فتحی: جباری به حجازی، پورحیدری و روشن توهین کرد و گفت آنها استقلالی نیستند/در دادگاه منتظر او هستم
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۲۹۰۶۰۹
مدیرعامل سابق باشگاه استقلال گفت: علی جباری به دوستان خودش رحم نمیکند و حتی حرمت کسانی که اسطوره باشگاه هستند را نگه نمی دارد زیرا او به حجازی، پورحیدری، روشن و مظلومی توهن میکرد.
امیر حسین فتحی در گفت و گو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، در واکنش به اظهارات امروز علی جباری عنوان کرد: آقای جباری! در مصاحبه امروزم تاکید کردم شما هر حرفی بزنید من جوابتان را میدهم ضمن آنکه منتظر هستم در دادگاه پاسخ محکمه پسند بزنید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: اگر منِ امیر حسین فتحی خیانتی کردهام و حقوق 25 میلیون تومانی گرفتهام لطفا در دادگاه این موضوع را اثبات کنید. حرف شما از سرِ نا آگاهی و تحریک است و کسانی که چنین حرفی در مورد من زدهاند و به شما تاکید کردند این مسائل را عنوان کنید را در محاکم قضایی ملاقات خواهم کرد.
مدیرعامل سابق استقلال ادامه داد: آقای جباری! شما کسی هستید که به خودتان اجازه میدادید به اسطوره های بزرگ و فقید باشگاه استقلال، در کمال بیاخلاقی و در کمال ناجوانمردی توهین کنید. شما به زنده یاد حجازی، زنده یاد پورحیدری، غلامحسین مظلومیِ مظلوم توهین کردید. شما چند بار به من گفتید حجازی استقلالی نبود؟ شما چند بار به من گفتید حجازی پول گرفت و به شهباز رفت و استقلال را فروخت؟ خوشبختانه همه این صحبتها را در حضور کسانی کردید که زنده هستند و به وقتش شهادت میدهند.
فتحی تاکید کرد: این شما نبودید که به من گفتید پورحیدری بنده پول بود؟ شما نگفتید او به خاطر پول به آلومینیوم اراک رفت؟ شما چند بار گفتید پورحیدری به خاطر پول به فجر سپاسی و پاس همدان رفت؟ شما به حسن روشن توهین کردید و گفتید زمانی که ما در تهران تیم را اداره میکردیم روشن در کشورهای عربی خوشگذرانی میکرد. شما حتی به دوست صمیمیات آقای نصرالله عبداللهی که مردی صبور و باوقار است توهین کردید و میگفتید او جزو خانواده شاهین است.
وی یادآور شد: وقتی کسی که به دوستان خودش توهین میکند و اینقدر حسادت دارد که همبازیان خودش را پشت سرشان خراب میکند، من فتحی چه توقعی باید داشته باشم؟ مشکل من این است که باشگاه در آمد کافی نداشت تا به شما پول بدهم. شما (جباری) به دنبال این هستید که ماهی 500 هزار تومان پول بگیرید اما چون فتحی نمی توانست این پول را به شما بدهد علیه او مصاحبه میکنید.
مدیرعامل سابق باشگاه استقلال خاطر نشان کرد: موسوی عضو سابق هیات مدیره استقلال شما را جمع کرد و پول هم به شما داد اما باز هم بر خلاف اخلاق عمل کردید و مفاد همان جلسه را به فرد دیگری منتقل کردید. آقای جباری!دوره این بداخلاقیها تمام شده است. من اگر تا امروز این مطالب را عنوان نمیکردم به این دلیل بود که هواداران به برخی از پیشکسوتان خودشان بدبین شوند. آقای جباری! تاکید میکنم وقتی هر چه دلت میخواهد میگویی من هم آن ها را بی پاسخ نمی گذارم.
فتحی تاکید کرد: در این مصاحبه هم تاکید میکنم، باز هم اگر بخواهید به من و امثال من توهین کنید مقابل شما می ایستم، امروز و یک بار برای همیشه این کار را می کنم،شاید من وسیله ای باشم که خیلی ها، آن روی دیگر شما را بشناسند. مطمئن باشید حرف های دیگری دارم که اگر لازم باشد آنها را هم به زبان خواهم آورد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: استقلال دادگاه توهین اسطوره تست3 استقلال دادگاه توهین اسطوره ورزشی امیر حسین فتحی فتحی جباری پورحیدری حجازی روشن خبرگزاری فارس فارس آقای جباری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۲۹۰۶۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشتهایم و بحث کردهایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیبهای حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیتها و چهرههای مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیتهای مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلتهای سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.
چالشی مهم در برابر فیلمهای تاریخی
ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلمهای تاریخی ما معمولاً به ملغمهای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل میشود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصهای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلمها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیتها و مکانهای خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلمها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته میشود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهرهمندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر میشود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگیشان، راههای نپیموده زیاد است اما حداقل میتوانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشتههای کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن میگویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن میگوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی میشناسد، جریانهای معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن میکند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبههای در آنها نیست.
یک شمس تبریزی مهربان
تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) میتوان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج میکند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک میدهد که همه چیز را در عشق و مهربانی میبینند، با مذهبیها در جنگند و جانشان را در این راه میدهند و نتیجه همه مبارزه هایشان میشود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل میکند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفتههایی که از او باقی مانده است و نوشتهها و گفتههای دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس میدانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیدهاند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمیداشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایتها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.
جلالالدین محمد تهرونی
برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصهای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصهای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش میکشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در میآورد که کارگردان و نویسنده دلشان میخواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق میکنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن میشود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد میزده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جاییهای تاریخی و انتقال دادن گذشتهای دور به امروز، باعث میشود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!
آرش شفاعی