوزومی مدت‌هاست با ظهور پارکینسون مرتبط است.

این مطالعه نشان داد که انواع مرتبط با فرآیندهای لیزوزومی در بیمارانی که مدت طولانی در معرض آفت کش‌ها قرار داشتند بیشتر بود.

به نظر می‌رسد که این گونه‌های ژنی با عملکرد مناسب پروتئین تداخل داشته باشند. به گفته محققان، این نشان می‌دهد که دفع نابهنجار ضایعات در سلول می‌تواند یکی از دلایل زمینه‌ای پارکینسون باشد که در کنار قرار گرفتن طولانی در معرض آفت کش‌ها رخ می‌دهد.

همانطور که ترکیبات سمی- از جمله پروتئینی به نام آلفا سینوکلئین، که مدت‌ها با پارکینسون مرتبط است- در سلول‌های مغز ساخته می‌شوند، می‌توانند در آنچه که به نام اجسام لویی در بافت‌ها شناخته می‌شوند، نیز تشکیل شوند. محققان خاطرنشان کردند که تجمع جسم لویی یکی از مشخصه‌های پارکینسون در مغز است.

فوگل در بیانیه خبری دانشگاه گفت: «این مطالعه از این فرضیه حمایت می‌کند که استعداد ژنتیکی ناشی از تغییرات جزئی در ژن‌هایی است که با عملکرد لیزوزومی مرتبط هستند.»

وی افزود: «به صورت روزانه، این گونه‌ها تأثیر زیادی ندارند. اما تحت استرس مناسب، مانند قرار گرفتن در معرض برخی آفت کش‌ها، ممکن است از بین بروند و به مرور زمان منجر به ابتلا به بیماری پارکینسون شوند. به این حالت تعامل ژن-محیط زیست گفته می شود».

فوگل گفت: «داده‌هایی برای بسیاری از اختلالات رایج وجود دارد که نشان می‌دهد تأثیرات محیطی بر توسعه این بیماری‌ها تأثیر می‌گذارد، اما ما هنوز راه خوبی برای اندازه‌گیری این تأثیر یا تعیین اینکه چه کسی به‌طور خاص در معرض خطر است، نداریم».

منبع: خبرگزاری مهر

دیگر خبرها

  • بهره برداری از اولین خانه خلاق و نوآور مهارت کشور در کردستان
  • افزایش ۵۰ درصدی ظرفیت مراکز جوارکارگاهی
  • ضرورت کاهش سرعت متوسط سالانه خودروها/ مقوله آموزرش در رسانه‌ها پررنگ‌تر شود
  • برگزاری دوره‌ی آموزش مهارت‌های رسانه‌ای موبایل آوین نو
  • نشست هم‌اندیشی وزیر امور خارجه با مدیران عامل رسانه‌های کشور
  • نشست هم‌اندیشی امیرعبداللهیان با مدیران عامل رسانه‌های کشور
  • آموزش مهارت زندگی به زوجین برای کاهش طلاق
  • بازدید اهالی رسانه از بزرگراه آزادگان و نشست عامل سازمان مهندسی و عمران شهر تهران
  • رسانه‌های بیگانه چگونه زنان را عامل رسیدن به اهداف خود می کنند؟
  • این دو عامل احتمال پارکینسون را افزایش می دهد