موسوی خوئینیها؛ روحانی رازهای مگو/ سیاستمداری که نتوانست مورد اعتماد حاکمیت باشد
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۲۳۹۴۰
رویداد۲۴ هفته گذشته خبر رسید که شیخ مهدی کروبی در حصر زمین خورده و دستش شکسته است. برای طرفداران کروبی خبر تلخی بود و هر کس به طریقی به این اتفاق واکنش نشان داد. اعتماد ملی بیانیه داد، جوانان توییت کردند و بزرگترها در اینستاگرام استوری گذاشتند. در این میان یک رفیق قدیمی هم نامه نوشت؛ مردی که میانهای با شبکههای اجتماعی ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
موسوی خویینیها در این نامه نوشت: «خبر عارضه اخیر و حادثه پس از آن به ویژه در شرائط ناگوار حصر موجب تاسف و نگرانی گردید هر چند بهبود نسبی پس از آن از نگرانی علاقمندان کاسته است و اطمینان دارند که این عوارض و حوادث و دیگر مشکلات که در این سالها به ویژه در دوران حصر فراوان بوده است خللی در اراده جنابعالی در ادامه راهی که انتخاب کردهاید ایجاد نمیکند. با این همه از خداوند مسئلت داریم که دوران حصر همزمان با حل مشکلات فرساینده کشور و ملت به پایان برسد و با تدبیر و پایبندی به اصول و ارزشهای تغییر ناپذیر انقلاب اسلامی، ایران و ملت ایران راه عزت و اقتدار و سربلندی را ادامه دهد و فشارهای وارد بر مردم به ویژه فشار اقتصادی که معیشت اقشار بسیاری را سخت به چالش کشیده است برداشته شود. از خداوند عافیت کامل و عاجل و طول عمر برای جنابعالی و رفع حصر شما و دو عزیز دیگر جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد مسئلت دارم.»
در میان سیاستمداران، نمیتوان به هر کسی تاریخساز گفت، اما موسوی خوئینی تاریخساز است. یک بار بهمن ۵۸ که تصمیم گرفت دانشجویان را به سفارت آمریکا بفرستد که منجر به قطع ارتباط سفارتخانههای ایران و آمریکا تا امروز شده است و دوم زمانی که تیر ۷۸ تصمیم گرفت تیتر یک روزنامه سلام را علیه وزارت اطلاعات انتخاب کند. این تصمیم منجر به توقیف روزنامه سلام و بعد از آن منجر به حوادث کوی دانشگاه شد.
موسوی خوئینیها البته جریانساز هم بوده است. دانشجویان خط امام از زمان تسخیر سفارت ارتباطات خود را حفظ کردند و در نهایت اکثریت آنها جبهه مشارکت را در دهه هفتاد تاسیس کردند. به جز آن، مجمع روحانیون مبارز نیز محصول انشعاب موسوی خوئینیها و همفکران او از جامعه روحانیت مبارز شد. جریانی که حالا با پیر شدن موسسان آن به مرور مثل تشکل اصولگرای جامعه روحانیت مبارز، به حاشیه رفته است.
موسوی خوئینیها البته مرد سکوت است. بر خلاف بسیاری سیاستمدارن مثل هاشمی رفسنجانی که صدها مصاحبه و هزاران صفحه خاطرات نوشتهاند، موسوی خوئینی، مدیر یکی از مهمترین روزنامههای بعد از انقلاب، اهل پاسخ نبوده است. گرچه او مدافع صریح اللهجه هاشمی رفسنجانی بود، اما به نقدهای مهمی که به او وارد شد، پاسخ نمیگوید. همین است که او هنوز برای ابراز همدردی نامه مینویسد. زمانی هم ماجرا تغییر میکند و پس از مرگ هاشمی مصاحبهای تند علیه او میکند: «وجه منفی رویکرد آقای هاشمی این بود که در مسیر هدفش، اگر معتقد بود کاری باید انجام شود، دیگر هیچ مانعی را بر سر راه نمیپذیرفت؛ چه این مانع قانون باشد، چه اشخاص و حقوق دیگران.»
بیشتر بخوانید: منتجبنیا: موسوی خویینیها ۱۰ سال یکبار مصاحبه نمیکند، در سالگرد هاشمی این حرفها را میزند!
به گزارش رویداد۲۴ لااقل سه ابهام درباره موسوی خوئینی وجود دارد. اولین ابهام به دوران تحصیل او بازمیگرد. یکی از عجیبترین گفتهها درباره زندگی محمد موسوی خویینیها به سفر او به شوروی و تحصیل در دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو اختصاص دارد.
خویینیها در تنها واکنشی که نسبت به این حرفها درباره خود داشته است، میگوید: «در سالهای اخیر کتابی به نام شنود اشباح منتشر شد که در ارتباط با من یادداشتهایی را از مجلات خارجی جمعآوری کرده بود و مرا این طور معرفی کرد که یک عنصر وابسته به شوروی هستم، تحصیلاتم نیز در دانشگاه پاتریس لومومبا در مسکو بوده است. این کتاب اینطور میخواهد القا کند که، چون من از نزدیکان امام بودم، خواستههای شوروی را به امام القا میکردم. حتی به خاطر دارم نخستین سالی که بنده به عنوان امیرالحاج به مکه مشرف شدم، در تمام نشریات عربستان این مطالب را چاپ کردند که بگویند این کسی که آمده، مارکسیست است و وابسته به شورویهاست و اصلا بزرگ شده مسکو است.»
ابهام دیگر به ماجرای شهادت رجایی و باهنر باز میگردد. موتلفه اسلامی به رهبری لاجوردی در آن زمان معتقد بود بهزاد نبوی و خسرو تهرانی در ترور شهید رجایی و شهید باهنر دست داشتند. موسوی خوئینی، اما امام را قانع کرد که این افراد بیگناه بودند. در این میان تقی محمدی هم خودکشی میکند.
اما سومین ابهام، نه در راستای ابهامات بالا که برعکس آنهاست. موسوی خوئینی که پیش از انقلاب به خاطر تهیه اسلحه برای مجاهدین خلق متهم شده بود و بعد از انقلاب هم به خاطر تحصیل در مسکو و شهادت رجایی، به ارتباط با گروهکها و شوروی متهم میشد، در جریان اعدامهای دهه شصت، دادستان کل کشور بود. درباره نقش موسوی خوئینیها در این اعدامها ابهامات زیادی وجود دارد که هنوز پاسخ داده نشده است، اما نکته جالب اینجاست که موسوی خوئینی که هرگز شاگرد امام خمینی نبود و بیشتر به خاطر نزدیکی با آیت الله منتظری مشهور بود، بعد از مواضع آیت الله منتظری درباره اعدامها، خود را چپ خط امام نامید! حتی مجمع روحانیون مبارز در دهه هفتاد هم بیانیههایی در نقد مرحوم منتظری منتشر میکرد.
موسوی خوئینی بعد از حوادث ۸۸ نیز تصمیم به سکوت گرفت. مرد تندروی دیروز، که اولین فعالیت سیاسیاش اعتراض به آیت الله گلپایگانی و دفاع از قرائت مبارزاتی از شیعه بوده است، سالهاست که دوست دارد مورد اعتماد حاکمیت باشد. حتی اگر حاکمیت او را طرد کرده باشد.
لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک خبر های مرتبطمنبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 موسوی خویینی ها اصلاح طلبان موسوی خوئینی ها موسوی خویینی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۲۳۹۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان پوتین؟!
برخی معتقدند مانند اتحاد جماهیر شوروی، رئیسجمهور فعلی روسیه هم شکننده است. اما آنها خیلی چیزها را نادیده میانگارند.
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت: ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.