عابدینی: شاید من هم در زمان تست، کرونا گرفتم!
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۰۲۷۶۰
مدافع ماشینسازی معتقد است باید زیرساختهای لازم برای برگزاری لیگ برتر در زمان کرونا فراهم شود.
به گزارش "ورزش سه"، فردین عابدینی درباره اینکه ۶ نفر از اعضای تیم ماشینسازی به کرونا مبتلا شدهاند، اظهار کرد: الان فوتبال ما مثل فیلمهای تخیلی شده که با علم به اینکه در تمرین در معرض ابتلا به یک بیماری هستیم، به محل میرویم و با یک بیماری مواجه هستیم که هیچ علائمی ندارد ولی ممکن است کشنده نیز باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ادامه داد: در کنار بچهها تمرین میکنیم و همه سالم و سرحال هستند، اما فردا میبینیم کرونا داشتهاند و همین اتفاق موجب وحشت همه ما میشود. باور کنید من از دیروز که جواب آزمایشها اعلام شده است، سر درد گرفتهام و با خودم میگویم شاید در دو روز اخیر که برای تست رفته بودیم، من هم مبتلا شدهام و الان سلامت خانوادهام در خطر است.
مدافع ماشینسازی اضافه کرد: کاش ما و فوتبالمان امکانات اروپاییها را داشتیم و با علم روز و امکانات به روز تمرینات را آغاز میکردیم ولی متاسفانه نه علم و نه امکانات اروپایی داریم، اما میخواهیم مثل آنها عمل کنیم که این اصلا امکانپذیر نیست و با دست خود، خود را به کرونا مبتلا میکنیم و به نوعی بخاطر حقوق فوتبالی، جان خود و خانواده را در خطر قرار میدهیم.
عابدینی در خصوص برگزاری لیگ برتر گفت: ایکاش مسوولین به فوتبال و لیگ برتر نگاه واقع بینانهتری داشتند و به جای برگزاری هول هولکی، برنامهریزی خوبی میکردند تا فصل جدید را بدون دغدغه آغاز میکردیم. تا آن زمان ساختارسازیها انجام میشد که خانوادهها در خطر نباشند، اما شرایط فعلی جدا از ضربهای که به فوتبال میزند، خانوادهها را نیز تبدیل به یک بیمار روانی کرده است که من از لحاظ روحی و روانی قدرت ادامه این شرایط را ندارم.
فردین عابدینی ماشین سازی تبریزمنبع: ورزش 3
کلیدواژه: فردین عابدینی ماشین سازی تبریز ماشین سازی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۰۲۷۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واسه نونه... واسه نونه!
همشهری آنلاین - سیدسروش طباطباییپور: اولین صف، صف نان بود که توجهم را بهخود جلب کرد. مردان و زنان پا به سنگذاشتهای که روز خانواده را باید با سنگک داغ آغاز میکردند؛ وگرنه سنگ شان روی سنگ بند نمیشد و زمین شان به آسمان میرسید و آسمان شان به زمین! پاهایم کمی شل شد که من هم نان بهدست شوم، اما قرار نیمساعت نرم دویدن، برایم جذابتر بود تا نان تازه.
بیشتر بخوانید: معدل آزمون نهایی بچه های سال آخر دبیرستان اعلام شد | مدرسه؛ کارخانه یکسانسازی!اما صف دوم، انبوهتر از این حرفها بود که بتوان آن را نادیده گرفت. دو کوچه آن طرفتر، جلوی درِ بسته دانشگاه علم و صنعت و انبوهی از عاشقان علم و دانش که برای عبور از سد کنکور، لحظهشماری میکردند تا در باز شود و در آزمونی آزمایشی شرکت کنند. گروه سنیشان، جوان و تکخالهایی میانسال و اندکی هم ریشسفید. تصمیم گرفتم مسیرم را به طرفشان کج کنم تا شاید خاطرات کنکور لعنتی در ذهنم زنده شود.
سردرگمی، شباهت مان بود و تنها تفاوت کنکوریهای سال ۱۴۰۳با کنکور دهه۷۰، این بود که ما قبل از بازشدن در محل آزمون، دور هم جمع میشدیم و چرت و پرت میگفتیم و میخندیدیم، اما این جماعت تازه به سد رسیده، معمولا سرشان توی گوشی بود و کسی، دیگری را تحویل نمیگرفت. بهسختی توانستم با دو سه نفر ارتباط برقرار کنم، البته با حال در جازدن! یکی از جوانها که سبیل انبوهی هم برای خودش دستوپا کرده بود، در جواب پرسش بیمزه من گفت: «بابام گفته باید عمران قبول بشم، اما من عشق ورزشم...» دیگری هم سرش را به نشانه اعتراض چرخاند و آخری هم گفت: «واسه نونه... ه. واسه نونه!»
فضا سنگین بود و داشت عرقم خشک میشد. نفسم گرفته بود؛ از آنها فاصله گرفتم تا کمی اکسیژن تازه وارد ریههایم شود. دو کوچه بالاتر، جمعیت دیگری گرد هم آمده بودند؛ فکر کردم آنجا هم حوزه کنکوری آزمایشی است؛ اما از آن دور، سن و سالشان به پشت کنکوریها نمیخورد. این را از سر و صدا و جیغ و ویغشان میشد فهمید؛ گروه سنی نوجوان!
کمی سرعتم را زیاد کردم تا زودتر کنجکاویام فروکش کند. گروه سنی؛ نوجوان! دخترانی معصوم که به همراه والدینشان، جلوی در مدرسهای با برج و باروهایی به آسمان رسیده، ایستاده بودند و هی پا بهپا میشدند. یکی گفت: «اگه قبول نشم مامانم پوستم رو میکنه» و دیگری گفت: «دختر همسایهمون دبیرستانش همینجا بود و الان پزشکی میخونه...» و یکی هم اول صبحی، اصلا نای حرفزدن نداشت.
بدجوری به نفسنفس افتاده بودم. ترجیح دادم هر چه زودتر به خانه برگردم تا در نخستین روز دویدن، گروه سنی کودکتر و جمعیت حیران و سرگشتهتری سر راهم سبز نشوند!
کد خبر 847073 برچسبها جوانان نوجوان مدرسه و مدارس کنکور