Web Analytics Made Easy - Statcounter

هیئت داوران نوزدهمین و بیستمین دوره جایزه ادبی مهرگان با اکثریت آرا رمان آتشِ زَندان نوشته ابراهیم دمشناس از نشر نیلوفر را به دلیل بهره‌گیری از بن‌مایه‌های بومی در هم‌پیوندی میان اسطوره، تاریخ و ادبیات، نقیضه‌سازی موفق در ترسیم سیمایی تازه از یک شخصیت حماسی در وضعیتی تاریخی و تراژیک، بومی‌سازی مقبول از کسان و محیط، خلاقیت در پیوند میان رفتار حماسی پهلوانان خراسانی در خوزستان، گفتمان متون و تعلیق‌های برجسته، به کارگیری شگردهای روایت به شکل خلاقانه و ارائه چشم‌اندازی وسیع در زمانی گسترش‌یافته میان گذشته اساطیری یک فرهنگ و زمان حال، به عنوان نخستین رمان تحسین شده هیئت و شایسته دریافت لوح تقدیر جایزه مهرگان ادب دانست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آتش زَندان روایت پرتاب رستم است به دوران معاصر و ادبیات امروز با زبان داستان، کل روایت، رفت و برگشتی‌ است از سفر میان خوزستان و خراسان. اسماعیل دهقان به همراه پدر خود رستم سفری را به مقصد مشهد آغاز می کند. او که مادری عرب و پدری خراسانی دارد برای نخستین بار پا به خراسان می گذارد.

رستم که رسم پهلوانی و شاهنامه‌خوانی می‌داند، به گفته خودش از چهل سال، پیش از شروع جنگ به خوزستان آمده تا از میهن دفاع کند. اسماعیل می خواهد داستانی در شرح  زندگانی پدر بنویسد و او را رستم ادبیات معاصر کند. او که شناختی از زندگی رستم در خراسان ندارد، در پی آن است که از او بیشتر بداند. پدر اما او را به صبر دعوت می کند. زیرا که برای شناخت نمی‌توان فقط تن پهلوان را دید، سر و قلب را هم باید شناخت.

رمان سرشار از اشاره به اسطوره و شاهنامه است. همزمان این ارجاعات به عرفان و مسیحیت و اساطیر یونان نیز می‌رسد. روایت در چند سطح شکل می گیرد و امتداد می یابد و همگام با روایت اصلی رمان، چند داستان دیگر نیز روایت می شود.

مریم مترجم زبان فرانسوی است. دختری در قطار مترجم زبان آلمانی و زبان مادر عربی است. گویی زنان ترجمانی دیگر از نگاه و زبان اسماعیل هستند. شاید به همان گونه که اسماعیل به دنبال ترجمانی دیگر از زبان پدری است. دلدادگی اسماعیل به مریم را می توان نماد شوق نویسندگان جنوب به آثار ترجمه از فرنگ نیز دانست.

در خراسان اما اسماعیل با آذر آشنا می شود. او که خواهر ناتنی قباد است، رابطه ای نزدیک با اسماعیل پیدا می کند. آذر همچون شعله میل به تغییر در ایستایی و وابستگی به گذشته پیروان سنت و ادبیات کلاسیک است.

مریم، داستانی می نویسد که اسماعیل در طول سفرش به خراسان می خواند. طرح داستان مریم در گفتگوی او با اسماعیل و تفاوت نگاه آنها به روایت رستم و تهمینه  شکل می گیرد. داستان مریم عکس نگاه اسماعیل که میل به استفاده از آرایه های ادبی دارد و پنهان کردن مضمون در دل نوشته، نگاه و زبانی صریحی دارد.

داستان مریم را اسماعیل و خواننده نمی توانند به انتها برسانند. اما از آنجا که یکی از دوازده خواستگار مریم در گفت و گویی با او، بی پور (فرزند او و اسماعیل) را مرحوم خطاب می کند، می توانیم سرنوشت اش را حدس بزنیم که همچون سهراب و عیسی جوانمرگ شده است. از طرفی بی پور می تواند نمادی از ادبیات مدرن خوزستان نیز باشد که رشدی سریع دارد و کسانی که در پی او هستند، نیتی جز او دارند.

تم رمان آتش زندان هم این روند را پیش می گیرد. اسماعیل که همچون بی‌پور برای شناخت پدر به خراسان آمده، شاید در ذهنش میل به اتصال و اتحاد با ادبیات کهن و سرچشمه‌اش را دارد؛ اما در انتها از هم آنجاست که نیرنگ و خنجر می‌خورد. البته نباید فراموش کنیم نقش اسماعیل در رمان به  طور مرتب تغییر می یابد. گاه همچون سهراب جلوه می کند، گاه نقشی چو رستم می گیرد.

دیگر داستانی که در رمان روایت می شود، داستانی است که اسماعیل در قطار می نویسد. داستانی که از خواب پدرش شکل می گیرد و در آن اسماعیل تبدیل به ماهی می شود. ماهی می خواهد از راه آب خود را به خراسان برساند. راهی پر فراز و نشیب و پر دریا و رود و قنات.

این روایت هم به روایت اصلی گره می خورد. گویی ادبیات خراسان برای ادامه حیات به خونی تازه نیاز دارد که در خوزستان جاری است. روایت‌ها پی در پی به هم باز می‌گردند و نقش خود را در رمان می یابند. شخصیت اصلی داستان خود، نویسنده است، از این رو در این رمان نوشتن و خواندن گستره‌اش تا مخاطب کتاب آتش زندان نیز می رسد و تودرتویی روایت ها خواننده را هم به درون خود می‌کشد.

 در جای جای داستان شعر نقش پررنگی می یابد آنچنان که گاهی وقایع و روایت‌های رمان را می‌توان در بیتی خلاصه کرد. گویی نویسنده توالی وقایع داستان را بر اساس ابیاتی که از پیش در نظر داشته ، چیده است. مثلا در فصل آخرین یادداشت های بازمانده از اسماعیل ، اسماعیل بسیار ابراز تشنگی می کند. که این شعر از حافظ را به خاطر متبادر می کند:

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس                                           گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

یا در فصل در ستایش پاک‌کن ها یا پایان خوش شاهنامه، آنجا که امینه از شدت غم و اندوه گیسوی خود را می‌برد و به باد می‌سپارد؛ اسماعیل با تلاش در قبرستان می‌گردد و موها را جمع می کند و حاضر نمی‌شود آن ها را به تهمینه در ازای پیشنهاد پول بدهد. گویی این شعر از سعدی را نویسنده در سر داشته است:

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم                                           که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

یا در همین فصل می توان از کلیت ماجرا این بیت از حافظ را به یاد آورد:

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم                                               ترسم برادران غیورش قبا کنند.

سطرسطر آتش زندان  قابل پشت خوانی و سفید خوانی ست. در پس هر خط و روایتی، ارجاعی نهفته است که آگاهی و دانش و اشراف خواننده به ادبیات و عرفان و فلسفه و تاریخ را طلب می‌کند.

در قیاس و موازی روایت شاهنامه از داستان رستم و سهراب و رستم و تهمینه، رمان به طور مرتب روابط رستم و اسماعیل و مادرش امینه و تهمینه زن پیشین رستم که بعدها می فهمیم نام او خدیجه است را به شاهنامه گره می‌زند.

رمان به سه دفتر بهشت، دوزخ و ورطه تقسیم می شود.

قباد به اسماعیل می‌گوید قصد دارد از زندگی رستم بنویسد و پیشنهاد همکاری به او می دهد. اسماعیل می گوید خود قصد انجام چنین کاری را دارد. قباد با روایت اسماعیل به مخالفت می پردازد. او زندگی رستم را سوای فرودهایش می‌خواهد و به جز شرح قهرمانی‌ها و حماسه‌هایش نمی‌خواهد بنویسد. به اعتقاد قباد این تحفه‌ای است که نیما و هدایت در دامن ادبیات انداخته اند. مخالفت قباد از جنس انجمن شعر مشهد است. آنها هم با ادبیات و نگاه اسماعیل مخالفت اند. اما شعرش را در نشریه استانی خود به نام اسماعیل  ذوالنون از مشهد چاپ می‌کنند. گویی آن ادبیات مسلط و مقتدر می‌خواهد ادبیات نوپای  معاصر را مصادره کند. هم انکارش می‌کند و هم به نام خودش می‌خواندش. همان گونه که شعر اسماعیل مصادره می شود، روند داستان هم به سوی مصادره شدن پیش می رود. در فصل آخر رمان، همه چیز متفاوت جلوه می کند. رستم که در اوایل داستان می میرد و باز زنده می شود، برای خاکسپاری به خراسان آورده می‌شود. گویی آن ادبیات چیزی جز جنازه رستم نصیبش نمی‌شود  یا نمی‌خواهد و دفتر برزخ جز تصوری از ذهن و تخیل اسماعیل نبوده است. او از نو با آدم‌ها و فامیل خراسانی‌اش آشنا می‌شود و این بار می‌خواهد سهمش از ارث رستم را باز پس گیرد.

بخشی از کتاب: توی هر دکّه و مغازه نقشه شهر خودنمایی می‌کند، چیزی برای کشف نمانده. گم نشوید، همین آدم را سرگردان می کند. برای گم نشدن باید نقشه و شهر را انطباق داد و کشف کرد. کشف های ما پنهان شده است، پنهان‌کاری یعنی آگاهی تاریخ علم دانایی بر بودن هستی چیزی و پنهان کردنش. من و شمارش معکوس از من به پدرانم که تنها کشفی که کرده ایم را مدام پنهان کرده ایم که تعزیر نشویم. مثل پنهان کردن را پشت فعل. کشف آتش و برنکردن آن و این استقبال گرم و آتشین. این جور شد که از آن پس، فقط رازها را کشف کردیم و دست نیازیدیم به کشف مادی، و نشستیم، کشف الاسرار نوشتیم، کشف چیزی که کتم و کشفش یکی ست.

رمان آتش زندان همچون دیگر آثار ابراهیم دمشناس تصویری زنده و دقیق از فضای خوزستان و بندر ماهشهر ارائه می دهد. آدم های دیگر داستان‌های او اینجا هم حضور دارند و تاریخ و جنگ و محیط شهری و روستایی و عشیره ای به خوبی در بافت داستان پرداخته می‌شود.

رمان بر بستر تاریخی سال های پایانی حکومت رضاشاه تا پایان جنگ ایران و عراق روایت می شود و داستان عاشقی پدر و پسری را بازگو می کند که در پی دیدار زن و دختری به سرزمین و شهری غریب سفر می کنند.

رمان زندان پسندر موسوم به آتشِ زَندان اولین رمانی است که دمشناس در سال ۱۳۸۵ نوشته اما پس از رمان دوم و سومش نامه نانوشته در سال ۱۳۹۴ و دل و دلبری در سال ۱۳۹۲ منتشر می شود.
کتاب را نشر نیلوفر در ۷۸۴ صفحه به قیمت ۴۸ هزار تومان در شمارگان ۷۷۰ نسخه منتشر کرده است.

 ابراهیم دمشناس پیش از این مجموعه داستان نهست را در سال ۱۳۸۲ منتشر کرده و موفق به دریافت جایزه گلشیری شد. همینطور رمان نامه نانوشته او لوح تقدیر جایزه هفت اقلیم را دریافت کرده است.

برچسب‌ها مشهد شاهنامه حافظ عراق

منبع: ایرنا

کلیدواژه: مشهد شاهنامه حافظ عراق مشهد شاهنامه حافظ عراق آتش زندان ز ندان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۷۸۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیام محمدعلی اسلامی ندوشن به خاتمی چه بود؟ / شاهنامه نمی گذارد ایران در خواب غفلت باقی بماند / ادیبان و فیلسوفان بزرگی که عامل تهاجم فرهنگی اعلام شدند

گروه اندیشه: زمانی کشور می تواند امیدوار به توسعه و پیشرفت باشد که بداند آخرین پیام های فیلسوفان، متفکران و به ویژه ادیبانش در سال های آخر عمر و به ویژه در لحظه های پایان زندگی چیست؟ و در آخرین لحظات حساس که لحظه ها را در می یابند تا آخرین پیام های را برای سعادت آدمیان بگویند، برچه نکاتی تاکید می کنند. به عبارت دیگر آخرین توصیه هایشان برای رهایی آدمیان چیست؟

«تلاشی این سال‌ها در باره فردوسی و شاهنامه آغاز شده است، خود نشانه آن است که هر گاه ایرانی در بزنگاه قرار می گرفته دست توسل به این کتاب دراز می کرد. اکنون در برابر برخورد با تمدن صنعتی ما در چنین وضعی هستیم. چنانکه می دانیم محتوای شاهنامه نبرد نیکی با بدی است. ایرانیان سرانجام نیکی را بر بدی پیروز می کنند. فردوسی می گوید:
مرا دانش و دین رهاند درست‌
شاهنامه نمی گذارد که ایرانی در خواب غفلت باقی بماند. »

تصویر دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در حال قرائت پیام

شاید این پیام، که فیلم اش در شبکه های اجتماعی درحال دست به دست شدن است، از آخرین پیام های استاد اسلامی ندوشن باشد. صدایی که حکایت از آرامش او می کند، و متفکرانه، که گویی از اعماق هستی، هدیه ای برای ایرانیان فراهم کرده؛ کلامی اینچنین محکم را برای ایرانیان به یادگار می گذارد. یادگاری برای رهایی ایرانیان.

دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشَن ( تولد ۳ شهریور ۱۳۰۳ – و تولدی دیگر ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم، حقوق‌دان و پژوهش‌گر ایرانی بود. او دانش‌آموختۀ حقوق بین‌الملل از فرانسه بود و پس از بازگشت به ایران، در آغاز قاضی دادگستری شد، اما پس‌از چندی به دعوت فضل‌الله رضا به دانشگاه تهران رفت. و به دلیل آثارش در ادبیات، عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و به تدریس نقد ادبی و سخن‌سنجی، ادبیات تطبیقی، فردوسی و شاهنامه، شاهکارهای ادبیات جهان» در دانشکده ادبیات، و تدریس تاریخ تمدن و فرهنگ ایران در دانشکده حقوق پرداخت. اسلامی ندوشن، ۱۳۵۹ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. آخرین فعالیت او در ایران، تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، تدریس مکتب‌های ادبی جهان به دانشجویان دکترا بود.

اسلامی ندوشن برخی از آثارش را با امضای مستعار «م. دیده‌ور» منتشر می‌کرد.۱۳۴۲، کتاب ابر زمانه و ابر زلف وی، کتاب برگزیده سال انجمن کتاب شد. او در مدت ۷۰ سال، بیش‌از ۷۰ کتاب و صدها مقاله درباره فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی نوشت. تأسیس فرهنگ‌سرای فردوسی و انتشار فصل‌نامهٔ هستی از کارهای او در اعتلای فرهنگ و ادب فارسی است.


خاطره دعایی در باره اسلامی ندوشن

سید محمود دعایی در مراسمی که به یاد مرحوم اسلامی ندوشن در خانه علوم انسانی برگزار شده بود گفت: « از استاد اسلامی ندوشن چند خاطره کوتاه دارم. فکر می کنم که نقل آن بد نباشد. اولا شخصیتی که ایشان داشتند و در ذهن ما بود انسان فرهیخته ای که خیلی فراتر از زمان خودش و فراتر شخصیت های پیرامونی خودش نقش و ارزش داشت. مجیز هیچ کسی را نمی گفت. عنصر ادبی فرهیخته ارجمندی بود که در کشور تحت تاثیر شانتاژها قرار نمی گرفت. به خاطر ایراندوستی، زمانی که ایران پرستی و جشن های ۲۵۰۰ را راه انداختند، هیچ اظهار نظری نکرد. و اینگونه رژیم گذشته را آزرد. و خودش را در تنگنایی قرار داد که در انزوا قرار بگیرد. و این انزوا را خودخواسته بهش افتخار کرد. اما در دوران انقلاب اسلامی هم برای هیچ کسی سری تکان نداد، و راهی را که تصور این شود می خواهد بهره ای بگیرد، از خود نشان نداد. اما وقتی درک کرد یک همشهری شایسته اش، یک انسان در طراز خودش، از شاگردان و عاشقان راه و منش خودش، به همت این مردم در موقعیتی قرار گرفته که در صدر است، و به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شده است، برای اولین بار در تاریخ زندگی اش در ارتباط با شخصیت های تاثیرگذاری سیاسی کشور مقاله نوشت. مقاله را برای ما فرستادند و در روزنامه اطلاعات چاپ کردیم. بعد از پیروزی آقای خاتمی گفت که:

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

آن مواعید که کردید نرود از یادت»

سید محمود دعایی

او در ادامه گفت: «در این گفته هم نصیحت کرد و هم نیاز جامعه را و امید امثال خودش و آن دولت را بیان کرد. البته طبیعی بود که مخالفان حضور کاکا را، برنتابند. و در روزنامه متفاوت با ما مطلبی خیلی سخت و سنگین و تهمت آمیز علیه اش نوشتند. بغض اش ترکید، پاسخ داد، پاسخ اش را چاپ کردیم. با ما رابطه برقرار کرد، در چند مناسبت قدم روی چشم ما گذاشت علیرغم شخصیت والا و ارجمندی که داشت، به تفقد از ما آمد.»

شاید منظور مرحوم دعایی ستون «نیمه پنهان» در روزنامه کیهان بوده است که در آن اغلب نویسندگان، متفکران، وفیلسوفان ایرانی مانند محمدعلی اسلامی ندوشن، داریوش شایگان، محمود دولت‌آبادی، و بسیاری دیگر را به عنوان عنوان تئوریسین‌ها و مجریان تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی غربی و خائن به کشور یاد می کرد.

عطاالله مهاجرانی و خاطره استیضاح

زمانی که خانواده اسلامی ندوشن تصمیم گیرفتند پیکر او را به ایران منتقل کنند، عطاالله مهاجرانی با ذکر خاطره ای در باره استیضاح او، و مشورتی که اسلامی ندوشن در این باره کرده بود در روزنامه اعتماد نوشت: «در ماجرای استیضاح با او مشورت کردم.گفت:«برای رای آوردن تلاش نکن، ببین چه سخنی به یادگار می‌ماند، وزیران می‌آیند و می‌روند، البته خوشحال می‌شوم که وزیر بمانی، اما ببین چه چیزی بزرگ‌تر از وزارت است! برای مجلس نمایندگان صحبت نکن، برای مجلس مردمان و ساحت سخن صحبت کن!»

عطاالله مهاجرانی

مهاجرانی می گوید که سپس این بیت‌ها را از شاهنامه آرام و با تانّی خواند. انگار در حضور حکیم طوس زمزمه می‌کرد:

جز از آشتی ما نبینیم روی نه والا بود مردم کینه‌جوی

نه والا بود خیره خون ریختن نه این شاه با بنده آویختن

سبکسار مردم نه والا بود وگر چه به تن سرو بالا بود

چنین بال و این چنگ‌های دراز نه والا بود پروریدن به ناز


سخنان اصغر دادبه و ژاله آموزگار

یک روز پس از بازگشت پیکر استاد محمدعلی اسلامی ندوشن به خاک وطن، آیین بدرقه و تشییع او ابتدا از محل دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد و سپس چهره های دانشگاهی و فرهنگی کشور برای تکریم و تمجید از او و آثارش در موسسه اطلاعات گرد هم آمدند.

اصغر دادبه

اصغر دادبه درباره زمینه تحقیقات اسلامی ندوشن توضیح گفت: «تخصص اسلامی ندوشن در زمینه ای بوده است که نمی گویم دیگران تجربه نکرده و نیازموده اند اما کسی مانند او تلاش نکرده است. بدیهی است که تخصص او در ایران شناسی بود اما کسی مانند او این کار را نکرد.» او با بیان اینکه ذهن اسلامی ندوشن درباره ایران بود، افزود: «روزی اسلامی ندوشن گفت، ایران هرگز تنها نخواهد بود. باید این ایده و اندیشه را دنبال کنیم.»

ژاله آموزگار نیز با بیان اینکه گوهر گران بهای ایران به سرزمینش بازگشته است، گفت:«اسلامی ندوشن به ایران بازگشت تا راه و رسم وطن دوستی و وفاداری را بیاموزد. این فرزند صالح و خلف ایران، کوه ها، رودهای کم آب و پرآب را عاشقانه دوست داشت.» این ادیب با تاکید بر اینکه ندوشن دانشمندان بی مانند را بزرگ داشت و به دیگران آموخت تا بزرگشان بدارند، گفت: «او در حسرت ایران در غربت چشم فروبست اما چشمانش نگران بود تا زمانی که چشمانش را در ایران ببندند.» او افزود:« ایران، سرزمین ما، چگونه عشقی است دوست داشتن تو که در دل ما نهفته است، که گاه سر بر می‌دارد و گاه به اجبار خاموش است.»

ژاله آموزگار

به گفته آموزگار، ندوشن کوشید که ایران را با عیب ها و حسن هایش بشناساند. او چون به این دیدگاه رسیده بود به دیگران یاد داد که دوست داشتن ایران باید به دور از خودبزرگ بینی باشد. هیچ رویدادی نتوانسته است و نخواهد نتوانست ریشه ژرف تو را قطع کند زیرا به قول اسلامی ندوشن تا ریشه در آب است، امید است. او ادامه داد: «اسلامی ندوشن هرگز به انقطاع این سرزمین نیندیشید و به تداوم آن اعتقاد داشت، او به مولوی، سعدی و حافظ حرمت گذاشت و از دیگر فرزندان غافل نشد و در آثارش از رودکی تا بهار را بررسی کرد. او با دلیل و برهان و زندگی و مرگ در شاهنامه به ما ثابت کرد که چرا فرزند نامدار ایران، فردوسی، شاعری بزرگ و جهانی است.»

بیشتر بخوانید:

نقد شاعران مداح و متملق در اشعار سعدی شیرازی / پندهای سعدی برای به سر عقل آمدن قدرتمداران / نوآوری معتدلانه سعدی و تحول تند و تیز مدرنیته
هوشیاری شراب لحظه باوری، نظریه ای که خیام به جهان عرضه کرد / نظریه خیام خارج از هستی شناسی مسلط شاعران ایرانی
فرهنگ رجایی: یادگار طباطبایی برای «ایران خانم» اندیشه ایرانشهری در قرن 21 است / طباطبایی نه گذران زندگی که زندگی به جا گذاشت
لحظه ای که به حال عادی بازگشتم، ساعتها گذشته بود ...

۲۱۶۲۱۶

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899421

دیگر خبرها

  • پیام محمدعلی اسلامی ندوشن به خاتمی چه بود؟ / شاهنامه نمی گذارد ایران در خواب غفلت باقی بماند / ادیبان و فیلسوفان بزرگی که عامل تهاجم فرهنگی اعلام شدند
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • همه چیز درباره قلعه جنی کیش
  • روایتی از پیشتازی نصف‌جهان و اهالی آن در عرصه شعر و ادبیات
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • مظلومیت غزه با روایت نشان داده می‌شود
  • جزئیات اولین دوره جایزه داستان و بازآفرینی تشریح شد
  • کتاب «اوستا علی» در ترازوی نقد اهالی فرهنگ خراسان جنوبی
  • جزئیات جایزه ملی داستان و بازآفرینی اعلام شد/ معرفی اصفهان به عنوان پایگاه روایتگری ادبی
  • برای آگاهی‌بخشی و انعکاس خواست مردم