ماجرای نجات دختر نوجوان از فرجامی تلخ!
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۸۵۹۷۴
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، دختر ۱۵ سالهای که به پیشنهاد مادرش وارد دایره مددکاری اجتماعی کلانتری شده بود؛ درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی توضیحاتی ارائه داد.
دختر ۱۵ ساله ای که به پیشنهاد مادرش وارد دایره مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد شده بود تا ثابت کند دوستی خیابانی اش با یک پسر جوان فقط برای ازدواج با اوست! وقتی در برابر فرجام این عشق های هوس آلود قرار گرفت و با تماس تلفنی مشاور متوجه شد که ماجرای ازدواج تنها نیرنگی برای یک ارتباط هوس آلود است، در میان حیرت و نگرانی و با چشمانی شرمسار به تشریح سرگذشت خود پرداخت و با عذرخواهی از مادرش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در همان دوران کودکی احساس کردم نسبت به دیگر دوستانم مورد توجه قرار نمی گیرم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
واژه پدر هیچ گاه برای من معنای «تکیه گاه» و «مهربانی» را نداشت. چرا که همواره رفتاری غیرطبیعی داشت و با مادرم به مشاجره و درگیری می پرداخت. وقتی خمار می شد حتی از به کار بردن الفاظ رکیک یا شکستن ظروف ابایی نداشت به گونه ای که نمی توانستیم با هیچ کس ارتباط داشته باشیم بچه های فامیل مرا «بچه گدا» خطاب می کردند و همسایه ها به خاطر عربده کشی های پدرم و فحاشی های زشت او ناراضی بودند. رفتارهای پرخاشگرانه پدرم به جایی رسید که یک بار قصد داشت مرا به خاطر یک خطای کودکانه با سیم تلفن خفه کند که مادرم وحشت زده سر رسید و نجاتم داد. با وجود این باز هم پدرم بود، او را دوست د اشتم. خلاصه ۹ ساله بودم که پدرم دستگیر و زندانی شد. چند ماه بعد هم مادرم از او طلاق گرفت و من زندگی جدیدی را در خانه پدربزرگم آغاز کردم. وقتی پدرم از زندان آزاد شد چند بار به منزل پدربزرگم آمد او با سر و صدا و فحاشی شیشه های پنجرهها را شکست اما مادرم پولی به او نداد و با پلیس تماس گرفت. مادرم برای تامین هزینه های زندگی در بیرون از منزل کار می کرد و من دوست نداشتم دیگر به مدرسه بروم چرا که برخی از بچه های مدرسه مرا مسخره میکردند. آن ها مرا به یکدیگر نشان می دادند و می گفتند پدرش معتاد کارتن خواب است.
از شدت شرم و خجالت همواره سعی می کردم خودم را از دید دیگران پنهان کنم تا این که سال گذشته مادرم با مردی به نام «آبتین» ازدواج کرد. اگرچه ناپدری ام بسیار مهربان است اما باز هم نمی تواند جای پدرم را در زندگی پر کند در این میان توجه مادرم نیز به من کمتر شد و من در جست وجوی ذره ای محبت با «فریده» آشنا شدم. اگرچه هنوز یک ماه بیشتر از این آشنایی نمی گذرد اما او را بهترین دوست خودم می دانم چرا که پدر معتادش آن ها را رها کرده و زندگی شبیه من دارد. او با مادر و خواهرش زندگی می کند و اوضاع اقتصادی خوبی ندارد. «فریده» با پسر جوانی به نام «فرشاد» ارتباط عاشقانه دارد تا روزی با او ازدواج کند! به همین خاطر فرشاد نیز گاهی مبالغی پول به فریده می دهد تا برای خودش خرج کند. در این میان فریده مرا با دوست فرشاد آشنا کرد تا با هم ازدواج کنیم. من هم که محبت و مهربانی های عرفان را دیدم با همه وجودم عاشقش شدم اما مادرم به بهانه شیوع کرونا مرا در خانه زندانی می کند تا نتوانم با عرفان معاشرت کنم. او نصیحتم می کند که این عشق های خیابانی فقط برای رسیدن به خواسته های هوس آلود است و ... در این هنگام کارشناس باتجربه کلانتری که با دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) رسیدگی به این پرونده را به عهده دارد در یک تماس تلفنی با عرفان و در حالی که دختر نوجوان صدایش را می شنید از او خواست تا برای ازدواج با «سعیده» نظر خود را بگوید ولی در کمال ناباوری پاسخ شنید که هیچ گاه قصد ازدواج با چنین دختری را ندارد و تنها برای یک معاشرت اجتماعی او را پذیرفته است و ...
شایان ذکر است، در حالی که مشاور کلانتری، پرونده های متعددی از فرجام تلخ و هولناک عشق های خیابانی را در مقابل دختر نوجوان گشوده بود او با عذرخواهی از مادرش به دنبال تصمیمی برای ازدواج عاقلانه از کلانتری بیرون رفت و ...
منبع: تابناک
کلیدواژه: سیروس عسگری بیماری کاوازاکی طرح شفافیت آراء مینیاپولیس دختر نوجوان دوستی خیابانی مشاور نجات سیروس عسگری بیماری کاوازاکی طرح شفافیت آراء مینیاپولیس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۸۵۹۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(تصویر) عکسهایی از جشن عروسی دختر ناصرالدینشاه؛ ۱۳۰ سال قبل
در اینجا تصاویری از جشن عروسی اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه قاجار را ملاحظه میکنید؛ این مراسم در سال ۱۲۷۳ شمسی یعنی درست ۱۳۰ سال قبل برگزار شد.
به گزارش فرادید؛ عزیزالسلطان، ملقب به ملیجک دوم، برادرزادۀ یکی از همسران شاه به نام امینه اقدس بود و در ایام کودکی در نزد ناصرالدین شاه ارج و قرب خارقالعادهای داشت؛ به طوری که محبت شاه نسبت به او از محبتی که به فرزندان خود داشت بیشتر به چشم میآمد.
عزیزالسلطان در سن ۱۶ سالگی با اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه ازدواج کرد؛ جشن ازدواج این دو نفر یکی از مفصلترین و گرانترین عروسیهای آن زمان بود که در کاخهای مختلف و به مدت چند روز برگزار شد. در این مراسم اقشار مختلف مردم از درباریان، روحانیون و مردم عادی حضور داشتند.
دو عکس نخستی که ملاحظه میکنید در کاخ گلستان گرفته شدهاند و مربوط به مهمانان درباری و مقامات حکومتی و نزدیکان آنها هستند.
عکس سوم نیز حضور جمعی از روحانیون را در این مراسم نشان میدهد. این عکس در عمارت بهارستان گرفته شده؛ همان ساختمانی که بعدها به عنوان مجلس شورای ملی مورد استفاده قرار گرفت.