در بر کدام پاشنه میچرخد
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۵۲۹۷۷
ساعت 24-بهار سال 1375 بود. مجلس چهارم به پایان خودش نزدیک بود و انتخابات مجلس پنجم نیز انجام شده بود. در هفتههای آخر فعالیت این مجلس، گزارش تحقیق و تفحص مجلس چهارم از بنیاد جانبازان و مستضعفان بیرون آمد. این گزارش در پی پرونده 123 میلیاردی بود که روزنامه سلام پیگیر آن بود و مدیریت بنیاد و بانک صادرات درگیر با متهمان این ماجرا بودند که شرح مفصلی میطلبد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته تعداد پروندههای قابل رسیدگی بسیار زیادتر بود و این 150 مورد به صورت نمونه انتخاب شده بودند. این گزارش در آخرین روزهای آن مجلس ارایه و سپس به بایگانی سپرده شد! اگر شما خبری از رسیدگی در آن دیدید و اطلاعی از انجام اقدامات درباره آن داشتید ما را هم خبر کنید. گزارش چنان بود که خواستم خلاصه آن را در چند شماره در روزنامه سلام بنویسم که در نهایت با مشورت مدیرمسوول محترم احتیاط را شرط عقل دانسته و از انتشارش گذشتم. حیف شد که دستنوشتههایش نیز نگهداری نشد. حالا مجلس دهم و 24 سال بعد از آن رویداد، گزارش مشابهی را درباره صنعت خودرو تهیه و در آخرین روزهای کاری خود آن را منتشر کرده است. سرنوشت این گزارش نیز از حیث تغییر رویهها و سیاستها چیزی مشابه همان گزارش قبلی و قبلیها است و ای کاش یک تحقیق و تفحص هم درباره بایگانی شدن و بیتوجهی به تحقیق و تفحصها میشد. البته آن بهطور طبیعی نیز بایگانی میشد!! هنگامی که گزارش تحقیق و تفحص درباره خودرو را میخوانیم، متوجه میشویم که کل ساختار آن معیوب است. بعد مردم اعتراض میکنند که چرا قیمت خودرو در ایران گران و کیفیت آن پایین است و مشکلات را متوجه مدیریت آنجا میکنند. اگر بهترین کشاورز را بگذاریم که در زمین کمکیفیت و شور بخواهد محصولات زراعی مفید با آب فاضلاب و آلوده تولید کند، انتظار بیهودهای داریم. حالا بیایید سیاهه مشکلات مطرح در این صنعت را با یکدیگر مرور کنیم:
ـ فقدان و ضعف سیاستگذاریهای کلان صنعتی
ـ تضاد میان مالکیت و مدیریت
ـ دخالت کامل دولت در مدیریت، در حالی که فقط حدود 20 درصد سهام را دارد.
ـ ورود خودروسازان به بنگاهداری، بهطوری که ایرانخودرو به تنهایی 107 شرکت تابعه دارد. فقط توجه کنید که چند صد نفر هیاتمدیره این شرکتهای تو در تو و غیر شفاف، چه محل مناسبی برای اتلاف منابع و رانتخوری و منصوب کردن افراد وابسته به قدرت است. ساختار تو در توی شرکتها ریشه بیشتر این فسادها بوده است.
ـ تغییرات شدید و مصنوعی بودن نرخ ارز و فقدان تضمین برای ریسک نوسانات ارزی
ـ فقدان حداقل ساختار مالی مناسب بانکی برای تامین نیازهای بنگاهها
ـ تحریم
ـ قیمتگذاری دستوری
ـ تعارض منافع در تصمیمگیری و تصمیمسازی که منشا فساد و تعارض منافع است و...
ـ حضور تعداد زیادی از نهادهای نظارتی، قضایی، امنیتی در ماجرای این صنعت که مبنای فسادهای جدید است که حتی نمیتوان جزییات آنها را نوشت.
ـ نیروی انسانی مازاد که با آمدن هر مدیر دولتی به تعداد کارکنان افزوده شد؛ بهطوری که سهم دستمزد از قیمت محصول نهایی 3 برابر استاندارد جهانی شده است. استخدامهایی که بدون تخصص یا به دلیل انتخابات و مسائل دیگر بر شرکتهای خودروسازی تحمیل شده است.
ـ پرداخت هزینههای سیاسی از جیب خودروسازان، نمونه آنها در زمان احمدینژاد، تاسیس کارخانه یا صادرات خودرو به سنگال و موریتانی است که بازگشت نداشتهاند و بیش از 158 میلیون دلار به یک شرکت خسارت زدهاند.
ـ انتصاب و تحمیل مدیران دولتی فاقد صلاحیت و تجربه و مدیریت محفلی و انتصابهای شبانه!
ـ فروشهای تکلیفی از جیب مصرفکننده نهایی به دلالان و افراد دارای امتیازات ویژه. از جمله اجبار به پیشفروش با قیمتهای دستوری و زیر بازار که زیان 30 هزار میلیاردی در صنعت خودرو ایجاد کرده است.
ـ تصمیمات رانتی که از طریق خودرو به عدهای پرداختهاند، ولی در عمل سود آن به جیب دیگران رفته است. مثل اجازه واردات خودرو توسط معلولان و جانبازان 70 درصد که مورد سوءاستفاده دیگران قرار گرفتهاند.
این بخشی از مشکلات این صنعت است و تا هنگامی که این مشکلات ساختاری جدی حل نشود، تشکیل دادگاهها تحت عنوان مقابله با فساد، بیش از یک نوشدارو نخواهد بود. مجموعه راهحلها نیز در گزارش تحقیق و تفحص آمده است ولی هیچ احتمال جدی برای اجرای این راهحلها داده نمیشود. بنابراین درهای صنعت خودروسازی در آینده نیز همچنان بر پاشنه گذشته خواهد چرخید.
منبع: ساعت24
کلیدواژه: احمدی نژاد تحقیق و تفحص
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۵۲۹۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط یکی از معلمها میداند
خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چهکاره میشود را میتوان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت میکنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشهای بسیار دیده میشود.
مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال میشویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچهها «یک چیزی» میشوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.
خالهها و داییها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی میرسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آنها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمیرسیدید.
عموها و عمهها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم میکردند و اگر شما را دوست داشتند میگفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی میشود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» میگفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمیشود.
بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جستوجو در بین معلمهای مدرسه بود. نه اینکه معلمها بدانند؛ اما یکی از معلمها معمولاً میفهمید. شما باید بگردید و برای هر دانشآموز آن معلم خاص را پیدا کنید.
از نظر مشاوران مدرسه که همه دانشآموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر میخورند. معلمها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانشآموزان آخرش از راه بهدر میشوند و از این حرفها! اما یک معلم هست که انگار همهچیز را میفهمد، یکی که هر دانشآموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.
من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر میکردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم میگوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!
اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چهکاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.
خیلی دوست نبودیم، اما میتوانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضیها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدتها من را میدید نمیشناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…
کد خبر 6094247