Web Analytics Made Easy - Statcounter

رئیس شورای راهبردی روابط خارجی با اشاره به آثار مخرب سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه دولت آمریکا و تشدید چالش‌ها و بحران‌های بین‌المللی گفت: یکجانبه‌گرایی سم مهلکی برای جامعه بین‌المللی است و بر پیچیدگی شرایط کنونی جهان می‌افزاید.

به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس، سیدکمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی در سخنرانی خود در سومین اجلاس سالانه بنیاد رهبران برای صلح که امسال به دلیل شیوع کرونا به صورت مجازی برگزار شد، با اشاره به آثار مخرب سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه دولت آمریکا و تشدید چالش‌ها و بحران‌های بین‌المللی اظهار داشت: یکجانبه‌گرایی سم مهلکی برای جامعه بین‌المللی است و بر پیچیدگی شرایط کنونی جهان می‌افزاید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


وی افزود: ریشه ناکارآمدی چندجانبه‌گرایی کنونی را بایست در زیاده‌خواهی و گرایش‌های سلطه‌جویانه دولت آمریکا جستجو کرد که سعی دارد هژمونی و رویکرد یکجانبه‌گرای خود را بر دیگران تحمیل کند.
خرازی در ادامه اظهار داشت: نقاط ضعف و پاسخگو نبودن نظم کنونی جهان، ضرورت شکل‌گیری یک نظام «چندجانبه‌گرایانه نوین» و طراحی نوعی «همبستگی نوین جهانی» را آشکار می‌سازد که در آن صدای همه ملت‌ها، به ویژه کشورهای جنوب شنیده شود و بازیگران نوظهور متناسب با وزن و جایگاه خود در حکمرانی جهانی سهیم باشند. به عبارت دیگر ما به یک دموکراسی جهانی نیاز داریم.
رئیس شورای راهبردی روابط خارجی با اشاره به شیوع بیماری کرونا، کنترل و مقابله موثر با آن را منوط به همبستگی و همکاری در سطح جهان با محوریت سازمان بهداشت جهانی دانست و یادآور شد: در این راستا دبیرکل سازمان ملل متحد و بسیاری از کشورها بر توقف درگیری‌ها و لغو تحریم‌ها علیه کشورهایی مانند ایران که در تامین منابع مالی برای خرید دارو و تجهیزات پزشکی جهت مقابله با بیماری کرونا با محدودیت روبرو هستند، تاکید کرده‌اند.
وی با تاکید بر ضرورت جلوگیری از مداخله سیاسی قدرت‌های بزرگ در نهادهای بین‌المللی مانند سازمان بهداشت جهانی، صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و … اظهار داشت: هنگامی که نهادهای بین‌المللی تحت نفوذ قدرت‌های بزرگ قرار می‌گیرند، کشورهای جنوب اعتمادشان را به این نهادها از دست می‌دهند. برای نمونه، صندوق بین‌المللی پول تحت فشار دولت آمریکا تاکنون به درخواست وام ایران برای مقابله با کووید-۱۹ پاسخ نداده است.
خرازی افزود: در نظام چندجانبه نوین، رویکرد قدرت‌های بزرگ و نگاه از بالای آن‌ها به دیگر کشورها باید تغییر کند و از موضع برابر با دیگر کشورها برخورد کنند.
وزیر خارجه پیشین ایران با اشاره به مشکلات کشورهای آفریقایی که بعضا ریشه در گذشته استعمار آن‌ها دارد و ضرورت همکاری جهانی برای رفع مشکلات آن‌ها و فراهم کردن کردن شرایط برای تامین رفاه و توسعه پایدار این کشورها، اظهار داشت: رویکرد صحبت کردن از طرف آفریقا و برای آفریقا باید به رویکرد «صحبت با آفریقا» تغییر کند. هیچکس نباید برای مردم آفریقا تصمیم بگیرد، بلکه باید با حفظ احترام، از طریق آموزش و گفتگو به آن‌ها کمک کرد تا بتوانند تصمیمات مناسب را خودشان اتخاذ کنند.
سومین کنفرانس سالانه بنیاد رهبران برای صلح به ریاست ژان پی‌یر رافارن، نخست‌وزیر اسبق فرانسه و رئیس این بنیاد از طریق ویدئو کنفرانس برگزار شد. در این نشست که ۳۷ نفر از مقامات و شخصیت‌های سیاسی و بین‌المللی از جمله نخست‌وزیران و وزیران خارجه سابق حضور داشتند، پس از سخنرانی افتتاحیه رافارن و ارائه پیش‌نویس گزارش سال ۲۰۲۰، شرکت‌کنندگان دیدگاه‌های خود را درباره این گزارش و موضوعات در دستور کار این اجلاس، کرونا و چندجانبه‌گرایی و رفاه و توسعه پایدار در آفریقا بیان کردند.

انتهای پیام/
 

منبع: فارس

کلیدواژه: کمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی کرونا ایران بین المللی دولت آمریکا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۰۰۶۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • اردن: نتانیاهو توافق آتش بس را به خطر می اندازد
  • افتتاح موزه‌های دفاع مقدس در ۵ استان کشور
  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • نگاهی به پدیدهٔ جدید اجتماعی: بِلایند دِیت یا ملاقات کور/ میل سوزان به تجمل خواهی بیمارگونه
  • کمک جامعه بین‌المللی به بخش صحت افغانستان
  • دبیرکل سازمان جهانی بهداشت: تفاهم‌نامه‌ مقابله با همه‌گیری‌های آینده باید امضا شود
  • طرح یکجانبه فرانسه برای آتش‌بس در مرز لبنان و اراضی اشغالی
  • همایش «دین، سلامت و کمک‌ های بشر دوستانه» برگزار می شود
  • مدرک‌گرایی موجب ایجاد فاصله بین دانشگاه و جامعه کار می‌شود
  • سی‌وچهار دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در یک نگاه