Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرآنلاین از اهواز، یک سال معمولی برای خوزستانی‌ها با سیل، زلزله، و خشکسالی شروع می‌شود و با چند حمله تروریستی، ریزگردها و آتش سوزی جنگل‌ها ادامه می‌یابد؛ در هر فصل از سال هم اتفاقاتی مانند گرمای بیش از ۵۰ درجه، قطعی آب و برق،کشف میادین نفتی، تنش آبی در شهرها و روستاها و... حجم اخبار روزمره را آنقدر زیاد می‌کنند که خبرنگاران فرصت نکنند به همه سوژه‌های موجود در استان بپردازند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سال ۹۹ هم که با شرایط به‌خصوصی شروع شد و خوزستان این روزها تنها استان کشور است که در وضعیت قرمز شیوع کرونا به سر می‌برد تا همه نگاه‌ها به این ویروس منحوس باشد و لا به لایش نیز نیم نگاهی به اخبار احتمال وقوع سیل، برنامه ریزی برای فعالیت ادارات در گرمای ۵۰ درجه و آتش سوزی جنگل‌ها و مراتع داشته باشیم اما در میان این همه هیاهو، ۱۱ نفر از والدین خانواده‌های چند شهید خوزستان از میان ما پر کشیدند تا بخشی از این گنج تاریخی به زیرخاک رود.

آنها مثل سرو ایستاده بودند و بی توجه به بی مهری‌ها و گمنام بودن‌ها، خوشحال بودند که پاره تن خودشان را برای دفاع از انقلاب اسلامی تقدیم کردند و هروقت از انها درباره تعداد شهدایشان پرسیده می‌شد، سرافرازانه می‌گفتند: «منتی نداریم، شرمنده‌ایم که بیش از این شهید تقدیم نکردیم و خودمان زنده ماندیم که بمیریم».

نه طلبکار بودند و نه بی معرفت و هرگاه هم زمینه دفاع از انقلاب بود، پیشگام بودند تا مبادا نگاه دشمن به انقلاب اسلامی چپ باشد. فوت یک فرزند داغ بزرگی برای والدین است و به همین دلیل دعای والدین همیشه مرگ پیش از فرزندانشان است اما این خانواده‌ها خود لباس رزم بر تن فرندانشان می‌کردند و راهی جبهه‌ها می‌کردند تا خیال پردازی‌های دشمن محقق نشود.

هرگاه هم خبر شهادت فرزندشان می‌آمد، گریه نمی‌کردند و با زبانی شرمنده می‌گفتند: چطور برای داغ یک فرزندم گریه کنم وقتی می‌دانم حضرت زینب چگونه داغ فرزند، برادر و... دید؟ هرگاه خبری از شهادت فرزند اولی می‌آمد، خودشان پیکر بی جان فرزندشان را غسل می‌کردند و پیکر ارباً اربای فرزند رشیدشان را به خاک می‌سپردند. ناله و شیون سر ندادند تا مبادا دشمن از این ناله‌ها شاد شود و کمر جوانان برای مبارزه خم بشود، بلکه ایستادند و رجز خواندند تا دشمن با شکستی سنگین خاک کشور را ترک کند.

حالا هم بدون زبان گلایه و بدون چشمداشتی از بین ما رفتند تا بخش زیادی از گنجینه تاریخ شفاهی خوزستان در میان هیاهوی کرونا به زیر خاک برود.

مادر ۳ شهید و ۲ جانباز خمبی شوشتری

۲۲ اسفند ۹۸ بود که خبر پیوستن هاجر اسدپور به فرزندان شهید «مجید، محمود و احمد خمبی شوشتری» منتشر شد. خانم اسدپور علاوه بر اینکه سه فرزندش در دفاع از میهن اسلامی به شهادت رسیده بودند، دو فرزند دیگرش یعنی «عبدالرضا و حمید» هم در ۸ سال دفاع مقدس مقابل دشمن جنگیدند و جانباز شدند.

مرحومه اسدپور در سال ۱۳۱۲ متولد شدند و ۲۲ اسفند مصادف با روز بزرگداشت شهدا دار فانی را وداع گفت. خانم اسدپور ۵۰ ساله بود که خبر شهادت مجید در منطقه والفجر ۴ را شنید و محمو در عملیات بدر در سال ۶۳ و احمد در عملیات کربلای ۴ در سال ۶۵ جاوید الاثر شدند.

مادر ۴ سید شهید

«تاجه نیسی» یکی از مادران این سرزمین است که در روز دوم جنگ بعث ۴ فرزندش را تقدیم انقلاب اسلامی کرد.

شهیدان سید مهدی، سید هادی، سیده مریم و سیده خدیجه موسوی از شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس جزو نیروهای مردمی خرمشهر بودند که در تاریخ یکم مهرماه سال ۱۳۵۹ در روز دوم حمله وحشیانه رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند.

خانم نیسی که در یک روز ۴ فرزندش را تقدیم انقلاب اسلامی و دفاع از میهن کرده بود، بعد از حدود ۴ دهه فراق، میهمان فرزندان شهیدش شد.

پدر دو شهید «کاظمی»

صفرعلی کاظمی، پدر شهیدان رستم و سیاوش کاظمی نیز در دومین روز از سال ۹۹ در ۸۲ سالگی به جمع دو فرزند شهیدش پیوست. این پدر شهید در جریان حملات موشکی ارتش بعث عراق در سال ۶۲ دو فرزندش را از دست داده بود.

پدر دو شهید «مهرنما»

غلام مهرنما، پدر شهیدان «عبدالرسول و محمود مهرنما» از شهرستان دزفول روز چهارشنبه ۶ فروردین ماه ۱۳۹۹ در ۹۷ سالگی به فرزندان شهیدش پیوست.

شهید عبدالرسول مهرنما در سال ۱۳۶۱ حین عملیات فتح المبین در منطقه عین خوش و شهید محمود مهرنما نیز در سال ۱۳۶۶در اثر بمباران موشکی به دزفول به فیض شهادت نائل آمدند.

مادر و مادر بزرگ جانباز و شهیدان «محمدی»

«پنیر امیدی بیرگانی» مادر شهیدان «رمضان و پروین محمدی»، مادر بزرگ شهیدان «عادل و عمار محمدی» و مادر جانباز «حاج علی محمدی» در ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ در شهرستان مسجدسلیمان چشم از جهان فرو بست و به فرزندان شهیدش پیوست.

شهید رمضان محمدی متولد ۱۳۴۳ در سال ۶۰ در جنوب کشور و شهیده پروین محمدی متولد ۱۳۴۵ در سال ۱۳۶۲ در حملات موشکی به شهرستان مسجدسلیمان به شهادت رسید. جانباز ۲۵ درصد علی محمدی نیز در سال ۵۸ در درگیری با اشرار و اصابت تیر به کتف راست مجروح شده است. شهید عادل محمدی متولد ۱۳۵۸ و شهید عمار محمدی متولد ۱۳۶۱ در سال ۱۳۶۲ در حملات موشکی شهرستان مسجدسلیمان به شهادت رسیدند.

جانباز و پدر ۳ شهید «جلالی»

جانباز ۶۰ درصد «کاظم جلالی» پدر شهیدان «فیصل، ناجی و فرزانه جلالی» و همسر جانباز «مجیده غابشی» صبح سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ در سن ۷۰ سالگی دار فانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. کاظم جلالی جانباز اهل سوسنگرد بود که در تاریخ ۲۱ مهر ماه ۵۹ در جریان حملات هوایی دشمن بعثی در منطقه ابوجلال شمالی مجروح شد و سه فرزند و همسرش نیز به افتخار شهادت و جانبازی نائل شدند.

مادر دو شهید «فریدی فر»

«شوکت نجدیان دزفولی» مادر شهیدان «عدنان و عبدالمناف فریدی فر» از شهر اهواز در روز ۲۲ فروردین ماه ۱۳۹۹ به دلیل بیماری و کهولت سن دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. شهید عدنان فریدی فر در سال ۱۳۶۵ در جزیره سهیل و در عملیات کربلای ۴ و بسیجی شهید عبدالمناف فریدی فر در سال ۱۳۶۶ در منطقه هورالهویزه به شهادت رسیدند.

مادر ۳ شهید«موذنی» از استان خوزستان

«رضوان شوشتری» مادر سه شهید «محمدرضا، محمدحسین و محمدطاهر موذنی» از شهرستان شوشتر استان خوزستان، عصر جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ دارفانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. فرزندان این مادر صبور شهیدان محمدرضا، محمد طاهر و محمد حسین موذنی به ترتیب در تاریخ ۲۰ بهمن ۶۱ در منطقه فکه و عملیات والفجر مقدماتی، ۱۳ تیر ماه ۱۳۶۵در پایگاه شهید نجارزاده شوشتر و سوم بهمن ماه ۱۳۶۵ در شلمچه و عملیات کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

پدر دو شهید «سلیمانی» از استان خوزستان

«محمد سلیمانی» پدر شهیدان «قاسم و یعقوب سلیمانی» در روز سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ در سن ۸۲ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. بسیجی قاسم سلیمانی در سال ۱۳۶۱ در خرمشهر و بسیجی یعقوب سلیمانی در سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به فیض شهادت نائل آمدند.

پدر ۳ شهید«نونچی» از استان خوزستان

«نبی نونچی»، پدر شهیدان «محمدرضا، احمد و عبدالمجید نونچی» از شهرستان دزفول در سن ۹۰ سالگی روز چهارشنبه سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ به فرزندان شهیدش پیوست.‌ بسیجی شهید محمدرضا نونچی در سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان، پاسدار شهید احمد نونچی در سال ۱۳۶۴ در اروندرود و شهید عبدالمجید نونچی در سال ۱۳۶۶ در دزفول به فیض شهادت نائل آمدند.

مادر ۳ شهید«مصطفوی»

«زهرا موزونی» مادر شهیدان والامقام «سید مهدی، سید اسماعیل و سید محمود مصطفوی» در سن ۹۲ سالگی از شهرستان اهواز روز یکشنبه ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ به فرزندان شهیدش پیوست. شهید سید مهدی مصطفوی در سال ۱۳۵۹ در منطقه عملیاتی گمرک خرمشهر، شهید سید اسماعیل مصطفوی در سال ۱۳۶۲در منطقه عملیاتی شیب میسان عراق و شهید سید محمود مصطفوی در سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی فاو عراق به فیض شهادت نائل آمدند.

46

کد خبر 1394067

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: استان خوزستان انقلاب اسلامی استان خوزستان محمدی متولد پدر شهیدان ماه ۱۳۹۹ پدر شهید دو شهید ۳ شهید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۲۶۹۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید عبدالرضا موسوی جانشین شهید  محمد جهان آرا در سپاه خرمشهر بود. این دو شهید بزرگوار تا پای جان برای حفظ شهرشان در هنگام تجاوز دشمن جنگیدند و همراه دیگر مدافعان خونین شهر مقاومت کردند.

چهارم آبان ۵۹ که خرمشهر سقوط کرد، همگی هم قسم شدند تا خاک میهن را از دشمن پس بگیرند، اما قسمت نبود هیچ کدام شان آزادی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ببینند. محمد جهان آرا در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان در کهریزک تهران به شهادت رسید و موسوی نیز در ۱۷ اردیبهشت سال ۶۱ در جریان عملیات «الی بیت المقدس» و قبل از آزادی خرمشهر شهید شد.

به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید دکتر عبدالرضا موسوی، با فراهه عبدالخانی مادر و خاتون موسوی خواهر شهید گفت و گویی انجام دادیم.

بانو عبدالخانی مادر ۸۶ ساله شهید در بیان خاطراتی از آخرین ماه‌های حیات زمینی فرزندش می‌گوید: شاید دو یا سه ماه به شهادت عبدالرضا باقی مانده بود که هفته‌ای چند بار من را به گلزار شهدای آبادان می‌برد. آن زمان خرمشهر سقوط کرده بود و ما در آبادان حضور داشتیم.

مادر شهید ادامه می‌دهد: یکبار به عبدالرضا گفتم: پسرم! چرا این قدر من را به گلزار شهدا می‌آوری. جا‌های دیگری هم برای رفتن و سرزدن وجود دارد. در پاسخ گفت: "اینجا قطعه‌ای از بهشت است مادر جان! اینجا بهترین بندگان خدا آمریده اند. " دو یا سه ماه بعد خودش هم به شهادت رسید و پیکرش در همان گلزار دفن شد.

وی در بیان خاطره دیگری از فرزندش اظهار داشت: یک روز دیدم که عبدالرضا برمزار شهیدی قرآن می‌خواند. صوت بسیار زیبایی داشت. آن روز مرحوم همسرم (پدر شهید) همراه مان بود. گفتیم: عبدالرضا‌ای کاش بر مزار ما هم اینطور با صدای خوش قرآن بخوانی. گفت: نه من دوست دارم شما بر مزارم قرآن بخوانید. من و پدرش خیلی ناراحت شدیم. گفتیم تو جوانی، اما ما سن و سالی داریم. تو باید بمانی و حالا حالا‌ها زندگی کنی. ما برای تو آرزو‌ها داریم. اما عبدالرضا روی حرف خودش بود و می‌گفت روزی می‌رسد که ما برسر مزار او قرآن بخوانیم.

این مادر شهید می‌افزاید: پسرم در اواخر عمر زمینی اش مرتب به گلزار شهدا می‌رفت. خودش هم بوی شهدا را گرفته بود. یک روز در گلزار شهدای آبادان دیدم عبدالرضا کنار مزار شهید گمنامی ایستاده و در فضای خالی کنار مزار شهید، چوبی را به زمین فرو می‌کند. جلوتر رفتم و دیدم در آن فضای خالی کنار قبر شهید گمنام، مرتب این چوب را فشار می‌دهد. پرسیدم: چرا همچین کاری می‌کنی؟ گفت: اینجا محل دفن من است. زمانی که شهید شدم، من را اینجا دفن می‌کنند.

بانو عبدالخانی ادامه می‌دهد: آن زمان هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و به حتم اگر خونین شهر آزاد می‌شد و به شهرمان برمی گشتیم، به حتم او را در خرمشهر دفن می‌کردند. چون شهر ما آنجا بود. اما انگار به دل پسرم برات شده بود که قبل از آزادی خرمشهر به شهادت می‌رسد و پیکرش را در همین گلزار شهدای آبادان دفن می‌کنند. اتفاقا همین طور هم شد و پسرم چند روز قبل از آزادی خرمشهر به شهادت رسید و پیکرش را در جایی دفن کردند که خودش نشان داده بود.

خاتون موسوی خواهر شهید نیز از قول مادرش اظهار می‌دارد: چند ماه قبل از شهادت عبدالرضا، به خاطر علاقه و جایگاه بسیار بالایی که در خانواده داشت، می‌خواست همه را خصوصا مادرمان را آماده شهادتش کند؛ لذا زیاد مادرمان را به گلزار شهدا می‌برد و برسر مزار آنها قرآن می‌خواند و از مقام شهدا برای مادر می‌گفت. همه اینها به خاطر این بود که پدر و مادر را آماده شهادتش کند.

خواهرشهید بیان می‌دارد: مادرم قضیه چوبی را که برادرم در محل دفنش به زمین فرو برده بود را تعریف کرد. روز دفن عبدالرضا، این چوب درست بالای مزارش بود. ما آن چوب را می‌دیدیدم و به کرامت این شهید بزرگوار پی بردیم که چطور مدتی قبل از شهادتش، محل دفن خودش را نشان داده بود. مادر می‌گوید وقتی که من چوب را بالای مزار پسرم دیدم، همانجا فهمیدم خدا نگاه بسیار خاصی به او دارد.

خواهر شهید می‌افزاید: سال ۱۳۵۵ شهید عبدالرضا موسوی در رشته پزشکی در کل ایران نفر اول شد و همچنین نفر اول اعزام به خارج از کشور بود. این شهید بزگوار سرشار از نبوغ، استعداد، هوش، ذکاوت، پشتکار، تقوا، تواضع، مدیریت، مسولیت پذیری و البته خلوص محض بود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود
  • شهادت نوزاد نجات یافته از شکم مادر شهید + فیلم
  • فیلم/ وداع جانسوز مادر فلسطینی با نوزاد شهیدش
  • فیلم| وداع مادر شهید «جلال اعتماد» با فرزند شهیدش
  • تشییع پیکر شهید مرزبان در قروه
  • پیکر شهید «جلال اعتماد» در قروه تشییع شد
  • تسلیت استاندار خوزستان به مناسبت درگذشت مادر شهیدان دزفولی
  • تشییع پیکر شهید مرزبان جلال اعتماد در بانه+فیلم
  • پیکر شهید «جهانگیر بیات» در ماهدشت تشییع و تدفین شد
  • تدفین پیکر مطهر ۲ شهید گمنام در کرمان