قتل داماد در جشن تولد با ضربات قلوه سنگ به دست مادرزن
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۲۶۵۱۵۱
ساکنان یکی از برجهای خیابان الهیه، چند وقتی بود فهمیده بودند سرایدار جوان برج که با زن و فرزندش در اتاقک سرایداری زندگی میکرد یکدفعه غیبش زده است. نمیتوانستند ساختمان را بدون سرایدار رها کنند و دست از سر مرجان بر نمیداشتند و مرجان هر بار همان جواب قبلی را به آنها میداد: با همه دوستان محسن تماس گرفتهام، اما خبری از او ندارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مرجان میترسید همسایهها به او مشکوک شوند. برای همین به برادرش میلاد گفت باید برای ظاهرسازی هم که شده به اداره پلیس بروم و بگویم محسن گم شده. اگر نروم همسایهها به من شک میکنند.
زن جوان با پای خودش به اداره پلیس رفت و ناپدید شدن شوهرش را اطلاع داد. اما از همان موقع ماموران به خاطر ضد و نقیض گوییهای مرجان به او مشکوک شدند. ده ماه از ناپدید شدن ناگهانی محسن میگذشت که بالاخره زن جوان پرده از راز قتل همسرش برداشت و گفت مادرش او را به قتل رسانده و بعد با همدستی برادرش میلاد، جسد را دفن کردهاند.
متهمان در دادگاه اتهام خود را قبول کردند و مادر محسن تقاضای قصاص قاتل فرزندش را کرد. قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم، قتل را دفاع مشروع تشخیص دادند و با منتفی دانستن قصاص، متهم را به پرداخت دیه و تحمل ده سال حبس محکوم کردند.
الفبای برخورد با فرد معتاد را یاد بگیریم
دکتر مجید ابهری، روانشناس در تحلیل روانشناسی پرونده قتل محسن گفت: قتل به عنوان یکی از جرایمی که پایان دادن عمدی به زندگی انسانی دیگر است، از خشنترین جرایم محسوب میشود و و بالاترین درجه خشم یک انسان همین صدمه به انسان دیگر است. خشم و پرخاشگری در این حد، از ضعف کنترل هیجان رفتاری ناشی میشود و اعتیاد به عنوان عامل تشدید عوامل رفتاری یکی از اصلیترین دلایل بروز این قتل بوده است.
اعتیاد مرد، در بیشترخانوادهها، ناراحتی زن و ایجاد ترس از آینده را در پی دارد و همین باعث میشود دچار عدم امنیت روانی شده و به اضطراب دچار شود. در چنین موقعیتی کسی که با فرد معتاد زندگی میکند به اندازه خود او نیاز به مراقبت و آموزش روانشناسی دارد و باید در مورد نحوه برخورد با معتاد آگاهی داشته باشد تا بتواند به زندگی خود و فرد معتاد کمک کند.
تسلط بر الفبای رفتار با یک معتاد کمک میکندخانوادهها دچار چنین تشنجهای منجر به خشونت نشوند. شروع درگیری فیزیکی از سوی مقتول ناشی از عوارض اعتیاد بوده، اما برخورد دیگر اعضای خانواده هم نشاندهنده آن است که در کنترل رفتار مهارت نداشته و در مواجهه با رفتارهای پرخاشگرایانه، مهارت ایستادگی و بروز عکسالعمل مناسب را نشان ندادهاند.
میخواست دخترم را خفه کند
دستش به خون دامادش آلوده شده و حالا با دستبند زندان به دادگاه آمده تا از خود دفاع کند. در راهرو که راه میرود صورتش را از نگاه آدمها میدزدد. نمیخواهد با کسی چشم در چشم شود. پس از چند دقیقه وارد شعبه دوم میشود. زنی که در دادگاه تقاضای قصاص او را کرده، مادرشوهر دخترش است و حالا در عزای پسرش داغدار شده. بعد از محاکمه دقایقی پای گفتوگوی متهم پرونده مینشینیم.
چند سال داری؟
۵۴ ساله هستم. چهار فرزند دارم که وقتی خیلی کوچک بودند یتیم شدند. خانه مان قزوین بود. در باغهای کشاورزی کار میکردم تا خرج بچههایم را بدهم.
چند سال بود دخترت با محسن ازدواج کرده بود؟
هفت سالی میشد با هم زندگی میکردند. محسن با عموی بچههای من آشنا بود. اما بعد از اینکه با مرجان ازدواج کرد فهمیدیم اعتیاد دارد. پسر خیلی خوبی بود و اهل کار. من دوستش داشتم و به خاطر اتفاقی که افتاده خیلی عذاب وجدان دارم. مرجان با اعتیادش مشکل داشت. یک بار در خانه مادرشوهرش فهمیده بود شوهرش موادمخدر مصرف کرده و با هم دعوا و کتک کاری کرده بودند. بعد میخواست طلاق بگیرد، اما محسن راضی به جدایی نشد.
از روز حادثه بگو.
یک سال بود که مرجان بچهدار شده بود. به من زنگ زد و گفت تولد دخترش است. محسن در یک ساختمان در الهیه تهران سرایدار بود و برای همین دخترم دور از من زندگی میکرد. خواست برای تولد دخترش به تهران بیایم تا تنها نباشند. پسرم هم میخواست از بازار تهران جنس بخرد و بفروشد.
چون آن موقع میلاد دستفروشی میکرد. تولد گرفتیم و خیلی به ما خوش گذشت. در جمع کوچکمان گفتیم و خندیدیم و بعد میلاد و محسن به استخر ساختمان رفتند. همه چیز خیلی خوب بود، اما یکدفعه مرجان و محسن دعوایشان شد. مرجان میگفت مقدار زیادی مواد از جیب محسن بیرون ریخته که میخواسته مقداری از آن را مصرف کند و بقیهاش را بفروشد.
محسن عصبانی شد و مرجان را کتک زد. میگفت، چون در کار من دخالت میکنی تو را میکشم. بعد نشست روی سینه مرجان و با دو دستش گلوی او را فشار میداد. من او را عقب میکشیدم، اما حریف نمیشدم از مرجان جدایش کنم. نوه ام هم داشت گریه میکرد و نفسش بالا نمیآمد. نمیدانستم باید به داد کدامشان برسم. مرجان سیاه شده بود. یکدفعه چشمم به قلوه سنگی که کنار ماشین لباسشویی گذاشته بودند افتاد. آن را برداشتم و چند ضربه به سر محسن زدم.
همان موقع تمام کرد؟
مرجان روی صورتش آب ریخت، اما تکان نمیخورد. دستم را جلوی صورتش گرفتم متوجه شدم دیگر نفس نمیکشد. شروع کردم به کتکزدن خودم. نمیدانستم در یک لحظه چه شد که این بلا را سر خودم و او آوردم.
پیشنهاد خودت بود که جسد را دفن کنید؟
با بچههایم این تصمیم را گرفتیم. مرجان گریه میکرد و میگفت نمیتوانم تو را لو بدهم. میترسیدند من را اعدام کنند. وقتی میلاد به خانه آمد و موضوع را فهمید، حالش منقلب شد. او جوان آرامی است. اهل دعوا و پرخاشگری نبود. دانشجوی رشته معماری بود و الان درسش تمام شده و کار خوبی پیدا کرده است. اما فقط برای کمک به من، جسد محسن را با ماشین به اطراف قزوین برد و دفن کرد. میگفت اگر در خیابان رهایش کنیم، پلیس قبل از هر کس به ما شک میکند.
الان مرجان تنها زندگی میکند؟
نه با بقیه بچههایم در قزوین زندگی میکند. خانواده محسن، دخترش را بردهاند. مرجان در کارخانه تن ماهی کارگری میکند. اما هم او و هم بقیه بچههایم افسردگی گرفتهاند. خیلی ناراحتند که من در زندانم. اقوامم با من قهر کردهاند و میگویند کاری کردی که پایت به زندان باز شد.
روزهایت را در زندان چطور میگذرانی؟
بافتنی میبافم و تلویزیون میبینم.
برای جلب رضایت کاری کردهاید؟
یک بار چند نفر از اقواممان با مادر محسن حرف زدهاند. اما او داغدار است و راضی به رضایت نیست. او هم دو پسرش را تنهایی بزرگ کرده بود. چشم امیدش فقط به بچههایش بود که حالا یکی از آنها کشته شده است. من نمیخواستم او را بکشم. فقط میخواستم دخترم را نجات بدهم.
منبع: روزنامه جام جم
منبع: اکوفارس
کلیدواژه: بچه هایم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۲۶۵۱۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی | ماجرای تلخ عروسی هایی که عزا می شوند
همشهری آنلاین _ فتانه احدی: جمعه گذشته در روستای الله آباد شهرستان عنبرآباد در استان کرمان مراسم جشن عروسی برپا بود و بسیاری از مردم روستا در این مراسم شرکت کرده بودند.
داماد جوانی اهل کرمان و عروس اهل بندرعباس بود و از آنجا که پدر داماد در روستای الله آباد زندگی میکرد، مراسم عروسی نیز در همان روستا برگزار شده بود. علاوه بر اقوام داماد و اهالی روستا، بستگان عروس نیز از بندرعباس راهی الله آباد شده بودند تا شروع زندگی زوج جوان را جشن بگیرند.
از صبح جمعه هر دو خانواده در تکاپوی برگزاری مراسم بودند. بعد از اینکه خطبه عقد عروس و داماد خوانده شد، نوبت به جشن و پایکوبی رسید. همه چیز خوب پیش میرفت و همه خوشحال در انتظار ورود عروس و داماد به داخل سالن بودند که ناگهان حادثه هولناکی رخ داد.
تیراندازی مرگباروقتی عروس و داماد به مجلس رسیدند، همه شروع کردند به رقصیدن و شادی کردن، در بین میهمانان ۳ نفر از دوستان دوران سربازی داماد نیز بحضور داشتند که از بندرعباس خود را به مراسم رسانده بودند.
منصور بهمنی دهیار روستای الله آباد عنبرآباد در گفتوگو با همشهری میگوید: یکی از دوستان داماد با خود کلت کمری آورده بود تا مطابق رسم غلطی که در بعضی از عروسیها وجود دارد، با آن تیراندازی کند. او شروع به رقصیدن کرد اما چون مشروبات الکی مصرف کرده بود، حالت عادی نداشت و در همان حال ناگهان سلاحش را به دست گرفت و شروع به تیراندازی کرد.
او ادامه میدهد: چون حال پسر جوان خوب نبود، نمیدانست که سر اسلحه را به کدام سو گرفته است. او چند گلوله شلیک کرد و ناگهان خواهر داماد در اثر اصابت گلوله به سرش نقش زمین شد.
وقتی این اتفاق افتاد، ضارب که همچنان در حال رقص بود، از سر و صدای موزیک متوجه کارش نشد و باز هم شلیک کرد که این بار خاله عروس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و گلوله به شکمش خورد و بر زمین افتاد.
بهمنی میافزاید: با جیغ و فریاد میهمانان همه متوجه این حادثه و گلوله خوردن این دختر جوان شدند. پس از آن بود که همهمه به پا شد و عروسی با شیون مهمانان و خانواده عروس و داماد به عزا تبدیل شد.
شب زیبایی که عروس و داماد انتظارش را داشتند یکباره به شب عزای دو دختر جوان تبدیل شد. خانوادهها همه تلاش خود را کردند تا دو دختر را به بیمارستان برسانند اما کار از کار گذشته بود و هر دو جان خود را از دست داده بودند. از سوی دیگر ضارب وقتی متوجه شد چه حادثهای رخ داده است، به همراه یکی از دوستانش فرار کرد و به بندرعباس گریخت. دهیار الله آباد ادامه میدهد: دوست سوم که راننده بود، توسط پلیس دستگیر شد. ماموران پلیس با حضور در محل حادثه تحقیقات خود را آغاز کردند.
پلیس وقتی متوجه شد که ضارب فرار کرده است، در تحقیقاتی که انجام داد، رد ضارب را در بندرعباس شناسایی کرد.
بهمنی اضافه میکند: یکشنبه که به اداره آگاهی رفته بودم، متوجه شدم که پلیس بندرعباس رد ضارب را گرفته و برای دستگیریاش راهی محل اختفای او شده اما وی مقاومت کرده و درگیری به وجود آمده است. در این درگیری ضارب تیر خورده و دستگیر و راهی بیمارستان شده است تا بعد از معالجه به مراجعه قضایی تحویل داده شود.
رسمی که کشتههای زیادی داده استپس از جمعه غمانگیز روستای اللهآباد، خواهر داماد صبح یکشنبه به خاک سپرده شد و پیکر خاله عروس نیز برای دفن به بندرعباس انتقال یافت.
به گفته دهیار روستای اللهآباد، رسم غلط تیراندازی در مراسم عروسی تا کنون باعث مرگ افراد زیادی شده است. این رسم در مناطق جنوبی کرمان وجود دارد و هر سال باعث مرگ افراد زیادی میشود.
وی میگوید: باید با کسانی که در مراسم ختم و عروسی اقدام به تیراندازی میکنند، برخورد شدید شود تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.
تیراندازی های مرگبار در یک سال گذشتهرسم غلط تیراندازی در مراسم عزا و عروسی در سالهای اخیر قربانیان زیادی به جا گذاشته است. این در حالی است که در همه این سالها پلیس، دستگاه قضایی و رسانهها درباره این رسم غلط و تبعات آن بارها هشدار دادهاند. مهمترین حوادث اینچنینی را با هم مرور میکنیم.
مرگ جوان ۲۷ سالهدر یکی از روستاهای بروجرد رسم غلط تیراندازی در عروسی حادثه مرگباری آفرید. این حادثه ۳ خرداد سال گذشته رخ داد. وقتی مهمانان در حال جشن و پایکوبی بودند، دو نفر که وظیفه تیراندازی در عروسی را برای احترام به مهمانان بر عهده داشتند، با شلیک گلوله باعث مرگ یک جوان ۲۷ ساله شدند و خاطرهای هولناک برای عروس و داماد باقی گذاشتند.
کشته شدن داماد
یکی از دردناکترین حوادث رسم تیراندازی در یکی از روستاهای کهگیلوهه و بویر احمد اتفاق افتاد. ۳۱ تیر سال گذشته، وقتی عروس و داماد دست در دست هم پیشاپیش خانواده و مهمانان وارد حیاط خانه پدر داماد شدند، یکی از مهمانان تفنگ به دست برای خوشامدگویی به مهمانان شروع به تیراندازی کرد که ناگهان یکی از گلولهها بر قلب داماد اثابت کرد و باعث جان باختن او شد و خانوادهاش را داغدار کرد.
برادرعروس کشته شد
پنجشنبه شب ۲۱دی ۱۴۰۲، در روستای سرآسیاب شهرستان لنده در کهگیلویه و بویراحمد شلیک گلوله توسط یکی از مهمانان که در حین رقص و پایکوبی تیراندازی میکرد، باعث مرگ برادر عروس شد. این مرد ۴۲ ساله بر اثر شلیک گلوله جان خود را از دست و عروس در شب عروسیاش برای همیشه عزادار برادرش شد.
شامگاه ۲۸ اسفند سال گذشته در شهر ایذه، وقتی عروس و داماد وارد تالار عروسی شدند، یکی از مهمانان با اسلحه شکاری خود، شروع به تیراندازی کرد و با این کار ۱۳ نفر از مهمانان به شدت زخمی و روانه بیمارستان شدند، این اقدام باعث برهم خوردن عروسی شد و شبی که قرار بود برای حاضران و عروس و داماد به شادی ختم شود، با شیون و زاری پایان یافت.
کودک ۹ ساله جان باخت۸ اسفند سال گذشته نیز سنت تیراندازی جان یک کودک را گرفت. کودک ۹ ساله اهل روستای چاهدروا شهرستان مُهر در استان فارس، در اثر تیراندازی در عروسی به شدت مجروح شد. او را به بیمارستانی در لامرد برای معالجعه منتقل کردند اما چون شدت جراحات زیاد بود، کادر پزشکی درخواست کردند که با اورژانس هوایی به شیراز منتقل شود، اما قبل از رسیدن اورژانس، کودک جان خود را از دست داد.
مرگ در تالار عروسی۷ فروردین امسال، یکی از تالارهای شهرستان گتوند در خوزستان میزبان عروسی و مراسم جشن و پایکوبی بود. با ورود عروس و داماد به داخل محوطه بیرونی تالار، یکی از بستگان برای خوشآمد گویی به عروس و داماد در میان حضار، خانواده و بستگان شروع به تیراندازی کرد. صدای تیراندازی شور و شادی مهمانان را چندبرابر کرد اما غافل از اینکه یک جوان ۳۲ ساله در این بین بر اثر شلیک گلوله بر زمین افتاده است. تیراندازی در شلوغی و همهمه مهمانان ادامه داشت تا اینکه جیغ و فریاد باعث شد تا مهمانان متوجه تیرخوردن مرد جوان شوند.
بدین ترتیب شیون و زاری جای خود را به پایکوبی و شادی داد. آن جوان در همان لحظه جان خود را از دست داد و عروسی شروع نشده پایان یافت و تبدیل به عزا شد.
۱۸ شهریور سال گذشته، وقتی شاعران معروف خوزستانی در یک مراسم ختم در بندر امام خمینی گرد هم آمدند، یکی از حاضران در این مراسم بر اثر رسم غلط تیراندازی، شروع به شلیک تیرکرد که ناگهان چند تیر به سوی حضار شلیک شد و حیدر حیدری شاعر عرب خوزستانی اهل رامشیر بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد و همچنین علی مجدم، شاعر عرب اهل آبادان بر اثر اصابت تیر مجروح و به بیمارستان منتقل شد.
کد خبر 847847 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تیراندازی مجله مرگ حوادث ایران