Web Analytics Made Easy - Statcounter

شبنم روحی-جماران:بهمن ماه سال گذشته و در زمان حضور ایرج عرب به عنوان سرپرست در فدراسیون دوومیدانی، دو پرتابگر ایران به نام های بهنام شیری و حسین رسولی برای برگزاری اردوی آماده سازی راهی بلاروس شدند. اردویی که باتوجه به شرایط جغرافیایی بلاروس در آن زمان و همچنین رکوردهای این دو ورزشکار باعث اعتراض هایی شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به دلیل همه گیری ویروس کرونا این دوومیدانی کاران مجبور شدند بیش از زمان تعیین شده در این کشور بمانند؛ تا درنهایت بعد از کش و قوس های فراوان بهنام شیری، اواسط خرداد به ایران بازگشت اما خبری از رسولی نبود!

علت برنگشتن حسین رسولی پرتابگر دیسک ایران به کشور بنابر آنچه از سوی پدرش عنوان شده، ازدواج در بلاروس است؛ آن هم بخاطر علاقمند شدن او به یک دختر بلاروسی.

مهدی مبینی سرپرست فدراسیون دوومیدانی با تایید این مطلب اظهار کرد که پدر رسولی عنوان کرده او درگیر کارهای ازدواج خود در بلاروس است و به همین دلیل در این کشور مانده تا در هفته های آتی به ایران برگردد.

مخفی کردن ازدواج!

اما به نظر می رسد احتمالا همه چیز به این مسئله باز نمی گردد. رسولی که با پول فدراسیون (بیت المال) توسط ایرج عرب به بلاروس فرستاده شده، اگر در نظر داشت به خاطر ازدواج در بلاروس بماند باید هزینه اقامت خود به خاطر این مسائل را شخصا پرداخت می کرد.

اینکه رسولی تصمیم به ازدواج در کشور بلاروس گرفته یا خیر یک مسئله شخصی است و به فدراسیون هم ارتباطی ندارد اما اینکه این موضوع مدت ها از مسئولان مخفی شده و صحبت های متنقاضی هم صورت بگیرد کار اخلاقی نیست.

بنابر اطلاعات خبرنگار جی پلاس؛ این اتفاقات در حالی رخ داده که حدود 17 هزار و500  دلار برای اقامت شیری و رسولی از سوی فدراسیون هزینه شده و فدراسیون به تعهداتش در سه ماه تعیین شده پایبنده بوده است. حتی سفارت ایران در بلاروس هم چندین بار شرایط خوبی را برای این دو ورزشکار ایرانی مهیا کرده و پیگیر وضعیتشان بوده است.

البته شاید برخی  قول ها نظیر پرداخت دستمزد 1500 دلاری در بلاروس و جوسازی ها به مانند کسب سکوی المپیک 2020 توسط او در این اتفاق بی تاثیر نبوده و رسولی را به ماندن در بلاروس علاقمند کرده است. رسولی که جزء جوانان مستعد دوومیدانی ایران است پیش از این هم انتقادهایی را از فدراسیون دوومیدانی وقت، بخاطر ادعای عدم توجه کافی به خودش، مطرح کرده بود.

صحبت های متناقض در بلاروس

اما حسین رسولی 21 اردیبهشت در مصاحبه ای گفته بود که اوضاع آن ها در بلاروس وخیم است و حتی غذای درست و حسابی هم نخورده اند؛ و این چنین ادامه که: من و بهنام شیری روزهای خیلی سختی را سپری می‌کنیم و هیچ‌کس جویای حالمان نیست. اگر فدراسیون خزانه‌اش خالی بود چرا ما را به اردویی پر از استرس فرستاد؟ اکنون سه هفته است که غذای درست و حسابی نخورده‌ایم و هر روز ضعیف‌تر از دیروز می‌شویم حتی صاحبخانه به دلیل ندادن اجاره می‌خواهد که ما را از خانه بیرون کند. فدراسیون دوومیدانی با این کار آبروی من و بهنام شیری را نبرد بلکه آبروی ایران را برد. این بلایی که فدراسیون سر ما آورد از ۱۰۰ بار کرونا گرفتن برایمان بدتر بود! ما حتی پول برای غذا خوردن نداریم.

(برخی از تصاویر زیر در زمان همین مصاحبه های رسولی درصفحه اش منتشر شده که خیلی خبری از شرایط سخت نیست)

بعد از بازگشت شیری، حسین رسولی در مصاحبه دیگری  گفت: با پرواز بعدی که تقریبا دو هفته دیگر است، به کشور برمی‌گردم و در این مدت هزینه‌ های اقامتم با فدراسیون است. این‌ که دیگر به ایران برنمی‌گردم، درست نیست. (او اصلا اشاره ای به علت ماندنش نکرد!)

مصاحبه اول و دوم رسولی در تناقض با هم قراردارد. مثلا رسولی که شرایطش در بلاروس را تا این حد وخیم اعلام کرده بود، چگونه برای رهایی از چنین شرایط سختی همراه با شیری به ایران بازنگشت؟!

او که این شرایط دشواری در بلاروس دارد چطور تصمیم به ازدواج در همین وضعیت گرفت؟!

سوال دیگر هم اینکه او چرا همان مقطع اعلام نکرد که قصد ازدواج در این کشور را دارد و به همین دلیل می خواهد در بلاروس بماند؟ رسولی تاکنون در هیچ مصاحبه ای اعلام نکرده که برای پیگیری کارهای ازدواجش در بلاروس مانده و این موضوع هم توسط پدر او به سرپرست فدراسیون اعلام شده است!

همچنین او که در صحبت با نماینده سفارت ایران اعلام کرده با دختر مورد علاقه اش نامزد کرده چرا این موضوع را در مصاحبه هایش و حتی به فدراسیون نگفت؟!

جدا از هر نقدی که ممکن است به عملکرد فدراسیون دوومیدانی به ویژه درباره اعزام ها داشته باشیم اما درباره اینکه رسولی مدعی شده اگر فدراسیون پول نداشته، چرا او را به چنین اردوی طولانی مدتی اعزام کرده می توان این را هم گفت که در زمان اعزام شیری و رسولی اپیدمی کرونا وجود نداشت و قرار بر این بود آن ها زود به ایران برگردند.

در شرایطی که فدراسیون های ورزشی و همینطور دوومیدانی کاران ایران، برای حضور در بعضی اردوها محدودیت های مالی دارند و در راستای منافع ملی و افزایش احتمال موفقیت ورزش کشور برای المپیک 2020 اردوها را اولویت بندی می کنند، انتظار این هست که هزینه اقامت شخصی ورزشکاران در کشورهای خارجی، توسط فدراسیون ها هزینه نشود و چه بد که ورزشکاری پیرامون این موضوع طلبکار هم بشود!

حسین رسولی می تواند هر تصمیمی برای آینده اش بگیرد اما مناسب است که او پاسخگوی این رفتار ظاهرا نه چندان حرفه ای باشد و به ابهامات مطرح شده پاسخ دهد. (خبرنگار جی پلاس پیش از این یادداشت، تلاش کرد تا گفت وگویی را با این دوومیدانی کار کشورمان داشته باشد اما او با وجود دریافت پیام، هنوز پاسخی نداده است.)

256 41

کد خبر 1396993

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: دوومیدانی فدراسیون دوومیدانی حسین رسولی بهنام شیری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۲۱۵۲۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشیمانم!

مهاجرت‌های ناموفق هنرمندان و سلبریتی‌ها، سابقه‌ای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفه‌ای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرت‌هایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.

به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتاب‌زده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش می‌رسد. اخیرا صحبت‌های اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.

مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرت‌آموز را در بر می‌گیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غرب‌زدگی در ایران، طی سال‌های اخیر به شکل‌گیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرت‌کنندگان هم علنی نمی‌شود و به گوش مردم نمی‌رسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.

اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار می‌گیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل می‌گیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر می‌دهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست می‌دهد و از سوی دیگر نمی‌تواند به‌عنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر می‌شود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت می‌کنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهم‌ترین نمونه‌های فرجام مهاجرت‌های عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتی‌ها که فکر می‌کردند گروهی از مردم می‌توانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونت‌آمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که می‌خواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامی‌های داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بن‌بستی گرفتار می‌بیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانه‌های حرف‌هایش، تلویحا می‌پذیرد که تحت تاثیر جنگ‌های روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمع‌های خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری می‌کرد. مروری بر صحبت‌های این بازیگر نشان می‌دهد که وی روزگار خوبی را سپری نمی‌کند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیت‌های فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آن‌ها را، با لحنی حسرت‌بار، مرور می‌کند. 
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا می‌کند.
مهم‌تر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری هم‌صنفان خود را با جامعه‌ای بسیار محدود تاخت می‌زند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانه‌های افسردگی می‌شود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره می‌شود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخ‌نژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتی‌هایی که مهاجرت کرده‌اند هم به هر بهانه‌ای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست داده‌اند، حرف می‌زنند و آرزو می‌کنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخ‌نژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد می‌توانستند از مواهب توجه عمومی بهره‌مند باشند. حمید فرخ‌نژاد در مصاحبه‌ای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاری‌اش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش می‌گذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمی‌شد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دهه‌ها از مهاجرتشان می‌گذرد نیز می‌شود. مروری بر واکنش‌های خواننده‌های لس‌آنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی می‌کند و تقریبا هیچ‌یک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمی‌دهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پل‌های پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، می‌تواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • مطیعی: دو و میدانی را با کمترین تنش به رئیس جدید تحویل می‌دهیم
  • مدیر تیم‌های ملی دوومیدانی انتخاب شد
  • معتمدی: رکورد المپیک برای دوومیدانی ایران دست نیافتنی است
  • رقابت‌های آزاد دوومیدانی به تعویق افتاد
  • پشیمانم!
  • آمادگی بلاروس برای همکاری با ایران باوجود تحریم‌های غرب
  • اعلام آمادگی بلاروس برای توسعه همکاری‌های نظامی
  • تاکید وزرای دفاع ایران و بلاروس بر اجرای
  • دیدار وزیر دفاع ایران با وزیر دفاع بلاروس
  • توضیحات معتمدی درباره جلسه با ورزشکاران شانس المپیکی