نگاهی به خاندان «سادات طباطبایی» در تاریخ اسلام
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۶۹۴۵۴
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشتبهخشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
خاندان شیعی امامی و زیدی که سیزده قرن (از قرن دوم تا قرن ۱۴ق / هشتم تا ۲۰م) در حجاز، عراق، یمن، هند، مصر، شام و ایران میزیستند و اکنون نیز برخی از شاخههای آن در جهان اسلام پراکندهاند.
جد بزرگ آل طباطبا امام حسن (ع) است؛ به همین سبب به «سادات حسنی» مشهورند. نیای بزرگ آنها ابراهیم بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم بن حسن بن حسن (ع) است و نخستین بار همین ابراهیم بود که لقب «طباطبا» گرفت. گویا به علت گرفتگی زبان در تلفظ برخی حروف ناتوان بود و حرف «قاف» را «طاء» ادا میکرد و به همین سبب «قبا» را «طبا» تلفظ میکرد. دیگران این کلمه را مکرر ساخته و به «ابراهیم طباطبا» معروف شد و به تبع آن فرزندانش را نیز «آل طباطبا» خواندهاند. برخی نیز گفتهاند در زبان تَبَطی «طباطبا» یعنی «سیدالسادات» و هنگامی که ابراهیم از زندان ابوجعفر منصور دوانیقی آزاد شد و ناچاراً در عراق ساکن شد، تبطیان بومی بینالنهرین وی را «طباطبا» خواندند. ظاهراً این روایت اعتبار بیشتری دارد.
ابراهیم از یاران امام جعفر صادق (ع) و راوی حدیث است. او یک علوی معترض به خلافت عباسیان بوده و همواره تحت تعقیب و آزار حکومت قرار داشت و مدتها نیز در زندان به سر برد. او در کوفه درگذشت و در همین شهر به خاک سپرده شد.
پس از ابراهیم، فرزندش محمد و دیگر فرزندان و نوادگان وی بر ضد خلفای عباسی شورش کردند و به علت شرایط سخت سیاسی در عراق و حجاز به نواحی گوناگون گریختند و پنهان و آشکار به سازمان دادن نیروهای مخالف دستگاه خلافت پرداختند.
محمد بن طباطبا، از نوادگان ابراهیم، به یمن رفت و در صَعْده به حکومت رسید و در پی آن کسان دیگری از همین خاندان در این شهر حکومتی بنا نهادند که قلمرو آن رفته رفته گسترش یافت و تا اواسط سده چهاردهم هجری، به طور گسسته ادامه پیدا کرد. کاملاً مشخص نیست که آنها از چه زمانی به مذهب شیعی زیدی گراییدند؛ اما از اواخر سده سوم هجری که فرمانرواییشان در یمن آغاز شد، به عقاید سیاسی و فقهی زیدیان پایبند بودند و طی قرنها تحولاتی در این مذهب پدید آوردند. برخی از آنان نیز به ایران سفر کردند و در دیلم و طبرستان سکونت گزیدند و همراه دیگر شیعیان زیدی بر ضد عباسیان فعالیتهایی کردند و برای به تحقق رسیدن حکومت شیعی کوشیدند.
در اواخر سده سوم هجری، یکی دیگر از نوادگان ابراهیم به اصفهان سفر کرد و در این شهر سکونت گزید. سادات طباطبایی ایران بیشتر از نسل وی هستند که در زواره و اردستان و دیگر نقاط پراکنده شدند. عدهای از آنان نیز به تبریز کوچ کردند. در زمان فرمانروایی آق قوینلو عهدهدار منصب شیخالاسلامی آذربایجان بودند و پس از آن به خاندانهای متعددی، از جمله وهابی، وکیلی، عدل، دیبا و قاضی تقسیم شدند. در شیراز نیز نسب سادات انجوریان به زیدالاسود (از سادات طباطبایی) میرسد. ظاهراً طباطباییان ایران، شیعی امامی بودهاند.
در قرن سوم و چهارم هجری، تعدادی از سادات طباطبایی به مصر رفته، به فعالیتهای سیاسی، فکری و علمی دست زدند، اما نتوانستند حکومتی تأسیس کنند. در رمله شام نیز در قرن سوم هجری، یحیی فرزند قاسم بن ابراهیم طباطبا، معروف به رسّی، به فرمانروایی دست یافت. گویا سادات طباطبایی در شبه قاره هند نقش سیاسی، دینی و اجتماعی مهمی داشتند، ولی از احوال ایشان مطلب چندانی در دست نیست، جز آنکه در کتاب تاریخ برهان مآثر، تألیف علی بن عزیزالله طباطبایی حسنی، نام چند تن از بزرگان طباطبایی هندوستان آورده شده است؛ از جمله سید شاه میر طباطبا که از عالمان و امیران این سلسله است.
با وجود شهرت فراوانی که آل طباطبا در تاریخ یافته است، تنظیم یک تبارنامه روشن و کامل از این خاندان ممکن نیست. بر اساس منابع موجود، سلسلههای حکومتی و شخصیتهای علمی و سیاسی طباطبایی به قرار زیر است:
دولت آل طباطبا در کوفه: این حکومت در ۱۹۹ق تأسیس شد و دو سال به طول انجامید. بنیادگذار آن ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن اسماعیل مشهور به ابن طباطباست.
دولت طباطبای رسّی در یمن: این دولت را الهادی یحیی بنیاد هاد، اما قبل از تشکیل رسمی این سلسله دو تن از عالمان و مبارزان طباطبایی به نامهای قاسم رسّی و فرزندش حسین، زمینههای فکری و سیاسی نفوذ آنان را فراهم کردند. برخی امامان این سلسله بدین قرارند: الهادی الی الحق یحیی بن حسین (۲۴۵-۲۹۸ق)، المرتضی لذدین الله محمد بن یحیی الهادی (۲۷۸-۳۲۳ق)، ترجمان الدین احمد بن یحیی الهادی معروف به احمد ناصر (۲۷۵-۳۲۵ق)، المنتجب حسین بن احمد (متوفی ۳۲۹ق)، ابومحمد قاسم مختار بن احمد (متوفی ۳۴۴ق)، ابومحمد قاسم مختار بن احمد (متوفی ۳۴۴ق)، امام منصور قاسم بن علی عیّانی (۳۱۰-۳۹۳ق)، الداعی الی الله یوسف بن یحیی بن احمد ناصر (مقتول در ۴۰۳ق)، حسین بن قاسم عیانی (۳۷۶-۴۰۴ق)، امام عبدالله بن حمزه (۵۵۱-۶۱۴ق)، احمد موطیء بن حسین بن احمد، امام مهدی ابوطیر احمد بن حسین (۶۱۲-۶۵۲ق).
فقیهان و عالمان طباطبایی در مصر: چند تن از فرزندان و نوادگان قاسم رسّی و برخی از برادران وی به مصر رفتند و در آنجا ماندگار شدند. برخی از عالمان طباطبایی به قرار زیرند:
۱. احمد بن عبدالله بن ابراهیم طباطبا، ۲. محمد بن اسماعیل بن قاسم رسّی، ۳. احمد بن محمد بن اسماعیل، ۴. ابوالبرکات هادی بن حسین بن محمد علوی رسّی، ۵. ابوعبدالله حسن بن ابراهیم رسّی.
عالمان طباطبایی در عراق: محمد بن ابراهیم بن سلیمان بن قاسم رسّی، ملقب به توزون، در بصره ساکن شد و فرزندان او به «بنی توزون» شهرت یافتند. گروهی از این سادات نسبتشان به محمد بن ابراهیم میرسد. به همین علت به طباطبایی شهرت دارند. چند تن از سادات مشهور طباطبایی عراق عبارتاند از:
۱. ابوالمعمّر یحیی بن محمد بن قاسم بن محمد بن طباطبا، ۲. سید علی بن محمد علی طباطبایی، ۳. سید مهدی بن سید علی طباطبایی، ۴. سید ابراهیم طباطبایی، ۵. جلالالدین صفیالدین ابوجعفر محمد بن تاجالدین علی بن محمد بن رمضان معروف به ابن طقطقی.
عالمان و امیران طباطبایی در ایران: از اواخر قرن دوم هجری قمری، گروهی از علویان عراق و حجاز به علت شرایط نامساعد سیاسی در قلمرو خلافت عباسیان و آزار و اذیت امیران ترکنژاد آنان، به ایران پناه آوردند و در این سرزمین به جنگ سیاسی و قهرآمیز خود علیه عباسیان ادامه دادند یا به زندگی آرام خویش پرداختند. یکی از آنها احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بود که در اصفهان ساکن شد. فرزندان او در سدههای بعد در سراسر ایران پراکنده شدند و گروهی نیز بار دیگر به عراق رفتند؛ مانند آل بحرالعلوم و حکیم. از نسل احمد، فقیهان و عالمان ناموری در عراق و ایران پدید آمدند که برخی از آنان را میتوان نام برد:
۱. ابوالحسن محمد بن احمد، معروف به ابن طباطبا (متوفی ۳۲۲ق)، در اصفهان پا به عرصه وجود نهاد و همانجا در ۶۴ سالگی درگذشت؛ از این رو به ابن طباطبای اصفهانی معروف است. او در دوران ناتوانی عباسیان میزیست و یکسره به کارهای علمی و ادبی میپرداخت و از رفاه و ثروت بهرهمند بود. بیشترین علاقه و شهرت وی توجه به شعر و شاعری به زبان عربی بود. او آثاری را به نگارش درآورد که برخی از آنها بدین قرارند: المدخل فی معرفةالمعمّی من الشعر، الشعر و الشعراء، تهذیب الطبع).
۲. ابوالحسین علی بن محمد بن احمد، ملقب به شهاب، ادیب و شاعر. در اصفهان زاده شد و مانند پدر در ادبیات عرب مهارت یافت و در شاعری بلندآوازه شد و در اصفهان نیز درگذشت. آل بحرالعلوم که در سده یازدهم هجری از ایران به نجف هجرت کرد، با هجده نسل به علی شاعر (شهاب) اصفهانی میرسند.
۳. حسین بن محمد بن ابی طالب بن قاسم بن محمد، که نسبشناس و عالم طباطبایی ایران است.
۴. محمد بن محمد بن حسن بن ابی البرکات، به گفته ابن عنبه او از عالمان این خاندان و از نبیرگان محمد شاعر (ابن طباطبای اصفهانی) بود.
۵. ابواسماعیل ناصر الخراسانی، از نسل محمد شاعر اصفهانی بود و در سده پنجم هجری، در روزگار طغرل سلجوقی میزیست. کتاب منقلة الطّالبین نوشته اوست.
۶. امیر سراجالدین عبدالوهاب بن امیر عبدالغفار عالم، عارف، فقیه و شیخالاسلام که در اواخر سده نهم و اوایل سده دهم هجری میزیست. او از جانب فرمانروایان تبریز به سمت شیخالاسلام آذربایجان گماشته شد. وی از سوی شاه اسماعیل صفوی نزد سلطان سلیم عثمانی فرستاده شد. سلیم او را به زندان انداخت و تا هنگام مرگ سلیم در زندان بود و یک سال بعد از آزاد شدن، در استانبول درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
افزون بر عالمان یاد شده، افراد بسیاری از طباطبائیان ایران در مدت دوازده قرن به مراتب علمی، سیاسی و اجتماعی رسیدند که از آن جملهاند: سید محمد طباطبایی مجتهد، سید حسن مدرس، آیتالله سید محسن طباطبایی حکیم، آیتالله حسین طباطبایی قمی. این شخصیتها از بزرگترین و برجستهترین سادات آل طباطبا در ایران بودند.
منبع: آنا
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: تقویم تاریخ مشاهیر ایرانی سادات طباطبایی بن ابراهیم ابراهیم بن بن اسماعیل بن محمد بن یحیی بن بن حسین احمد بن بن قاسم بن احمد حسین بن قاسم بن علی بن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۶۹۴۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سیمینی که دانشور بود
سیمینِ دانشور و جلال آلِ احمد زوجی بینظیر بودند و به هم میبرازیدند! سیمین نویسندهٔ جریانسازی نبود اما آثارش صاحبسبک و منحصربهفرد است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زندهیاد سیمین دانشور را میتوان پرچمدار داستاننویسی مدرن زنان معرفی کرد. هرچند نام دانشور در کنار جلال همواره و همیشه به یاد میآید، اما او هیچگاه زیر سایه نام زندهیاد آل احمد قرار نگرفت. او به زنان ایران جرأت نوشتن داد؛ امری که بیشتر در گذشته در انحصار مردان بود و کمکم در دهههای گذشته شاهد تغییر بوده است.
هشتم اردیبهشتماه سالروز زنی است که دنیای داستاننویسی زنان ایران را وارد مرحله جدیدی کرد؛ مرحلهای که پس از او نامهایی در یادها مانده و میماند که ادبیات معاصر بخشی بزرگی از هویت خود را مرهون قلم آنهاست؛ از فریبا وفی و زویا پیرزاد گرفته تا شهرنوش پارسیپور و دیگران. سالروز میلاد او بهانهای شده است تا برخی از اهالی فکر و فرهنگ یادی کنند از خالق «سووشون». احمدرضا بهرامپور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در بخشهایی از یادداشتی که به همین مناسبت نوشته، آورده است:
سیمینِ دانشور و جلالِ آلِاحمد نیز زوجی بینظیر بودند و به هم میبرازیدند! آلاحمد متفکّر و نویسندهٔ همه فن حریفی بود. او چهرهٔ جریانسازی بود و دریچهای که بهخصوص از منظرِ گفتمانِ فرهنگی به روی داستاننویسان گشود با همهٔ اماواگرهایش همچنان پیروانی دارد. مؤلفههای نثر پرتکاپوی او که مهمترین دستاوردِ نویسندگیاش بود، در نویسندگان پس از او تکثیر شدهاست. دانشور زمانی با آلاحمد آشنا شد که هرکدامشان تجربههایی را در عالم نویسندگی از سرگذرانده بودند. او نیز مانندِ جلال، هم در محافلِ روشنفکری (بهویژه «کانون نویسندگانِ ایران») فعّال بود و هم آثاری در زمینههای داستاننویسی، ترجمه و زیباشناسی در کارنامهاش دارد.
زنی با عطری از گلهای نارنجدر بخش دیگری از این یادداشت آمده است: سیمین نویسندهٔ جریانسازی نبود اما آثارش صاحبسبک و منحصربهفرد است. این دو، بهرغمِ آنکه در پارهای مسائل و مباحث چندان همرأی نبودند، اما «کُفوِ» هم بودند و بهرغم اتفاقهایی که ممکن بود به جداییشان بینجامد، عمری در کنارِ هم عاشقانه زیستند.
نامههایی که جلال و سیمین به هم نوشتند در چند جلد منتشر شده و حاکی از این دلدادگیها است. سیمین نه دنبالهروِ جلال و جار و جنجالهایش بود و نه در برابرِ او قرار میگرفت؛ او همواره درکنارِ جلال میایستاد، البته با حفظِ حریمِ شخصی و مراقبت از استقلالِ فکری و ادبیِ خویش. و جلال حضورِ مستقیم و غیرِ مستقیم و نمادین در آثارِ او نیز دارد. یوسفِ مبارزِ سووشون و سرِ پرشوری که دارد، غربستیزیهای جلال را بهیادمیآورَد. در جزیرهٔ سرگردانی نیز شخصیتِ واقعی و تاریخیِ آلِاحمد در بخشهایی از داستان حضور دارد.
همچنین قرار است به مناسبت سالگرد تولد زندهیاد دانشور و سالگرد ازدواج سیمین و جلال مراسمی فردا، 9 اردیبهشتماه ساعت 14:30 در خانه-موزه جلال آل احمد واقع در تجریش، دزاشیب، خیابان شهید رمضانی، کوچه سیمین دانشور، کوچه پسندیده، بنبست ارض، پلاک 1 برگزار شود.
انتهای پیام/