Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- مادر رومینا به عنوان یک شاهد و یک مادر به ادعا‌های مطرح شده از سوی بهمن خاوری و همچنین مسائل مطرح شده در مورد نحوه برخورد پدر رومینا با او واکنش نشان داد و ادعای مخالفت پدر رومینا برای ازدواج با بهمن خاوری به دلیل اهل تسنن بودن را رد کرد، ادعایی که در مصاحبه ما با پدر رومینا هم رد شده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تاریخ انتشار: 20:07 - 20 خرداد 1399 - کد خبر: ۶۲۷۷۴۰

خبرگزاری میزان- برای شنیدن روایت مادر رومینا از ماجرای قتل وی، به گفت‌وگو با او نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

_ ارتباط پدر رومینا با او چگونه بود؟

مادر رومینا: با هم صمیمی نبودند؛ پدرش می‌گفت دوستش دارم، اما خواسته‌های او را برآورده نمی‌کرد.

_ چه زمانی متوجه شدید که رومینا با بهمن در ارتباط است؟

مادر رومینا: من اصلا این موضوع را نمی‌دانستم تا اینکه رومینا فرار کرد و مدتی دنبال او گشتیم تا اینکه فردای آن روز عموی رومینا آمد و گفت بهمن خاوری تصاویر رومینا را در اینستاگرام گذاشته است.

_ زمانی که متوجه شدید رومینا با بهمن خاوری فرار کرده است، شناختی نسبت به این خانواده داشتید؟

مادر رومینا: من نمی‌شناختم، اما پدرش خانواده خاوری را می‌شناخت.

بیشتر بخوانید: اولین گفت‌وگو با عامل جنایت تالش/بهشت کوچکی که با یک اشتباه ویران شد

_ آیا رومینا به بازپرس یا ماموران گفته بود که مرا به پدرم تحویل ندهید و پدرم قصد دارد مرا بکشد؟

مادر رومینا:چنین چیزی نگفته بود من انجا اصلا نشنیدم چنین صحبتی را.

_ آیا رومینا راضی شده بود که به منزل پدری بازگردد و در مورد اینکه گفته می‌شود به اجبار به خانه پدری بازگشت توضیح دهید.

مادر رومینا: با اختیار خودش آمد. زمانی که پدر رومینا به او گفت که بازگردد و دست و پای رومینا را بوسید، قبول کرد که بازگردد و فضا محبت امیز بود.

_ زمانی که رومینا به خانه می‌آید تا زمان وقوع قتل چقدر طول کشید؟

مادر رومینا: مجموعا حدود دو ساعت بیشتر طول نکشید.

_ پس از بازگشت رومینا به خانه کسی چیزی برای پدرش ارسال نکرد؟

مادر رومینا: نمی‌دانم.

_ علت مخالفت پدر رومینا برای ازدواج با بهمن چه بود؟

مادر رومینا: پدر رومینا بخاطر بهمن مخالفت می‌کرد و می‌گفت خانواده خوبی نیستند.

_ بهمن در مصاحبه با رسانه‌ها گفته بخاطر اینکه اهل سنت بوده است، اجازه ندادند با رومینا ازدواج کند.

مادر رومینا: ما چنین مسائلی را مطرح نکرده بودیم و مشکل هم نداریم.

این ادعا که پدرش به خاطر اهل سنت بودن بهمن با ارتباطشان مخالفت می‌کرده دروغ است.

_ فکر می‌کردید بهمن خاوری گزینه مناسبی برای رومینا بود؟

مادر رومینا: نه.

_ وقتی با گوشی شما چت می‌کرد متوجه نمی‌شدید؟

مادر رومینا: نه و در جریان رابطه‌اش نبودم.

_ یکی از دوستان رومینا گفته که رومینا از بهمن خاوری می‌ترسیده چرا که تعدادی عکس داشته، آیا شما از این مساله اطلاعی دارید؟

مادر رومینا: دو سه روز پیش شنیدم.

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: رومینا اشرفی قتل رومینا مادر رومینا بهمن خاوری پدر رومینا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۲۳۵۴۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر

منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.

در روزهای انقلاب این شهید در صحنه‌های مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیمایی‌ها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیه‌ها مشارکتی فعال شد.

شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.

وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.

این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر می‌برد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.

وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.

شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول می‌شد.

روز شهادت

حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریست‌های منافق به منزل آن‌ها می‌روند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریست‌ها به ماهیت آن‌ها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آن‌ها بست.

در این لحظه یکی از تروریست‌ها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریست‌ها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.

مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلوله‌ای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعله‌های آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.

روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت

دو موتور سوار زنگ می‌زنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 ساله‌ای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقت‌های امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات می‌کرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز می‌کند.

منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار می‌بندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سو‌تر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشه‌ها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاق‌ها و کمد‌ها را می‌چرخد که بقیه کجایند؟ غریبانه‌تر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش می‌کشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص می‌کوبند و می‌گریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ می‌دهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آن‌ها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز می‌بینند و بازهم از سعید نمی‌گذرند و تیری دیگر به او شلیک می‌کنند.

منبع:‌ میزان

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل توسط پسرش در پاسداران
  • قتل مادر با دمبل به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • قتل هولناک مادر با ضربات دمبل در پاسداران تهران
  • قتل مادر به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • قتل هولناک مادر با ضربه‌های دمبل
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک وزنه بدنسازی
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل توسط پسر
  • اقدام آتشین مرد نقاش | مادر و پسر ۱۱ ساله در خشم پدر سوختند
  • زایمان موفق خانم دامغانی در خانه با کمک اورژانس